این مقاله را به اشتراک بگذارید
وقتی که بچه بودم، سینما چندان علاقه اصلی زندگیام نبود. من کاملا آن روزها شیفته تئاتر بودم و در روزگار جوانی هم دیگر این تئاتر بود که بدل به جاهطلبی اصلی زندگی من شد. با همین امید راهی تئاتر شکسپیر استرافورد میشدم، آرزویم این بود که کارگردان تئاتر بشوم، شب و روز رویای تئاتر را داشتم. اما در اوایل دهه ۵۰ دنیا در تازهای را به روی من گشود، سال ۵۹ بود و من در آخرین روزهای نوجوانی بودم، میخواستم مدرسه را ترک کنم و بروم وردست یک کارگردان تئاتر و از همانجا شروع کنم. اما همان سال در سالن سینما دچار جادوی سینما شدم، نشسته بودم توی سالن و داشتم دزد دوچرخه را تماشا میکردم. دزد دوچرخه از همان روزگار تا امروز تاثیرگذارترین فیلم زندگی من باقیمانده است، شاید فیلمهای بهتری هم دیده باشم اما هرگز فیلمی مانند دزد دوچرخه مسیر زندگی من را تغییر نداد. دزد دوچرخه من را با دنیای معمولی روی پرده سینما آشنا کرد، به من فهماند که سینما میتواند درباره آدمهای عادی و زندگی عادی و دغدغههای معمولی باشد. دزد دوچرخه درباره ستارهها و ثروتمندان و ماجراهای پوچی از این دست نبود، فیلمی است که یک پسربچه هم خودش را آنجا پیدا میکند. من توانستم سینمایی را ببینم که نور دیگری میتاباند، بیرون از سینمای مزخرف هالیوود.
دو فیلم دیگر هم بود که آن سالها تماشایشان من را به شدت تحتتاثیر قرار داد، فیلمهایی که در میانه دهه ۶۰ به تماشایشان نشستم و هنوز تاثیر آن را در نگاهم به فیلمسازی حس میکنم. آنروزها دیگر تئاتر را ترک کرده بودم و داشتم در تلویزیون کار میکردم. «یک بلوند عاشق» ساخته کارگردان چک میلوس فورمن؛ معتقدم میلوس فورمن با این فیلم در ساخت نگاه و مسیر کار من بسیار موثر بود، من تا سالها یک بلوند عاشق را در آرشیو ذهنیام داشتم، به آن فکر میکردم. فیلمی درباره سرنوشت بشریت و خانوادهها که سرشار از طنز است. جدا از این فیلم نبرد الجزیره ساخته جیلو پونته کورو را هم هرگز فراموش نمیکنم. «نبرد الجزیره» که مبارزه مسلحانه مردم الجزیره را برای رهایی از استعمار فرانسه در دهه ۱۹۵۰ به تصویر میکشد، برای سالها در فرانسه اجازه اکران نداشت، اما در همان سال تولید یعنی ۱۹۶۶ جایزه شیر طلایی بهترین فیلم را از جشنواره ونیز گرفت. فیلم با نمایش ارتش و صحنههای درخشان برای آن دوره بسیار پیشرو بود و در سینمایی که دوست داشتم برای من جوان یک اتفاق بود.
با همه اینها دزد دوچرخه برای من نه تنها برای اینکه اولین فیلم تاثیرگذار زندگیام بود، بلکه نشانم داد که سینما چیست و چطور میتواند زندگی را دگرگون کند. در چند دهه اخیر بسیاری از کارگردانهای باتجربه و قدیمی که سینمایشان را دوست دارم هم از این فیلم به عنوان یکی از اولین آثار تاثیرگذار زندگیشان یاد کردهاند. ویتوریو دسیکا نئورئالیستیترین فیلم تاریخ سینما را ساخته است، رابطه برونوی پسر و آنتونیوی پدر هنوز رابطهای است که وقتی به تماشایش مینشینم میگویم: معرکه است.
بهار/ مد و مه / مرداد ۱۳۹۲