این مقاله را به اشتراک بگذارید
هرچند فصل کرگدن به لطف فیلمبرداری درخشان تورج اصلانی و البته توانایی های خود قبادی از نکات قوت زیادی به لحاظ بصری بهره میبرد. اما به لحاظ مضمونی اثریست مغرضانه و یکسویه و مهمتر از همه دارای ضعفهای بارز در چفت و بست فیلمنامهست و بی اغماض تصویری ناشایسته از ایرانیان نشان میدهد. این ماجرا هم حساب دودوتا چهارتاست، انقلاب بهدست همین مردم به ثمر رسید، بخش اعظم مردم هم با آن همدلی داشتند و دارند، وقتی فیلمساز با یک حکم کلی همه آنها را آدمهای کثیفی نشان می دهد، استثناء هم قائل نمی شود، یعنی این را به اکثریت بی برو برگرد آن روزها تعمیم میدهد. از سوی دیگر هر اتفاقی شاید ناهنجاری هایی را در پی خود داشته باشد، به خصوص یک انقلاب که پدیدهای قهری و از جنبههایی در ذات خود خشن و دگرگون کننده محسوب میشود، اما اینکه فیلمساز همه را به یک چوب براند و در دیوسیرتی آنها (!) هم این همه اغراق کند؛ روی سلامت نگاه او نمیتوان چندان حسابی باز کرد؛ مخصوصا که قبادی آنقدر روابط و موقعیت آدمها را چرک می کند که وجوه بصری شاعرانهی فیلم در آن گم شده و حتی برخی تماشاگران را پس می زند.
نوشته زیر یکی از نقدهاییست که توسط منتقدان غربی فیلم،پس از نمایش فصل کرگدن نوشته شده که خواندن آن میتواند نشان دهنده بازتاب این فیلم در میان طیف دیگری از مخاطبان خود باشد.
****
فصل کرگدن
کارگردان : بهمن قبادی
بازیگران : بهروز وثوقی، مونیکا بلوچی، آرش لباف، برن ساعت، یولماز اردوغان، بئلجیم بلگین و…
فیلمبردار: تورج اصلانی
موسیقی: کیهان کلهر
تهیه کننده: مارتین اسکورسیزی
خلاصه داستان: شاعری کرد و سنی (ساحل فرزان) با دختر یکی از نظامیان رژیم گذشته (مینا) ازدواج میکند، راننده خانواده (اکبر رضایی) نیز عاشق اوست، بعد از انقلاب، اکبر رضایی به نیروهای نظامی انقلابی پیوسته و ساحل را باوجود سرودن اشعار غیر سیلسی به توطئه علیه نظلم محکوم میکند. ساحل ۳۰ سال و مینا ۱۰ سال زندانی میشوند. اکبر رضایی در زندان به مینا تجاوز میکند، مینا بعد از آزادی خبر مرگ ساحل را دریافت میکند و باوجود این دوباره به درخواستهای مکرر اکبر رضایی برای ازدواج جواب رد می دهد و… پس از ۳۰ سال ساحل از زندان آزاد شدو به دنبال همسرش که در استامبول زندگی می کند به آنجا می رود و…
منتقد : Trevor Hogg
امتیاز : ۳ ستاره
با الهام از یک دوست که در جریان انقلاب اسلامی در ایران بازداشت شده بود ، بهمن قبادی داستان شاعری را روایت میکند که پس از سپری کردن ۳۰ سال زندان به دنبال خانواده اش است ; آنها با باور این ایده که او مرده است ، از تهران به استانبول نقل مکان میکنند . از طریق ترکیبی از فلش بک ها ما درمیابیم که زندانی سیاسی سابق ، قربانی حسادت شخصی دوستی که به دنبال رابطه با همسرش بود می شود .
اثر لبریزیست از ترکیب خشن تصاویر با رنگهای آبی و قهوه ای در حالیکه با رنگ سفید برای ایجاد نوعی نگاه تزکیه یافته ، تلطیف شده است . به سختی هر نوع گفت و گویی در فیلم دیده می شود ، بار اصلی روایت داستانی به دوش تصاویر است، و در مورد گروه بازیگران، برای انتقال مطلوب احساسات، این مسئله ، از طریق حرکات و اشارات، حالات صورت و چشم اتفاق میافتد، حتی با محدودیتهای قرار داده شده ، ایفای نقش بهروز وثوقی فراموش نشدنیست .
مانند مواد اصلی تماتیکی اثر ، فیلم طبیعت بشری را در حالت وخیفی نشان میدهد . با این حال بخشی از آنچه که بدان پیامدهای روانی گفته می شود، همواره برای کسانیکه مرتکب اعمال خائنانه شده اند، وجود دارد . همانا آنچه که به معنای واقعی کلمه با از بین بردن آثار ستم ، بدان رستگاری اطلاق می شود . با این وجود اما در پرده ی آخر قانون پایانی اینست که نهایت از خودگذشتگی را برای زنی گرفتار در مرکز گردابی ناشناخته انجام دهی .
شاید بخشی از مغز من با دیدن فیلمهای زیادی از این دورهی جشنواره بین المللی فیلم تورنتو _ به دلیل آنکه من قسمتی از خودم را در فقدان آنچه که در پرده ی نمایش اتفاق افتاد سهیم کردم (همذات پنداری عمیق منتقد با آثار) _ بیش از حد رنج می برد و چه از فقدان و از دست دادن تصاویر ناب و رویایی “فصل کرگردن” که هم زیباست و هم نگران کننده .
انتشار در مد و مه: بهمن ۱۳۹۱
3 نظر
كوردوان
((بی اغماض تصویری ناشایسته از ایرانیان نشان میدهد))کدام تصویر ناشایسته از ایرانیان؟ اگر این فیلم معکوس بود و به جای اکبر یک کرد می گذاشتند و به جای ساحل،کسانی مثل اقای معلم باز همین گونه می نوشتید . این فیلم بخشی کوچک از چیری که بر کرد ها گذشته را به تصویر می کشد
سعید
فیلم عالی و تاثیرگذاری بود؛من لذت بردم،بهترین فیلم سیاسی تو فیلمای اخیر بود به نظرم؛کجای فیلم میگه همه ایرانی ها مثه اکبر رضایی هستند که فیلم رو توهین به ایرانی ها تلقی کنیم؛به نظر من کسایی که پایه گذار سیستم حکومتی فاسد جمهوری اسلامی بودن،اتفاقا خیلی هاشون شبیه همین اکبر رضایی بودن که در اثر کمبود محبت در گذشته شون و ندیده شدنشون و هزار تا علت دیگه میخواستن به یه جایی برسن و عقده ها و کمبود هاشون رو سر دیگران خالی کنن.
بازی بهروز وثوقی عالی بود.من هم تحت تاثیر فیلم و هم بهروز بودم همزمان و واقعا بهروز رو میدیدم و گریه ام میگرفت که این همه سال دور از کشور باشی و نتونی کار مورد علاقه ات رو دنبال کنی و حیف که این همه استعداد هدر میره.
rouzbahani soheil
فصل کرگدن روایتی بود تنها از یک کرگدن که شاخش به سرب داغ سوزاندند. کرگدنهای بیشماری بی شاخ شدند و پوزه شان بر خاک مالیده شد. این فیلم واقعیتی بود کابوس گونه.