این مقاله را به اشتراک بگذارید
سیزده (هومن سیدی)
مهرزاد دانش: ترسیم یک موقعیت پستمدرنیستی بر بستر سوژهای اخلاقی همچون تأکید روی لطمههای اجتماعی طلاق والدین بر فرزندان، دشواریهای خاص خود را دارد که البته هومن سیدی تا حد زیادی توانسته است از عهدهی این کار برآید. تمهیدات بازیگوشانهی او در بستر صدا و موسیقی و حرکتهای اسلوموشن سوژه و ابژه و محدودهی قاب تصویر و نیز رعایت ویژگیهای طنزآمیز این لحن، این امکان را فراهم کرده است تا در عین انجام تجربههایی مقتضی یک فیلم مستقل، روایت روان و شسته رفتهای هم که بتواند تماشاگر را جذب خودش نگه دارد پرورانده شود. فیلم اما در عمق خود، قبل از آنکه دربارهی موضوع تأثیر نابه هنجار طلاق و مشاجرات والدین بر رفتار فرزندان باشد، تداعیکنندهی نوعی بلوغ در باغ وحش انسانیای است که فرد در آن زندگی میکند و به عنوان اصل تنازع بقا، ناچار است دست به خشونتهای رفتاری بیرونی و درونی بزند تا حضور خود را حفظ کند. منتها این روند، در اواخر فیلم، یعنی تقریباً از آنجا که پسربچه دستگیر میشود، تعادلش را از دست میدهد و لحن کموبیش جدیتری به خود میگیرد که مانع از یکدستی کلیت متن میشود. ولی این خدشه، آنقدر پررنگ نیست که فیلم را از جایگاه خوبش به در آورد. سیزده یکی از فیلمهای مطرح جشنوارهی فجر امسال بود.
***
ارسیا تقوا: پرهیز از شعارزدگی در فیلمی که بستر مناسبی برای این کار دارد، کارگردانی نسبتاً متوازن، بازیهای کماغراق و خلاصهسازی بهموقع فصلها این امکان را فراهم آورده که حرف فیلم امکان شنیده شدن داشته باشد. نوجوان سیزده سالهای که در مدرسه و خانه تنهاست، مجالی مییابد با گروهی جوان عاطل و باطل وقت خود را بگذراند، آنها هم همین جوری و بیدلیل او را در جمع خود میپذیرند. فیلم مانند هیس دخترها فریاد نمیزنند به یکی دیگر از نگرانیهای موجود در جامعه اشاره دارد؛ پدر و مادری که فرزند نوجوانی دارند و میخواهند همهی آرزوهای محققنشدهی خود را در وجود او متبلور کنند، او را نمیفهمند و راه ارتباطی میان آنها نیست. گرهگشاییها و تعریف بهموقع داستان این امکان را فراهم آورده تا این نگرانیها بهتر درک شود. اگر در هیس… این هشدار به خانوادهها داده شد که از فرزندان خود غافل نباشید، سیزده یادآوری میکند والدینی هم که میخواهند غافل نباشند راه و رسم درست آن را نمیدانند. اگر در هیس… نگران آسیبرسانی افراد غریبه بودیم اینجا باید از آسیبهای احتمالی نزدیکترین افراد بهراسیم که نمیدانند نوجوانی چه سن حساسی است. نوجوانانِ نوجوانی نکردهی دیروز پدر و مادرهای چهل سالهی امروز شدهاند. نه حالوهوای نوجوانی را میفهمند و نه آداب درست برخورد با طوفانهای این سنوسال را. تعامل مأیوسکننده و نزاعهای بیحاصل ریما رامینفر و امیر جعفری که خوشبختانه نسبتشان نیز امکان واقعیتر به نظر رسیدن یک رابطهی واقعی را فراهم کرده، از نقاط قوت فیلم است. تماشای دنیا از دید نوجوانانی که تازه دارند دنیای بزرگترها را میبینند، موضوع جذابی است. دغدغههای زیادی دارند که هرکدام میتواند بستری مناسب برای پرداختن و شگفتزده کردن مخاطب باشد. هرچند در سیزده برخی از این قسمتها مانند رابطهی بیکلام نوجوان با زن همسایه – ویشکا آسایش – فرم و فرجام مناسبی پیدا نمیکند، اما به نظر میرسد فیلم توانسته آبرومندانه دغدغهی خود را روایت کند.
***
رضا حسینی: هومن سیدی با سیزده دوباره لحن بازیگوشانه و شوخوشنگ آفریقا را ادامه میدهد و حتی پا را فراتر میگذارد. او با برگشتن به لوکیشن فیلم قبلیاش یعنی شهرک اکباتان در واقع پا به قلمرو جداافتاده و سرزمین متفاوتی میگذارد که در گوشهای از کلانشهر تهران قرار گرفته ولی شرایط و مناسبات حاکم بر آن چندان آشنا به نظر نمیرسد. هویتی که سیدی با اتکا به این لوکیشن برای شخصیتهایش به ارمغان میآورد آنقدر خاص و ویژه هست که بتواند بازیها و شیطنتهای فرمی/ رواییاش را به آن بیافزاید و دنیایی کاملاً متفاوت را برای تماشاگر ایرانی خوگرفته به درامها و ملودرامهای آپارتمانی خلق کند. فیلم شروعی غافلگیرکننده دارد و از همان ابتدا ما را وارد دنیای پسر سیزده سالهای میکند که انگار دچار نحسی عدد سنوسالش شده است. او در موقعیتهای مختلف زندگیاش باید ترس را تجربه کند و با هراس آسیب دیدن از اطرافیانش به گوشهای پناه ببرد. او در خانه از درگیری پدر و مادرش میگریزد ولی کار به اتاق او میکشد و در اتاقش سوراخ میشود و خلوت او از بین میرود. در مدرسه باید از یک دانشآموز قلدر بگریزد و در خیابان باید مراقب باشد که ناگهان در میانهی یک نزاع خیابانی قرار نگیرد. پس طبیعیست که او دیر یا زود رسم زندگی در دنیای پیرامونش را فرا میگیرد و خود به عنصری آزارگر و آسیبرسان تبدیل میشود. زمینهچینی برای بروز چنین میلی را میتوانیم در صحنهای ببینیم که سامی و دوستانش نگهبان را که خوابیده، اذیت میکنند و بمانی از کار آنها لذت میبرد. بهتدریج فضای فیلم پرتنشتر میشود ولی حسوحال شوخطبعانهی سیدی از بین نمیرود و کار تا جایی بالا میگیرد که شخصیتهای فیلم آدم میکشند و ما میخندیم. فیلمسازی که توانایی خلق چنین موقعیتهای پارادکسیکال خاص و جذابی را دارد باید بیشتر حواسش به فصلهای کند آغاز و پایان فیلمش باشد و لحن و ریتم متوازنتری را برای اثرش در نظر بگیرد.