رفتن به محتوا رفتن به فوتر

نگاهی به رمان بازدم اثر آنیتا یارمحمدی/ نسل سوخته

2 نظر

  • مهشاد لسانی
    ارسال شده 5 دسامبر 2015 در 2:26 ب.ظ

    آنیتا جان…این کتاب را من خواندم و نفس کشیدم.باید بگویم دمت گرم.پرداخت و فلاش بکها بسیار پخته و ملموس و منحصر به فرد بودند.
    موفق باشی نویسنده ی خوش آتیه.

  • مهشاد ل
    ارسال شده 31 دسامبر 2015 در 6:13 ق.ظ

    #معرفی_کتاب
    #نقد کتاب
    #رمان_بازدم
    #نویسنده: آنیتا_یار محمدی
    نمیدانم آنیتا یار محمدی را می شناسید یا نه!این خانوم همانی ست که متولد ۶۶ است،اولین رمانش به اسم “اینجا نرسیده به پل” را با نشر چشمه چاپ کرد و کلی هم سر و صدا کرد.این نویسنده با اینکه سن کمی دارد،تکنیک داستان نویسی را خوب میداند.قلمش پخته و روان است و خلاقیتیهای خاص خودش را دارد.
    در جایی از کتاب با اشاره به راهرویی باریک در خانه ی کسری که شخصیت اصلی داستان بازدم است،می گوید:”آن جغرافیای یک در دو متر”.خواننده غرق لذت میشود وقتی کشف میکند،این جغرافیا مربوط به کتاب و اقیانوس نیست!بلکه راهرویی ست که کسری در دوران کودکی در آن بازی میکرده و صدها خاطره را در خود مدفون دارد.
    @nfcafe
    گره کوری که همان عدم تعادل جذاب و صد البته تلخ داستان است، اول داستان زده میشود. با بیدار شدن کسری از خوابی آشفته و کابوسی همیشگی.خوابی که در آن بهار خواهر دو قلویش خودکشی میکند و به سوی مرگ میرود.در روند داستان که زمان در آن شکسته ،پلهای تداعی ای وجود دارد که بوسیله ی آن،گره مرگ بهار باز میشود.بهاری که موهایش مثل “کلاله ی ذرت” است و دخترکی بوده ظریف و حساس.
    کسری سی و دو ساله حالا در حال شمارش معکوس برای رفتن است.مهاجرت به فرانسه تا بتواند بی محدودیت فیلم بسازد و فعالیت هنری اش را از سر بگیرد.
    زاویه ی دید این داستان دانای کل محدود به ذهن مرد است.و تو یک لحظه هم شک نمیکنی که کسری مرد نیست!یا احساسات زنانه در آن رخنه کرده است یا حتی نویسنده زن است.همه چیز مردانه به جا و مهندسی شده است.
    @nfcafe
    وقتی کسری میخواهد برود،درگیریهایی ذهنی اش،عشقها،روزهای از دست رفته و خاطرات خواهرش او را لای منگنه میگذارد.و او میان ماندن و نماندن و رفتن و نرفتن باید یکی را انتخاب کند.
    داستان نه دچار حشویات شده نه اطناب.در هر سطرش پختگی قلم موج میزند.
    اینکه بتوانی یقه خواننده را بگیری و به یکباره بیندازی وسط داستان خودش هنر است.و از آن مهمتر این است که بتوانی او را تا پایان پای رمان نگه داری تا نتواند جم بخورد.
    @nfcafe
    اما به نظرم پیرنگ مهاجرت کمی برای قلمی به این شایستگی کم بود.شاید من توقع پیچیدگی بیشتری را از قلم آنیتا داشتم.قلمی که شاید روزی آنقدر خوب بچرخد که بتواند خالق اثری به یاد ماندنی و صاحب سبک شود.هر چند که در حال حاضر هم جز این نیست.
    با این حال نمیدانم چرا اینقدر نقد در مورد این کتاب کم است.چرا منتقدان کمتر به این اثر توجه می کنند در حالیکه شایسته ی خواندن و نقادی ست.
    @nfcafe
    این کتاب را بخوانید.بخوانید و لذت ببرید از پلهای تداعی،چیز فهم بودن و دغدغه های نسلی که در بحبوحه ی آشوبهای جنگ و سیاست تبدیل به نسلی سوخته شده.
    آنیتا جان دمت خوش و قلمت گرم!

ارسال نظر

0.0/5