این مقاله را به اشتراک بگذارید
تاریخنگاری ترجمهی زنان در ایران به سیاق فرزانه فرحزاد
مهرداد رحیمی مقدم
فرزانه فرحزاد در کتابی با نام [۱] Translating Women که توسط انتشارات راتلج به چاپ رسیده است، مقالهای دارد با عنوان Women Translators in Contemporary Iran (مترجمان زن در ایران معاصر) که در آن حضور زنان در عرصهی ترجمه را در سه برههی قاجار، پهلوی و بعد از انقلاب بهطور اجمالی بررسی کرده است. ازآنجاییکه فرحزاد خود یکی از ویراستاران اصلی کتاب است، طبیعی است انتظار خواننده از ساختار و محتوای مقالهی او اندکی بیشتر از سایر بخشهای کتاب باشد، اما پس از اتمام مقاله نهتنها این انتظارات برآورده نمیشوند، بلکه تعداد قابلتوجهی از ضعفهای تئوریک و اشتباهات تاریخی در جایجای مقاله، خود را نمایان میکنند که درنهایت آن را از هرگونه اعتباری ساقط میکند.
داشتن تصویری شفاف و فشرده از کلیت مقالهی فرحزاد با توجه به اینکه به زبان انگلیسی نوشتهشده و ممکن است همهی خوانندگان به آن دسترسی نداشته باشند در خواندن و دریافت نکات این نوشتهی کوتاه بیمناسبت نخواهد بود، برای همین نخست خلاصهای از مقالهی « مترجمان زن در ایران معاصر» ارائه میدهم. شاید بتوان بخشهای اصلی مقالهی فرحزاد را به دو بخش آماری و تحلیلی تقسیم کرد. در بخش آماری، فرحزاد با ارائهی اطلاعاتی از تعداد ترجمههای چاپشده توسط زنان در هر دهه، و البته تقسیمبندی مضمونی این ترجمهها (مثلاً ادبیات، علوم انسانی و …) و پیوند این انتخابها به شرایط سیاسی و اجتماعی سعی دارد این انتخابها را از منظر زنان مترجم آن روزگار توجیه بکند. اما در طی این روند دچار خطاهایی میشود که کلیت مقالهی او را هم ازنظر آماری و هم ازنظر تحلیلی دچار ضعفهای اساسی میکند. در بخش تحلیلی نیز فرحزاد با تأکید بر انتخابهای آثاری در مورد ادبیات کودک و خانهداری و بچهداری این ادعا را مطرح میکند که زنان همزمان با حضور نوپای خود در عرصههای اجتماعی نگاهی نیز به نقشهای سنتی خود داشتند و درواقع بر آن نبودند که استقلال کامل خود از دیدگاههای سنتی جامعه را اعلام بدارند. در چند پاراگراف پایین، بهطور مفصلتر برخی ضعفهای این مقاله را بیان کردهام:
۱. بخش قابلتوجهی از استدلالات فرحزاد بر پایهی دادههای آماری پایاننامهای به نام «آگاهی جنسیتی و مترجمان زن ایرانی» که ظاهراً در دانشگاه آزاد نگاشته شده، شکل میگیرد. هستهی مرکزی استدلالات مقاله او ظاهراً این نکته است که در هر دههای چه تعداد مترجم زن داشتهایم و آثاری ترجمهشده توسط این مترجمان پیرامون چه مضمونهایی بوده است. بااینحال و با در نظر داشتن این نکته که اطلاعات کتابشناختی در ایران هرگز دقیق و کامل نبودهاند، نویسنده در هیچیک از بخشهای مقالهی خود، تصویری از نحوهی جمعآوری اطلاعات و یا منابعی که دادهها از آنها استخراجشدهاند را به دست نمیدهد. بنابراین خواننده صرفاً پیش روی خود اعدادی خام و غیر مستند را میبیند که هرگز نمیتواند به صحت ولو نسبی آنها اطمینان کند. ازاینرو، میتوان عدم تبیین سازوکار جمعآوری اطلاعات آماری را از ضعفهای اساسی این مقاله تلقی کرد. ذکر این نکته هم لازم است که دانشجویی که بخشهایی از مقالهی فرحزاد، درست یا غلط، بر اساس پایاننامهی او نوشتهشده است، میتوانست جزو یکی از نویسندگان باشد. اما این اتفاق روی نداده و برای همین مسئولیت تمامی ادعاهای مقاله متوجه تنها نویسندهی آن، یعنی فرزانه فرحزاد خواهد بود.
۲. در مقاله نشانی از رجوع به منابع دستاول دیده نمیشود و بخشهای زیادی از مقاله ترجمههایی هستند از نوشتههای جمال میر عابدینی در باب تاریخ حضور زنان در ادبیات ایران. همین عدم تکیهبر منابع دستاول تاریخی، باعث شده است مقاله، قدرت و یکپارچگی یک نوشتهی مستند تاریخی را نداشته باشد. برای مثال، نویسنده در مرور خود بر ترجمههای زنان، اشارهای به ترجمههای «خانم حاجب» (نیره عظمی) از آثار فرانسوی نمیکند. این در حالی است که طبق اسناد برجایمانده، نیره عظمی آثاری از Marie de Wailly ، Charles Esquier، Edmond Pilon و Pierre Decourcelle را ترجمه کرده است که حداقل با موازین مناسبات حاکم بر جامعهی ایران در برههی ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۰ و از این منظر که یک زن دست به ترجمهی آنها میزد، بسیار حائز اهمیت بود.
۳. ازلحاظ تئوریک، حتی یک ارجاع به نوشتههای مطرح پیرامون مبحث زنان و ترجمه در طول تاریخ ادبیات غرب به چشم نمیخورد. بهخصوص اشارهای از این منظر که در غرب نیز زنان، نخستین بار راه خود را از طریق ترجمه در جهان ادبیات گشودند و مقایسهی آن تجربه با مسیر پیموده شده توسط زنان ایرانی در عرصهی ادبیات ایران، میتوانست ازلحاظ نظری در پیشبرد بحث مقاله مفید باشد. برخی بیدقتیهای کلی نیز در سراسر متن دیده میشوند که مثلاً یکی از آنها روسی خواندن نویسندهی آذربایجانی، نریمان نریمانف است. همچنین میتوان به ضعف در رفرنس دهی اشاره کرد که باعث شده نویسنده به یک وبلاگ دست چندم فارسی استناد بکند و البته همان فایل مورد ارجاع هم درنهایت در اینترنت به دست نمیآید.
۴. اما اشتباه بزرگ فرحزاد از منظر تاریخی آنجایی است که مینویسد:
An interesting point is that Ashraf Pahlavi, a princess who was one of the Shah’s sisters, joined in by publishing her first translation, a volume on nursing, in 1958, entitled Fan e Parastari (Nursing Skill). This was a translation of Basic Nursing by Helen Z. Gill published in 1955 by Macmillan. Her second translation was on childcare published in 1959. It was entitled Maadar va Bacheh (Mother and Child), a translation of Benjamin Spock’s Baby and Child Care. These efforts seem to have been a gesture in line with the so-called modernization project initiated by her father, which encouraged women’s social presence. However, both of her choices verify the controversial situation of women by implying that while the modernized woman might contribute to the cultural capital of the society, she must adhere to her conventional role at the same time.
ترجمه:
(نکتهی جالب این است که اشرف پهلوی، شاهزادهای که یکی از خواهران شاه بود، با انتشار نخستین اثر خود در مورد پرستاری، یعنی فن پرستاری در سال ۱۹۵۸، به ]زمرهی[ مترجمان پیوست. این کتاب ترجمهای بود از مبانی پرستاری به قلم هلن گیل و توسط انتشارات مکمیلان در سال ۱۹۵۵ منتشرشده بود. اثر دوم او که در مورد بچهداری است، ترجمهای بود از کتاب بنجامین اسپوک بانام کودک و مراقبت از فرزند که در سال ۱۹۵۹ منتشر شد. به نظر این تلاشها، همسویی با پروژههای مدرنیزاسیونی بود که به ابتکار پدر او شکلگرفته بودند و حضور بیشتر زنان در عرصهی اجتماع را تشویق میکردند. بااینحال، هر دو انتخاب او، شاهدی است بر جایگاه مناقشهانگیز زنان، چراکه گویی به دنبال تثبیت این برداشت است که زنان درعینحال که بر سرمایهی فرهنگی جامعهی خود میافزایند، باید ایفای نقشهای سنتی خود را نیز ادامه بدهند.) – پایان ترجمه –
این در حالی است که همایون صنعتی زاده، مسئول اصلی انتشارات فرانکلین پیشتر در مصاحبهای (که در سال ۲۰۰۸ منتشرشده است) ماجرا را اینگونه تعریف میکند:
] همایون صنعتیزاده [: «در همان ایام ما کتابى چاپ مىکردیم که ازنظر من اهمیت داشت. کسى در آمریکا پیداشده بود به اسم بنیامین اسپاک که متخصص طب کودکان بود. کتابى نوشته بود درباره اینکه بچهتان را چطور بزایید و چطور بزرگ کنید. کتاب خیلى شهرت پیداکرده بود و آقاى اسپاک هم خیلى شهرت پیدا کرد. این کتاب هم در انتشارات فرانکلین ترجمهشده بود و در دست چاپ بود. به همین جهت فکر کردم براى اینکه کتاب موردبحث قرار بگیرد و مردم بهش توجه کنند بروم یکى از دو تا بانویى که امور مختلف خیریه دستشان بود، شمس و اشرف، را ببینم. خلاصه کنم وقتى رفتم پیش اشرف، او قبول کرد که کتاب به اسمش دربیاید.
] سیروس علی نژاد [: ـ یعنى چه به اسمش دربیاید؟
]همایون صنعتی زاده[ : ـ یعنى اینکه کس دیگرى ترجمه کند ولى روى جلد کتاب بنویسیم ترجمه والاحضرت اشرف. کتاب مادر و بچه به اسم والاحضرت اشرف پهلوى درآمد. ازاینجا مختصر آشنایى با ایشان پیدا کردم. من که از همهجا ناامید شده بودم، رفتم سراغ ایشان که فلانى من براى کار دائرهالمعارف ۱۵۰ هزار دلار احتیاج دارم، سراغ خیلىها هم رفتهام ولى نشده. گفت باشد من خودم مىدهم. ما هم خیلى خوشحال که شخص موردنظر را پیداکردهایم. آمدیم و به بنیاد فورد نوشتیم که آقا ما کسى را پیدا کردیم که ۱۵۰ هزار دلار مىدهد. گفتند: کیست این والامقام! گفتم: ایشان! گفتند: مىدهد؟ گفتم: بله مىدهد! گفتند خیلى خوب». [2]
این کتاب را نه اشرف پهلوی، بلکه ثمینه باغچهبان ترجمه کرده بود و درواقع با پیشنهاد صنعتی زاده است که قرار میشود در ازای دریافت هزینهای گزاف نام اشرف پهلوی بر روی آن منتشر بشود. ضعف احاطهی نویسنده بر اسناد، نوشتهها، گفتگوهای تاریخی مربوط به حوزهای که در آن قلم میزند یکبار دیگر اینجا ضربهای مهلک را بر پیکر نوشتهی او وارد میکند که با توجه به موارد مسئلهدار پیشین کلیت نوشتهی او را زیر سؤال میبرد. بهخصوص اینکه او در ادامه و در رابطه با ترجمهی فرح از کریستین اندرسون، مینویسد:
This was indeed the second time in the Pahlavi reign that the tokenized translational presence of a woman from the royal family reinforced the maternal discourse of the modernization trend which had started in the 1920s.
ترجمه –
(این دومین باری بود که در طول زمامداری پهلویها، حضور ترجمهای سوگیرانهی یک زن از میان خانوادهی شاهنشاهی گفتمان مادریای را تقویت میکرد که در سالهای ۱۹۲۰ با برنامههای مدرنیزاسیون شروعشده بود.)
۵. درواقع فرحزاد دست به تحلیل پدیدهای میزند که کلیت آن، از منظر تاریخی صحیح نیست. بدیهی است تفسیری که بر مبنای اطلاعات اشتباه تاریخی بنا شود هرگز نمیتواند از منظر منطقی، چندان اعتبار محکمی داشته باشد. ارجاع به انتخاب کتاب اشرف پهلوی در حوزهی خانهداری و فرزند پروری، یکی از ستونهای مقالهی او است که با تکیهبر آن ادعا میکند زنان مترجم، بهقدر کافی رادیکال نبودند و ضمن ترجمه محافظهکاری خود را حفظ میکردند. این در حالی است که دیدیم، اشرف هیچ عاملیتی را در انتخاب کتاب خود نداشت و یحتمل هر کتاب دیگری نیز به او پیشنهاد میشد، تا نامش بر روی آن بیاید رد نمیکرد. (که این خود به سبب سرمایهی نمادین بالای ترجمه در جامعهی ایران است) [۳] ضمن اینکه، تأکید فرحزاد بر این مسئله که تعداد زیادی از زنان مترجم، به خاطر وجود فرهنگ پدرسالاری و سلطهی سنت، متون مربوط به ادبیات کودک و یا خانهداری را ترجمه میکردند درنهایت گویی تبدیل به یک معضل برای مقاله میشود که در پی آن نویسنده مثالهای مورداشاره خود همچون سیمین دانشور، فروغ فرخزاد، پروین اعتصامی و فرزانه ابراهیمی و لیلی گلستان که کاملاً بری از این انفعال در برابر سنت هستند را هم نادیده میگیرد. شاید بتوان گفت، مقالهای که داعیهی پرداختن به تاریخ مترجمان زن ایرانی را دارد، در پارهای از استدلالات خود گرفتار نوعی جنسیت زدگی میشود که ادعا میکند، زنان مترجم ایرانی، ترجمه را بهمنزلهی انجام بخشی از وظایف خانهداری خود و در امتداد آن میدیدند:
women’s tendency to translate for children as a continuation of their role as storytelling mothers and caretakers in the family.
ترجمه:
(گرایش زنان به ترجمه برای کودکان بهمثابه ادامهی ایفای نقش مادران داستانگو و مراقب بچهها در خانواده)
اینکه چطور ممکن است زنانی که از منظر آگاهی به حدی رسیدهاند که در پی جبران عدم حضور خود در عرصهی ادبیات برآیند و جایگاه خود را در میدان ادبی جامعه تثبیت کنند، ترجمه را بهمثابهی ادامهی بچهداری در خانه تعریف بکنند، سؤالی است که نویسندهی مقاله باید به آن پاسخ بدهد. ازآنجاییکه خوانندگان این مقالات نویسندگان و پژوهشگران کل جهان هستند، که بهاحتمالزیاد از مطالعهی زیادی در تاریخ و جامعهی ایران برخوردار نیستند، و درواقع تنها از طریق همین یادداشتها است که تصویری از ایران را به دست میآورند، شایسته است که محققان و نویسندگان دانشگاهی همت بیشتری را در نگارش مقالات خود به خرج دهند، تا از ارائهی تصویری مخدوش و غلط از فرازونشیب تاریخ فرهنگی ایران به جهان، جلوگیری کنند.
ارجاعات:
۱٫ Von Flotow, L., & Farahzad, F. (Eds.). (2016). Translating Women: Different Voices and New Horizons. Taylor & Francis.
۲٫ گزارش یک زندگی (گفتگو با همایون صنعتی) / سیروس علی نژاد
https://bit.ly/2rZrQRr
۳٫ نگاه کنید به: سلبریتی و «ارادهی معطوف به صاحبترجمه شدن» https://bit.ly/2yQ5lVp
8 نظر
ناشناس
سلام. نویسنده محترم چقدر دانش در حوزه مطالعات ترجمه دارد که در مورد مقاله پروفسور فرحزاد که عمر خود را در رشته گذاشته می غیرعلمی میکند. شما اصلا از بخش پس از انقلاب صحبت نکردید و دایه مهربانتر از مادر شدید و میگوید چهره تاریخی ایران خدشه دار شده؟؟
ناشناس
من از نویسنده این مطلب که مرتب هم اقدام به تخریب و نقد بی پایه مقاله ها و کتابهای استادان مطالعات ترجمه میکند پیشینه پژوهشی قابل توجهی ندیدم. شما که آنقدر مطلع هستید و همه چیز و همه استادان را نقد میکنید چه در چنته دارید؟؟؟؟
ناشناس
اظهار نظر آقای سعید قطبی زاده درباره فیلم “همه می دانند” کاری از اصغر فرهادی:” من فیلم رو دوست ندارم ، و دوست ندارم درباره فیلمی که دوست ندارم حرف بزنم یا بنویسم”.
ناشناس
بهتر است به جای بت ساختن از افراد کار آنها را بدون اغماض بررسی کنیم و به جای اینکه افرادی را که افراد محبوب ما را نقد میکنند نقد کنیم سعی کنیم سواد خود را بالا ببریم و بیهوده در زمینه ای که سواد نداریم نظر ندهیم.
ناشناس
آقای سعید قطبی زاده فرزند معنوی مسعود فراستی و بهروز افخمی است.و چه افتخاری بزرگ تر از این. باری چو فسانه می شوی ای بخرد افسانه نیک شو نه افسانه بد
سعيد قطبي زاده
بهتر است به جای بت ساختن از افراد کار آنها را بدون اغماض بررسی کنیم و به جای اینکه افرادی را که افراد محبوب ما را نقد میکنند نقد کنیم سعی کنیم سواد خود را بالا ببریم و بیهوده در زمینه ای که سواد نداریم نظر ندهیم.
خواننده
نقدِ علمی، مادامی که مستند است و رعایتِ ادب میکند، ستودنی است؛ از گذرِ گفتگوی علمی است که میتوان پیش رفت. البته که معضلاتِ ما در عرصهی پژوهش کم نیست.
“باید” از نقد علمی استقبال کنیم.
جهانگیر عابدین پور
اینجانب درزمینه مطالعات ترجمه زیر نظر استاد فرزانه فرحزاد پایان نامه نوشتم. سوای سابقه درخشان و دانش وسیع، خانم فرحزاد به دقت به کارهای تحقیقاتی خود از لحاظ علمی بودن توجه ویژه میکنند. برای مدیران سایت مد و مه متاسفم که هنوز مقالهی کذایی را حذف نکردهاند