Share This Article
نقشهی فرار Escape Plan
كارگردان: میكاییل هافستروم. فیلمنامه: مایلز چپمن، جیسن كلِر. بازیگران: سیلوستر استالون (رِی)، آرنولد شوارتزنگر (راتمایر)، جیم كاویزِل (هابز)، ایمی رایان (ابیگِیل)، سام نیل (دكتر كایری). محصول ۲۰۱۳، ۱۱۵ دقیقه.
شغل ری ورود به زندانهای پیشرفته و محافظتشده و فرار از آنجاست. او كه كارمند یك شركت تأمین محافظت زندانهاست با این كار اشكالات سیستم را مشخص میكند. اما آخرین مأموریت او كه فرار از یكی از مجهزترین و حفاظتشدهترین زندانهای دنیاست با مشكل روبهرو میشود. این بار ظاهراً برایش پاپوش دوختهاند كه تا ابد در این زندان بماند…
تابوت
شروع نسبتاً خوب فیلم كه چند عنصر اساسی را مانند غافلگیری و پردازش سرراست موقعیت در بر دارد، نویددهندهی تماشای اثری لذتبخش است، اما خیلی زود این امید نقش بر آب میشود و به جای تعمیق پتانسیل بالای داستان، همه چیز در سطوح نازلی از رفاقتهای سریعالوقوع، اكشنبازیهای نوجوانپسند، و تعلیقهای سادهانگارانه سپری میشود. اینكه دو نفر پیرمرد – ولو با شمایل قهرمانان اكشنهای بازاری سه دهه قبل – كه در عمق زیرین یك كشتی غولآسا در وسط اقیانوسی بیكران در مجموعهی سلولهایی پرحفاظ محبوس شدهاند، با چند فقره تمارض و تظاهر به درگیری و باز و بسته كردن چهار عدد پیچومهرهی كفپوش سلول و حضور معجزهآسا در كانالهای فاضلاب و هواكش و ایجاد ارتباط با پزشك هاجوواج و بلاتكلیف زندان، یكدفعه سر از محوطهی بیرون درمیآورند و نهتنها اقدام به گریز میكنند، بلكه با احضار بالگرد و در دست گرفتن اسلحههایی شبیه لولهبخاری و آویزان شدن از طناب منتهی به بالگرد، دمار از روزگار رییس و نگهبانان زندان هم درمیآورند، بیش از آنكه فضای مهیج مقتضی فیلمهای تریلر را پرورش دهد، شمایلی بهشدت رقتبار و مضحك از دوران سپریشدهی سوپراستارهایی را تداعی میكند كه جز نمایش عضله، هنر دیگری نداشتهاند.
موضوع فرار از زندان، از رایجترین زیرژانرها در سینمای تریلر است و روندی هم كه در این فیلم برای تبیین نقشهی فرار شكل میگیرد، كموبیش از الگوهای آشنای این فضا بهره گرفته است، اما وقتی كه خبری از شخصیتپردازی درست و موقعیتسازی متقاعدكننده نباشد، این الگوها نیز كارآیی خود را از دست میدهند. نقشهی فرار یك هجو ناخواسته از فضایی نازل است كه عملاً كاركردی وارونه از هدف اولیهی فیلمساز ارائه میدهد. با چنین رویكردی، رونمایی از راز بزرگ داستان در ارتباط با شخصیت راتمایر (آرنولد شوارتزنگر) و ارتباطش با رِی (سیلوستر استالون)، نهتنها غافلگیری كوبندهای نیست، كه میخ آخر بر تابوت اثری پربلاهت است. (امتیاز: ۳ از ۱۰)
کتابدزد The Book Thief
كارگردان: برایان پرسیوال. فیلمنامه: مایكل پترونی. بازیگران: سوفی نِلیس (لیزل)، جفری راش (هانس)، امیلی واتسن (رزا). محصول ۲۰۱۳، ۱۳۱ دقیقه.
در دوران اوج جنگ جهانی دوم در آلمان كه كتابسوزی رایج است، لیزل كه دختر نوجوانی است به دزدیدن و خواندن كتابهای مختلف علاقهمند شده است. از طرفی خانوادهای كه او را به فرزندی پذیرفتهاند، فردی را در زیرزمین خانه مخفی كردهاند…
فضای همچنان خالی
خط محوری درام، مبتنی بر ایدهی سرقت کتاب توسط نوجوانی یتیم و علاقهمند به کتابخوانی در بحبوحهی حکومت نازیها در آلمان است که با توجه به محدودسازیهای کتاب در این مقطع، فضای چالشی دراماتیک هم شکل میگیرد. اما این عنصر، کلیتر و اجمالیتر از آن است که بتواند داستانی پرمایه را شکل دهد. پس با عناصری مانند پناه بردن جوان یهودی، مرگ برادر کوچکتر، اعزام ناپدری مهربان به جنگ، آزارهای جاری در محیط مدرسه نسبت به شخصیت اصلی، تعلق خاطرهای دوران نوجوانی، نامادری با ظاهری خشن و قلبی مهربان و… فضاهای خالی میانی قرار است پر شوند. رمان مارکوس زوساک را که فیلم از روی آن اقتباس شده نخواندهام ولی آنچه در فیلم جاری است، به رغم بهرهگیری از نامهای معتبری همچون جفری راش و افرادی همچون پرسیوال (مجموعهی دانتون ابی) و پترونی (فیلمنامهنویس وقایعنگاری نارنیا) و جان ویلیامز آهنگساز، شمایلی ناکام را از این تلاش نشان میدهد. اولین آسیب فیلم، ریتم کند و یکنواخت آن است که هندسهی توالی فرازونشیبهای دراماتیکاش، متناسب با استانداردهای مخاطبشناسی سینما ترسیم نشده است و گرههای داستان به شکلی سست و تصنعی در مسیر ماجرای کلی متن ردیف شدهاند. دومین معضل، لحن بهشدت شعاری و سادهانگارانهی مضمونی و ایدئولوژیک فضای فیلم است که با توجه به غلظت ماجرای تکراری و کلیشهای یهودستیزی در جو داستان، حس خوشایندی پدید نمیآورد. نتیجه آنکه به رغم تلاش فیلمساز در کنترلشدگی وضعیتهای مستعد سانتیمانتالیسم، نوعی نچسبی و لوسی فراوان در روند درام و فضای شخصیتی و موقعیتی داستان شکل گرفته است که حتی امتیازهایی هم مانند طراحی صحنه و یا ایدهی قابلتأملی همچون روایتگویی مرگ در آغاز و میانه و فرجام داستان یا چهرهی معصوم و سمپاتیک سوفی نلیس (بازیگر نقش اول داستان)، نمیتواند فیلم را از این انحطاط نجات دهد. (امتیاز: ۳ از ۱۰)
یخزده Frozen
كارگردان و فیلمنامهنویس: كریس باك، جنیفر لی. صداپیشگان: كریستن بِل (آنا)، آیدینا مِنزِل (اِلسا)، جاناتان گراف (كریستاف)، جاش گَد (اولاف). محصول ۲۰۱۳، ۱۰۲ دقیقه.
آنا كه فرد بسیار خوشبینی است برای پیدا كردن خواهرش السا كه نیروهای فراطبیعی دارد عازم كوهستانی برفگرفته میشوند. آنجا با آدمبرفی عجیب و بامزهای به نام اولاف آشنا میشوند كه عاشق آفتاب است…
منجمد
یک ایدهی درخشان در بطن یخزده وجود دارد که اگر پرورش پیدا میکرد، میتوانست بزرگترین برگ برندهاش باشد: تناقضنمایی پدیدهی «عشق» که هرچه بیواسطهتر ابراز شود، مرگباریاش نسبت به محبوب شدتی بیشتر پیدا میکند. اما این ایده به شکلی سطحی و گذرا در داستان یخزده مطرح میشود و آنچه باقی میماند، پیکرهای با ظاهری شکوهمند اما توخالی است. از انیمیشن یخزده تعریفهای فراوان، حتی از برخی منتقدهای معتبر خارجی به عمل آمده است، اما به نظر میرسد این نوع اشتیاقها بیشتر ریشه در نوستالژی پدیدهی دیزنی داشته باشد تا ارزش ذاتی خود اثر. درست است که تصاویر یخ و برف در جایجای اثر، نمود گرافیکی خیرهکننده و پرجلوهای به کار بخشیده است، اما در تار و پود درام، خبر چندانی جز همان کلیشههای همیشگی شرکت دیزنی وجود ندارد. برای آنکه داستان برای مخاطب امروزی جذابتر شود، تفاوتهای زیادی با منبع اقتباسش (ملکهی برفی هانس کریستین اندرسن) یافته است، اما انگار بسیاری از المانهایش، برآیندی است از اغلب آنچه تا کنون در این شرکت تولید شده بود: از بوسهی شفابخش زیبای خفته گرفته تا ملکهی ویرانگر و عاشق دروغین و هیولای منزوی دیو و دلبر… و البته در این میان، وجههی جسورانهتر قهرمانان مؤنث داستان هم در قیاس با فضای بهشدت محافظهکارانه و مردسالارانهی سلفهایی همچون سفیدبرفی، نتوانستهاند اعتبار چندانی برای اثر رقم بزنند.
یخزده همچون نامش، بستر داستانی منجمدی دارد که با توسل به سنت قدیمی دیزنی، یعنی لحن موزیکال، تا حدی تلاش شده این خلأ پنهان نگاه داشته شود. حضور بیمعنی آدمبرفی پرحرف و ایثارگر هم زائدتر از آن است که بتوان با مزهپرانیهای نهچندان درخور توجهش، کلیت اثر را تحمل کرد. اسکار و فروش فراوان یخزده، توفیق کنونیاش را نشان میدهند، اما احتمالاً این انیمیشن هم تا چند سال دیگر به بسیاری از تولیدات نازل متأخر دیزنی خواهد پیوست. (امتیاز: ۴ از ۱۰)
مهرزاد دانش / ماهنامه فیلم
مد و مه 18 فروردین 1393