Share This Article
مدخل:
خوشبختانه از دو قسمت قبل اين پاورقي با استقبال بسيار خوبي همراه شد، استقبالي كه البته بيش از هرچيز به دليل كمك دوستاني بود كه با اين حركت همراهي كرده و آن را لينك دادند. درواقع اين كاري كه براي ايجاد يك همدلي و دوستي مشترك ميان ساكنان اين دهكدهي مجازيست تا اندازهاي به هدف خود نزديك شده است و ميتوان به آيندهي آن بيشتر اميدوار شد كه در ادامه نيز با همراهي بيشتري ديده شود. چراكه در آيندهاي نه چندان دور اين ميهماني دوستانه در وبسايت آنها نيز تشكيل خواهد شد.
خلاصهي از قسمتهاي قبل!
قصهاي را آغاز كرديم به سبك پاورقيهاي قديمي كه دنباله دار است، اما نه شايد عامهپسند. قصهي ما در هيچ يك از گونههاي رايج داستاننويسي جاي نميگنجد، هرچند كه شايد آن را بتوان داستاني عاشقانه خواند، البته نه از عشقهاي زميني يا زير زميني! كه از نوع عشق به ادبيات، داستاني با شخصيتهايي متعدد و واقعي، اما در دنياي مجازي! شايد شما هم يكي از شخصيتهاي اين داستان دنبالهدار باشيد، اگر ميخواهيد ببينيد چگونه، اين پاورقي را دنبال كنيد تا نوبت شما هم برسد…
حتما شما هم شنيدهايد كه دنيا روز به روز در حال كوچك شدن است، اين واقعيتيست كه نمود آن را در حوزه هاي مختلف ميتوان ديد و دنياي مجازي يكي از بهترين مصاديق اين كوچك شدن است. دنيايي كه آدمهايي را از گوشه كنار كشورمان و حتي آن سوي مرزهاي ايران، دور هم جمع ميشوند تا شهرها و دهكدههايي مجازي را بسازند كه اگرچه جمعيتي بسيار دارند، اما به ظاهر آنقدر كوچك هستند كه ساكنان آن به راحتي ميتوانند از گوشهاي به گوشهي ديگر رفته و سري به خانهي همسايگان خود بزنند و احوال يكديگر را بپرسند.
داستان ما در دهكدهي ادبيات ميگذرد، دهكدهاي كه خانههايش همان سايتها و وبلاگهاي ادبياند. صاحبخانههاي اين دهكده هم در گوشه و كنار اين كرهي خاكي پراكندهاند. ساكنان دهكدهي ادبي ما هم در هرجاي دنيا باشند، اغلب در طول روز يكبار هم كه شده قدم به اين دهكده ي مجازي گذاشته، سري به خانهي خود ميزنند و البته زماني را هم به احوالپرسي از دوستان و آن همسايههايي كه ميشناسند اختصاص داده و سري به خانهي آنها ميزنند و پاي حرف و نقل آنها مينشينند.
اما اين دهكده ساكناني بسيار دارد كه هريك از ما امكان دارد تعدادي از آنها را بشناسيم و تعداي را هم نه. اما در اين پاورقي ميتوانيد به تدريج با همهي آنها آشنا بشويد، نام آنها را كه شنيدهايد بهتر و بيشتر بشناسد و با ناآشناها دوستي برقرار كنيد و شايد با اين دوستان تازه ياب حرفهاي گفتني و در واقع خواندني بسياري هم داشته باشيد و حال كه آدرس خانهي آنها را پيدا ميكنيد، از اين پس ميتوانيد خودتان سري به آنها بزنيد.
اما اگر شما هم از ساكنان اين دهكده هستيد و از آن همسايههاي ميهمان نوازي هستيد كه دوست داريد يكوقت شما را از قلم نيندازيم و زودتر دست ميهمانان را گرفته به خانهي شما سري بزنيم. آدرس خانهتان (سايت يا وبلاگتان) و همچنين اطلاعاتي دربارهي آن را براي ما ايميل كنيد (madomeh@yahoo.com) تا هرچه زودتر به سراغ شما هم بياييم.
درقسمتهاي قبل با هم سري به «دوشنبه» و «جامعه كهنه» زديم و حالا آماده باشيد كه ميخواهيم دسته جمعي ميهمان يكي ديگر از اين خانهها شويم. آمادهايد؟! ما كه راه افتاديم…
آشنايي با صاحبخانه
حسن محمودي اهل نجف آباد است، همشهري بهرام صادقي، اولين بار هم بهواسطهي كتابي در مورد بهرام صادقي، براي برخي از علاقمندان ادبيات به نامي آشنا بدل شد. شناختنامهاي در بارهي اين نويسندهي بزرگ ايراني كه متاسفانه آن زمان مهجور مانده بود و جز اندكي از مخاطبان بسيار جدي و پيگير ادبيات و يا داستاننويسان، كمتر كسي با نام و آثار بهرام صادقي آشنا بود. در اوضاع و احوالي اين چنين كه خلائي جدي در زمينهي منابعي براي آشنايي با بهرام صادقي احساس ميشد، كتاب «خون آبي بر زمين نمناك» (انتشارات آسا) حركتي بسيار ارزنده ودر خوراعتنا بود. حال آن را به دليل علاقهي محمودي به بهرام صادقي، فرض كنيم يا گرايشي به دليل همشهري بودن، هر چه بود محمودي با «خون آبي بر زمين نمناك» نخستين قدم را برداشت و راه را براي ديگراني كه پس از او در اين زمينه آثاري منتشر كردند، هموار ساخت. نخستين مجموعه داستان محمودي نيز با نام «وقتی آهسته حرف می زنیم المیرا خواب است»–توسط همين ناشر (نشرآسا) به بازار آمد. او همچنين مجموعه داستان ديگري با نام «يكي از زنها دارد ميميرد دارد» كهبه نشر نگاه سپرده است.

در زمينه نقد و بررسي نويسندگان معاصر ايراني كتاب ديگري دارد در مورد صادق چوبك براي نشر روزگار گردآوري و تاليف كرده است. محمودي در كسوت داستاننويس بيشترين موفقيت خود را مديون «از چهارده سالگي ميترسم» است، كه توسط نشر چشمه به بازار آمد و توجه زيادي را هم جلب كرد. كتابي كه براي انتشار آن ماجراهاي بيشتر تلخ و كمتر شيريني را پشت سر گذاشت، تلخ براي آنكه طبق نوشتهي محمودي در يكي از اولين پستهاي دورهي دوم آدم و حوا، اين مجموعه داستان قريب به دوسالي را در انتظار چاپ بوده، مميزي آن درحدود يك سال و نيم طول كشيده و سر انجام هم پس از جرح و تعديلهاي بسيار و تلختر از همه حذف دوتا از بلندترين داستانهاي آن، اجازهي نشر پيدا كرده است و احتمالا تنها بخش شيرين ماجرا، انتشار كتاب بعد از مدت طولانيست، حتي اگر بدن مجروحش دل نويسنده را به درد آورده باشد. سرانجام اينكه محمودي كتابهاي آمادهي چاپي به نامهاي: «صبر ايوب» و قصههای آبی( رویکرد قصه های ایرانی معاصر به قصه های قرآنی) دارد و مشغول نوشتن رمان يه نام «تاري خانه نيز هست» و در طول راه رسيدن به خانهي ميزبان، همهي اين توضيحات داده شد تا بدانيد به خانهي چه كسي داريم ميرويم.
ورود به خانه ي پرندگان
«آدم و حوا» در شكل فعلي شايد يكي ازخانههاي تازهساز باشد، اما در عين حال قديميترين نامهاي اين دهكدهي مجازيست، مثل آن خانهها كه صاحبانشان يكي دوباري اسبابكشي كردهاند، اما همچنان در همين محله و دهكده سكونت دارند و خانهشان نيز به همان نام شناخته ميشود! آدم و حوا يكي دوباري با تغيير و تحول اساسي روبرو شده است و مشخصا سه دوره را پشتسر گذاشته است، اول دورهاي كه با همين نام و به عنوان يك وبلاگ با آدرس : adamoohava.persianblog.ir
در پرشين بلاگ راه اندازي شد. اين ماجرا به ابتداي دههي هشتاد باز ميگردد، ايامي كه تعدادي از نويسندگان و روزنامهنگاران، پس از رونق گرفتن اينترنت و پيدا شدن سروكله وبنويسي، براي اينكه از ظرفيتهاي ابزار زمانه بهرهبرداري كنند، به وبنويسي و فعاليت در فضاي مجازي رو ميكنند. محمودي بعدها در در ابتداي دومين دورهي «آدم و حوا» نوشت: «سالش را نمیدانم که کی وبلاگ «آدم و حوا» رو در پرشین بلاگ شروع کردم. فقط همین را می دانم که بی وبلاگ اصلا نمیشود، بود.»
به هرحال در چنين فضايي حسن محمودي به تدريج «آدم و حوا» را به يكي از وبلاگهاي مهم و تاثير گذار بدل ميكند، ويژگيهاي او به عنوان يك روزنامهنگار، نويسنده و البته وبنويسي كه از جملهي پيشگامان اين كار در فضاي مجازي ادبي به حساب ميآيد و تداوم كارش در وب نويسي، در اين زمينه بي تاثير نبودند. ظاهرا پس از نزديك به شش يا هفت سال محمودي تصميم گرفت، ارتقايي در «آدم و حوا» بوجود آورد و به جاي وبلاگ از آن پس از امكانات سايت استفاده كند. به نظر در اواسط سال گذشته محمودي وبلاگ اوليه خود را از مجازي حذف كرده و آماده ادامهي فعاليت «آدم و حوا» در قد و قامت يك سايت ميشود. اما آنگونه كه پيداست مشكلاتي پيش آمده و او مجددا مجبور به بازگشت به پرشين بلاگ شده، وبلاگي را با آدرس و نام «آدم و حوا» را اندازي كند؛ او در زير لگوي اين وبلاگ نوشته بود : «اسکان موقتی برای آدم و حوا تانمی دانم کی ». اين ماجرا مصادف است با اواخر تابستان 1388 و او در يكي از اولين پست هاي اين وبلاگ كه حضوري كوتاه و موقتي دارد، مينويسد كه آدم و حوا دوباره به پرشين بلاگ پرتاب شد!
دومين دوره آدم حوا اما كمتر از دوماه به طول مي انجامد و با آماده شدن سايتي به همين نام، حسن محمودي به خانهي تازه كوچ كرده و سومين دوهي فعاليت «آدم و حوا» از اواخر مهر ماه 1388 آغاز ميشود كه تا كنون نيز به طول انجاميده است، درواقع محمودي از اين پس كوشيد با استفاده از قدمت و اعتبار نام «آدم و حوا» – به واسطهي سالهاي حضور جدي و متداوم در فضاي مجازي – و همچنين با اتكا به تجربيات بدست آمده از وبلاگنويسي، دور تازه و موفقي از آدم و حوا را به عنوان يك سايت رقم بزند.
او در اين زمان به عنوان داستان نويس و منتقد و روزنامهنگار نيز فعاليت پررنگي دارد، مسئوليت صفحهي ادبي روزنامهي «فرهيختگان» را برعهده دارد، كه اگر چه خود فرهيختگان از جمله روزنامههاي درجه يك و پر مخاطب به حساب نميآيد، اما در غياب مجلات تحصصي ادبي مثل آدينه و دنياي سخن و يا حتي كارنامه، ژورناليسم ادبيات داستاني ايران را اغب همين صفحات ادبي روزنامهها نمايندگي ميكنند كه صفحهي ادبي فرهيختگان از جملهي معتبرين آنها به حساب مي آيد كه لااقل از اين لحاظ در ميان اهل ادبيات انعكاس بسياري دارد، به خصوص اينكه محمودي براي اين منظور از ظرفيتهاي سايت ( در گذشته وبلاگش) نيز استفاده كرد.
محمودي در سايت آدم و حوا كم و بيش به همان سبك و سياقي عمل ميكند كه روزگاري در در وبلاگ آدم و حوا به ادبيات ميپرداخت، البته در قالبي شكيلتر و همچنين پرداختي حرفهايتر از گذشته كه خاص استفاده از تكنولوژي سايت در قياس با وبلاگ است. در واقع اگر چه امكاناتي كه يك وبلاگ به نويسنده مي دهد تا اندازه زيادي شبيه به آن چيزيست كه در كار كردن با سايت در اختبار دارد، اما علاوهبر اينكه برخورداري از آدرس سايت رسميت بيشتري به كار ميدهد، يكسري امكانات تازه نيزبرخوردار است كه دست تويسنده را تا اندازهي زيادي بازتر ميگذارد.
به هرحال جنس مطالبي كه درابن سايت شاهد هستيم نشان از رويكرد و سليقهاي در كار دارد كه از سالهاي گذشته تا كنون ادامه داشته است. آدم و حوا اگر چه سايتي شخصيست(به طور عمده به نوشتههاي خود محمودي اختصاص دارد و پروندهي كاري او را نيز معرفي و منعكس ميكند) اما گاه نمونههايي از مطالب ديگران را نيز ميتوان در آن سراغ گرفت و در كنار آن نيز سعي دارد كه مهمترين اخبار و گزارشهاي حوزهي ادبيات را هم منعكس كند. محمودي براي اين كار اما از شيوهي خاص خود استفاده ميكند. سايت او شكل دفتر يادداشتهاي روزانه را دارد، هر پست با تاريخي آغازميشود و نويسنده در آن به مسائل و نكات مختلف اشاره ميكند، او علاوه بر ادبيات به سينما نيز علاقه نشان داده و در حوزهي سينما نيز مطالب قابل توجهي نيز در اين رابطه ميتوان مشاهده كرد. نوشتههاي محمودي در روزنامهي فرهيختگان نيز در اين سايت به علاقمندان ارائه ميشود. اما در مورد اخبار و برخي گزارش ها شكل كار اغلب به اين گونه است كه محمودي توضيح و اشارهاي هم به آن افزوده و سپس خواننده را به اصل خبر از طريق لينك ارجاع ميدهد، بنابراين در مجموع ميتوان علاوه بر يادداشت هاي ادبي و هنري، اين سايت را داراي محتوايي گزارشي و خبري، البته با رويكردي تحليلي هم دانست. در بخش لينكدوني سايت هم اخبار ديگر همسايه ها لينك داده شده و هر روز، به روز ميشوند.
در ميان پستهاي اين سايت ميتوان به نوشته هايي با حال و هواي شخصي نيز برخورد، نوشتههايي كه به عنوان واسطهاي براي ايجاد صميميت و رابطهاي نزديك ميان مخاطب با گرداننده سايت، داراي كاركردي ويژه هستند. در اين يادداشت هاي شخصي محمودي گاه از خاطرات و تجربههاي ادبي حود صحبت ميكند و سپس آنها را با موضوعات ادبي و هنري پيوند ميزند، همچنين در لابلاي اين دست مطالب ميتوان دريافت كه صاحبخانهي آدم و حوا در آن زمان خاص چه اوضاع و احوالي دارد و مشغول چه فعاليتهاييست.
اما صرف نظر از ويژگيهاي مضموني، شكل كار محمودي به ويژه از زماني كه به سايت آدم و حوا كوچيده، يادآور مجلهي «لوموند» است، مجلهاي سياه و سفيد كه در ميان مطالب خود هيچگاه از عكس براي تزئين استفاده نميكند، محمودي نيز از گذشته تا كنون همين شيوه را رعايت كرده است و مخاطب آدم و حوا تنها با مطالبي در پي هم بدون استفاده از عكس روبرو ميشود. اين خانه طراحي ساده و زيبايي دارد، سايت آدم و حوا سياه و سفيد است و در بالاي صفحهي آن لگوي سادهاش را با اين عنوان: آدم و حوا (وب نوشتهاي حسن محمودي) ميبينيم. همچنين در سايت طرحي زيبا كه يادآور فيلم «پرندگان» آلفرد هيچكاك است، ميبينيم. سايهي پرندگاني كه روي يك سيم (خط) صاف نشستهاند، تمهيدي كه بر غناي اين طراحي ساده و زيبا افزوده است.
سايت سه ستونيست، سمت راست ستون پهن مطالب اصلي، با نام و نشان همسايهها روبرو هستيم، كه به سه بخش تقسيم شدهاند، وبلاگها، سايتها و روزنامهها، پايين ستون هم عنوان آخرين ديدگاههاي رسيده به سايت قرار گرفته و امكان دسترسي به آنها ميسر است. ستون سمت چپ نيز با لينكدوني آغاز شده، و به دو بخش برگه ها و اطلاعات ختم ميشود. بخش برگه ها سه صفحه در اختيار مخاطب قرار ميدهند كه بيشتر كيفيت معرفي كننده گرداننده سايت را دارند، آثار، از چهاردهسالگي ميترسم و اين روزها عنوان اين برگههاست كه در اولي مخاطب به اطلاعاتي درباره كارنامه محمودي دسترسي داشته و در دومي هم مطالب مربوط به مجموعه داستان از چهارده سالگي ميترسم ارائه شده است. در برگهي اين روزها نيز مي توان فهميد، گرداننده سايت اين روزها مشغول انجام چه كاريست! در بخش اطلاعات هم علاوه بر پيگيري مطالب و ديد گاه ها به شيوهي RSS امكان ورود به برنامه ورد پرس تعبيه شده، برنامهاي كه خود سايت را هم پشتيباني ميكند.
خانهي حسن محمودي يكي از پر رفت و آمدترين خانههاي اين دهكدهي مجازيست و درست است كه يكي دوبار تغييراتي در اين خانه بهوجود آورده اما به دليل شكل حرفهاي كار او و البته قدمت آن به عنوان يكي از وبلاگنويسان حرفهاي متعلق به نسل اول، تعداد زيادي هر روز به اين خانه سر ميزنند. به نظرتنها مشكل عمدهي اين سايت دشواري دسترسي به بايگاني آن است، چرا كه اگرچه سيستم جستجويي براي سايت در نظر گرفته شده، اما بخش مستقلي براي آرشيو و بايگاني اين سايت در صفحهي اصلي سايت ديده نميشود. فعاليت محمودي بدين شكل (استفاده از سايت به جاي وبلاگ) وارد دومين سال خود شده و اميدواريم اين شيوه حرفهاي در كار را ادامه داده و علاوه بر آنكه از ما و ميهمانان ديگر همچون گذشته با غذاهاي مطبوع خود پذيرايي ميكند، در زمينهي داستاننويسي هم شاهد انتشار كارهاي تازه اي از او باشيم.
درست است كه «آدم و حوا» سايت شناخته شده ايست، اما از آنجا كه وبلاگهايي با نام هاي مشابه مثل : «پسر آدم و حوا »و حتي خود «آدم و حوا» در فضاي مجازي ديده ميشود و براي آنكه برخي از ميهمانان كه به اين دهكدهي مجازي آشنا نيستند، راه را گم نكنند، اين هم آدرس:
بعد التحرير:
خواننده عزيز! تقاضا ميكنيم با لينك دادن اين مطلب، از اين حركت كه ميتواند زمينه ساز دوستي، همدلي و اتحاد ساكنان اين ديار مجازي باشد، حمايت كنيد. تا وقتي نوبت شما رسيد ديگران هم اين حمايت را دريغ نورزند…
در شمارهي بعدي اين پاورقي به سراغ يكي ديگر از وبلاگ ها يا سايتهاي ادبي خواهيم رفت. سعي خواهيم داشت در كنار نامهاي شناخته شده به آنها كه كمتر شناخته شدهاند نيز سري بزنيم. بنا بر اين است كه سر زده به سراغ ميزبانان برويم، اما شما كه وبسايتتان چندان نام آشنا نيست، اگر ميخواهيد ميهمانتان شويم، ايميل بزنيد و با دادن اطلاعات كاري كنيد كه سريعتر به اتفاق دوستان و همراهانمان ميهمان شما بشويم. ضمنا در قسمت ديدگاههاي هر يك از پستهاي مربوط به اين پاورقي ميتوانيد با معرفي مختصر وبلاگ خود و دادن آدرس دوستان را به خانهي خود دعوت كنيد. منتظر ما باشيد، حتما سراغ شما هم ميآييم.
1 Comment
gol nassrin
سلام
چند روزه كه نمي شه به آدم و حوا وارد شد (17 اسفند 1389).