این مقاله را به اشتراک بگذارید
اشباح (داریوش مهرجویی)
نیما عباسپور: اشباح بازگشت داریوش مهرجویی به دوران اوج نیست، اما ثمرهی تلاش او برای ساخت فیلمی خوب است؛ و به همین خاطر قابل احترام است. این بار مهرجویی بیقیدی و بیحوصلگیای که در سه فیلم پیشینش دیده میشد را کنار گذاشته و تلاش کرده با دمدستترین امکانات، در محدودهی حریم امن خود که همان محل سکونتش یعنی محمدشهر است با کمترین زحمت و دردسر، در کمال آرامش فیلمی دیدنی و قابل تحمل و تعمق بسازد. او برای این کار نمایشنامهی هنریک ایبسن را انتخاب کرده که در گذشته خانهی عروسک او را دستمایهی یکی از آثار محبوبش قرار داده بود. تغییراتی که مهرجویی در اقتباس انجام داده چندان زیاد نیست، اما حفظ برخی از جزییات میتوانست کمک بیشتری به فیلم کند؛ از جمله بیماری پسر که از پدر به ارث رسیده و در منبع اصلی سیفلیس است، و نه تغییر آن به مشکلی ژنتیکی که برای بیننده دور از ذهن و باورناپذیر است؛ و یا دلیل فرستادن او به خارج از کشور در کودکی که در فیلم خشونت و بیتوجهی پدر انتخاب شده در صورتی که در نمایشنامه حفظ و نجات کودک از تأثیر مخرب رفتار پدر علت سفر است.
اشباح فیلم کمنقصی است که اگر بیننده از پیش تصمیم نگرفته باشد به رسم بد این سالها به آن بخندد میتواند با علاقه آن را دنبال کند چرا که داستان سرراست خود را به خوبی و سادگی روایت میکند، به فیلمهای کلاسیک تاریخ سینما ادای دین میکند و در لحظاتی ایدههایی درخشان نیز رو میکند؛ از جمله رنگ گرفتن برخی از نماها و همراهیشان با موسیقیای چون ژیمنوپدی (اریک ساتی) که نمونهی خوبش همان پایان فیلم است. فیلم البته ایرادهایی دارد که شاید واضحترین آن تغییر بارش برف به باران از صحنهای به صحنهی دیگر و ضعیف بودن برخی دیالوگهاست، اما به هر حال فیلمساز توانسته فیلمی روان و سرگرمکننده بسازد. نمیدانم چرا توقع داریم فیلمسازی هفتاد و چند ساله با وجود انواع و اقسام نظارتها و اعمال نظرها که قادرند فیلمسازان جوان را هم از پا دربیاورند بدون نشانی از خستگی فیلمی بینقص و دلخواه ما بسازد؟! معتقدم کمتوجهی و بیدقتی داریوش مهرجویی و یا دیگر فیلمساز همسنوسالش یعنی مسعود کیمیایی در فیلمهای اخیرشان بیش از آنکه متوجه حال جسمی و یا مشکلاتی دیگر باشد، ناشی از همین عدم تحمل و کمحوصلگی است. هر کس برای انجام هر کاری صبر و توانی دارد که طبعاً با بالا رفتن سن روز به روز کمتر میشود. فیلمسازان بزرگ ما دیگر توان مقابله ندارند.
مهرزاد دانش: اشباح یک سر و گردن از چندین فیلم اخیر مهرجویی بالاتر میایستد. این به معنای این نیست که فیلم را خوب بینگاریم. اجرای شتابزده و لحنهای ناهمخوان با فضاهای پیرامونی متن و بازیهای بد و شلختگیهای میزانسنی به ویژه در نیمهی دوم فیلم فراوان است، اما همین که فیلم روایت خود را تا به آخر با همراهی مخاطب به پایان میرساند، دستکم برای مهرجوییِ چه خوبه برگشتی و نارنجیپوش غنیمت و موهبتی است. گرهافکنی فیلم در باب خواهر و برادری که به نسبت خویشاوندیشان واقف نیستند و سرنوشت آنها را به فرجامی تلخ سوق میدهد، گرچه ریشه در الگوهای قدیمی دارد، اما کموبیش در فیلم جا افتاده است و با مایههای مربوط به شکافهای طبقاتی آدمهای داستان هم ارتباط مناسبی پیدا میکند.
محسن بیگآقا: ریتم فیلم اشباح بسیار کُند است. فیلم بر اساس نمایشنامهای از ایبسن به همین نام ساخته شده، اما این نمیتواند دلیل کند بودن فیلم باشد. اخیراً جاناتان دمى فیلم بینظیرى به نام ترس از افتادن بر اساس نمایشنامهی استاد معمار از هنریک ایبسن ساخته که بسیار پویا و جذاب است. چرا راه دور برویم؟ خود مهرجویى که فیلم سارا را بر اساس خانهی عروسک ساخت، در زمینهی اقتباس ادبى استاد است. در سارا، دوربین متحرک و جستوجوگر بود. نماهایى که از آشپزى سارا در فیلم گرفته شد، فصل تازهای را براى نمایش جزییات در سینماى ایران گشود. اما حالا از آن جنبوجوش در کار مهرجویى خبرى نیست. دوربین ایستا، گفتوگوها تصنعى و خود فیلم خستهکننده از کار درآمده است. بازیگران البته زحمت زیادى را متحمل شدهاند؛ بهویژه مهتاب کرامتى که با حرکتهای چهره سعى در قابل باور شدن فضا کرده است. حسن معجونى هم تلاش زیادى از خود نشان داده. اینکه با سر و وضع سوختهاش شبیه اکبر عبدى در اجارهنشینها شده، مشکل بازى او نیست. با این وضعیت او بیشتر به درد فضایى کمدى میخورد تا یک نمایش تراژیک.
ساده گرفتن سینما از کارگردانى گرفته تا فیلمنامه، کار خطرناکى است. عرصهی سینما چیزى بیش از تصویرى کردن یک متن است. حیف از فیلمبرداری سیاهوسفید محمود کلارى و طراحى صحنه و لباس با ظرافت فیلم. در قوى بودن نمایشنامهی ایبسن تردید نیست. متن چنان قوى است که تماشاگر را حتى با همین ریتم کند همراه میکند. ولی ما به سینما میرویم تا لذت ببریم، نه اینکه فیلمى را تحمل کنیم!
هومن داودی: همین که داریوش مهرجویی با اشباح از فیلمهای اخیرش فاصله گرفته اتفاق مبارکی است. در اشباح پتانسیل و داشتههای بربادرفتهای دیده میشود که به همین شکل حداقلی هم در فیلمهای اخیر مهرجویی دیده نمیشد؛ از الگوهای ازلی/ ابدی پدر و پسری بگیرید تا مفاهیم فلسفی عمیقی دربارهی مرگ و تقدیر. درست است که اجرای سردستی اغلب این دستمایهها را به باد داده و فیلم ناخواسته به هجویهای تمامعیار بر خودش و فیلمهای سالهای دور مهرجویی مثل درخت گلابی تبدیل شده اما حداقل در این یکی ریتم نسبتاً قابلقبولی بر حوادث حاکم است و تا نیمهها فقط با یک فیلم معمولی طرفیم، نه زیمووی اعصابخردکن و غیرقابلتحملی چون چه خوبه که برگشتی. فقط در نیمهی دوم است که فیلمساز با نابود کردن کاشتههایش در نیمهی اول و کشاندن فیلم به فضای یک کمدی ناخواسته، اثبات میکند که با روزهای اوجش فاصله دارد. در نیمهی ابتدایی اشباح کمتر نشانی از مهرجویی بیحوصلهای که با چند فیلم اخیرش تصویر ناامیدکنندهای از خود ساخته بود میبینیم. در جشنوارهای که اسمهای بزرگ با شیب تندی به سرازیری افتادهاند، همچون لنگهکفشی در بیایان باید همین گام کوتاه به پیش و همین دستاورد جزیی را غنیمت شمرد.
وبسایت فیلم
***
درحاشیه فیلم:
«اشباح» آخرین فیلم داریوش مهرجویی در برج میلاد به نمایش درآمد و همانطور که پیش بینی می شد بازهم نتوانست نظر مساعد اغلب علاقمندان سینمای مهرجویی را به همراه داشته باشد.
«اشباح» در ادامه مسیر این چند ساله مهرجویی، دوباره تمرکز صرف بر نمایش دغدغه های خاص معاصر مهرجویی، البته بدون ریزه کاری ها و جزئی نگری های سال های پیشش بود. اتفاقی که دوباره مخاطبان و حتی علاقه مندان مهرجویی را این بار کمتر از دو فیلم قبل؛ اما باز هم ناراضی از سالن برج میلاد بیرون کرد.
«اشباح» مهرجویی، البته ایده مرکزی خاص و قابل توجهی داشت و تلاش خاص مهرجویی برای وفادار ماندن به قواعد قصه گویی کلاسیک فیلم را قابل تحمل کرده بود، اما دوباره برخی بی دقتی ها در چینش برخی عناصر فیلم و برخی دیالوگ ها و بازی های بی ربط، نتیجه نهایی فیلم را نهایتا به یک فیلم متوسط در حال و روز این سالهای سینمای ایران بدل کرده بود.
واکنش های بی رحمانه این روزهای اهالی رسانه به فیلم های نام های بزرگ سینمای ایران ، در حال تبدیل شدن به یک حاشیه بزرگ است. دیروز میرکریمی پیش از نمایش فیلمش با «بسم الله الرحمن الرحیم» به روی سن آمد و گفت این روزها، خبرهای ترسناکی از این سالن بیرون می آید. امروز هم خنده ها و کف زدن های اهالی رسانه، پاسخ طنزآمیزی به کیفیت خاص فیلم مهرجویی بود.
این روزها؛ سالن مرکز همایش های برج میلاد، مستقیم ترین مواجهه و رودرویی بدون تعارف اهالی رسانه با سینماگران است. اتفاقی که شاید در نشست مطبوعاتی فیلم به دلیل محافظه کاری های معمول و برخی شنیده های تایید نشده از کانالیزه کردن سوالات توسط مجری های خاص به این شدت دیده نشود.
مهرجویی در نشست مطبوعاتی فیلم حاضر نشد و این نشست لغو شد.
***
نمایش فیلم «اشباح» به کارگردانی داریوش مهرجویی که صبح شنبه ۱۹ بهمن ماه در کاخ جشنوارهی فیلم فجر به نمایش درآمد، براساس پیشبینیها به نظر میرسید با واکنشهایی همراه باشد اما در طول نمایش این فیلم واکنش تماشاگران نسبت روزهای گذشته بسیار کمتر بود.
برای تماشای این فیلم که استقبال نسبتا خوبی هم از آن صورت گرفته بود، هنرمندانی از جمله نیکی کریمی، فرشته طائرپور، ابراهیم حاتمی کیا ، رسول صدرعاملی، مسعود اطیابی، سید ضیاءالدین دری و… در سالن حضور داشتند.
پس از پایان نمایش «اشباح» جهانگیر کوثری که به همراه داریوش مهرجویی تهیهکنندگی این فیلم را برعهده دارد، در گفتوگویی با خبرنگار ایسنا، ضمن اشاره به حادثه درگذشت خواهر داریوش مهرجویی در هنگام ساخت «اشباح» گفت: به هر حال چنین اتفاقی تاثیرات خود را دارد اما داریوش مهرجویی انرژی زیادی برای ساخت این فیلم گذاشت و به نظرم «اشباح» از فیلمهای خوب او است.
او اضافه کرد: از آنجا که این فیلم با عجله آماده کردیم تا برای نمایش به جشنواره برسد. باید روتوشهایی روی آن صورت بگیرد تا به شرایط ایدهال برسد.
این تهیهکننده همچنین با اشاره به بازخوردهای مثبتی که از هنرمندان حاضر در سالن و نیز برخی تماشاگران دریافت کرده است درباره سیاه و سفید بودن فیلم هم بیان کرد: با توجه به مضمون فیلم و اینکه یک بازهی زمانی ۲۰ سال را در برمیگرفت پس از مشورتهای با داریوش مهرجویی و محمود کلاری به این نتیجه رسیدیم که استفاده از تصویر سیاه و سفید بهتر جواب میدهد.
کوثری درباره برنامهریزی برای اکران این فیلم هم گفت: پخش «اشباح» برعهده «هدایت فیلم» است ولی برای آماده شدن فیلم جهت اکران باید همراه با آقای مهرجویی یک بار دیگر فیلم را ببینیم تا مدت زمان آن کمی کوتاهتر شود چون نسخه فعلی حدود ۹۲ دقیقه است.
مد و مه ۲۰ بهمن ۱۳۹۲
7 نظر
منصور
ممنونم از مهرجویی بخاطر این همه سال فعالیت بی دریغ در عرصه سینما. فیلمش را همیشه دوست داشتم. مهرجویی سینما را خوب میشناسد و زورکی فیلمساز نیست.
الی
میشد به آسانی از نیمه ها اشباح را بی خیال شد و سینما را ترک کرد… اما نشستم و ناباورانه نگاه کردم مهرجویی را که خود به شبحی بدل شده است.
منصور
برای دومین بار فیلم رو دیدم و لذت بردم. ممنونم از شما آقای مهرجویی که فیلم چنین دلچسبی رو ساختین.فقط کاش روی دیالوگا کمی دقت میکردین و انتخاب بازیگرانتون هم کمی با دقت تر بود (البته تقصیر شما نیست ها سینمای ما از وجود بازیگر خوب تقریبا تهی شده؛ چند تا بازیگر خوب مونده از نسل قبل ولی رویش نداشتیم که هیچ پسرفت هم داشتیم). در کل سپاس.
محمد
من از داریوش مهرجویی خیلی بیشتر از اینها انتظار داشتم . کلاً اکثر سینماگران با سابقه و نامی ما با یک پس رفت و ضعف تأمل برانگیز مواجه شده اند . نمویدونم چرا این اتفاق افتاده و بعضی از استدلال های افراد رو هم مثل ممیزی و سن با لا و … زیاد قبول ندارم .
امین خاتمی
داریوش مهرجویی به عنوان یک کهنه سوار سینمای ایران “اشباح” رو میسازد و اسکورسیزی به عنوان یک کهنه سوار سینمای ایالات متحده “غول والستریت” رو میسازد.
فی الواقع آسیب شناسی بکنیم که واقعا چه بر سر یک گنجینه از سینمای ما می آید که خروجی اش( در شرایطی که در نهایت پختگی به سر میبره
) میشود این فیلم؟!!!!مهرجویی مگر چند سال داشت “گاو” رو ساخت؟
سیامک
اشباح فیلمی با بازی های بسیار ضعیف… دیالوگ های مبتدیی و دم دستی ریتمی کند گریم های بسیار ابتدایی و بد عدم باور پذیری در روند وقایع به دلیل ضعف شدید در فیلمنامه. که بعث شده در برخی از صحنه ها بر خلاف روند داستان فیلم وارد فضایی کمیک شود…….. روی هم رفته ….مبتدیی ترین فیلم از حرفهای ترین کارگردان ……
سينا درويش عمران
زحمتهای آقای مهرجویی غیرقابل چشمپوشی هست، ولی اشباح یک سوپرفاجعه بود!
از خانم مهتاب کرامتی انتظار نمیرفت چنین بازی ضعیفی را جلوی دوربین اجرا کنند. بازیگزان اشباح آنفدر غیر حرفهای ظاهر شدند که در سینما آزادی، ملت با هر دیالوگ جدی میخندیدند.