این مقاله را به اشتراک بگذارید
آفتاب بی غروب؛ زندگی و آثار کاظم تینا تهرانی (ک. تینا)
حمید رضا امیدی سرور/ و نوشته ای از شاپور بنیاد در رثای کاظم تینا
ک. تینا نامیست که در جنگهای ادبی دههی سی و چهل در پیشانی آثاری داستانی که با رویکردی نوگرایانه منتشر شده بودند به چشم می خورد. آثار تجربهگرایانه و متفاوتی در حوزه ادبیات داستانی که در زمان نگارش و حتی بعد از آن، با توجه عدهی معدودی روبهرو شد و تیراژ کتابهایش نیز آنقدر پایین بود که در زمان انتشار به دست عده کم شماری رسید، چه رسد در دهه های بعد که هیچ یک از آنها تجدید چاپ نشدند و همانها هم که بود با گذر زمان اغلب فرسوده و یا گم وگور شدند و کمتر در دسترس بودند؛ چنان که در همه ی این سالها آثاری مهجور به حساب میآمدند؛ بنابراین تینا در دوران حیات خود طعم کامیابی در نویسندگی را نکشید و تنها تعداد انگشتشماری از دوستان نزدیکش و از جمله سهراب سپهری ، شاپور بنیاد و یکی دو نفر دیگر ، بودند که بر ارزش این آثار صحه گذاشتند. کشف مجدد آثار تینا در میان نسل امروز (که آنهم چندان چشمگیر نبوده) همزمان بود با انتشار مجدد نسخه الکترونیکی این داستانهای متفاوت در فضای مجازی. اگر این واقعیت را بپذیریم که قدر و ارزش هنر بالاخره روزی کشف خواهد شد، باید گفت این مساله میرود تا در سالهای آینده محقق شود. آنچه به قلم کاظم تینا منتشر شده همگی داستان کوتاه هستند، در حال و هوایی غریب که گاه به سورئالیسمی آمیخته به عرفان شرقی، پهلو میزنند. (مد و مه در روزهای آینده داستانهایی از این نویسنده نوگرا را منتشر خواهد کرد).
کاظم تینا در داستانهای کوتاهی که نوشته تجربیاتی متفاوت را پشتسر گذاشته است، تجربیاتیکه بیشتر جنبه مضمونی دارند و تا اندازه ای نیز فرمی، او در برخی از داستانهای خود، اساطیر توجهی ویژه دارد، در برخی دیگر مایههایی عرفانی را مورد عنایت قرا داده و البته هستند داستانهای که او را همچون اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان همدوره اش، دنبالهرو و شیفته صادق هدایت نشان میدهد و.. با وجود این داستانهای او در هرکدام از این دستهها که جای بگیرند از او سیمای نویسندهای نومید و بدبین را به نمایش میگذارند و البته تا اندازه زیادی صاحب سبک و حتی عرفانی که در آثار او مشاهده می شود برخلاف عرفان خوشبینانه سهراب سپهری، عرفانیست به غایت سیاه.
حمید رضا امیدی سرور
شاید اگر کاظم تینا همچون برخی از نویسندگان پیشرو و نوآور همدوره و یا پیش از خود (همانند صادق هدایت و بهرام صادقی که از دورهای در زندگی به بعد خاموشی گزیدند و هرز رفتند) در دیاری دیگر می زیست که قدر هنر و هنر مند را به درستی گرامی می دارند، میتوانست ازطلاییهداران ادبیات پستمدرن به حساب آید (و این بیاغماض ادعایی گزاف نیست!) اما متاسفانه آثار او اغلب در زمان خود یا با سکوت روبهرو شدند و یا با کجفهمی برای نمونه منوچهر آتشی در مجله تماشا درباره کاظم تینا و آثارش نوشته است: «مردی است مالیخولیایی، با تفکرات و تخیلات بیسر و بن. جوهر هنری دارد، امّا در اوهام خویش سرگردان و پریشان است و میکوشد به هدایت برسد. کتابهایش نه مجموعه ای از قصه های کوتاه است و نه یک قصهی واحد. می توان گفت سفری ذهنی است، گذر از«مجهول»هاست به سوی مجهولی بزرگ که شاید خود هنرمند، یا در واقع «انسان» باشد…» اما صرف نظر از این کج فهمیها، در مهجور ماندن کاظم تینا و آثارش بی گمان عزلت نشینی و البته انتشار آثارش در تیراژهایی بسیار پایین بیتاثیر نباشد.
اشاره شد که آنچه از کاظم تینا به عنوان میراث این نویسنده درداستاننویسی برجای مانده، همگی در حوزهی داستان کوتاه جای می گیرند، و داستان کوتاه نیز مناسبترین مدیوم برای خلق تجربههای متفاوت و نوگرایانه محسوب می شود. بی شک این انتخاب آگاهانه بوده، اما از آنجا که تینا در همه عمر تنها زیست و بعد از خودکشی او در سال ۱۳۶۹ نیز معلوم نشد چه بر سر دست نوشتههای(احتمالا) باقی مانده از او آمد، بنابراین به قطعیت نمیتوان گفت که آیا او داستانهای دیگری نیز داشت که منتشر نشده باقی ماندند و آیا او هیچگاه رمانی نوشت یا نه.
آفتاب بی غروب – کاظم تینا
از زندگی کاظم تینا نیز همانند بسیاری از نویسندگان عزلتنشین دهه های قبل، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز یکسری کلیات که اغلب نیز در منابع مختلف تکرار شدهاند: کاظم تینا تهرانی در سال ۱۳۰۸ در محله عودلاجان تهران متولد شد و دوره ابتدایی را در دبستان خسروی واقع در بازار آهنگران و دوره نخست متوسطه را در دبیرستان مروی گذراند، اما در همین دوران به دلیل دشواریهایی که در زندگی خانوادگی برای او پیش آمد، به ناچار از ادامه تحصیلی بازماند. در سال ۱۳۲۶؛ یعنی در ۱۸ سالگی به استخدام بانک ملی ایران درآمد و در سال ۱۳۵۱ بازنشسته شد. تینا در شب ۲۵ تیرماه سال ۱۳۶۹ اقدام به خودکشی کرد و فردای آن شب در بیمارستان لقمان الدوله درگذشت. گفته میشود که تینا تهرانی فعالیت ادبی خود را با پیوستن به گروه “خروس جنگی” آغاز کرده است و نخستین آثارش در مجله نوگرای “خروس جنگی” منتشر شد. آثار به جا مانده از ک. تینا گویای این ادعاست که او غیر از ادبیات به عرفان و اساطیر علاقه زیادی داشت. داستانهایش، شعرهای منثور عارفانهای است که منتقدان بر تأثیر آنها بر شعر سپهری اشاره کردهاند.
در آخرین کتاب سپهری یعنی “ما هیچ ما نگاه” شعری باعنوان “سمت خیال دوست” به ک. تینا تقدیم شده است (ماه/رنگ تفسیر مس بود/مثل اندوه تفهیم بالا میآمد…/دوست توری هوش را روی اشیا/لمس میکرد/جملهی جاری جوی را میشنید/با خود انگار میگفت/هیچ حرفی به این روشنی نیست…سهراب سپهری)
کاظم تینا
آفتاب بیغروب (۱۳۳۲) و گذرگاه بیپایانی (۱۳۴۰) را در تیراژهایی آنچنان اندک منتشر کرد که اینک نسخههای اصلی آن دست نیافتیاند (هرچند که اخیرا نسخههای پیدیاف این داستانها در فضای مجازی منتشر شده و در دسترس علاقمندان قرار دارد) . داستانهای کوتاهی را که در دههی چهل نوشت در مجموعهی “شرف و هبوط و وبال” (۱۳۵۵) گرد آورد، آنگاه بخشهایی از زروانه را در مجلات ادبی به چاپ رساند. تمامی داستانهایش توصیف وهمآلود مراحل گذر عرفانی انسان از ناآگاهی تا رسیدن به بیداری است . این داستانها فضایی خوابناک و افسونکننده دارند و راوی اغلب آنها کارمند حساسی است که در زمانها و مکانهای گوناگون و نامشخصی به سر میبرد. آخرین نوشتهاش، “سایهبین و مینو آگاهی” (۱۳۷۲) ، مجموعهای از دو داستان است.
انگشت شمار کسانی که با کاظم تینا در ارتباط بودند و یا با او برخورد داشتند و بعد ها به شکلی گذرا از او یاد کردهاند، تینا را مردی بسیار دوستداشتنی و نازنین نامیدهاند. از جمله کسانی که به کشف ارزش آثار تینا تائل شده و همواره با ستایش فراوان از او یاد می کرد، شاپور بنیاد بود که یادداشتی نیز به هنگام مرگ او در رثایش نوشت. متاسفانه مرگ تینا نیز انعکاس چندانی در مطبوعات زمان خود نیافت و نویسندهای که تمام عمر خود را در تنهایی و عزلت زیسته بود و آثارش با سکوت و کم توجهی همراه شده بود، خبر مرگش نیز به گوش کمتر کسی رسید، چه بسا اگر هم می رسید به ندرت کسییافت می شد که شناختی از آثار او داشته باشد!
کتاب شناسی (همگی داستان کوتاه) :
* آفتاب بی غروب (۱۳۳۲)
* گذرگاه بی پایانی (۱۳۴۰)
* شرف و هبوط و وبال (۱۳۵۵)
* سایهبین و مینو آگاهی (۱۳۷۲)
****
مطلب زیر توسط شاپور بنیاد در رسای کاظم تینا نوشته شده، بنیاد از دوستان و ظاهرا همکلاسی های قدیمی کاظم تیناست که علاقه بسیار زیادی هم به داستانهای او داشت و در همان ایامی که تازه این نویسنده در تنهایی و انزوا به زندگی خود پایان داده بود، برای انتشار به نشریه کلک سپرد که در اینجا متن آن را بازخوانی میکنیم.
در رثای ک. تینا
شاپور بنیاد
از همه همکلاسیهای سال چندم خداحافظی میکنم
سایههائی هستند روشن، شفاف و زلال که همه سو را روشن، شفاف و زلال میکنند اما خود همیشه سایه میمانند، نرم و نازک، مثل حریر میآیند و میروند. وقتی میآیند تنها شفافیت را احساس میکنیم. وقتی میروند، ما خود دریغ میشویم و درمییابیم از برکت وجود آن رفته، آن سایه، آن زلال، شفاف بودهایم و هنوز و بسا تا همیشه شفافیم. این سایهها برتر از دیگرانند، چون خود، زمان را فرا میخوانند، اینان نمیمانند تا زمان فرا بخواندشان.
ک. تینا (کاظم تینا تهرانی) هم، خود وقت را فراخواند.
***
گذرگاه بی پایان – کاظم تینا
ک. تینا سایهوار قصههای شفاف خود را برای ما خواند، نه، غلط گفتم. ک. تینا سایهوار قصههای شفاف خود را، برای خود، زمزمه کرد و تو فقط چون نزدیک او نشسته بودی، صدای مرواریدش را شنیدی.
و تو فقط در خلوت جرات داشتی این صدای مروارید را، برای آن کس که نزدیکتر به تو است تکرار کنی، والا همهمهی بیحرمت خیابان، صدای تو را میشکست و دلت میشکست. به این میاندیشیدی که مگر آن قاصد، خود نمیتوانست تا فریاد بزند؟ پس، چرا زمزمه میکرد؟ و تو، پاس صاحب صدا، صدای مروارید را زمزمه میکردی.
***
و تو که اتفاقا نزدیک سایهی زلال نشسته بودی، و اتفاقا، زمزمهی او را شنیده بودی، وقتی که روی برگرداندی تا صاحب صدا را ببینی، دریافتی که ک. تینا وقت را فراخوانده است. تو آسمان را نگاه میکنی و میبینی ناگهان بیست و ششم تیرماه است.
و تو مدام به نور سوگند میخوری و حریر و آب، و سایه رفته است. و تو به نجابت سوگند میخوری و (آفتاب بیغروب) ۱و (گذرگاه بیپایان) ۲و (شرف و هبوط و وبال) ۳و سایه رفته است و سایه رفته است تا باز در کدام سال ۱۳۰۸ خورشیدی، در کدام تهران، تولد شود.
***
(“فردا را، سپیده دمانش را، طلوع آفتاب و خورشیدش را نخواهم دید؟ یا به گوهر سپیدهدم و ذات نور و چشمهی آفتاب رسیدهام؟ و آنک (و اینک) در پگاه ازلی. . .
. . . دستکم اما یک بار میطلبد، یاری همدل و معنا آشنا و توانمند مثل”س”۴ حال اگر گردابرت همه هیچ بود؟ فقط هیچ. . .
از همه همکلاسیهای سال چندم خداحافظی میکنم”) ۵
شاپور بنیاد-شهریور ۶۹
پی نوشت:
(۱) ، (۲) ، (۳) -مجموعه داستانهای ک. تینا
(۴) -سهراب سپهری؟
(۵) -از آخرین دستنوشتههای ک. تینا