این مقاله را به اشتراک بگذارید
نشست خبری فیلم تمشک (سامان سالور)
کارگردان فیلم «تمشک» از اینکه فیلمش در نهایت با نور امید تمام می شود و همچنین از پیشنهادهایی که برای عوض کردن موضوع فیلمنامه از طرف مسئولان صدور پروانه ساخت به او شده است، سخن گفت. سامان سالور در نشست نقد و بررسی فیلم «تمشک» که چهارشنبه ۱۶ بهمن ماه در مرکز همایش های برج میلاد برگزار شد به روند شروع ساخت این فیلم اشاره و بیان کرد: من و محسن تنابنده از شروع طرح با یکدیگر صحبت می کردیم. حدود یک سال و چهار ماه طول کشید تا پروانه ساخت گرفتیم. البته تا اواخر دولت پیش روزگار چندان خوبی نگذشت و ما برای رسیدن به واژه ای به نام تعامل حدود یک سال و چهارماه تلاش کردیم.
وی ادامه داد: ما برای این تعامل هفت بار این فیلمنامه را بازنویسی کردیم تا توانستیم به نوعی توافق نسبی برسیم و بهانه های دوستان این بود که اساسا چرا موضوع رحم اجاره ای برای فیلم انتخاب شده بود. از پیشنهادهای بیشرمانه ای که به می دادند این بود که داستان فیلمنامه را عوض کنیم و یا می گفتند در مورد پیوند اعضا فیلم بسازیم. من معتقدم بیننده بعد از دیدن این گونه فیلمنامه ها تفکر می کند و کسانی که مخالف این فیلمنامه ها هستند وجه اکران و بعد اقتصادی فیلم را در نظر نمی گیرند. نمی توان فیلمی ساخت که نه خودش را راضی کند و نه بقیه را. کارگردان فیلم «تمشک» با اشاره به مستقل بودن این فیلم بیان کرد: ما حدود ۴ و نیم ماه پیشتولید داشتیم و من با دوستانی کار کردم که ویژگی خلاقه بودن را در فیلم از خود نشان دادند. از نیکی کریمی تا مهدی پاکدل که یک زوج جوان امروزی را بازی کردند تا سمیرا حسن پور که اولین بازی وی در سینما بود.
در ادامه این نشست ساسان سالور تهیه کننده تمشک درباره سختی های این کار گفت: لوکیشن های فیلم تمشک در شهرستان بود و این کمی ساخت فیلم را با مشکل همراه کرد اما با حضور تیم خوب این فیلم، مشکلات حل شد. محمود کلاری در این پروژه فقط یک فیلمبردار نبود و این باعث شد ما سختی کار را چندان احساس نکنیم.
سالور در ادامه این نشست در پاسخ به پرسشی درباره وحشت قشری از جامعه در ارتباط با موضوع فیلم بیان کرد: مسئله من در این فیلم بیشتر روابط انسانی آدمها بود و همچنین انتخاب و زود تصمیم گرفتن. ما می خواستیم قصه ای را روایت کنیم که در عین سادگی و ارتباط با مخاطب از غافل گیری، شخصیت پردازی و ریتمی مناسب در روایت ها برخوردار باشد. علاوه بر این ها تمشک نهایتا با زنده ماندن روح کودک در فیلم به اتمام می رسد و در واقع با امید تمام می شود و من فکر نمی کنم کسی بخواهد از این مسئله بترسد. به هر حال این قصه یک داستان رئال است و ممکن است تلخی هایی را هم داشته باشد.
وی در ادامه در پاسخ به سوالی درباره معنای دست زدن های داخل سالن عنوان کرد: من نشنیدم کسی در سالن دست بزند. تنها ده دقیقه از سالن بیرون آمدم تا سیگار بکشم شاید در این میان کسی دست زده باشد. نیکی کریمی بازیگر فیلم تمشک در ادامه این نشست درباره حضور خود در فیلم گفت: من از سال گذشته تصمیم گرفتم با فیلمسازهای جوان و آینده داری که مشغول کار هستند همکاری کنم. انتخاب من این آدم ها هستند که می خواهند تجربه های نو داشته باشند و هدفشان صرفا سرگرمی نیست. در سینمایی که من می بینم فیلمی که آبرومندانه است و شرافتمندانه ساخته شده باشد من را راضی می کند.
در ادامه سامان سالور درباره شخصیت پردازی فیلم و بازی مهران احمدی در دو نقش و انتقادی که به این بازی در این دو نقش شده بود یکی از ویژگی های خلاقه فیلم را همین بازی مهران احمدی در دو نقش دانست و گفت: ما با طراح گریم صحبت کردیم که چگونه شخصیت های جمال و کمال را دربیاوریم. البته این کار به دلیل رئال بودن فیلم ریسک بزرگی بود. با این حال این اولین بار است که من می شنوم نقش تصنعی بوده است بلکه در سینماهای مردمی خیلی راحت این بازی ها را پذیرفته بودند.
در ادامه این نشست وظیفه شناس مسئول جلوه های ویژه فیلم در پاسخ به انتقاد مطرح شده درباره تصادف ابتدایی فیلم که آن را طبیعی ندانسته بودند، عنوان کرد: این یک فیلم رئال است و خیلی سخت است که بتوان یک تصادف طبیعی را در آن نمایش داد. وقتی فیلمی بودجه داشته باشد می توان طبیعی این کار را انجام داد اما در فیلم های مستقل که بودجه ندارند کار سختی است. سامان سالور نیز در این باره گفت: خرج واقعی این تصادف کمتر از کاری است که وظیفه شناس انجام داد. سمیرا حسن پور دیگر بازیگر این فیلم با اظهار رضایت از اولین تجربه سینمایی خود عنوان کرد: این نقش برای اولین کار سینمایی من خیلی سخت بود اما تمام تلاشم را کردم که با چادر و پوشش در مجامع عمومی حاضر شوم و چون با اعتقاد بازی کردم باورش دارم.
سامان سالور در پاسخ به سوالی درباره زنده ماندن حمید بعد از تصادف و ادامه فیلم عنوان کرد: فیلمساز تا منطق روایی فیلم درست و صحیح نباشد هرگز شروع به نوشتن فیلمنامه نخواهد کرد. ویژگی های این فیلم هم داستان نو، جذاب، جسور، غافلگیری ها و پایان امیدوارانه اش بود. این منطق روایی است که حمید از تصادف سالم بیرون می آید و بعد به خاطر تصمیم نادرست شخصیتی مثل جمال به دلیل تعصب کورکورانه اش کشته می شود.
وی در پایان این نشست درباره عنوان و روند تولید فیلم خود گفت: رضوان بازیگر فیلم به تمشک ویار دارد و همین دلیل انتخاب نام فیلم است. تمشک حاصل تجربه ۵ فیلم قبل از خود است. وی در پایان در پاسخ به پرسشی درباره فیلم «آمین خواهیم گفت» عنوان کرد: با عوض شدن دولت و آمدن آدم های جدید ما فیلم را برای گرفتن پروانه نمایش دوباره ارائه کردیم و امیدوارم بتوانیم اصلاحات کمتری در فیلم داشته باشیم.
***
نقد و بررسی فیلم تمشک (سامان سالور)
پوریا ذوالفقاری: سامان سالور برای فیلم جدیدش از نظر ایده دست پری داشته است. داستان فیلم هم هم مجموعهای از رخدادهای علت و معلولی است که چینش درست آنها در فیلمنامه میتواند قصهی جذابی بسازد. متأسفانه همین آخری درست انجام نشده است. معلوم نیست چرا سالور تصمیم گرفته روایتش را پیچیده کند و با گنجاندن فلاشبکهایی بیدلیل جلوی پیشرفت قصه را بگیرد. مثلاً کل چیزی که از فلاشبکهای مراقبت رضوان (سمیرا حسنپور) از شوهرش درمییابیم، وفاداری اوست؛ نکتهای که در طول فیلم هم از زبان اطرافیانش میشنویم. یا در فلاشبکهای مربوط به چگونگی موافقت آن زن برای اجاره دادن رحمش، چه چیز خاصی میفهمیم که ندانستنش مانع همراه شدن با ادامهی قصه شود؟ نمیتوان برای فیلمساز نسخه پیچید اما اگر بنا بر استفاده از چنین بازگشتهای زمانیای بود، میشد خیلی راحت فیلم را از لحظهی برخورد رضوان با حمید (مهدی پاکدل) آغاز کرد. جایی که حمید، هما را به یاد نمیآورد. چنین رویکرد بینابین و نصفه و نیمهای بیشتر باعث سرگشتگی فیلم شده است. از سوی دیگر پس از تأکید بر فراموشی حمید، انتظاری طبیعی برای دیدن چگونگی بازگشت حافظهی او ایجاد میشود اما این انتظار هیچ پاسخی نمیگیرد و ما حتی نمیفهمیم حمید به شکلی ناگهانی همهی خاطرات را (حتی محل نخستین ملاقاتش با رضوان) به یاد آورده یا این پروسه تدریجی بوده است. اگر فراموشی حمید این قدر بیاهمیت بود، پس آن سکانس دیدار با رضوان چرا در فیلم هست و اگر قرار بوده از این فراموشی استفادهای دراماتیک بشود، (که ظاهراً قرار این بوده) پس چرا نمیشود؟! پس از وقوع رخدادهای نخستین، بخش زیادی از فیلم صرف تکرار استدلالهای حمید و هما دربارهی سقط جنین یا نگه داشتن آن میشود. انگار باید مدت مشخصی بگذرد و اتفاق نهایی روی دهد. انتخاب شغل اسبداری برای حمید هم مثل وصلهای ناجور در قصه خودنمایی میکند. گویی این شغل انتخاب شده که به ماجرای آن اسب حامله هم اشارهای شود. وگرنه نشان دادن تحول روحی حمید با تغییر تصمیمش برای فروش اسبها، میتوانست خیلی راحت دربارهی اتومبیل یا میز بیلیارد هم صدق کند! سوژههای برخی از فیلمهای جشنوارهی امسال مناسب ساخت یک فیلم بلند نبودهاند. تمشک از این گروه نیست و ایده و خط داستانی خوبی دارد. به همین دلیل مخاطب عصبانی میشود که چرا فیلمساز این قدر کارتهایش را بد بازی کرده. تا جایی که در یکسوم پایانی و پیش از غافلگیری نهایی عملاً به تکرار و مرور اطلاعات قبلی دربارهی شخصیتها میپردازد. پیشنهاد آخر به فیلمساز هم این است که تیتراژ آغازین را پیش از نشان دادن غلت زدن اتومبیل روی آسفالت آغاز کند. قطعاً برای جلوههای ویژهی آن بخش کار مفصلی صورت گرفته ولی نتیجهی نهایی تصنعی شده و از همان ابتدا نمیگذارد مخاطب فیلم را جدی بگیرد.
مسعود ثابتی: مسألهای حساس و ملتهب مثل رحم اجارهای چنان جدی است که هیچ اقتضایی برای پرداختن به شوخی سطحی ندارد. فیلمساز به جای آنکه تمرکزش را روی شکل دادن به ابعاد مختلف قضیه کند و چارچوبهای داستانیاش را اطراف همین موقعیت محوری بسازد، حاشیه رفتن و خلق لحظههای مفرح را انتخاب کرده و به همین دلیل فیلم در رسیدن به اصلیترین هدفش ناموفق میماند؛ یعنی نمیتواند تصویری از یک موقعیت اجتماعی بغرنج را پیش چشم مخاطبان زنده کند و به درگیریها و مشکلات شخصیتهایش عینیت ببخشد. طبق معمول داستانپردازی عنصر گمشدهی این فیلم هم هست و شخصیتها همگی در فاصلهای بس دور از تماشاگر تعریف میشوند که هیچ همدلی و احساسی در تماشاگر ایجاد نمیکند.
آرامه اعتمادی: جدا از آنکه ریتم کند، ناکامی در قصهگویی و موضوعی که از بس در قالب فیلم و تلهفیلم روایت شده دیگر شنیدنش لطفی ندارد، جلوههای ویژهی باسمهای باعث میشود تماشاگر نتواند دشواری موقعیتها را باور کند و جدی بگیرد؛ مثلاً صحنهی تصادف چنان سردستی اجرا شده که تماشاگر بیشتر به وضعیت پشت صحنه فکر میکند تا اینکه صحنه را باور کند و در آن غرق شود. فیلمنامه مشکلهای جدی دارد. از جمله آنکه دیالوگها آن قدر سطحی نوشته شده که انگار مستقیماً از یک نمایشنامهی خام اجرانشده آمده است! فیلمهای اولیهی سامان سالور با آن شخصیتهای حاشیهی جامعه و محیطهای پرت مخروبه، ارتباظ مؤثرتری با مخاطب برقرار میکردند تا این روایت شهری تکراری که تا چندی دیگر صرفاً به عنوان امتیازی منفی در کارنامهی دو بازیگر اصلیاش به یاد آورده خواهد شد.
وب سایت ماهنامه فیلم / مد و مه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲
1 Comment
آزیتا
سامان سالور را دوست دارم به نظر من بیشتر کارهاش خوش ساخت و حرفه ایه .