این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
آلن دلون ستاره ای که خونسردی را بازتعریف کرد
یکی از سرشناس ترین، محبوب ترین و خوش چهره ترین بازیگران تاریخ سینمای فرانسه ۸ نوامبر، ۸۱ سالگی خود را جشن گرفت. «آلن دلون» در دهه ۱۹۶۰ به شهرت رسید و از همان زمان همکاری با بهترین فیلمسازان را آغاز کرد. او در اوج دوران حرفه ای اش پیشنهاد «دوید اُ. سلزنیک» را برای حضور در هالیوود نپذیرفت تنها به این دلیل که نمی خواست انگلیسی یاد بگیرد اما در سه فیلم آمریکایی ایفای نقش کرد.
«دلون» بعد از مدت ها کناره گیری از عرصه سینما، سال ۲۰۰۸ سرانجام در «آستریکس در بازی های المپیک» به نقش سزار ظاهر شد. فوق ستاره سینمای فرانسه سال ۱۹۷۵ در فیلمی نقش «زورو» را ایفا کرد و به نخستین بازیگر غربی تبدیل شد که پس از انقلاب فرهنگی چین، در سینماهای این کشور روی پرده رفته است. نام و شهرت «دلون» قدری بر جهان سایه افکنده بود که شرکت های مد و عطرسازی هم محصولاتی با برند او روانه بازار کردند.
«آلن دلون» در ۱۹۹۷ از بازی در سینما کناره گرفت و به تلویزیون رفت تا به شخصیت «فرانک ریوا» در سریالی به همین نام جان ببخشد. یکی از بزرگ ترین رسوایی های زندگی «دلون» هم ماجرای قتل «استوان مارکوویچ» محافظ پیشین او در ۱۹۶۹ بود. این ستاره جذاب که هرگز چهره محبوب جشنواره های سینمایی نبود، سال ۲۰۱۲ به جشنواره لوکارنو در سوییس رفت تا جایزه یک عمر دستاورد این رویداد مهم را بگیرد. او پس از دریافت جایزه، پاسخگوی رسانه های مختلف شد و چند جمله ماندگاراز خودش به یادگار گذاشت.
از جمله این اظهارنظرهای تاریخی که برای همیشه در یادها می ماند: «من سینمای امروز رادوست ندارم و تنها کمی نیستم که این را می گوید. من این بخت را داشتم که در دورانی متفاوت از جهان سینما در دهه های ۶۰ تا ۸۰ زندگی کردم و برای دیگران رویا ساختم.»
روی مارتینز از روزنامه پراودا یکی از خبرنگارانی بود که در لوکارنو ۲۰۱۲ پای حرف های بازیگر تحسین شده فرانسوی نشست.
آیا تازگی ها فیلمی بوده که آرزو داشته باشید در آن بازی کنید؟
به تازگی فیلمی به نام «تسخیرناپذیران» دیدم و دوست داشتم نقش اصلی آن را من بازی کنم.
انگیزه حضور در سینما چطور در شما به وجود آمد؟
روزی در دفتر کار شخصی نشسته بودم که بعدها کارگردان نخستین فیلم من شد. آنجا فیلمی از ساشا گیتری (از قدیمی ترین بازیگران تئاتر و سینمای فرانسه) دیدم و احساس کردم که می خواهم بازی کنم. تازه از خدمت سربازی آمده بودم و چیزی از سینما نمی دانستم. وقتی شنیدم که می گفت بازیگری به واسطه لذتی که به دیگران می دهد، زیباترین حرفه جهان است، با خودم گفتم این همان کاری است که می خواهم.
با وجود بازی در «استریکس»، حتی یک فیلم کمدی هم در کارنامه تان ندارید. چرا؟
برای این که کار من نیست. بارها این مثال را زده ام. یک قطار را در نظر بگیرید که وارد ایستگاه می شود. کنار پنجره اول، ژان پل بلموندو نشسته و وقتی رد می شود، همه می خندند. وقتی دلون ظاهر می شود، هیچ کس نمی خندد و به همین دلیل ساده، من کمدی را به بلموندو سپردم. من هرگز حس کمدی نداشتم و در «آستریکس» هم وقتی کارگردان دید حتی نمی توانم خودم را بخندانم. نقش ژولیوس سزار را به من داد. مدت ها بود بازی نکرده بودم و پیشنهادش را پذیرفتم.
نگران پیر شدن نیستید؟
اصلا. بیشتر نگران بیماری هستم. به خاطر کسانی که من را دیده، دوست داشته و همیشه در این سال ها دنبالم کرده اند، تصمیم گرفتم هرگز با رنگ پریده و چهره بد، میان آن ها ظاهر نشوم. اگر با بیماری به جشنواره بیایم، همین شما خبرنگاران دوستم ندارید و به من احترام نمی گذارید. روزی هم می رسد که شما دیگر من را نمی بینید و اصلا نگران بالارفتن سن نیستم.
میانه تان با سیاست چطور است؟
فهمیده ام تنها کسانی که بازنشسته نمی شوند، بازیگران و سیاستمداران هستند. خلاصه کنم؛ چندان مشتاق سیاست نیستم اما با رییس جمهور پیشین فرانسه دوستی بسیار نزدیک دارم
از رابطه خودتان با ویسکونتی برای ما بگویید.
ابتدا بگویم که من جز ویسکونتی، با بسیاری از کارگردانان کار کرده ام. رابطه ام با او بر پایه احترام و علاقه متقابل بود. ویسکونتی را یک استاد و بیشتر کارگردان اپرا می دانستم تا سینما. قبل از آشنایی با او، «ظهر بنفش» را با «رنه کالمان» کار کرده بودم و ویسکونتی با دیدن آن تصمیم رگفت من را برای «روکو و برادرانش» انتخاب کند. این برای من مرحله ای مهم بود و باعث شد پایم به سینمای ایتالیا و همکاری با فیلمسازانی چون آنتونیونی باز شود.
برخلاف حرف هایی که می گویند، من اصلا در کار با فیلمسازان بزرگ سختگیر نیستم. با چشم های بسته به پروژه بزرگان می روم اما با کسانی که حتی جای دوربین را نمی دانند، به شدت به مشکل می خورم. کارگردان هایی مثل «کلمان» سه ویژگی دارند و شبیه رهبر ارکستر هستند؛ می دانند با بازیگر چطور برخورد کنند، می دانند بازیگر در هر صحنه چطور باید بازی کند و اینکه همیشه پشت دوربین حضور دارند. در گذشته های دور می توانستم ۱۰ مورد از این کارگردان ها نام ببرم. امروز بیشتر آن ها به پول فکر می کنند.
تراژدی، انتخاب خود شماست؟
به زندگی ام نزدیک تر است. همان طور که «پاسکال ژاردن» می گفت، این نقش ها اشک های دوران کودکی من بودند که تا پیش از آغاز دوران بازیگری، یک تراژدی غمبار بود. کودکی ام بسیار سخت گذشت و ۱۷ ساله بودم که وارد ارتش شدم. یک سال بعد به هندوچین رفتم و وقتی بازگشتم، کارهایی کردم که شاید نمی بایست این روزها را می دیدم. سپس معجزه سینما از راه رسید و نجاتم داد؛ آن هم بیشتر به خاطر چهره ام.
دلتان برای سینمای امروز تنگ می شود؟
نه. من با کارگردان هایی کار کردم که امروز حسرت خیلی هاست. ترجیح می دهم بیشتر با خاطره هایم زندگی کنم.
چرا در آمریکا فیلم بازی نکردید؟
من عاشق فیلم و دوربین هستم و مهم نیست کجا. دو فیلم در آمریکا بازی کردم و آن ها گفتند که اگر بمانم، به یک ستاره تبدیل می شوم. با اینکه سینمای آمریکا را دوست داشتم، اصلا نمی خواستم آنجا زندگی کنم. عاشق فرانسه و پاریس بودم و به آن ها گفتم هر وقت نیازم داشتند، تماس بگیرند. به فرانسه بازگشتم و حرفه ام را در ایتالیا و فرانسه ادامه دادم. البته پسرم آنتونی در آمریکا به دنیا آمده است
تجربه همبازی با «برت لنکستر» چطور بود؟
مثل بازی کنار ژان گابن؛ هر دو استاد بودند. لنکستر یکی از بت های من بود و جان گارفیلد را هم دوست داشتم. یکبار به مارلون براندو گفته بود که دوست دارد با من فیلم بازی کند. هرچند هرگز بخت همبازی شدن را نداشتیم.
۱۲ «فیلم کال̊ت» کارنامه «آلن دلون»
۱- روکو و برادرانش: دلون فقط ۲۵ سال داشتکه در ۱۹۶۰ در نخستین فیلم بین المللی کارنامه خود ایفای نقش کرد؛ «روکو و برادرانش» به کارگردانی لوکینو ویسکونتی علاوه بر بازیگر جوان فرانسوی، از حضور کلودیا کاردیناله پیش از رسیدن به شهرت هم بهره برده بود. بیش از دو میلیون نفر در فرانسه فیلم را دیدند و آن را در جایگاه ۲۷ محبوب ترین فیلم های سال این کشور قرار دادند.
۲- ظهر بنفش: همان سال، دلون در فیلمی حضور یافت که خیلی زود به جایگاه اثری کلاسیک ارتقا یافت؛ «ظهر بنفش» به کارگردانی رنه کلمان براساس رمان تحسین شده «آقای ریپلی بااستعداد» ساخته شد و بازیگر جوانش را به یک ستاره تبدیل کرد. «ظهر بنفش» فقط در خود فرانسه حدود دو میلیون و ۵۰۰ هزار تماشاگر داشت و بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت.
۳- پلنگ: ویسکونتی که ازتجربه نخست همکاری با دلون بسیار راضی بود، در ۱۹۶۳ «پلنگ» را با حضور او و کاردیناله ساخت تا یک زوج رویایی را به دنیای سینما معرفی کند. گرچه برت لنکستر آمریکایی نقش اصلی را بر عهده داشت. «پلنگ» با وجود نقدهای منفی منتقدان، در اکران عمومی بسیار مودر توجه قرار گرفت و در فرانسه چهار میلیون نفر آن را دیدند. ضمن اینکه در جشنواره کن هم نخل طلایی بهترین فیلم را برد.
۴- لاله سیاه: برخی می گویند این همان فیلمی است که دلون را در ۱۹۶۴ به اوج شهرت رساند و باعث شد ستاره جوان به قلب و ذهن مخاطبان رسوخ کند. «لاله سیاه» به کارگردانی کریستین- ژاک در ظاهر برداشتی از رمان الکساندر دوما بود اما درواقع دلون در آن یک رابین هود فرانسوی بود که سه میلیون نفر را به سینماها کشاند.
۵- ماجراجویان: تا پیش از این، تماشاگران آلن را بیشتر در کنار زنان زیبارو دیده بودند ولی «ماجراجویان» یا «آخرین ماجراجویی» نشان داد او در کنار بازیگران قدرتمند مرد هم همان جذابه را دارد. دلون. در این فیلم با لینو ونتورا، بازیگر پیشکسوت زوجی خوب شکل داد و موفق ترین هنرنمایی خود را در کارنامه دهه ۱۹۶۰ به ثبت رساند.
۶- سامورایی: این همان شمایلی است که دلون مدت ها با آن شناخته می شود؛ یک آدمکش خونسرد به نام جف کاستلو! «سامورایی» محصول ۱۹۶۷ از ماندگارترین آثار کلاسیک ژان- پیر ملویل است که بازیگر جوانش را به نقطه عطف یک کارنامه حرفه ای پربار رساند. پس از این فیلم بود که دلون در چنین نقش های شمایل گون جاافتاد و یک عمر نان آن را خورد.
۷- استخر: دو سال بعد، آلن در فیلمی از ژاک دری حضور یافت که گرچه از روشن ترین نقاط کارنامه هنری اش نیست اما تاثیر خود را گذاشت. او و رومی اشنایدر در «استخر» زوجی بسیار دوست داشتنی بودند و همین شیمی میان دو بازیگر، فیلم را به اثری ماندگار و خاطره انگیز تبدیل کرد. «استخر» چهارمین فیلم پرفروش سینمای فرانسه در ۱۹۶۹ بود و البته نسخه های بین المللی آن بین شش تا ۱۰ دقیقه کوتاه تر شده بود.
۸- بورسالینو: یک درام گنگستری که حدود پنج میلیون نفر را در فرانسه به سالن های تاریک سینما کشاند و بازار کلاه های بورسالینو را دوباره داغ کرد. «بورسالینو» به کارگردانی ژاک دری و بازی ژان پل بلموندو سال ۱۹۷۰ ساخته شد و چنان موفق بود که دنبال آن در ۱۹۷۴ با بازی دلون بر پرده آمد. فیلم در بیستمین جشنواره برلین هم به نمایش درآمد.
۹- ترور تروتسکی: فیلمی دیگر از زوج دلون و اشنایدر با حضور ریچارد برتن در یکی از نقش های اصلی. «ترور تروتسکی» به کارگردانی جوزف لوزی، هر چند بعدها یکی از بدترین فیلم های تاریخ سینمالقب گرفت اما گامی دیگر بود در تثبیت جایگاه دلون به عنوان یک ستاره بین المللی. او در فیلم نقش ترورکننده چهره انقلابی روسیه را ایفا می کند.
۱۰- عقرب: یک درام جاسوسی با بازی برت لنکستر، دلون و پل اسکافیلد به کارگردانی مایکل وینر. بازیگر فرانسوی گرچه در ده ۱۹۷۰ یک چهره بین المللی بود اما تازه در ۱۹۷۳ در یک فیلم آمریکایی حضور یافت و دوباره به نقش یک آدمکش ظاهر شد. واکنش منتقدان به «عقرب» چندان خوب نبود و بازی لنکستر ناامید کننده بود.
۱۱- سوان عاشق: آلن با اینکه در بخش دوم کارنامه پربار بازیگری خود بیشتر با فیلمسازان فرانسوی همکاری می کرد، در ۱۹۸۴ مقابل دوربین فولکر شلندورف آلمانی رفت و در «سوان عاشق» براساس جلد اول «در جست و جوی زمان از دست رفته» مارسل پروست ایفای نقش کرد. جرمی آیرونز، فانی آردان و اورنلا موتی دیگر بازیگران این درام تاریخی هستند.
۱۲- موج نو: فیلمی به کارگردانی ژان- لوک گدار محصول ۱۹۹۰ که آن را به نوعی ستایش موج نو سینمای فرانسه در اوایل دهه ۱۹۶۰ می دانند. دلون در این فلم ۹۰ دقیقه ای به نقش یک مرد سرگردان ظاهر شد که با نام «او» شناخته می شد. «موج نو» با وجود حضور در جشنواره کن همان سال، کمتر از ۱۵۰ هزار نفر در فرانسه تماشاگر داشت.
دیار
‘
4 نظر
خردجو
بنظرم جایگاه الن دلون در تاریخ سینما و خصوصن در ایران می طلبد که کمی مفصل تر به نقد و بررسی فیلم هایش بپردازید. کمبود منابع فارسی در معرفی بسیاری از اثار او که جزو سینمای کلاسیک و کالت محسوب می شوند این توجه مضاعف را می طلبد.با تشکر
سامی
الن دلون سمبل همیسگی مردونگی .جذبه .غیرت .شرافت وعشق وعرفانه این مردبهشتیه
کمالی
الن دلون ی انسان بسیارمعنوی والهیه.نماد مردکامل ومحجوب واسطوره ایه.
علی.گ
اقای الن دلون مردی به پاکی ودرخشندگی الماسه.جاودانه وشریف