Share This Article
نگاهی به فیلم گهواره ای برای مادر ساخته پناه برخدا رضایی
کابوسی دیگر
مهدی علیپور
باز سوژه ای دیدنی و باز هم فیلمی ضعیف؛ و این کابوس همچنان مانند سالهای گذشته در حال تکرار است. شخصیت پردازی بسیار ضعیف، روابطی بسیار سطحی، درامی که پایان ندارد و از همه مهمتر شعار و شعار و شعار. دختری حوزوی و بسیار درس خوان به نام نرگس بدلیل آنکه سالها در مسکو تحصیل کرد و با زبان و فرهنگ روسیه آشنایی دارد، مامور می شود به عنوان مبلغ به آنجا سفر کند. اما مشکلات بسیار زیاد مادر پیر و بیمارش موجب می شود او بر سر دو راهی رفتن و ماندن قرار گیرد و … از همان ابتدا فیلمساز سعی دارد مضمون قصه را عارفانه و عاشقانه جلوه داد و تاکید کند که نرگس با آنکه فلسفه خوانده در طول فیلم خصوصا در انتها عاشقانه تصمیم می گیرد. در حقیقت نرگس بر سر دو راهی عقل و عشق قرار گرفته است؛ که مشکل از همینجا آغاز می شود. اساسا مشکل نرگس به عنوان دختری که در حوزه درس خوانده بسیار مبهم است “عقل نرگس می گوید مادر مریضت را رها کن و به مسکو برو و عشق وی می گوید بمان و به تمام تلاشهای خود در طول دوران تحصیلی پشت کن”. اگر یک حوزوی رها کردن مادر را عاقلانه و پرستاری از او را عاشقانه بداند باید فاتحه عشق و عقل که هیچ، فاتحه دین و حوزه های دینی را یکجا خواند. از آن بدتر اگر بر رفتار سراسر تناقض نرگس توجه شود به این نکته پی می بریم که او اساسا دچار توهم شده و باید در اسرع وقت خود را به یک روانپزشک معرفی کند. در طول فیلم تاکید می شود که او به هیچ وجه قصد ازدواج ندارد و عناصر قصه بیننده را به این نکته می رساند که او چون عاشق درس است عاقلانه ازدواج نمی کند! و یا پیشنهاد عاشقانه همکلاسی خود را برای نگهداری مادرش عاقلانه قبول نمی کند! اساسا اگر بر رفتار نرگس توجه شود پی خواهیم برد که او در جاییکه باید عاقل باشد عاشق است و در جاییکه باید عاشق باشد عاقل. این مطلب متوهم بودن نرگس را اثبات می کند؛ که این نشان از پرداخت بسیار بد شخصیت نرگس است. در مورد رابطه و علاقه شدید او به مادرش نیز تنها به چند بار بوسیدن مادر و عبارت “دورت بگردم” بسنده شده و به عمق این رابطه که قطعا پایی در گذشته دارد اشاره نمی شود؛ و از آن مهمتر چگونگی تحول شخصیت نرگس که در گذشته رخ داده کاملا مبهم است. در کنار این مشکلات شعارهای فراوان فیلم نیز به نابودی آن کمک قابل توجهی کرده است. به عنوان مثال رفتار و دیالوگ نرگس در سکانس درون قطار با دختری بنام نازی و یا دیالوگهای بین او و یکی از پرستاران. رویدادهای قصه نیز کاملا جابجا قرار گرفته است مثلا ما ابتدا درخواست نرگس از مادر را مبنی بر رضایت داشتن بر سفر او شاهدیم که ریشه در شک و دودلی نرگس دارد، و بعد عامل شک را مشاهده می کنیم.
***
نقد فیلم قاعده تصادف ساخته بهنام بهزادی
نگاهی منطقی و محترم به نسلی که به اندازه کافی در جامعه درگیر محدودیتهاست
آریان گلصورت

قاعده تصادف دومین فیلم بهنام بهزادی پس از فیلم خوب و تحسین شده تنها دوبار زندگی میکنیم است. نکته قابل توجه این است که بهزادی پس از موفقیت فیلم اولش، نخواسته آن ساختار و شیوه روایت را دوباره تکرار کند و در این فیلم دست به تجربه تازهای زده. بهزادی در قاعده تصادف تلاش می کند تصویری ملموس از بخشی از جامعه امروز ایران را به تصویر بکشد. جامعهای که در آن بین جوانها و نسلهای پیشین شکاف ایجاد شده. جامعه ای که جوانهایش با وجود اختلاف عقاید تلاش میکنند در عین حفظ فردیت، با هم ارتباط برقرار کرده و در کنار هم زندگی کنند و جلو بروند. نگاه بهزادی در این فیلم به آنچه قصد به تصویرکشیدناش را داشته، منصفانه و تا حد قابل قبولی دقیق است. او هوشمندانه شخصیتهایش را در موقعیتهای مختلف قرار میدهد و تلاش میکند که بدون محکوم کردن آنها، بخشی از تناقضها و فراز و فرودهای موجود در روابطشان را برجسته کند.
نتیجه اینکه با فیلمی طرفیم که هم حرف دارد و هم موقعیت داستانیاش را فدای این حرف نمیکند. مسائل مربوط به رابطه جوانها با والدینشان و کشمکشهای درونیای که میان همنسلهای خودشان دارند، پیش از این نیز در سینمای ایران مطرح شده است. اما آنچه این فیلم را نسبت به آثار نسبتا مشابهی چون مرهم متمایز میکند، نگاه واقعبینانهای است که در آن خبری از تحقیر، دستکم گرفتن و محدود کردن نیست. قاعده تصادف نگاهی مترقی دارد که در آن جوانها با تصمیمات و اعتقادات مختلفشان در کنار هم حضور دارند، بدون آنکه از قبل حکم به محکومیتشان داده شده باشد.
در این فیلم جمع جوانان را افرادی بزهکار و معتاد که همواره به دنبال کارهای خلاف هستند شکل نمی دهد. قاعده تصادف یک فیلم اجتماعی ملموس است که در آن، حتی پدر اصولگرا نیز منطق خودش را دارد. از طرفی بهزادی در این فیلم به سراغ شیوه روایت خطی رفته و با چندین پلان سکانس در محیطی عموما بسته و زمانی محدود، موقعیت داستانی خود را شکل داده است. فیلم از این جهت چالشی جدید برای کارگردانش به حساب میآمد، چالشی که بهزادی با موفقیت از پس آن بر آمده و فیلمی ساخته که نه از ریتم میافتد و نه از مسیرش خارج میشود. این فیلمی است سرراست که به درستی حرکت میکند و به نقطه پایانی میرسد. با این وجود قاعده تصادف در پرداخت شخصیتها و خلق کارکترهای ملموس به موفقیت کامل نمیرسد، ضعفی که بخشی از آن مربوط به نقشآفرینی نه چندان قابل قبول برخی از بازیگرانش است. در واقع آنچه ما را بیشتر درگیر میکند، موقعیت داستانی است و نه خود شخصیتها. در حالی که این فیلمی است که مخاطب نیاز به همزادپنداری بیشتری با شخصیتها دارد. به همین دلیل هم هست که رفتار و اعمال برخی از کارکترها به خصوص در ابتدای فیلم تا حدی توی ذوق مخاطب میزند، نقطه ضعفی که البته در طول فیلم تا حدی کمرنگ میشود. در پایان باید به این نکته اشاره کرد که قاعده تصادف با همه نکات مثبتش، حداقل برای نگارنده فیلمی نبود که بتواند شوقی برانگیزد. این فیلمی است که اجزایش به درستی کنار هم قرار گرفتهاند، اما بر خلاف تنها دوبار زندگی می کنیم، تاثیرگذاری و عمق لازم را ندارد. با این وجود ارزشمندترین نکته فیلم در پایان آن است. پایانی که در آن نگاهی امیدوارانه به نسل جوان دیده میشود. این نگاه منطقی و محترم، حق نسلی که در جامعه به اندازه کافی درگیر محدودیتها و خطوط قرمز است و دیگر دوست ندارد در فیلمها همواره تصویری بی بند بار و بی مسئولیت از خود ببیند. کافه سینما
***
نقد فیلم اشیا از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند ساخته نرگس آبیار
آموزش سبک زندگی صحیح!
مهدی علیپور

اشیا از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیکترند فیلمی است به غایت ضعیف اما بسیار پر ادعا. به احتمال بسیار زیاد فیلمساز سعی کرده است خاطرات یکی از آشنایان خود را به تصویر بکشد ولی نه آنگونه که بتوان به آن یک اثر نمایشی گفت چراکه یک اثر نمایشی باید ساختار داشته باشد و شخصیت ها باید در رویدادها کشمکش ایجاد کنند تا در پایان، بیننده به هدف اصلی برسد؛ و این نکته ایست که در فیلم اشیا … به هیچ وجه دیده نمی شود. زنی بدبخت و تو سری خور که از فقر فرهنگی رنج می برد. کل قصه همین است و بس. فیلمساز تا نزدیک به چهل پنجاه دقیقه از فیلم با دوربین روی دست و نماهایی اعصاب خورد کن و کلوزاپ هایی که شخصیت را در چشم بیننده فرو می کند ، می خواهد مخاطب را به همذات پنداری با این زن بدبخت وادار کرده تا پس از حادثه بسیار بسیار تلخ و ناگوار شکسته شدن ظرف همسایه و متعاقبا دروغگویی زن توسری خور قصه !! تعلیق ایجاد شود. گویا فیلمساز فراموش کرده است که مهمترین عنصر یک اثر سینمایی کنجکاوی ست و آن هم باید در کوتاه ترین زمان ممکن ایجاد شود. فیلم درام نداشته و درون فضایی بسته و بسیار محدود بدون کشمکشی جدی و تاثیر گذار و پس از یک تعلیق، بدون هیچ تحولی پایان می یابد؛ و اگر بیننده بتواند تا انتها فیلم را تحمل کرده و سالن سینما را ترک نکند ( آن هم بخاطر پولی که برای دیدن فیلم پرداخت کرده). در انتهای فیلم تنها ترکیدن بغض یک زن را می بیند که بیشتر از آنکه بر مصائبش گریه کند باید بر فقر فرهنگی خود اشک بریزد. اما نکته بسیار جالبی که در مورد این فیلم وجود دارد سخنان تهیه کننده فیلم محمد حسین قاسمی درباره فیلم است. او در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا گفته بود که فیلم اشیا … سبک زندگی درست و صحیح را به تصویر می کشد. که پس از دیدن فیلم بیننده بطور شفاف و واضح پی خواهد برد که جناب قاسمی چه منظوری داشته و به چه سبک زندگی ارادت دارند. سینما پرس
1 Comment
سلمان
حالتون خوبه جناب آقای علیپور!!!!!!؟