Share This Article
فرهاد حسن زاده اغلب براي نوجوانان نوشته، اما برخي از همين دست آثار او واجد ويژگيهايي هستند كه بزرگترها نيز ميتوانند با آنها رابطه برقرار كنند، اين ويژگي بيش از هر چيز ناشي از دو نكته مهم در آثار اوست؛ نخست اينكه او درباره دورهاي مينويسد كه هريك از ما به نوعي خاطراتي فراموشنشدني از آن داريم، خاطراتي كه گاه از فصل مشتركهايي با هم برخوردارند، اما حتي اگر مخاطبان بزرگسال در داستانها حسنزاده گوشههايي از خاطرات خود را نيابند، رنگ و بوي نوستالژيك و خاطره برانگيز آنها و لحن ساده و صميمي اين داستانها، باعث به همدلي و همذات پنداري با شخصيتها و يا ارتباط آنها با فضاي داستانها ميشود ، به گونهاي كه گويي خود نيز در چنين تجربياتي سهيم بوده اند. از سوي ديگر اين داستانها در عين قابل فهم بودن براي نوجوانان براي بزرگتر ها ساده و در سطح پايين به نظرنميآيند، بنابراين اگر كسي دوست داشته باشد قدم به دوران شيرين كودكي و نوجواني بگذارد آثار حسنزاده و براي نمونه يا همين «عقربهاي كشتي بمبك» فرصت خوب و لذت بخشي خواهد بود.
بهنظر يكي از نقاط قوت رمان براي جذب و همراه كردن مخاطب، چگونگي شروع آن است. جالب آنكه نويسنده در ابتداي كتاب اشارهاي به حذف مقدمهاي ده صفحهاي به پيشنهاد ناشر دارد كه ظاهرا به عنوان آغاز رمان از زبان راوي بازگو ميشده است. مقدمهاي كه شايد در به نمايش گذاشتن اوضاع و احوال و چگونگي رابطه اين چهار شخصيت داراي اهميت بوده باشد، اما در شرايط فعلي باحذف اين صفحات، رمان از اين فرصت بهرمند شده كه شروعي تاثيرگذار در راستاي جذب مخاطب داشته باشد، چرا كه درست در دل حادثه آغاز ميشود و بيهيچ زيادهگويي خواننده را به دنياي پرماجراي رمان پرتاب كرده و علاقمند به پيگيري آن مي سازد.
«عقربهاي كشتي بمبك» رمانيست ماجرايي و پركشش، نويسنده از مصالحي كه در اختيار دارد به خوبي در خلق روايتي پر فراز و نشيب و برخوردار از تعليق بهره برده است. شخصيتهايي اصلي رمان چهار پسر نوجوان هستند كه در دنياي بازيهاي كودكانه خود باندي بنام «عقرب» را درست كردهاند و ناخواسته دگير اتفاقاتي مرموز ميشوند… رمان از آنجا آغاز ميشود كه دو زن و يك مرد، با اتومبيل بزرگي در تاريكي شب وارد قبرستاني در بيرون شهر ميشوند و به طرزي مشكوك، چمداني را در دل خاك پنهان ميكنند. راوي(خلو) كه بههمراه دوستانش در راه بازگشت به خانهست با يك شرطبندي كودكانه به اتومبيل نزديك شده و سرانجام از سر كنجكاوي وارد ماجرايي ميشوند كه حول محور چمدان و محتويات آن ميگردد و… به اين ترتيب نه تنها كشف محتويات چمدان و كشف راز مدفون ساختن آن به عاملي براي همراه ساختن مخاطب بدل ميشود، بلكه وارد ساختن عناصر فرعي به داستان و خلق تقابل و در پي آن فراز و فرود داستاني اين رمان به اثري پركشش و جذاب بدل ميسازد.
اما جذابيتهاي اين رمان تنها در مضمون كلي، ساختار ماجرايي و فراز و فرودهاي داستاني آن خلاصه نميشود؛ بلكه توفيق در پرورش فضايي زنده از روزگار نوجواناني، خلق شخصيتهايي دوست داشتني و همدلي برانگيز و ايجاد مناسبات و رابطي جذاب ميان، نثري ساده و صميمي و مهمتر از همه لحني شوخ و شنگ و طنزي ظريف در جاي جاي داستان (از ديالوگها گرفته تا چگونگي موقعيتها ، اتفاقها و واكنش شخصيتها در آنها) و… ازجمله ويژگيهاي در خور توجه رمان در اين زمينهاند و دست در دست هم كتابي خوشخوان و پركشش را پيش روي خواننده نوجوان و حتي بزرگسال گذاردهاند تا ساعات مفرحي را به هنگام خواندن آن پشت سر بگذارند.
*اين نوشته در مجله الف شماره 4 در صفحه36-37 منتشر شده است.