رفتن به محتوا رفتن به فوتر

گفتگو با آن تایلر نویسنده برجسته آمریکایی برنده جایزه پولیترز

2 نظر

  • سعید رضایی
    ارسال شده 8 ژانویه 2018 در 4:37 ب.ظ

    #ابوذر_قاسمیان:

    خیلی وقت است که جوایز ایرانی تبدیل به کمدی شده‌اند. کمدی‌هایی پر از رفتارهای احمد‌نژادی؛ طوری که همه‌ی اهالی ادبیات را بی‌حس کرده‌اند. اما این بیانیه‌ی جلال دیگر خیلی زشت بود. پر از توهین و تحقیر و ‌کینه‌ورزی به داستان ایرانی. آن هم در سالی که هم در رمان هم مجموعه‌داستان سال خیلی پرباری بود. این همه کار خوب را نبینی و بعد بیایی بگویی ادبیات ما همین است. داستان کوتاه ما همین است. آن هم از دید داورانی که حتی بین اهالی ادبیات هم شناخته شده نیستند. البته به جز آقای کشاورز عزیز که اعتباری دارد بقیه‌ی داوران داستان کوتاه حتی نسبتشان با داستان کوتاه هم مشخص نیست. بعد بیایند این‌طور بیانیه‌ی غرا و کوبنده‌ای هم بدهند، خب زور دارد‌!
    دلایلشان که دیگر جالب‌تر است. داستان را با خطابه‌های اخلاقی اشتباه گرفته‌اند. البته خب جایزه‌ی جلال از اول نشان داده که فقط مضمون برایش مهم است. آن هم فقط مضمون‌هایی که حکومت تأیید می‌کند و فرقی هم نمی‌کند کی داور باشد. قبلاً به داستان‌های مذهبی از نوع تندروانه‌اش و حالا به ادبیات لاتی که البته اصلاً اشکال ندارد و می‌تواند در این مضمون هم خلاقیت باشد. که خب این‌ها هم که انتخاب شده‌اند واقعاً کتاب‌های بدی نیستند یا چندتا نامزد خوب هم دیده می‌شود، اما رویه‌ی این جایزه بد است که فقط مضمون را مد نظر قرار داده نه مطمئناً حتی قوت همان کتاب. طوری که جایزه به دل برنده‌هاش هم ننشیند. و چیزی که این وسط گمشده، ادبیات است. و جایزه‌ی داریوش‌جان احمدی را هم که انگار به خود کتاب نداده‌اند و لحنشان طوری است که انگار صدقه‌سری است یا مجبور شده‌اند وگرنه مایل نبوده‌اند. و چه جفایی بود در حق ادبیات این حرکت. چه ‌نمکی می‌پاشند به زخم‌مان.

    البته بقیه‌ی جوایز هم وضع بهتری ندارند. هرکدام پاشنه‌ی آشیلی دارند، و حتی اگر نیتشان خیر باشد به نحوی دارند تیشه می‌زنند به این ریشه‌ی نیم‌خشکیده.
    از یک طرف آدم می‌گوید چیزی نگوید و ‌اعتراضی نکند تا در نطفه خفه نشوند. چون هیچ کاری سخت‌تر و بی‌مزد و منت‌تر از همین جایزه‌برگزارکردن نیست.‌ اما از یک طرف می‌گویی ادبیات عرصه‌ی نقد است و باید گفته شود حتی اگر انتقاد از خودمان باشد تا توی تعارفاتمان گیر نکنیم و مثل کبک سرمان را توی برف نکنیم. بعد می‌بینی که فلان‌جایزه کوچکترین فاکتورها را هم رعایت نمی‌کند و به مبتدیانه‌ترین شیوه‌ها عمل می‌کند. از نحوه‌ی داوری و ترکیب داورها گرفته تا نحوه‌ی برگزاری. حتی عنوان جایزه هم اشکال حشوی فاحش دارد که حتی مخاطب عام هم آن را می‌فهمد و مسخره می‌کند؛ و یک‌دفعه هم که سر و ‌ته همه‌چیز را به هم می‌آورند تا گاف‌های قبلی را بپوشانند، غافل از اینکه خود گاف بزرگتری است. خب اگر چیزی هم گفته نشود ممکن است این رویه ادامه ‌پیدا کند.

    یا آن یکی جایزه‌ی دیگر که تندیسش را به کتاب‌های پرفروش می‌دهد تا اعتبار وارونه کسب کند بین مخاطب، به جای آنکه خودش باعث پرفروش شدن اثری شود. البته برای هرکدام از این‌ جوایز ده‌ها مصداق وجود دارد، اما نمی‌خواهم، ابداً نمی‌خواهم دلخوری پیش بیاید و جور دیگری برداشت شود، چون همین زحمتی که می‌کشند جای تقدیر دارد اما چه بهتر که این همه زحمت هدر نرود و تأثیر عکس ندهد. یا اینکه یک جایزه که در نهایت بد هم عمل نکرده و جشنی شایسته‌ی ادبیات را برگزار کرده، سادگی را شرط برنده‌شدن می‌داند که خب این همان تخم لقی است که سال‌ها پیش یکی از بزرگان توی دهن بقیه شکست که ما به پروست جایزه نمی‌دهیم و به کتابی جایزه می‌دهیم که عوام هم دوست داشته باشند. اصلا مگر عوام کتاب می‌خواند یا کتاب‌هایی از این جنس می‌خواند؟ آن‌ها همان میم‌مؤدب و هما پوراصفهانی خودشان را می‌خوانند چه کار دارند به حافظ خیاوی و پیمان اسماعیلی و هادی کیکاووسی. و شاید همین، نقطه‌ی انحراف تمامی جوایز بعد از آن شد و همه همین شیوه را پی گرفتند و هی سال به سال از اعتبار جوایز کم شد که خواستند کتابی را انتخاب کنند که عوام هم دوست داشته باشند تا ادبیات را بین مردم ببرند و اینگونه شد که تمام مخاطبان خاص خود را که تعدادشان هم کم نبود از دست دادند. چون مخاطب عام، کتاب خودش را انتخاب می‌کند و کاری به من و شما ندارد. حالا شما باور نکنید و به کارتان مصر باشید. اصلاً نفس جایزه همین است که بهترین را انتخاب کند وگرنه دیگر دلیل وجودی‌اش از بین می‌رود. واصلاً اشکال ندارد که آن بهترین به زعم گردانندگانش باشد. اما وقتی گردانندگانش پیش‌پیش ندای این را سر می‌دهند که ما بهترین را انتخاب نمی‌کنیم و فلان را انتخاب می‌کنیم یعنی خودکشی، یعنی پیش از تولد مرده است.

  • ناشناس
    ارسال شده 10 ژانویه 2018 در 9:50 ب.ظ

    رابطه ی قدرت، قضاوت و جایزه ی آل احمد

    آری محمودی:

    میشل فوکو در نامه ای که به مهدی بازرگان می نویسد، از مشاهداتش می گوید و در جایی بر این نکته اشاره و پافشاری می کند که: چهره ی بی نقاب قدرت ها را زمانی می شود دید که بر مسند قضاوت می نشینند…
    فوکو از دو کلید واژه ی «قدرت» و «قضاوت» بهره می برد و از آمیزش این دو به این نتیجه می رسد که: قدرت ها درست زمانی که قضاوت می کنند، خود را در معرض قضاوت قرار می دهند!
    البته مراد و منظور فوکو در آن نامه، شکل و درجه ی خشونتی است که قدرت در برخورد با معترضین در مقطعی خاص از تاریخ از خود بروز می دهد اما در کلیت، نکته ای بس ژرف و شگفت و قابل تعمیم است…
    در میدان ادبیات، مخصوص در دو دهه ی اخیر، بحث جوایز ادبی و مشخص تر جوایز «دولتی/ قدرت» و «خصوصی/اقلیت» و جنگ بین این دو، بحثی داغ و مناقشه انگیز بوده و هست. اما آنچه برایند این جدل است، مردود بودنِ هرگونه اقدام دولتی/قدرت در امر «قضاوت» بر آثار ادبی است. دلایل این طرد بسیار است اما از میانِ هزاران می توان اشارتی کرد که مثلن یکی از دلایلِ اصلیِ نامشروع بودن جوایز دولتی « جایزه ی آل احمد و چند جایزه ی دیگر» کلمه ایست به نام «دولت» و در دانشنامه ی سیاسی دارای مفهومی است که با مدیریتی ابتکاری، از معنای آن، آشنایی زدایی شده. حلقه ی مفقوده ای که دهه هاست در تمام سطوحِ دولت/قدرت خود را عیان و نمایان کرده… یعنی دولت به جای آنکه بی طرفانه از تولید «حمایت» کند و بستر را فراهم سازد، خود را در یکطرف بازی قرار می دهد و نابرابرانه زورآزمایی می کند. اگر بقول حضرت بیهقی دولت و ملت دو برادرند، در اینجا قابیل و هابیل از آن برداشت شده و دولت قابیل وار در پیِ حذف هابیل است. یعنی تقلیلِ کودکانه ی جایگاه دولت که می بایست نقشی همه گیر را ایفا کند، به جایگاهِ رقیبی از پیش باخته، هزینه بر و مهره سوخته است!…اما از دیگر تردستی های این کارناوالِ دولت/قدرت، نگاه محافظه کارانه و جانبدارنه به تولیدات ادبی است «به استثنإاتی که گاهی اتفاق می افتد و اثری بر خلاف جریان همیشگی برگزیده می شود توجه نمی توان کرد. که این انتخاب های خلافِ جریان هم برآمده از سیاستی خاص است که نهادش اتفاقن خلاف جریان نیست و در جهت تامین فرضیه های اتاق فکر این جوایز است.» شاهدش اینکه همین چندوقت پیش در جایزه ی دولتیِ «سیَلک» هیأت داوران، رأی به مجموعه داستان «خانه ی کوچک ما/ داریوش احمدی» دادند و در اتفاقی نادر و عجیب که تنها از ارگانی دولتی بر می آید، مسوولین این جایزه در مراسم اختتامیه اثر دیگری را بعنوان برگزیده معرفی کردند! داوران اعتراض کردند و مدیر فرهنگ و ارشاد آن شهرستان در قامت دفاع برآمد و چه شلتاقی کرد و داوران جایزه را زیر سوال برد که عیب از شماست نه از دولت/قدرت… یا در جایزه ی دیگری، با برگزیده ی بخش آزاد تماس می گیرند و خبر اول شدنش را می دهند، روز اختتامیه، جایزه نفر اول در بخش آزاد را حذف می کنند و به جوایز موضوعی و «درون اردوگاهی» دو برگزیده ی دیگر اضافه می کنند! یا در همین جایزه ی آل احمد شنیده می شود که فلان برگزیده ی جایزه محصول صفر تا صد حوزه ی هنری و شهرستان ادب بوده و داوران اصلی، یک پای شان در حوزه و یک پای شان در شهرستان ادب است! «حتا توضیح این روابط هم سخت ممکن می شود» هرچند نگارنده «نویسندگان برگزیده ی این جوایز» را با هر طرز فکر، خلق و خو و منشی، از هر تهمتی مبرا می داند و شأن ایشان را احترام می گیرد اما روی صحبت با انحصارطلبی «اتاق فکر» این جوایز است. و همه ی این موارد را هم اگر بشود با بلند نظری و سخاوت «تقلیل کودکانه ی جایگاه» و « ناشی گری و بی تجربگی» دانست، نمی توان از این بحث دور شد که «قدرت ها درست زمانی که قضاوت می کنند، خود را در معرض قضاوت قرار می دهند» در نهایت همه ی این زد و بندها باید منجر به «انتخابی برآمده از قضاوت» شود و درست همین نقطه ی انتخاب است که آغاز «صعود یا فرود» جوایز و اتاق های فکر است… اینجاست که قدرت خود را با انتخاب هایش در معرضِ قضاوتِ طیفی وسیع تر می گذارد. مخاطب، رضا جولایی/پیمان اسماعیلی/ کورش اسدی را می خواند که برآمده از جوایز اقلیتی اند، و فلان اثر و بهمان اثر را هم می خواند که برایند لشکری مجهز وتا بن دندان مسلح به بودجه ی دولت/قدرت است.و قیاس این طیف، شروعِ هولناکِ عزیمت است از اوج به فرود…
    پ. ن. در این متن، جایزه مذکور هرگز با عنوان «جلال»خوانده نشد و «آل احمد» نامی زیبنده تر است، چراکه بر اشخاصی به غیر از جلال هم دلالت دارد… گفت : تا کلام را به خاطر نان نفروشی و روح را به خدمت جسم در نیاوری، به هر قیمتی! گرچه به گرانیِ گنجِ قارون.زر خریدِ انسان نشو. اگر می فروشی همان به که بازویِ خود را اما قلم را هرگز.حتا تنِ خود را «حتا تنِ خودرا»و نه هرگز کلام را…
    و سوال اینکه کجای جایزه ی «آل احمد» امانت دار این قول است؟

ارسال نظر

0.0/5