Share This Article
هابیت: سفری نامنتظر
The Hobbit: An Unexpected Journey
كارگردان: پیتر جكسن. فیلمنامه: فرن والش، فیلیپا بوینز، پ. جكسن، گییرمو دل تورو. بازیگران: یان مككلن (گندالف)، مارتین فریمن (بیلبو)، ریچارد آرمیتاژ (تورین)، كن اسكات (بالین). محصول ۲۰۱۲، ۱۶۹ دقیقه.
سفری غیرمنتظره برای بیلبو بگینز جوان پیش میآید. او قصد دارد به همراه تعدادی از دورفها به كوهستانی به نام «لونلی» برود تا خانهی كوهستانی كه از آنها دزدیده شده را از اژدهایی به نام اسماگ پس بگیرد.
سرزمین میانه؛ جزء به كل
شاهین شجریكهن
برای كسانی كه سری ارباب حلقهها را با شور و شگفتی دیدهاند و هنگام تماشای هر یك از سه فیلم نفیس و هوشربای پیتر جكسن گذر زمان را فراموش كردهاند، در دقایق سی یا چهل هابیت اتفاق عجیب و غیرمنتظرهای میافتد: ساعتشان را نگاه میكنند و این فكر از سرشان میگذرد كه پس این مقدمهی طولانی و مبسوط كی تمام میشود و به اصل قصه میرسیم؟! طبیعتاً چنین اتفاقی نهتنها برای گروه سازندهی هابیت به معنی شكست و ناكامی است، كه برای دوستداران دوآتشهی فیلمهای اصلی هم نوعی سرخوردگی به همراه دارد.
هابیت را میتوان فیلمی مستقل در نظر گرفت، اما به هر حال مقایسهی آن با سه فیلم قبلی گریزناپذیر است؛ چنان كه پیتر جكسن هم نسخهی جدید را با وفاداری كامل به الگوی اصلی ساخته و فیلم جا به جا از اسلاف موفقش یاد میكند. اما چیزی از ارباب حلقهها تاهابیت تغییر كرده است؛ در آن سه فیلم محوریت فیلمنامه با داستانی غنی و یكپارچه و متشكل بود كه قهرمانانش در طول مسیری پرماجرا، از مرحلهها و گذرگاهها و فضاهای مختلفی عبور میكردند ولی هیچیك از این مرحلهها به خودی خود اهمیتی نداشتند و فقط حركت تكاملی داستان به سوی مقصد را ممكن میكردند. در صورتی كه در هابیت داستان تا نیمههای فیلم بسیار كمرنگ است و صرفاً موقعیتها عوض میشوند بیآنكه تأثیری در روند ماجراها داشته باشند. به این ترتیب، در سه فیلم قبلی هر مرحله در واقع یك «خوان» است كه قهرمانان باید از آنها بگذرند. مثل دوازده خوان هركول یا هفت خوان رستم كه الگویی جاودانی برای سفرهای اسطورهای قهرمان است. قهرمان در بحرانیترین شرایط سرزمینش به نیت آوردن چیزی (دارو، كلید، طلسمی خاص، گیاهی شفابخش، جامی گمشده و…) راهی میشود، در مسیر همراهانی پیدا میكند كه میتواند انسان یا پری یا اسب (رخش رستم) باشد، از دشواریها (مار سهسر، ظلمات، جادو، بیماری و…) میگذرد، با هیولا میجنگد و در نهایت عنصر مطلوب را مییابد و با خود میآورد.
این یكی از پیچیدهترین و غنیترین الگوهای داستانی تاریخ است؛ یك داستان كلی كه بدون انقطاع ادامه پیدا میكند و دینامیسم پیشرویاش بسیار پویا و پرتحرك است و ضمناً در هر منزل و هر مرحله، داستانهای فرعی دیگری هم برای قهرمان پیش میآید كه هر داستان علاوه بر اینكه در پیشبرد داستان اصلی نقش دارد و آن را مرحلهای به جلوتر میراند، خود داستان مستقلی است كه برای قهرمان اتفاق میافتد. با اینكه در هر مرحله داستانی و ماجرایی وجود دارد هیچیك از مراحلی كه قهرمان از آنها میگذرد محوریت ندارد و داستان اصلی در واقع چیز دیگری است. مثلاً هفت خوان رستم نه داستان درگیری پهلوان ایرانی با دیو سپید است و نه قصهی نبرد تنبهتن با اولاد مرزبان؛ البته هر دو ماجرا در دو خوان از هفت خوان روایت میشود اما داستان اصلی هفت خوان داستان سفر رستم برای نجات كیكاوسشاه از دژی در مازندران است. به همین سیاق، دوازده خوان هركول هم با اینكه دوازده داستان مختلف را روایت میكند اما در اصل شرح تلاش هركول برای بازیافتن شرف و عزت و آزادیاش است؛ پس از خطایی كه در جنون از او سر زده و همسر و سه فرزندش را كشته است. چنان كه ارباب حلقهها نیز با همهی ماجراها و مرحلههای مختلفش، داستان سفر فرودو بگینز به سوی كوه موردور برای نابودی حلقهی سائورون است. اما هابیت (شاید به اقتضای تعریف اولیهاش كه پیشدرآمدی بر سهگانهیارباب حلقهها است) داستان محوری و مشخصی ندارد؛ الگوی بنیادی سفر رعایت شده اما این سفر بیش از آنكه هدف معینی را دنبال كند بستری است برای عبور قهرمانان از مرحلههای مختلف. به عبارت سادهتر، در ارباب حلقهها طبق الگوی ساختاری اسطوره، مقصد مهم است و در هابیت مرحلههایی كه در مسیر وجود دارد.
برای نمونه میتوان به نخستین منزلگاه پس از آغاز سفر گروه اشاره كرد؛ یك صحنهی مفصل شامل زدوخوردهای هابیتها با چند غول جنگلی كه بیش از ده دقیقه طول میكشد و نه ربطی به ماقبل دارد و نه تأثیری روی مابعد میگذارد. به همین ترتیب سكانس افتتاحیه و معرفی همراهان كه با كلیپی خوشنما و خوشآهنگ از تردستی و رقص هابیتها همراه است گرچه بهتنهایی جذاب و دیدنی است، ولی كمكی به پیشبرد داستان نمیكند و حتی آشنایی با شخصیتها هم (كه ظاهراً هدف اصلی این سكانس است) بهخوبی حاصل نمیشود. مقایسه كنید با ارباب حلقهها كه بهخصوص در فیلم اول، در طول مسیر بهتدریج با شخصیتها آشنا میشدیم و در آغاز صرفاً یك معرفی كوتاه از هر شخصیت میدیدیم.
هابیت فیلم خوشتصویری است و به نسبت ارباب حلقهها (بهخصوص دو برج و بازگشت پادشاه) بخش بزرگتری از زمان فیلم به نمایش زیباییهای محیط و ثبت نماهای كارتپستالی نیوزیلند اختصاص داده شده است. فضای بصری هابیت به نسبت سهگانهی سلفش تیرهتر است و كنتراست رنگها بیشتر است؛ رنگهای تند و درخشان در پسزمینههای تیره و غلیظ فیلم كیفیت بصری خیرهكنندهای ایجاد میكنند كه بهخصوص در نماهای جنگلی و كوهستانی بسیار تأثیرگذار است. جكسن و گروه پرتعداد و خبرهی همكارانش موفق شدهاند انتظار تماشاگران برای پرت شدن دوباره به قلب قصههای تولكین را برآورده كنند و هابیت بهراحتی با فضاسازی چشمگیر و چندلایهاش این امكان را فراهم میكند كه تماشاگر در دنیای وهمآلود تخیل و جادو غرق شود و قدم به سرزمین شگفتانگیز قصههای تولكین بگذارد.
شاید عنصری كه در سه فیلم اول بسیار كمرنگ بود و اینجا تأكید بیشتری رویش وجود دارد طنز باشد. هابیت طنز مفصلتری دارد و لحن فیلم سبكتر و شوخطبعانهتر است؛ لحنی كه با موسیقی بازیگوشانهی فیلم مؤكد میشود و تم محلی و باروك با سازبندی جمعوجور به سبك قرن شانزدهم و هفدهم در تناسب با فضا و لحن روایت قرار میگیرد. از همان سكانس افتتاحیه تكلیف مخاطبان روشن میشود كه در این فیلم قرار نیست شاهد حماسه و روایت اسطورهای باشند. این بار گروهی مأموریت بزرگ را بر عهده دارند كه مهمترین ویژگیشان نه جنگاوری و سلحشوری كه شكمبارگی و سادهلوحی است؛ شخصیتهایی كه به هر چیزی شبیهاند جز قهرمانهایی كه قرار است جهان را نجات دهند، اما خوبیشان این است كه درست سر بزنگاه خصوصیات گرانبها و كارسازشان را رو میكنند و نشان میدهند كه چند مرده حلاجاند. شاید یك دلیل انتخاب این لحن طنزآمیز، طبیعت هابیتها باشد كه طبق تعریف تولكین تفاوتهای زیادی با موجودات دیگر ساكن در این جهان داستانی اسرارآمیز دارند. به هر حال هابیت روایتگر داستان هابیتهاست، نه همراهان حلقه. (امتیاز: ۵ از ۱۰)
ماهنامه فیلم / مد و مه / خرداد 1392