این مقاله را به اشتراک بگذارید
حرف زدن با خانم پوران درخشنده کارگردان فیلم هیس دخترها فریاد نمیزنند تلخ از کار درآمد. خود فیلم هیس… فیلم تلخ و گزندهای است حالا اگر بخواهیم دربارهاش حرف هم بزنیم، تلختر و گزندهتر خواهد شد. اولینبار فیلم هیس… را چند ماه قبل از جشنواره پارسال در دفتری به همراه مهرزاد دانش، منتقد سینما، دیدم. آن موقع خودم هم تصور نمیکردم که چنین استقبالی از فیلم شود. بعدها چندینبار فیلم را در جشنواره فجر دیدم. بارها با تماشاگران که فیلم را دیده بودند حرف زدم و همه آنها از تلخی فیلم و تکاندهندهبودن آن سخن میگفتند. پس از جشنواره وقتی با آقای حاتمیکیا صحبت میکردم میگفت فیلم هیس از نظر موضوع و مضمون فیلم مهمی است. از فیلم خوشش آمده بود.
فیلم هیس همانطور که در میان مردم طرفداران زیادی پیدا کرده، رضایت تعدادی از سینماگران را نیز به خود جلب کرده است. حسن فتحی، کارگردان مطرح سینما درباره این فیلم یادداشت متفاوتی نوشته و در بخشهایی از آن آورده: هیس در واقع کندوکاوی مدرن نسبت به قرائتهای سنتی و عرفی از مفهوم آبرو و بیآبرویی و پیامدهای فاجعهبار آن در صلح جامعه امروزی است.
با پوران درخشنده کارگردان فیلم هیس… گفتوگویی کردهایم که میخوانید.
خانم درخشنده آیا چنین استقبالی را از فیلم هیس پیشبینی میکردید؟
من خودم حقیقتا چنین استقبالی از فیلم هیس در دوران جشنواره و اکران پیشبینی نمیکردم و هرچقدر بیشتر از نمایش فیلم میگذشت، این استقبال بیشتر و بیشتر میشد، سکوتی که در سالن وجود داشت هم برای من خیلی دوستداشتنی بود، چون میدانستم دارند با دقت فیلم را نگاه میکنند و هم نگران بودم که کسی وسط سالن بلند شود و فریاد بزند.
یا جیغ بزند…
بله، جیغ بزند از بغض فروخوردهاش و نگران بودم که جلو این فیلم گرفته شود. اصلا یک حس غریبی میگفت این صدای گریهای که در سالن هست از کجاست و از چه کسی است؟ من چنین استقبالی را پیشبینی نمیکردم ولی میدانم این استقبال از ته دل بود. واکنشهایی که تماشاگران داشتند بسیار حیرتانگیز بود. مادرهای جوانی بودند که از تماشای این فیلم بسیار راضی بودند چون آن را تلنگری به خود میدانستند. همه من را تشویق میکردند که به سمت موضوعاتی که دوروبرم هست بروم و نباید بنشینم. بنابراین همه عکسالعملها خوب بود و فقط یکنفر بود که به خاطر این فیلم به من اعتراض کرد و آن مردی بود که پیش من آمد و گفت شما فکر نمیکنید که با گفتن این حرفها، روی خیلیها باز میشود؟ در تمام این ۲۲ نمایشی که فیلم در جشنواره داشت تنها همین یکنفر اعتراض کرد. من هم گفتم اگر روی خیلیها باز شود خوب است چون باید باز شود تا بتوانند حرفشان را بزنند، نه اینکه خجالت بکشند و نتوانند آن بلایی را که بر سرشان آمده برای کسی تعریف کنند. اتفاقا بحث من این بود که شما نباید به کسی آنقدر اعتماد کنید. باید شرایطی برای کودک خود به وجود بیاورید که وقتی در چنین شرایطی قرار گرفت بتواند از خودش دفاع کند و فریاد و حرف خود را بزند. آن آقایی که به من اعتراض میکرد درواقع معتقد بود که من باید صورتمسئله را پاک کنم. تنها کسی که اعتراض کرد همین فرد بود. البته همین آقا هم احساس کردم که انگار از یک چیزی آزار میبیند حس من این بود وگرنه اکثریت تماشاگران واکنشهایشان بینظیر بود و در سینما آزادی به زور داشتند من را بیرون میکردند از بس که مردم بیرون نمیرفتند برای اینکه تکتک میخواستند سوالهای خودشان را بپرسند و نظرات خود را بگویند. من پس از نمایش این فیلم در سینما، گفتم خدایا خودت خواستی این اتفاق بیفتد و شد و خدا را شکر. من برای ساخت این فیلم از خدا خیلی کمک گرفتم و گفتم اگر صلاح میدانی، من این فیلم را بسازم. چون میدانم این فیلم یک موضوع ملتهب است و خطاب به خدا گفتم اگر تو بخواهی ساخت آن امکانپذیر خواهد شد و خدا خواست که این اتفاق بیفتد. در طول فیلمبرداری و نمایش و پروسهای که این فیلم طی کرد تا اینجا خدا با ما و در کنار ما بود. چون خودم در سینما نه با پارتی آمدم و نه پولی داشتهام و فقط یک عشق دارم و تنها خدا را داشتهام.
من فیلمسازی هستم که همیشه دوست داشتم درباره رنجهای بشر صحبت کنم و بتوانم انعکاس بدهم و سوالهای ذهنیشان و خواستههایشان را پاسخ بدهم و این را خدا خواست. او خواسته و شد. الان این فیلم را اگر هرکسی دیگری ساخته بود، پخشکنندههای خارجی آمده بودند تا فیلم را برای اکران خارجی ببرند. من روابط آنچنانی نداشتهام.
آقای حاتمیکیا فیلم را دیده بود و با صحبتهایی که با ایشان کردم میگفت از فیلم خوشش آمده. خود آقای حاتمیکیا در این زمینه چیزی به شما نگفت؟
اتفاقا ایشان را در پایان یکی از نمایشهای فیلم در سینما آزادی در جشنواره دیدم و بههرحال خوشحالم که ایشان از فیلم خوششان آمده است. چون خود ایشان کارگردان دردشناسی هستند و با مردم زندگی میکنند و یکجور تعهد داشتن نسبت به مردم در ایشان هست. همانطور که ساخت این فیلم را برای خودم یک تکلیف دانستم چون برای این موضوع انتخاب شدم و باید بروم، به هر حال خدا خواست و استقبال هم چیزی بود که انگار خداوند زمینهساز آن شده بود.
واکنشها پس از نمایش در جشنواره چگونه بود؟
از طریق شبکههای اجتماعی، واکنشهای فراوانی به من میرسید و شاید باورتان نشود که در طول عمرم اینقدر پیام و اساماس که برای این فیلم دریافت کردم برای هیچ فیلمی دریافت نکرده بودم. برای این فیلم، تمام آدمهایی که در زندگیام بودهاند و از دوران مدرسه و دانشگاه و آدمهایی که در فیلمهای من بودهاند اساماسهای فراوانی میرسید. اساماسهایی که احساس خوبی به آدم میداد. یکجورهایی فکر میکنم موفقیت فیلم هیس مدیون دعاهای مادرم است.
واقعا موضوع فیلم هیس، درد جامعه ماست نه تنها درد جامعه ما، بلکه درد جامعه بینالمللی است و اتفاقی که در بمبئی، سودان، بنگلادش و… افتاده است موضوعی جهانی است و تنها موضوع ما نیست. در جهان به دلیل اینکه با موضوع باز برخورد میکنند، این موضوعات گفته میشد ولی در جامعه ما به دلیل اخلاقیبودن و وجود تابوهای مختلف این موضوعات گفته نمیشود یا اگر هم گفته شود انگشت اتهام به سوی زن خواهد بود تا کسی که این عمل را انجام داده است. من یک نمایش خصوصی فیلم را در آمریکا برای ایرانیهای مقیم آمریکا و تعدادی از مردم آنجا و تعدادی از متخصصان و منتقدان گذاشتم. بعد از پایان فیلم فکر میکنید عکسالعمل منتقدان چطور بود؟ درست همین عکسالعملی را شاهد بودم که در سینماهای ایران قبلا مشاهده کرده بودم، شاید کمی بیشتر. همان بغضهای فروخورده را در همان جمع آمریکایی دیدم. فرقی نمیکند که این اتفاق در کجای جهان بیفتد؛ اگر خانوادهای مسئولیتپذیر باشد مطمئنا برای کودک هیچ اتفاقی نمیافتد و او میتواند با اعتماد به نفس زندگیاش را شروع کند و هیچوقت این حوادث برایش اتفاق نمیافتد و مورد این ستمها قرار نمیگیرد.
به ماجرای ارسال این فیلم به اسکار در نمایشهای خصوصی فیلم در آمریکا هم اشاره شد؟
بله، شاید باور نکنید و من میتوانم شمارههای این آدمها را به شما بدهم. به من میگفتند چرا این فیلم را برای اسکار نمیفرستید؟ این فیلم را باید به اسکار بفرستید. میگفتند این فیلم بحث آدمهایی است که خفه شده و نابودند. در آمریکا به من پیشنهاد کردند که این فیلم را برای اسکار بفرست.
فیلم پخشکننده خارجی دارد؟
نه، فیلم پخشکننده خارجی ندارد. دلم میخواهد کسانی که در این زمینه تخصصی دارند به من کمک کنند. من دوست دارم پخشکننده خوبی، پخش بینالمللی فیلم را برعهده بگیرد.
در طول بیش از دو دهه که فیلم ساختهاید و باتوجه به شناختی که از شما دارم، با مشکلات فراوانی همیشه فیلم ساختهاید و این مشکلات نه متعلق به دیروز و امروز بوده بلکه از ۲۰سال قبل هم وجود داشته است، به نظرم ساخت فیلم هیس هم با توجه به محدودیتها و سانسورهایی که در سینمای ایران وجود دارد، بیشتر به یک معجزه شبیه است…
بله، دقیقا به معجزه شبیه است. این موضوع از سال ۶۸ در ذهنم بوده است و تازه امسال موفق به ساخت آن شدم!
یعنی بعد از ۲۴ سال توانستید این فیلم را بسازید؟
بله، استارت این فیلم از سال ۶۸ با یک دفترچه صد برگ کاهی راهراه خطدار که از بوکان رسید، در ذهن من زده شد. با یک عکس از پسر جوانی که ۱۸سالش بود و از حوادثی که به سرش آمده بود گفته بود و فقط به من اعتماد کرده بود که همهچیز را به من بگوید. از آن موقع در ذهنم این موضوع کلید خورد ولی میدانستم که تابو است. تا اینکه به سالهای دهه ۸۰ رسیدم و مشاهده کردم این داستان دارد به شدت بیداد میکند و کسانی که سرنوشتهای خود را میآوردند و میدادند بیشتر میشد. من مجبور شدم با ۷۰۰ دختر مصاحبه کنم. این پولی را که برای گرفتن یک آپارتمان کوچک کنار گذاشته بودم صرف تولید این فیلم کنم و هرجوری شده آن را بسازم. شما میدانید که من در یک دفتر اجارهای هستم و تا به حال یک ریال هم از جایی وام نگرفتهام. هماکنون عشق و علاقه من مردمی شده که هستند ولی در سکوت زندگی میکنند. دوست دارم از سکوت و از رمز و رازشان در این سکوت پردهبرداری کنم.
گویا برای فیلمسازانی مثل شما دهه ۶۰، دهه خوبی بوده است؟
دهه ۶۰ دهه خوبی بود و من با دغدغه خوبی وارد سینما شدم. قبلا مستندساز تلویزیون بودم. من از سال ۶۳ فیلمسازی را شروع کردم. در سال ۶۸ دو فیلم «عبور از غبار» و« زمان ازدسترفته» را ساختم. یک فیلم را در بخش مسابقه گذاشتند و فیلم دیگر را در بخش خارج از مسابقه قرار دادند و موقع ارزشیابی و ارزشگذاری، به من گفتند فیلمی ساخته شده که از میدان محسنی به پایینتر نرفته است، برای فیلم زمان ازدسترفته درجه جیم داده بودند و برای عبور از غبار درجه الف؛ تا آن موقع همه فیلمهای من الف بود و به فیلم زمان از دست رفته جیم دادند، ۳۰ دقیقه از زمان فیلم سانسور شد و دیالوگهای فیلم را عوض کردند!
من وقتی آقایان انوار و بهشتی را دیدم ازشان خواستم به من بگویند چرا با این فیلم اینگونه برخورد کردند. چون خیلی به من بر خورده بود. یعنی مثل کودکی که همیشه شاگرد اول است و مورد تشویق واقع شده ولی ناگهان بدون هیچ دلیلی به صورت او سیلی زده شود.
به آنها گفتم که چرا به فیلم من درجه جیم دادید؟ آنها گفتند به همان دلیلی که ما قبلا به فیلمهای شما الف میدادیم، حالا به این فیلم شما درجه جیم میدهیم. به آنها گفتم میخواهم بدانم مشکل این فیلم چیست؟ بقیه فیلمهای ما فیلمهای عام بودند و این فیلم من فیلم خاصی بود. در این فیلم آدمی زایش جسم ندارد ولی زایش اندیشه دارد و به جرم نداشتن زایش جسم، نباید کنارش گذاشت و به عنوان یک معلول اجتماعی به آن نگاه کرد. این فیلم درباره همین بود. من میگفتم آدمی را که بچهدار نمیشود نباید کنار گذاشت. اتفاقا آن سال یک منتقد خارجی به ایران آمده بود. یعنی خانم دبورا یانگ. دبورا یانگ در آن زمان نوشت برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران جامعه متوسط ایرانی را میبینیم. نوشته بود که من جامعه متوسط ایرانی را دیدم که دغدغهاش اقتصاد نبود و زندگی مرفهی داشتند و در حالی که در فیلمهای قبلی ایرانی، خانوادهها وضعیت فقیرانهای داشتند و خانواده طبقه متوسط را نشان نداده بودیم. موضوع اصلی فیلم من، فقر فرهنگی بود و نه فقر اقتصادی. بحث من این بود که اندیشه به زایش و آفرینش شبیه است. میخواستم درباره آنهایی که در سکوت زندگی میکنند صحبت کنم. ولی این فیلم جیم گرفت و من متهم شدم به فمینیست بودن و ضرور و زیان زیادی نصیب من شد. چون فیلم من در بدترین شرایط اکران شد، یعنی در ماه رمضان و در یخبندان؛ بعد از این برخوردهایی که سر این فیلم با من شد، من ۹ سال تمام فیلم نساختم و هیچکسی هم نیامد بگوید این خانمی که اولین جایزه کارگردانی را پس از انقلاب در ایران گرفته است، چرا باید چنین برخوردی با او شود؟ درحالی که من میگویم دهه ۶۰ دهه باروری سینمای ما بوده است و بیشترین جوایز و افتخارات را در دهه ۶۰، سینمای ایران کسب کرد. به من هیچوقت نگفتید که چرا این فیلم جیم گرفت؟
فیلمسازی فیلمسازانی مثل شما که درباره موضوعات ملتهب اجتماعی میسازند انگار روی میدان مین فیلم میسازند…
بله دقیقا.
با آقای داوودنژاد که صحبت میکردم میگفت که در این سالها به شکل پارتیزانی همیشه فیلم ساخته است.
ساخت فیلم خیلی سخت بود و به نظرم کار خدا بود که این فیلم ساخته شد. من فقط از خدا خواستم. به خدا گفتم که خدایا خودت کمک کن.
در دو دهه اخیر فکر کنم همیشه این مشکلات وجود داشته، فکر کنم هیچ فیلمی وجود نداشته که شما با خیال راحتی ساخته باشید؟
بله، به نظرم فیلمسازی درباره موضوعات اجتماعی کارگران روی میدان مین است چون هر لحظه ممکن است مین زیر پای شما منفجر شود و ساخت فیلم امکانپذیر نشود یا فیلم توقیف شود.
مثل همان جیغی که در سالن سینما زده میشود و شما همیشه میترسید که ممکن است باعث توقیف فیلم شود.
بهار / مد و مه / ۲۰ مرداد ۱۳۹۲