رفتن به محتوا رفتن به فوتر

و سرانجام دانستم وظیفه‌ام در قبال ناشران چیست! / وجیزه ای از ح. امیدی سرور

1 Comment

  • ناشناس
    ارسال شده 29 نوامبر 2018 در 6:42 ب.ظ

    بیایید یک آزمایش انجام دهیم، از همان آزمایش ‌ها یا تحقیقاتی که محققان علوم اجتماعی و ارتباطات بسیار به آن علاقمندند. تعدادی از مجلات روشنفکری و ادبی و فرهنگی از چهار دهه‌ی قبل تا امروز را انتخاب کنیم و در آرشیوِ آن‌ ها بگردیم و اسامی شخصیت هایی که از یا درباره آن ها مطلب نوشته شده یا با آن ها مصاحبه ای انجام شده است را استخراج کنیم. قول می دهم که به فهرست کم و بیش یکسانی دست خواهیم یافت. مثلاً، از چهار دهه قبل تا امروز در جهان ادبیات مصطفی مستورمسعود ده نمکی و بهروز افخمی ومسعود فراستی وحسن محمودی وخوابگرد وکامران محمدی ومحمد حسینی ونسیم مرعشی و محمدحسین شهسواری و مهدی یزدانی خرم و سینا دادخواه. همین فهرست، با کم و بیش هایی، در مجلات و وبسایت ها ی این باند غیر روشنفکر تکرار می شود. ماجرا حتی تا آن جا بالا گرفته است که چنان هاله تقدسی در اطراف برخی از این شخصیت ها شکل گرفته است که به اصطلاح بر دامن کبریاییشان ننشیند گردی و اگر کسی جسارت کند و خدای ناکرده تشکیکی در بزرگی و عظمت و «جهانی بودنِ» امثال وارد کند و به اصطلاح اهل مدرسه در این باب شبهه ای بیفکند، ارکانِ کرسی به لرزه می افتد و سیل حرف های در گوشی به راه می افتد که من آنم که رستم بود پهلوان و تو که باشی که به «ولی فقیه ادبیات ایران» در جهان اندیشه هم همین است، فقط این جا برخی مریدانی دارند که این کار را برایشان انجام دهد و هم خودشان این مهم را به عهده گرفته اند و فحش نثار این و آن می کنند. اما آیا تمام توانِ فرهنگ ایران همین است؟ ما بزرگانی داریم که هیچ کس به آنها در این مجلات و وبسایت ها نمی پردازد؛ یا ده‌ها متفکری که از رانت دوستان رسانه‌ای برخوردار نیستند و شلوغ‌کاری رسانه‌ای نیز نمی‌کنند و کسی آنها را نمی‌شناسد. حتی اسم درکرده‌های غیرسیاسی هم همین وضع را دارند. و هیچ کس به سراغِ جوانانی که در بهترین دانشگاه های جهان فلسفه خوانده اند یا می خوانند و در بهترین مجلات جهان مقالاتی دارند و نامشان در ردیفِ بزرگ ترین نام های فلسفه در جهان انگلیسی، آلمانی یا فرانسه زبان می آید نمی رود تا مثلاً با آن ها مصاحبه ای کند یا از آن ها یادداشتی بگیرد یا حداقل آثار آن ها را به زبان فارسی هم معرفی کند. باید باهمین نام های بی بضاعت ودولتی در حد و اندازه خودشان رفتارکردد، در اغلب اوقات رسانه‌های ایرانی آنها را به عنوان غول‌هایی بزرگ در ادبیات و اندیشه معرفی می‌کنند که گویا قله‌های این عوالم را فتح کرده‌اند و عالم بیرون از ایران با توطئه‌های معمول نمی‌گذارند آنها شناخته شوند و ثانیاً، حالا که بحث کنار رفتن بازنشستگان مطرح است و قرار است در جهان سیاست و مدیریت معمرین جای خود را به جوان ها بدهند با همان منطق که ظاهرا همه پذیرفته‌اند و در حال اجرای آن هستند بد نیست در مجلات و صفحات ادبیات و اندیشه و تجسمی و تئاتر هم برخی نام ها بازنشسته شوند و جای خود را به جوان تر ها و احتمالاً صاحب صلاحیت ها بدهند. بنده خود به خاطر سابقه و تجربه ای که، البته به قول قدما از غم نان و نه از عشق و علاقه، در مطبوعات دارم می دانم و به شما هم می گویم که تکرار این اسامی تنها از سر عادت و بعضا تنبلی است؛ وگرنه نام هایی که در بالا ذکر کردم، بسیاری شان، سال ها و بلکه دهه ها است کار یا ایده جدیدی نداشته اند، اما کسانی، بسیار جوان تر و صاحب صلاحیت تر، آثار و کتاب ها و مقالات بسیار در این سال ها منتشر کرده اند و هیچ توجهی به آن ها نشده است. به ویژه شهرستانی‌هایی که راهی به تهران نداشته‌اند و سالهاست در حال کار جدی در این دو حوزه هستند و کسی آنها را نمی‌شناسد. ظاهرا این خاصیت رسانه‌های جدید در دوران جدید ماست؛ البته با دوزی کمتر همین مسئله درباره شخصیت های خارجی هم صادق است. مثلاً در ادبیات، امثال موراکامی و جولین بارنز در گعده های روشنفکری حسابی گل کرده اند، اما هیچ کس نامی از، مثلاً، علی اسمیت و جاناتان فرنزن نشنیده است. یا در جهان فلسفه، شومن هایی مانند ژیژک و بدیو حسابی در ایران مشهور شده اند، اما کسی امثال جری کوئن را نمی شناسد که اتفاقاً فیلسوف چپ گرای بسیار محترمی است و اگر کسی به دنبال چپ گرایی بود، می توانست به جای آن ها به سراغِ او برود. این البته فقط در باب کسانی که نباید مشهور می شدند صادق نیست، مثلاً فیلسوف درخشانی مثل جان رالز به درستی در ایران و فضای فکری فارسی زبان مشهور است، اما هیچ کس از آثار سیاسی نوزیک چیزی نشنیده است که در اصالت و اهمیت در فلسفه سیاسی چیزی کم از رالز ندارد.

ارسال نظر

0.0/5