این مقاله را به اشتراک بگذارید
وصال روحانی – هشتاد و ششمین دوره جوایز سینمایی اسکار ۱۳ اسفند امسال در تالار کداک شهر لس آنجلس آمریکا برگزار می شود و البته پیش از آن (دهه اول بهمن ماه) کاندیداهای این جوایز رسماً معرفی می شوند. با این حال اگر بخواهیم نامزدهای بسیار محتمل عنوان برترین فیلم را از حالا حدس بزنیم، در شاخه ای که به دلیل قرار داشتن نام ۱۰ مدعی در جمع نامزدها دو برابر سایر شاخه ها کاندیدای مدعی دارد، نام های ذیل بیشتر بر ذهن می آیند. اسامی ای که اغلب شان در میان کاندیداهای جوایز گلدن گلوب هم آمده است.
«۱۲ سال برده بودن»
این محصول فاکس سرچ لایت به کارگردانی استیو مک کویین که شاید نامزد نخست فتح این جایزه باشد و در اولین نمایش بین المللی اش در میانه شهریور در فستیوال تلوراید آمریکا و سپس در جشنواره تورنتو کانادا مورد تحسین قرار گرفت. سومین ساخته بلند این سینماگر نو جو بعد از فیلم های «گرسنگی» و «شرم» و پیرامون مرد سیاهپوستی است که در دوران جنگ های داخلی آمریکا و به واقع در عصر برده داری به عنوان یک برده به اسارت و خرید و فروش کشیده می شود و ایفا کننده این رل (چی وتل اژیوفور) و همچنین مایکل فاسبندر نیز می توانند در جوار فیلم از نامزدهای اسکار نقش های اول و دوم مرد باشند. راز درخشش «۱۲ سال برده بودن» به تصویر کشیدن شیطان درونی افرادی است که با تجارت روی انسان های دیگر و خرید و فروش رنگین پوست ها به مال و منالی می رسند اما در نهایت بهای گزافی را برای آن می پردازند.
«جاذبه»
هر چند کار آخر الفونسو کوارون مکزیکی اصلا با «آواتار» شاهکار فنی سال ۲۰۰۹ جیمز کامرون با فروش ۸/۲ میلیارد دلاری اش برابری نمی کند اما با شکل و شتابی شبیه به آن به سوی مراسم اسکار پیش می رود و می تواند به همان اندازه (۹ مورد) کاندیدایی کسب کند و حتی امیدوار است که بر خلاف اپیک فضایی کامرون برنده مجسمه طلایی بهترین فیلم هم بشود. فیلم هایی که با ایجاد موجی از بداعت های فنی و جلب نظر توده ها به فروشی هنگفت برسند، معمولا توسط آکادمی علوم سینمایی و هنرهای تصویری نامزد جوایز متعدد اسکار می شوند و Gravity مستثنی از قاعده نیست و اگر قرار باشد دید عمیق اجتماعی و تاریخ نگارانه فیلم استیو مک کویین و یا دید سیاسی مستتر در «برخورد آمریکایی» اسکار برترین فیلم را نبرند، Gravity که داستان تلاش یک فضانورد زن تنها برای رسیدن به نقطه ای امن در فضا است، گزینه اول برای تصاحب این جایزه خواهد بود.
«برخورد آمریکایی»
این فیلم ساخته شده توسط کمپانی کلمبیا و کارگردانی شده توسط دیوید اوراسل هر روز بیشتر از روز قبل برای فتح اسکارهای ۲۰۱۴ که به واقع متعلق به بهترین های ۲۰۱۳ است خیز بر می دارد و هدف اولش اسکار برترین فیلم است. در فیلم جدید اوراسل که پیشتر Silver Lining Playbook و «بوکسور» او نیز در مراسم اسکار مورد اعتنای زیادی قرار گرفته بود، امثال کریستین بیل، بردلی کوپر، ایمی ادامز، جنیفر لارنس و رابرت دونیرو بازی می کنند و ماجرای سیاسی موسوم Abscam در آمریکا و سرپوش گذاشتن روی آن در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ دستمایه فیلم است. سناریوی حساب شده اریک وارن سینگر از دیگر نقاط قوت فیلمی است که از نیرنگ های اف بی آی در آمریکا و به واقع سطح جهان می گوید.
«نجات دادن آقای بنکس»
فیلمی که درباره کوشش والت دیسنی مالک و بنیان گذار معروف کمپانی قدیمی و معتبر کارتون سازی دیسنی برای خریداری امتیاز ساخت فیلمی از روی قصه معروف مری پاپینز و نویسنده آن ساخته شده، بیشتر بابت بازیهای تام هنکس در نقشش آن کارتون ساز تاریخی (دیسنی) و اما تامپسون در قالب نویسنده ای سختگیر (پی.ال.تراورس) تحسین شده اما به لطف کارگردانی جان لی هنکاک که سابقه ساخت «نقطه کور» را هم دارد. برای کاندیدایی اسکار برترین فیلم نیز از شانس زیادی برخوردار است و از آن جا که چرخه های کار در هالیوود را پر شکوه جلوه می دهد آکادمی از پس زدن آن ابا دارد.
«درون للوین دیویس»
با این که برادران کوئن اسکارهای اصلی ۲۰۰۷ را به خاطر «جایی برای پیرمردها نیست» کار جنایی مدرن خود بردند اما بعید است این فیلم شان نیز که پیرامون یک نوازنده ترانه های سنتی و کنکاش های او در شهر نیویورک آمریکا و محیط اطراف و وابستگان او در دهه ۱۹۶۰ است، نامزد اسکار برترین فیلم نشود و حتی در جشنواره کن فرانسه هم جایزه دوم (گراند پری) را بدست آورد. بازی اسکار ایزاک در رل اصلی و همچنین نمایش های کری مولیگان و جان گوومن در سایر رل های عمده از نقاط روشن فیلم است و مثل هر کار دیگر جوئل و اتان کوئن از دستاوردهایی می گوید که با افسوس و نوستالژی همراه است.
«سرپیشخدمت»
این فیلم که لی دانیلز آن را ساخته و کمپانی وین اشتاین با همه تخصص ۲۰ سال اخیرش در زمینه شناسایی فیلم های فاقد شهرت ولی واجد شرایط برای تصاحب جوایز برتر سال توزیع آن را بر عهده دارد و حامی آن است. فروش قابل توجهی هم در اکران عمومی اش در سال جاری داشته و زندگی یک پیشخدمت مجرب و حضور طولانی وی در کاخ به اصطلاح سفید و سرویس رسانی وی به چند دولت آمریکا را به تماشا می گذارد. این پیشخدمت به نام سیسیل گینز و با بازی فارست ویتی کر به سبب حضور کشداری که بر شمردم، چشم و وسیله دید بیننده ها به روی وقایع متعددی است که طی ۳۴ سال اقامت او در مرکز تصمیم گیری های سیاسی در آمریکا روی داد.
«کاپیتان فیلیپس»
این فیلم نیز که بر اساس ماجرای حقیقی ربوده شدن کشتی آمریکایی مارسک الا باما توسط راهزنان دریایی سومالی در سال ۲۰۰۹ ساخته شده، مثل «نجات آقای بنکس» تام هنکس را در رل اول خود دارد و در کورس تصاحب مجسمه طلایی برترین فیلم سال آشکارا پشت سر «۱۲ سال برده بودن»، «برخورد آمریکایی» و «جاذبه» قرار دارد اما کاندیدا شدنش بسیار محتمل است. با کارگردانی پل گرین گرس که یک قسمت چهار گانه «بورن» را ساخته و در «یونایتد ۹۳» هم خلق فیلمی سیاسی ـ حادثه ای را تجربه کرده بود و با حضور عناصر شگفتی سازی همچون برکهاد عبدی در رل سردسته دزدان دریایی، این فیلم هم مستند گونه و هم کاری با ویژگی های آثار فیچر است و برای تصاحب اسکارهای فنی مثل دو شاخه صداگذاری (تدوین و میکس) هم بدون شانس نیست.
«گرگ وال استریت»
جدیدترین کار مارتین اسکورسیسی حتی به لطف حضور صرف نام این کارگردان بزرگ در آستانه ۷۲ سالگی برای هر تقدیر و جایزه ای منجمله اسکار سزاوار جلوه می کند، هر چند آکادمی علوم سینمایی و هنرهای تصویری استقلال طلبی چشمگیر این کارگردان مولف و رهایی او از انقیادهای هالیوود را معمولا بر نتافته است. در این فیلم فراز و فرودهای یک تاجر پرحیله وال استریت به نام جوردن بلفورت را با بازی لئوناردو دی کاپریو می بینیم و مثل سه مورد از چهار همکاری قبلی اسکورسیسی و دی کاپریو شامل «دار و دسته های نیویورکی» و «هوانورد» همه چیز برای نامزدی مجدد این کار اسکورسیسی مهیا نشان می دهد و خیلی ها از این که شاعر بزرگ آثار گانگستری سینما از دنیایی کودک وار و توام با تحسین عالم فیلم و سینما در «هوگو» (۲۰۱۱) به دنیای تخصصی اش بازگشته، بسیار شادمان اند.
«نبراسکا»
کاندیدا شدن کارهای الکساندر پین در شاخه بهترین سناریوی اورژینال و حتی تصاحب اسکار آن دیگر تعجبی را بر نمی انگیزد اما «نبر اسکار»ی سیاه و سفید و مکاشفه ای به اسکار برترین فیلم هم چشم دارد و با تکیه بر بازی عالی بروس درن در رل پدری پیر که در سفری طولانی با اتومبیل در سطح آمریکا آشناهای قدیمی متعدد را از نو ملاقات می کند و با پسر دورافتاده اش به تفاهمی تازه می رسد. به همان سطوحی می رسد که پین بیشتر با «فرزندان»، «درباره اشمیت» و «سایدویز» هم به آن نایل شده بود. هدف از این سفر دریافت جایزه ای است که به کاراکتر درن گفته اند در نبراسکای همیشه سرد انتظار او را می کشد اما شاید وجود خارجی نداشته باشد، مثل اسکارهایی که شاید به سوی رقبای پین و درن میل کند و برای آنها تحقق نیابد.
«ایستگاه فروت ویل»
یک فیلم ظاهراً و واقعا کوچک که اگر در جمع نامزدهای محتمل اسکار برترین فیلم مورد اشاره قرار می گیرد، از یک سو به خاطر اهمیت سوژه آن است و از جانب دیگر به سبب حمایتی که کمپانی وین اشتاین به آن ارزانی می دارد و از اوایل دهه ۱۹۹۰ به بعد همان طور که قبلاً هم گفتیم، پیشینه این استودیو سرشار از اسامی فیلم های ظاهراً کوچکی است که اوج گرفتند و برنده جوایزی شدند که اگر باب و هاروی وین اشتاین پشت ماجرا نبودند، شاید دست خالی می ماندند. این فیلم ماجرای حقیقی کشته شدن اسکار گرنت در یک پاسگاه پلیس در شهر اوکلند در ایالت کالیفرنیای آمریکا در روز سال نوی میلادی در گذشته نزدیک است که اعتراض های مردمی را نسبت به ظلم های صورت گرفته به سیاهان در این کشور و روال دائمی محو کردن آنها از صحنه ها موجب شد و با کارگردانی رایان کوگلری که در ۲۶ سالگی اولین فیلم بلندش را تجربه کرده و بازی مایکل بی جوردن در رل اصلی بینندگان تن به سفر دردآوری در دل جامعه سرشار از تبعیض آمریکا می دهند و آگاهتر از گذشته از آن فراغت می یابند. عجبا و باز هم عجبا که در روزگار ساخت آثار موسوم به استودیویی و با هزینه های حداقل ۱۵۰ میلیون دلار، «ایستگاه فروت ویل» فقط یک میلیون دلار آب خورده و اگر فقط به همین سبب هم یک اسکار به این فیلم بدهند، ناحق نخواهد بود.
منبع: Cheat Sheet
بانی فیلم / مد و مه / ۱۷ دی ۱۳۹۲