این مقاله را به اشتراک بگذارید
درباره قصههای وحشی و گونزالس
فیلمی درباره انتقامجویی
پویا معنوی
شاید نخستین بار نباشد که در چند سال اخیر فیلمی متشکل از چند اپیزود مجزا را از یک کارگردان امریکای لاتین میبینیم. الخاندرو گونزالس ایناریتو کارگردان مکزیکی که سال گذشته با فیلم «بردمن» سه جایزه اسکار را به تنهایی به خانه برد را بسیاری ابتدا با «عشقهای سگی» شناختند که در سال ۲۰۰۰ به عنوان نخستین فیلم بلندش در مکزیکوسیتی فیلمبرداری کرد و تحسین بسیاری را بر انگیخت. بعدتر نیز ایناریتو «۲۱ گرم» و «بابل» را ساخت که آن دو نیز مثل اولی از چند اپیزود تشکیل میشدند که البته در بخشی از روایت نهایتا با یکدیگر ارتباط پیدا میکردند.
دامیان سیفرون نیز حال با «قصههای وحشی» فیلمی شش اپیزودی را روانه سینماها در سرتاسر جهان کرده. فیلمی که بینندگانش به آرژانتین و امریکای لاتین محدود نشدهاند چراکه تمامی اپیزودها به شکلی اغراقآمیز به یکی از بدویترین منویات بشر یعنی حس انتقامجویی پرداخته و با لحنی مضحکهآمیز آن را روی پرده سینماها حکاکی کردهاند. «قصههای وحشی» با هر انسانی ارتباط برقرار میکند و بیدلیل نیست که آن را «موفقترین فیلم تاریخ سینمای آرژانتین» لقب دادهاند. نشریه آلمانی اشپیگل در مطلبی فیلم را «به شکل ناخوشایندی شدیدالحن» خوانده و افزوده است: «اما از این لحن شدید و ناخوشایند طنزی بسیار سرگرمکننده خلق شده که یادآور آثار پدرو آلمودواری است که نامش به عنوان تهیهکننده این فیلم در تیتراژ به چشم میخورد.»
نشریه اشپیگل در ادامه این مطلب مینویسد: «روایتهایی که در این فیلم تعریف میشوند همه در آرژانتین اتفاق میافتند و تصویری همخوان با زندگی طبقه متوسط این جامعه ترسیم میکنند. از بروکراسی احمقانه تا ثروتمندانی که همیشه فقیری را قربانی اهدافشان میکنند، یا حتی مراسم ازدواج به سنت آرژانتینی. اما در حقیقت این قصههای وحشی میتوانند از هر گوشه و کناری در جهان که انسانی در آن زندگی میکند سرچشمه بگیرند چرا که بدون استثنا هر انسانی وضعیتها و احساساتی که در این فیلم به تصویر کشیده شده را میشناسد: حس انتقامجویی.» این فیلم هشتم ژانویه سال ۲۰۱۵ در آلمان اکران شده و در حال حاضر هنوز سینماهای اندکی آن را نمایش میدهند.
دیگر نشریه آلمانی یعنی «هنر + فیلم» نیز در مطلبی به «قصههای وحشی» پرداخته و در ابتدا از سینمای معاصر آرژانتین سخن رانده است: «در ۲۰ سال گذشته سینمای آرژانتین خودش را به عنوان یکی از مهیجترین سینماهای امریکای لاتین معرفی کرده است. شهرتی که شاید با شرایط ناآرام سیاسی این کشور بیارتباط نباشد. فساد و نابسامانی در سیستم اداری از مسائل روزمره این کشور هستند و بالاخره زمانی این عقده و خشم بیرون خواهد زد. فیلم دامیان سیفرون نیز از این موضوع سخن میگوید؛ آن همچنین گویا و جهانشمول.» در بخش دیگری از این مطلب آمده است: «نقطه اتصال اپیزودهای فیلم رفتار شخصیتها به هنگام شرایط اضطراری است. آنها همگی در این شرایط تصمیم میگیرند که گفتوگو، معامله و وساطت کمکی نخواهد کرد. آنجاست که کنترلشان را از دست میدهند و بدون توجه به قوانین و ارزشهای جامعه غرق در حس انتقامجویی و نابودی طرف مقابل میشوند، امری که آکنده از طنز به تصویر کشیده میشود.» سیفرون در چند گفتوگو به این نکته اشاره کرده بود که «ما در جامعهای زندگی میکنیم که به ما اجازه نمیدهد خودمان باشیم.» شاید به همین خاطر شخصیتهای فیلم وی به نیابت از تماشاگران، فانتزیهای خشونتبارشان را به مرحله اجرا میگذارند. از سوی دیگر یکی از نویسندگان وبسایت مطرح راجر ایبرت با دادن چهار ستاره به فیلم آن را «بهترین فیلم چندروایتی» که تا به حال دیده لقب داده است: «ژانر فیلمهای چندروایتی معمولا ژانر موفقی نیست چرا که نتیجهگیری یک داستان و شروع داستانی دیگر به طور مداوم جریان رویاوار ذهن مخاطب که عادت به دنبال کردن یک داستان دارد را قطع میکنند.» در ادامه این مطلب نویسنده با اشاره به اپیزود «جادهای به جهنم» به مساله «درگیری طبقاتی» اشاره میکند. این اپیزود به درگیری بدوی یک شهروند خوشپوش با اتومبیلی شیک و یک کارگر با اتومبیلی قدیمی و درب و داغان پرداخته. درگیری که در بیابانی اتفاق میافتد که گویی قدم هیچ آدمیزادی تا به حال به آن نرسیده است. در انتهای این مطلب نویسنده بار دیگر به تحسین اثر میپردازد: «هر کدام از اپیزودها به تنهایی میتوانستند جوایز مربوط به بخش فیلمهای کوتاه را در جشنوارهها به دست بیاورند. با سبک تصویری متکی به نفس و دلنشینی شبیه کارهای جاناتان دمی یا شاید برایان دی پالما. سیفرون با «قصههای وحشی» خودش را تا حد یک نویسنده بینالمللی بالا میکشد.»
اما همه نقدها در مورد فیلم مثبت نبودهاند. یکی از نویسندگان نشریه اینترنتی «ایندی وایر» برای توصیف فیلم از واژه «نفرتانگیز» استفاده کرده و نوشته: «چه کار خواهید کرد وقتی با فیلمی روبهرو شوید که تماشاگر پسند است اما شما به هیچوجه با بینندگان همنظر نیستید؟»
یکی از نکات جالب توجه فیلم تیتراژ آغازین آن است. پس از اپیزود تقریبا ۱۰ دقیقهای اول با عنوان «پاسترناک» تیتراژ فیلم با معرفی بازیگران و عوامل آغاز میشود و نام هر فرد در کنار تصویر حیوانی وحشی قرار میگیرد. در مورد خود دامیان سیفرون نامش در کنار تصویر روباه قرار میگیرد. این هفتمین فیلم آرژانتینی است که تا به حال نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی شده و سومین فیلم متوالی با بازی ریکاردو دارین یکی از بازیگران مطرح سینمای این کشور. پلی که در یکی از اپیزودهای فیلم و در بیابان محل درگیری بدوی دو شخصیت فیلم در بیابان است به مکانی توریستی تبدیل شده و بسیاری برای دیدنش به ۶۰ کیلومتری جاده میان کافایاته و سالتا میروند، آدرسی که توسط شخصیت حاضر در فیلم نیز به آن اشاره شده بود.
دامیان سیفرون که فیلمنامه اثر را نیز نوشته به این نکته اشاره کرده که بیشتر این سناریوی خشن را در وان حمام و در حالی که اطرافش شمع روشن بوده روی کاغذ آورده است. فیلمنامهای که نسخه اولیهاش شامل هفت اپیزود بوده و اپیزود هفتم «قطعه جایزه» نام داشته است. یکی از نکات جالب دیگر در مورد فیلم شاید این باشد که پس از سقوط هواپیمای «جرمن وینگز» پرواز ۹۵۲۵ در ماه مارچ سال جاری دو شرکت مطرح پخشکننده فیلم به دلیل شباهت اپیزود اول با واقعه سقوط هواپیمای مذکور در مراحل پخش فیلم در سینماها تغییراتی ایجاد کردند.
****
گزارش اکران فیلم سینمایی «قصههای وحشی» در سینماهای آلمان
یک سانس فوقالعاده در سینمایی سرباز
حسام میثاقی / همین چند ماه پیش بود که فیلم آرژانتینی «قصههای وحشی» در آلمان اکران شد و با وجود نقدهای درخور توجه و تعریف و تمجید اطرافیان موفق به تماشایش نشدم؛ اثری که پربینندهترین فیلم تاریخ سینمای آرژانتین شده و نام پدرو آلمادوار را به عنوان تهیهکننده یدک میکشد. «قصههای وحشی» همچنین به عنوان نماینده آرژانتین نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان در مراسم اسکار سال جاری شده بود. هفته گذشته و در حالی که به دنبال فیلم مناسبی برای یک روز تعطیل در سینمای فضای باز «هازن هایده» در منطقه نویکلن شهر برلین میگشتم به نام فیلم برخوردم. درحالی که سه ماهی از پایان اکران «قصههای وحشی» در آلمان میگذشت شنبه شب ۲۰ تیرماه قرار بود فیلم برای یک سانس از ساعت ٢١:٣٠ دقیقه نمایش داده شود.
فرصت بسیار خوبی بود که در کنار تجربه دوباره سینمای فضای باز در یک روز تعطیل تابستانی به تماشای فیلمی بنشینم که شاید فرصت تماشایش روی پرده بزرگ سینما به ندرت پیش بیاید. سینماهای فضای باز یکی از تمهیداتی بودند که برای نجات سینما از بحران پس از دهه ۱۹۵۰ میلادی اندیشیده شدند. درحالی که تلویزیون رواج پیدا کرده بود سینما تماشاگرانش را از دست میداد و تهیهکنندگان برای جذب مردم به سینماها به تاسیس سینماهای روباز روی آوردند که در آنها عموما رستورانهایی برای فروش فستفود در نظر گرفته میشد. سینماهای فضای باز در برلین از ابتدای ماه مه (اردیبهشت) تا اواخر سپتامبر (شهریور) فعالیت میکنند و در ماههای دیگر سال به دلیل سرد شدن هوا تعطیل هستند. سینمای فضای باز «هازن هایده» که هر روز فیلمی متفاوت نمایش میدهد در منطقه نویکلن در شرق برلین واقع شده؛ منطقهای که پیش از اتحاد آلمان در برلین غربی و در بخش امریکایی واقع شده بود و از دیرباز منطقهای مهاجرپذیر بوده است.
برای ورود به سینما ابتدا باید وارد پارک «هازن هایده» شد و پس از اندکی پیادهروی به درب نردهداری خواهید رسید که پوسترهای سینمایی روی آن خودنمایی میکنند. باجه چوبی فروش بلیت شبیه کلبهای کوچک در میان جنگل است. بالای باجه نوشته شده «هشت یورو به خاطر مدت طولانی». جالب است که علت گرانتر بودن یک یورویی بلیت دقیقا ذکر شده است. از فروشنده بلیت سوال میکنم که آیا با کارت دانشجویی تخفیفی خواهم گرفت و وی با خوشرویی تمام با پاسخ خیر بدرقهام میکند. وارد محوطه سینما که میشوم طبیعت سرسبزش بیش از هرچیز توجهم را به خود جلب میکند. انگار با عدهای برای تماشای فیلم روی پرده بزرگ سینما به جنگل آمدهایم هرچند شاید خود سینما و امکاناتش چندان پیشرفته به نظر نرسند. در یکی از ردیفهای جلویی جایی برای نشستن روی سکوهای نه چندان راحت سینما نصیبم میشود. در ابتدا آنونسهای فیلمهای مختلفی که قرار است در روزهای آینده پخش شوند، نمایش داده میشوند. «نظریه همهچیز»، «اکس ماکینا» و «۲۰ هزار روز روی زمین» از جمله فیلمهایی هستند که آنونسشان به زبان آلمانی نمایش داده میشود. شنیدن صدای دوبلهشده به زبان آلمانی شخصیت استیون هاوکینگ، فیزیکدان و دانشمندی که فیلم «نظریه همهچیز» درباره وی ساخته شده هم برای خودش جالب توجه است.
تاریخچه صنعت دوبله در آلمان به پس از جنگ جهانی دوم بازمیگردد؛ زمانی که فیلمهای غیرآلمانیزبان که اکثریت آنها را فیلمهای امریکایی تشکیل میدادند توسط استودیوهای تازه تاسیس دوبله میشدند. استودیوهایی که مهمترین آنها در شهرهای برلین، مونیخ، هامبورگ و رماگن قرار داشتند. این استودیوها فیلمها را نه فقط ترجمه میکردند بلکه از جهت محتوایی نیز تغییر میدادند؛ تغییراتی که عموما نه به خاطر دلایل سیاسی بلکه به خاطر تضمین فروش فیلم با ذایقه آلمانی تطابق داده میشد.
بالاخره بعد از نمایش آنونس چند فیلم و بدون پخش حتی یک پیام بازرگانی، فیلم «قصههای وحشی» آغاز میشود. فیلم به زبان اصلی یعنی اسپانیایی و با زیرنویس آلمانی نمایش داده میشود. سکانس تقریبا ۱۰ دقیقهای ابتدایی فیلم آنقدر جذاب و خندهدار است که چند نفر از تماشاگران را به قهقهه وا میدارد؛ سکانسی که از سویی عجیب، باورناپذیر و تلخ است و از طرفی بیننده را به خنده میاندازد. کمدی سیاه دامیان سیفرون، کارگردان آرژانتینی با شخصیتهای غیرمعمولش شش روایت مجزا را نقل میکند که نقطه اشتراک آنها انتقامجویی شخصیتهایش است. شخصیتهایی که برای گرفتن انتقام حاضرند دست به هر کاری بزنند. به زندان بروند، شغل و خانوادهشان را از دست بدهند و حتی جان خودشان را به خطر بیندازند. سیفرون که با این فیلم در بخش مسابقه جشنواره کن سال ۲۰۱۴ نیز شرکت کرده بود پیش از این دو فیلم بلند دیگر ساخته است. وی «اعماق دریا» را در سال ۲۰۰۳ و «عفو مشروط» را در سال ۲۰۰۵ ساخته است. وی به غیر از این دو فیلم بلند سه فیلم کوتاه ساخته و با دو مجموعه تلویزیونی آرژانتینی به عنوان کارگردان همکاری کرده است. اما کارنامه وی به عنوان نویسنده پربارتر به نظر میرسد.
«قصههای وحشی» بینندههای حاضر در سینما را در بخشهای مختلفی از فیلم به خنده واداشت. برایم عجیب بود که یکی از تماشاگران زن حتی وقتی یکی از شخصیتهای فیلم دست به قتل زد، به خندیدن ادامه میداد چراکه روایتها گاهی آنقدر محال به نظر میرسیدند و شخصیتها آنقدر برای گرفتن انتقام پافشاری میکردند که نخندیدن نیز مثل «داستانهای وحشی» محال میشد. پس از اتمام فیلم و در حالی که تماشاگران سینما را ترک میکردند از چند نفر نظرشان را درباره فیلم میپرسم. یک دانشجوی آلمانی ساکن برلین که از دیدن فیلم هیجانزده به نظر میرسد، میگوید: «این شش فیلم کوتاه فوقالعاده سرگرمکننده هستند و با طنز تلخی تا جایی پیش میروند که مضحک به نظر میرسند. در هر قسمت، شخصیتی کنترلش را از دست میدهد و آنجاست که اوضاع وخیم میشود. در این حین هر بینندهای میتواند با این شخصیتهای از کوره دررفته ارتباط برقرار کند و آنها را بفهمد. شخصیتهای دوستداشتنی و منحصر به فرد فیلم به مقابله با بیعدالتیهای کوچک یا بزرگ بر میخیزند و تماشاکردنشان جذاب است.»
اعتماد