Share This Article
جداي از انبوه آثار بيارزش و كم به نام تاريخپژوهي مشروطيت و تجدد در تاريخ معاصر ايران از در و ديوار منتشر شده و ميشود، در ميان معدود آثار ارزشمند پژوهشي، مشروطه ايراني نوشته دكتر ماشاءالله آجوداني را بهرغم آنكه از امكان پارهاي كاستيها و انتقادات وارد بر آن خالي نيست، اما به اعتبار دستاوردهاي علمي آن، بايد در صدرش نشاند و قدرش دانست. بيان فصيح و زبان سليس نويسنده مشروطه ايراني كه از تواناييهاي ادبي آجوداني به عنوان استاد و دكتراي ادبيات فارسي خبر مي دهد، يكي از ويژگيهاي ممتاز اين اثر به شمار ميآيد. اين توانايي ادبي نويسنده، آنجا اهميت مييابد كه با توانايي فراوان آجوداني بر متون و منابع تاريخي و برخودارياش از ادراك تاريخي در هم آميخته است.
نويسنده كتاب شالوده پژوهش خود را در متني از شيوههاي نقد تاريخنگاري معاصر قرار داده و آشكار كرده است، كه نقب و نقدش به تاريخ معاصر ايران و مشروطيت و انديشه تجدد در ايران عالمانه و تا حدود زيادي از لغزشهاي علمي به دور مانده است. آجوداني در مشروطه ايراني نشان داده است كه جز به زبان اسناد و تعقل تاريخي سخن نميگويد. در داوريهاي خود درباره شخصيتهاي تاريخي و افكار آنان و جريانهاي تاريخي نه مجذوب است و نه مرعوب. از اين رو در سرتاسر كتاب آجوداني تلاش قابل تقديري به كار رفته است تا از جانبداريهاي جزمانديشانه و مطلقانگاريهاي از سر شيفتگي به اين و ستيز با آن اجتناب شود و تا حدود بسيار زيادي نيز در اين تلاش خود موفق بوده است. براي آجوداني مداخلات شرعي در يك نظام سياسي دمكراتيك و كاربرد حربههاي ايدئولوژيك تكفير كردنها، از منظر اصول و مباني دمكراسي به همان اندازه غيردمكراتيك است كه مداخلات غيرقانوني و فراقانوني بسياري از شخصيتها و تشكلهاي سياسي مشروطهخواه مدعي دمكراسيطلبي. برخاسته از همين ديدگاه و وفاداري به آن است كه آجوداني اگر از اقدام برخي از علما و روحانيان مشروطه مشروعهطلبي چون شيخ فضلالله نوري در تكفير مخالفان عقيدتيشان انتقاد كرده است، تندرويها و خشونتطلبيهاي غيردمكراتيك مدعيان دمكراسيخواهي را نيز در خور انتقاد دانسته است.
درك و بيان انتقادي توأمان ماشاءالله آجوداني از سنت و تجدد، يكي از ويژگيهاي ممتاز نويسنده مشروطه ايراني در رويارويي عالمانه و منصفانه با تاريخ و رويدادهاي تاريخي است. او موانع آزادي انديشه و انديشه آزادي را محدود به استبداد دين و استبداد سياسي ندانسته است و تنگناها و موانع آزادي را در بخشهايي از افكار و رفتار بعضي از روشنفكران و مشروطهطلبان مدعي آزاديخواهي نيز به دست آورده و با صراحت و شجاعت نشان داده است. اينكه آجوداني نشان داده است بسياري از آزاديخواهان و مشروطهطلبان خواسته يا ناخواسته بر آن شدند تا سخن و مضمون حقي را با تهديد و ارعاب برقرار سازند، خبط و ناروا بوده است، از اين واقعيت خبر ميدهد كه آجوداني بر آن است تا جاي ممكن به واقعيتهاي تاريخي، فارغ از تعصبات سياسي و ايدئولوژيكي بنگرد. تاريخنگري و تاريخنگاري نويسنده مشروطه ايراني تا حدود بسيار زيادي توانسته به واقعيتهاي تاريخي آنگونه كه هست و نه آنگونه كه ميخواهيم و دوست داريم باشد، نزديك شود. اين شيوه از درستانديشي و آزادانديشي دكتر آجوداني، اين امكان و فرصت علمي را فراهم كرده كه روايت انتقادي او از تاريخ معاصر ايران تا حدود زيادي از كژتابي تحريف و سانسور بركنار مانده باشد.
قهرمانان آجوداني در مشروطه ايراني، قهرمانان غيرقابل انتقاد نيستند. شخصيتها و رويدادهاي تاريخي در نگرش و نگارش تاريخي آجوداني در دام مطلقانديشيها و جزمانديشيهايي كه بسياري از تاريخنگاران را با درجات متفاوتي دربرگرفته است، گرفتار نيامدهاند. آجوداني اگر به آزادي، دلبستگي نشان ميدهد، تنگناهاي آن را خواه در لباس استبداد سياسي، خواه در لباس استبداد ديني و خواه در لباس آزاديخواهي، توأمان در خور انتقاد دانسته است.

نويسنده مشروطه ايراني، جهانگيرخان صوراسرافيل را كه شهيد مشروطهخواهي نيز بود، از آن رو كه با انتشار اعلاني در تشويق قتل اتابك در روزنامه خود، رفتاري مغاير با اصول دمكراسي از خود نشان داد، نكوهش كرده و مكرر افراطيگريهاي گروهي از مشروطهطلبان و بعضي از انجمنهاي مشروطهخواه را به ويژه پس از گشايش مجلس اول، كه هرگونه خشونت و تهديد و ارعاب را در حق مخالفان خود روا ميشمردند در خور ملامت دانسته است. همچنان كه بهرغم آگاهي نويسنده مشروطه ايراني از نقش ارزنده ميرزا حسن رشديه در راه تأسيس مدارس جديد و تقدير از آن نقش، آنجايي كه رشديه از قتل فريدون فارسي تنها به آن سبب كه او زردشتي مذهب بوده، اظهار رضايت كرده است، مورد انتقاد آجوداني قرار گرفته است. نقادي نويسنده مشروطه ايراني از نوشتههاي تاريخنگاران معاصر از يكسو و بازكاوي و بازخواني و بازنمايي شخصيتهاي تاريخي و افكار و مواضع سياسي آنان، از آن رو كه در كمال صلابت علمي است، يكي ديگر از ويژگيهاي ارزشمند كتاب مشروطه ايراني است. به ويژه نقد فاضلانه دكتر آجوداني بر تاريخنگاراني چون حامد الگار و فريدون آدميت و شخصيتهايي چون ميرزا ملكم خان و اواهام زرايي در تاريخ، ستودني است. هنر و مهارت دكتر آجوداني اين است كه توانسته در ارزيابيها و داوريهاي تاريخي خود درباره شخصيتها و رويدادهاي تاريخي از مطلقنگري و جزمانديشي دور مانده و فراتر از آن، با دقت علمي فراوان و به شيوهاي روشمند، شخصيتهاي تاريخي و افكار و مواضع آنان را با توجه به شرايط تاريخي و مراحل متفاوت از روند تاريخي تحليل و ارزيابي كند.
آجوداني نشان داده كه ملكم خان آثار اوليهاش با ملكمخان آثار بعدي و متأخرش، نه تنها متفاوت، بلكه متعارض است و لاجرم ملكمخان را در مقاطع مختلف و مراحل فكري مختلف او، بايد متفاوت مورد داوري قرار داد. كتاب مشروطه ايراني دكتر ماشاءالله آجوداني را ميتوان يكي از مهمترين آثار تاكنون منتشر شده در تاريخنگري و تاريخنگاري معاصر ايران تلقي كرد. آجوداني در اين كتاب در واقع فراتر از جنبش مشروطيت در ايران به چالش سنت و تجدد در ايران و نقد سنت و تجدد برخاسته است. در بخشهاي متعدد فصل نخست اين كتاب، آجوداني با موشكافي علمي نشان داده است كه جامعه ايران در آستانه عصر جديد و تلاش براي اصلاحات و تجددخواهي، سخت در هزار توهاي تفكر سنتي و تصلب آن گرفتار بوده و زمينههاي بنياد فكري مناسبي براي پيافكني ساختار يك جامعه مدني نوين در آن وجود نداشت. آجوداني برخلاف شيوه رايج در ميان كساني كه در نتيجه ذهنيت توطئه بين، ريشههاي اصلي عقبماندگي ايران و ناكاميهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايران را فراسوي مرزها يا در فراموشخانههاي داخل كشور جستوجو ميكنند روشنگرانه، ريشه اصلي ناكاميها را نه فقط در سنتها و سنتگراييهاي ايراني، كه در تجددخواهي ايرانيان و تجدد ايراني مييابد.
مشروطه ايراني تمثيلي در توضيح و درك تناقض تجدد ايراني است. آجوداني بر آن است تا نشان دهد كه جنبش مشروطهخواهي ايرانيان كليد واژههاي دقيقي در شناخت و نقد سنت و نيز آنچه را كه ميطلبيد در اختيار نداشت و بسياري از رهبران مشروطه تحليل و درك چندان درستي از ساختار جامعه روزگار خود نداشته و تناقضهاي دروني آن را نميشناختند. رويكردشان با سنت و نيز تجدد بسيار سادهلوجانه و غلطانديشانه بود. در مشروطه ايراني، نشان داده ميشود كه ميان سنت و عادات ذهني ايرانيان از يك سو و مباني فرهنگ و تمدن غربي از سوي ديگر، تناقض وجود داشت. اين كتاب در واقع بر شالوده درك تناقض تجدد ايراني قرار دارد. آجوداني به درستي توجه و تأكيد دارد كه ايرانيان هنگامي كه با دنياي غرب جديد آشناييهايي به هم رساندند و عدهاي از انديشمندان ايراني رويكرد به غرب را براي پيشرفت ايران لازم دانستند، اين آشنايي و اين رويكرد در شرايطي شكل گرفت كه بسياري از بسترهاي تاريخي مفاهيم و نهادهاي جديدي كه تجددطلبان و مشروطهطلبان به آنها دلبستگي نشان ميدادند در ايران وجود نداشت. مفاهيمي چون ملت، مليت، ملي، قانون، قانونگذاري، پارلمان، مشروطه، مساوات، آزادي و دمكراسي، مفاهيمي بودند كه نه در تجربه تاريخي و نه در ذهنيت ايرانيان آشنا نبود و معنايي بايسته و شايسته نداشت. از اين رو آن مفاهيم نميتوانست و نتوانست در زبان ايرانيان با معاني دقيق و منطبق بر اصالت معنايي آن فرصت ظهور بيابد. لاجرم غالب انديشهگران ايراني مفاهيم نو را به آنچه كه ذهن ايراني با آن مأنوس بود تقليل دادند و آنها را در قالب مفاهيم و كلمات مرسوم و آشنا ريختند.
در نتيجه همين تقليل دادنها و تعليق دادنها بود كه آزاديهاي دمكراتيك را به اصول اسلامي امر به معروف و نهي از منكر فروكاستند و جايگاه قانونگذاري، پارلمان و مشروطيت را به اصل مشورت در اسلام گره زدند. هرچند طي اين تقليلها و تطبيقها، پارهاي كلمات، معاني تازهاي به دست آوردند اما در همان حال از معاني اصيل خود آنگونه كه در غرب رايج بود دور افتادند و فاصله گرفتند. اين شيوه از تقليلدادنها كه محدود به روشنفكران نبود و علما و روحانيان مشروطهخواه را نيز با درجات متفاوتي در برگرفته بود، از آن رو نتوانست سرمايه درخشاني در راه تجدد و ترقي در ايران به دست و برجاي نهد كه ريشه در بدفهمي و بدخوانيهايي داشت كه ايران و ايرانيان را در چنبرهاي از تناقضهايي گرفتار كرد كه حاصل آن نه به برونرفت ايران از بحرانهاي ناشي از ناكارآمدهاي سنت مدد ميرساند و نه توانايي آن را داشت كه ايران را به عرصههاي كارآمد تجدد رهنمون كند. جامعه ايراني در نتيجه اين تقليلدادنها و تطبقدادنهاي غالباً نامتناسب و بيبنياد در برزخي گرفتار آمد كه نه سنتي بود و نه متجدد. كتاب مشروطه ايراني دكتر ماشاءالله آجوداني تلاشي است در خور و تحقيقي است سترگ در بازشناسي و درك تاريخي از تناقض تجدد در ايران و ريشههاي فكري، سياسي و اجتماعي شكلگيري اين تناقض و پيآمدهاي زيبانبار سياسي، اجتماعي و فرهنگي آن در تاريخ و جامعه ايران.
***
تناقض سنت و تجدد در ایران
لطفالله آجوداني
ماهنامه مهرنامه/ شماره 20
مد و مه 14 اسفند 1392