رفتن به محتوا رفتن به فوتر

نقد رمان «آبی‌تر از گناه» اثر محمد حسینی

6 نظر

  • فرزین سوری
    ارسال شده 23 فوریه 2016 در 12:30 ب.ظ

    والا چی بگم… فقط همینقدر می‌تونم بگم که اجل مدلول مرگ نیست… مترادف مرگه… معنی مدلول فرق داره واقعاً.
    و خب جوهره هم هیچ ربطی به سوژه نداره. جوهره در اشراق یعنی ذات و سوژه یعنی امر ذهنی… خیلی نقد بدی بود. این که به زور سعی بشه بگیم خب با توجه به حقایق کاتوره‌ای و بی‌ربطی که من برای شما از جسی متس و روب گریه آوردم پس بدونید این پست مدرنه… نه خب نکنیم از این کارا :)) پست مدرنیسم پاسخ غایی و سرالاسرار نیست به خدا که می‌خوایم به صورت کیمیا و سیمیا بپاشونیمش به همه چیز بعد بگیم: ما خوبیم ما ماهیم فدامون بشن الهی… پست مدرنیسم هم یه مکتبه و اونقدرم مرزهاش دودآلود نیست که نشه مشخصاً گفت یه چیزی پست‌مدرن هست و یا نیست.

    سنت ادبی ما هنوز مدرنیسم قرن ۱۸ رو به زور به خودش دیده. قصد من البته تحقیر سنت ادبی ما یا نویسنده‌های ما نیست. ولی ذهنی که هنوز دوره‌ی شکاکیت رو نگذرونده و هنوز ارجاع فرامتنی به اون صورت نداره و هنوز حتا در فرهنگ و انگاره‌های فرهنگیش جای ژانر و خرده‌فرهنگای هواداری خالیه چجوری پست مدرنیسم داره؟
    خلاصه این اسمش پست مدرنیسم نیست واقعاً. پروانه و شکلات و اینا متن رو پست مدرن نمی‌کنه.

  • فرزین سوری
    ارسال شده 23 فوریه 2016 در 12:34 ب.ظ

    آقا من یه چیز دیگه هم بگم. به نظرم کل دوستانی که نقد می‌نویسن توی مجلات و سایتها باید یه بررسی بکنن پیش خودشون که آیا واقعاً می‌دونن پست مدرنیسم یعنی چی؟ و چه نیازی هست که کل ماحصل ادبی یک مملکت رو وصل کنیم به پشت وانت عمو پست مدرن.
    به نظرم چون یه سری نقص‌های بسیار عظیم در نویسندگی و ادبیات جدیدمون داریم که لابد تصور می‌کنیم زیر پرچم پست‌مدرنیسم می‌شه این مشکلات رو پنهان کنیم.

  • یه دوست
    ارسال شده 1 مارس 2016 در 6:55 ب.ظ

    آقای سوری عزیز، سپاس از شما و البته بیشتر از یک سپاس. واقعا نمی دونم چطور سر صحبت رو باز کنم و این کار واقعا درسته یا نه. اما بنا بر گفتگو می زارم. مدلول معنای گسترده ای داره. حتی گاهی البته از طریق پیچیده ای می شه گفت مدلول گاهی مترادفها رو هم در بر می گیره. مدلول تصویر ذهنی، مصداق، معنا و … تعریف شده. اما به گمانم اینجا در رابطه با این واژه «اجل» مدلول، بهتر از مترادف باشه. مترادف یعنی واژه هایی که بشه از طریق جانشینی توی یه جمله قرار داد و معنای جمله چندان عوض نشه. مثل کلمات «مثل و شبیه و مانند». اینها مترادفند. اما اجل یه واژه است با یه دایره معنایی وسیع. با چند معنی، با استعاره و مجاز. اجل به شیخ سعدی اشاره داره. اجل به یه شخص اشاره داره. به مرگ اشاره داره و همینطور گاهی به معنای بزرگ و پخته و نهایت یه چیزی هم استفاده می شه. با این دایره معنایی شاید اصطلاح مدلول براش درست تر باشه. هم معنی یا مترادف تقریبا می شه کلماتی که دارای بار معنایی یکسان باشن و نشه از اون معنا تخطی کرد. یعنی معنا ثابت شده و غیر قابل انکار یا غیر قابل تعویض توسط نویسنده یا کاربر باشه. اما مدلول اینطور نیست. مدلول مضمون و مفهومیه که نویسنده می تونه به واژه بده. البته این یکی از تعاریف مدلوله. تصویری که شنونده یا خواننده می تونه از شنیدن یا یه واژه برای خودش بسازه.
    در ضمن، واژه جوهره رو فقط یه پیشنهاد نوشته مولف این نقد. نه حکم اجباری. یه پیشنهاده که توی پانویس هم اشاره کرده. خوب جوهره هم می تونه به نوعی تعریف ذات داستان باشه. منافاتی هم نداره. فکر کنم مولف این نقد، بیشتر روی دو چهره بودن یا دو منظوره بودن آبی تر از گناه مانور داده و قصدش اثبات مدرن یا پست مدرن بودن کار نبوده. گرچه من هم چندان متوجه این موضوع نشدم. اگر اون دو تا جمله که به این موضوع اشاره شده از متن حذف بشه فکر نکنم اتفاقی بیفته. نقد خیلی بدی(اونطور که شما گفتید) به نظر من نبود. اما این که من چوب تکفیر بردارم و همه موضوع رو باهاش کنار بزنم گمون نکنم شیوه خوبی باشه.

  • فرزین سوری
    ارسال شده 5 مارس 2016 در 8:10 ق.ظ

    من در نظرم نبود چوب تکفیر رو. ولی خوب کردید یادآوری کردید. خواستم اولش بگم خب یاابلفضل چوب تکفیر کجا بود و یادم افتاد که از قضا بله همه‌ی نوشته‌هایی که این روزا داره از زیر دست غالب نقدنویسان عزیز و شریف در میاد همینه. یه تیکش خلاصه اینه که وای چقدر پست‌مدرن که لابد شده مدلولِ مرادفِ عنتلکت. بنده خودمم مقاله می‌نویسم و با سازوکار اتفاقه آشنام دیگه از قضا. می‌دونم کجای قضیه چسبونکیه کجای قضیه واقعیه. کجای قضیه اسم روب‌گریه برای خالی نبودن عریضست و کجای قضیه شما اگر اسم سورعریان رو بیاری براساس یه واقعیت خارجی بوده.
    خب وقتی سواد علمی نداشته باشیم لاجرم البته تهش به این هم می‌رسیم که با همه چیز برخورد اشراقی و اینتوییشن داشته باشیم و با روند واقعی اتفاقات بیگانه بشیم. حالا من نمی‌خوام بگم ایشون که نقد رو نوشته کتاب رو درست نخونده یا مثن سوادش رو نداشته. یحتمل خونده و حتا داره نظرات نویسنده رو در این باره و در باره‌ی چیزای دیگه منعکس می‌کنه. اگر به قول شما بنده lash out کردم و شلاق به منتقدین بستم توی یه پست چند کلمه‌ای که به گوش کسی هم نمی‌رسه، از سر اینه که دیگه حالا شما هر نوشته‌ی مامان قمری رو باز بکنید پست مدرنه. توی کشوری که یک هزارم تولیدش ادبیات ژانری نیست و خرده‌فرهنگاش اصن وجود خارجی ندارن شما چطوری متن پست مدرن داری آخه برادر من؟ خب یه جوری بگو بگنجه! خب شما هی الکی بگی این پست مدرنه که خب فایده‌ای نداره دردی رو دوا نمی‌کنه!
    حالا شما موضوع درصدی بودن رو مطرح کردید. که خب دو جملست برادرم. اتفاقی نیفتاده خونت رو کثیف نکن! ولی وقتی شما هر طرفی که رو برمی‌گردونی داری می‌بینی پرچم پست مدرن زدن روی خاطره‌نویسی‌های احمد غلامی و رمان کلانتر دولت‌آبادی، خب یکم به این قضیه شک می‌کنی. نکنه رفقا دارن به شعور من مخاطب توهین می‌کنن؟ خب وقتی ایشون یه اشاره به متس کرده که هیچ معنی لیترال یا متافوریکالی نداره، بعدم تو این مایه‌هاست که خب من بندازمش زمین شاید یکی ورش‌داشت شایدم نه… خب شما بهت توهین نمی‌شه؟ حس نمی‌کنی نوشته داره رسماً تو رو احمق فرض می‌کنه؟
    و موضوع فرار از واقعیت عینی ادبیات مملکت هم هست که لباس پست مدرن بکنیم تن بی‌سوادی ادبی نویسنده‌هامون و این حقیقت که یه کتاب درست و حسابی به صورت نسلی تولید نکردن طی سالیان سالی که زندگی کردیم ماها.

  • کاملی
    ارسال شده 7 مارس 2016 در 8:17 ق.ظ

    فرزین عزیز، حرفات برام آموزنده و مفید بود. ممنون میشم و البته اگه امکان داشته باشه بهم یه ایمیل بزن تا ایمیلت رو داشته باشم و بیشتر و مفصل تر گپ بزنیم با هم. سپاس
    roh.kameli@gmail.com

  • کاملی
    ارسال شده 7 مارس 2016 در 8:18 ق.ظ

    فرزین عزیز، حرفات برام آموزنده و مفید بود. ممنون میشم و البته اگه امکان داشته باشه بهم یه ایمیل بزن تا ایمیلت رو داشته باشم و بیشتر و مفصل تر گپ بزنیم با هم. سپاس
    roh.kameli@gmail.com

ارسال نظر

0.0/5