این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
«پترزبورگ»خوانی در ایران
فاطیما احمدی
«پترزبورگ» یا «پطرزبورگ» شاهکار آندری بیهلی (بِلی) نهتنها برای نویسندهاش حکایتی بس عجیب داشته، که ترجمه فارسی آن نیز از عجایب روزگار است. کتابی که یک قرن پیش چاپ شده و در طول این یک قرن هیچ مترجمی سراغی از آن نگرفته بود، به ناگاه و در عرض کمتر از چند ماه، سه ترجمه از آن به فارسی منتشر شد. نکته جالبش هم اینکه هر ترجمه از یک زبان: نازلی اصغرزاده از روسی، فرزانه طاهری از انگلیسی و افتخار نبوینژاد از فرانسه.
پترزبورگ؛ ترجمه از روسی
«پترزبورگ» در سال ۱۹۱۳ به صورت پاورقی و در سال ۱۹۱۶ به صورت کتاب به زبان روسی منتشر شد و سپس نسخه تعدیلشده نویسنده با حذف اضافات آن در سال ۱۹۲۲ منتشر شد که در اصل میتوان گفت نسخه مرجع در ترجمه به زبانهای دیگر بود. نسخه سال ۱۹۲۲ نسخهای است که مرجع ترجمه نازلی اصغرزاده از زبان اصلی است. اصغرزاده نام نویسنده را «آندرِی بِلی» ضبط کرده و نام کتاب را هم «پترزبورگ» با «ت» و به همین ترتیب نامهای «پتر کبیر» و دیگر اسامی نیز با «ت» آمده است.
برشی از ترجمه:
«در باز شد. نیکلای آپالونویچ خود را در سرسرا دید؛ صبح زود، سراسیمه از آن گریخته بود. روی دیوار کلکسیونی از سلاح و ادوات جنگی قدیمی جلوهای داشت: اینجا شمشیرها زنگاریشده و آنجا تبرزینها سر خم کرده بودند. نیکلای آپالونویچ نگاهی به سرووضع خود انداخت. با حرکت تند دست، کلاه ایتالیایی را از سرش برداشت؛ انبوه موهای سپیدفام و کلاهسانش، اندکی از خشونت و سردی تثبیتشده صورتش کاست و ملایمترش کرد. (مشکل میشد چنین رنگ مویی را در جمع بزرگسالان دید)؛ وقتی یکآن به نقطهای خیره ماند که آنجا کلاهخود جنگاور، زیر سپر سبزِ تیره میدرخشید و قبضه صلیبی شمشیر شوالیه برق میزد، خطوط صورت رنگباختهاش خشک و سرد شد.»
(فصل هشت، بخش «کنار کوهی از خرتوپرتها…»)
«پطرزبورگ»؛ ترجمه از انگلیسی
«پطرزبورگ» اولینبار در سال ۱۹۵۹ یعنی ۴۵ سال پس از انتشار نسخه روسی به انگلیسی ترجمه شد و در سالهای بعد نیز بارها به انگلیسی ترجمه شد، از جمله در سالهای ۱۹۷۸، ۱۹۹۵ و ۲۰۰۹، که ترجمه سال ۲۰۰۹ جایزه ترجمه روسی را نیز دریافت کرد. پروفسور میخائیل کیت مینویسد اگر کسی میخواهد «پطرزبورگ» را بخواند بهتر است زبان روسی را یاد بگیرد و درنهایت او ترجمههای ۱۹۷۸ و ۲۰۰۹ را بهترین ترجمه انگلیسی برمیشمرد؛ آنطور که فرزانه طاهری در مقدمهاش بر ترجمه فارسی مینویسد او از هر سه ترجمه اخیر کتاب استفاده کرده است. طاهری «پطرزبورگ» و «پطرکبیر» را به ضبط «ط» نوشته است.
برشی از ترجمه:
«در این لحظه در چارطاق شد. نیکلای آپولونُویچ دید که در رختکن است که صبح سحر با آن شتاب از آن بیرون دویده بود: روی دیوارها مجموعهای از سلاحهای عتیق برقبرق میزد: شمشیرهای زنگارگرفته اینجا، تبرزینهای کجکی آنجا. نیکلای آپولونُویچ از خود بهدر شده بود؛ با حرکت سریع دست کلاه لبهدار ایتالیایی را از سر کَند. وقتی لحظهای به فکر فرورفت و نگاه خیرهاش را به نقطهای دوخت که زیر سپر زنگارگرفته سیخِ بالای کلاهخودی لیتوانیایی برقبرق میزد و قبضه صلیبوار شمشیر سلحشوری میدرخشید، خطوط رخسار سپیدش به مثال رخسار شمایلها خشک و سرد و تیز برجسته شد.»
(فصل هشت، بخش «بالای تلی از اشیا میجنبید…»)
«پترزبورگ»؛ ترجمه از فرانسه
«پترزبورگ» در سال ۱۹۶۷ به فرانسه ترجمه شد و پس از آن ترجمه دیگری نیز از آن شد. افتخار نبوینژاد براساس نسخه سال ۱۹۶۷ ژرژ نیوا نسخه فارسی را ترجمه کرده است. در این ترجمه، مترجم به مانند نازلی اصغرزاده، نثری امروزیتر را برای کتاب برگزیده و ضبط «پترزبورگ» نیز با «ت» است.
برشی از ترجمه:
«دو لنگه در ورودی باز شد. نیکولا آپولونویچ سرانجام خود را در سرسرای بزرگی که صبح آن روز با عجله از آن خارج شده بود بازیافت. کلکسیون اسلحههای قدیمی روی دیوار میدرخشیدند: شمشیرهای رنگزده، نیرههای تبردار سرکج. نیکولا آپولونویچ به نظر خشمگین میرسید. او با یک حرکت وحشیانه کلاه لبهدار بزرگ ایتالیاییاش را از سر برداشت. چروکهای صورت رنگپریده، خشک، جدی و بیتفاوتش که بیشباهت به تمثال نبودند، نمایان شدند. او ایستاده به فکر فرورفته بود و نگاهش را به سپر زنگاربسته دوخته بود؛ سپری که بالای آن کلاهخود سنگین لیتوانیایی میدرخشید و دسته صلیبیشکل شمشیر دولبهای که برق میزد.»
(فصل هشت، بخش «…»)
آرمان
‘