این مقاله را به اشتراک بگذارید
دربند آبروی جشنواره را خرید!
نیره رحمانی (مد و مه):
بالاخره یک فیلم اجتماعی درست و حسابی که آدم را تحت تاثیر قرار داده و به شوق بیاورد، در جشنواره امسال دیدم! فیلمی که نه تنها آبروی فیلمسازان با تجربه تر را در مقابل جوانان حفظ کرد بلکه آبرویی هم شد برای جشنواره سی و یکم که لااقل یک فیلم بیاد ماندنی داشته باشد که بتواند نفس مخاطب جدی سینما را در سینه حبس کند، فیلمی که بتوان بارها آن را دید و ظرافت های بسیارش را در پشت سادگی ظاهری اش ردیابی کرد. نکته جالب دربند این است که به روشنی نشان می دهد برای تماشای فیلمی تازه و با طراوت نیاز به قصه ای عجیب و غریب نیست، بلکه بر اساس داستانی آشنا و بارها گفته شده نیز می توان فیلمی نو و بدیع ساخت و اینها همه به عمق و زاویه ی نگاه و تلقی فیلمساز بستگی دارد.
در زمانه ای که فیلمسازی چون داریوش مهرجویی ترجیح می دهد فیلمی پر از لحظه ها و شوخی های مشنگ به خورد تماشاگر بدهد، فیلمی چون دربند که تصویری واقعی از تهران . مناسبات تکان دهنده جاری در آن پیش روی مخاطب می گذارد غنیمتی ست بسیار ارزشمند. فیلم تازه شهبازی مجموعه ای است از بازی های درخشان و کارگردانی استادانه و شخصیت هایی پذیرفتنی که لحظه به لحظه بیشتر در فاجعه ای تلخ گرفتار می آیند، فیلمی سرشار از رفاقت های دروغین، همچون خود زندگی!
نگاه مهرزاد دانش به فیلم پرویز شهبازی:
دربند مثل بقیهی ساختههای شهبازی، نمونهای از سادگی در عین پیچیدگی است. روایت سرراست او از دردسری که برای یک دختر دانشجوی شهرستانی در تهران رخ میدهد، مانع از نقبهای عمیق به دهلیزهای پنهان جامعهی امروز شهری نیست. فیلم در روندی که هر لحظه جلوتر میرود، نفس مخاطب را هم بیشتر تنگ میکند، همگام با مسیر شخصیت اصلی داستان، اطلاعات را در اختیار مخاطب میگذارد و همین میزان همدلی تماشاگر را با دختر (با بازی بسیار خوب نازنین بیاتی) دوچندان میکند. حُسن فیلم آن است که در عین حرکت مابین انواع و اقسام تلخیها و نابهسامانیها (از دروغ های سحر – پگاه آهنگرانی – گرفته تا اوضاع مضحک شاگردان خصوصی نازنین)، اصلاً وارد قضاوت دربارهی رفتارهای شخصیتها نمیشود که اوج این ماجرا در شمایل شکسته و ترحمآمیز مرد طلبکار در سکانس پایانی روی تراس بازارچه و کنار نمودهای سوگواری به چشم میخورد. در واقع قضاوت اصلی فیلم نه روی آدمها، که بیشتر دربارهی مناسبتها و موقعیتها است؛ فیلمی که حسوحال زمانه بهشدت در متنش جریان دارد. با این حال برخی نمودهای فیلم اضافی به نظر میرسد که نمونهی بارزش اشاراتی چندباره به تجمعات دانشجویی است بیآنکه نقشی اساسی و یا حتی ارجاعی حاشیهای به مناسبات داستانی متن داشته باشد. (وبسایت مجله فیلم)
نگاه محسن آزرم به «دربند»
فیلمِ دیگری از کارگردانِ نفسِ عمیق؛ اینبار دربارهی یک نسلِ چهارمی در تهرانِ این روزها. داستانِ گرفتاریِ دخترِ دانشجوی شهرستانی در دامی ناخواسته و همهی مصائبی که بعد از این در تهرانِ مخوف پیش میآید. لحظههای دیدنی، موقعیتهای جذّاب، دو بازیِ دیدنی و دیالوگهای بهجا بخشهایی از فیلم را حقیقتاً دیدنی کرده. همهی سعیِ کارگردان این بوده که در بازسازیِ موقعیتها و دیالوگها تابعِ واقعیت باشد.. نتیجهی کار؟ باید دید. (وبسایت شمال از شمال غربی)
***
نشست پرسش و پاسخ فیلم «دربند» ساخته پرویز شهبازی
نشست پرسش و پاسخ فیلم «دربند» در حالی برگزار شد که کارگردان فیلم حاضر نشد به اکثر سوالات پاسخ بدهد و امیر سمواتی تهیه کننده فیلم هم در پاسخ به پرسشها گفت: «باید توجه شود که آقای شهبازی پس از سالها منت گذاشتند که به این جلسه آمدند.»
در ابتدای نشست پرسش و پاسخ فیلم «دربند»، پرویز شهبازی که شامگاه ۱۸ بهمن ماه در سالن همایش های برج میلاد انجام شد، این کارگردان درباره ی ساخت این فیلم توضیح داد: ما از شهریور سال ۹۰ تا اردیبهشت ۹۱ درگیر نگارش فیلمنامه این اثر بودیم پس از آن از اردیبهشت تا مرداد ماه فیلمبرداری مان انجام شد اما چند سکانس باقی ماند که در فصل پاییز گرفتیم.
وی در پاسخ به پرسش دربارهی تکراری بودن ایدهی فیلم «دربند» گفت: ممکن است این ایده تکراری باشد اما شما در این فیلم نگاه من را مشاهده می کنید. من بارها گفته ام که حاضرم فیلم نامهام را همزمان به سه کارگردان بدهم چون معتقدم موضوع تازهای وجود ندارد و هر موضوعی تا سال ۱۹۳۰ ساخته شده است.
پرویز شهبازی در ادامه دربارهٔ انتخاب یک نابازیگر برای نقش اول فیلمش توضیح داد: معتقدم در این کار هیچ ریسکی نکردم چون از افراد مختلف تست گرفتم و سپس روی یک نفر متمرکز شده و یک ماه با او کار کردم تا در انتخابم اطمینان حاصل کنم.
وی ادامه داد: در انتخاب بازیگران برای من مهم نیست که یک فرد چه فیلمهایی بازی کرده یا چه سطحی دارد، برای من سابقهٔ یک بازیگر مهم نیست چون کار خودم را انجام میدهم و اگر فردی به نقشی بخورد او را انتخاب میکنم.
در ادامه نشست فیلم «دربند» خبرنگاران و منتقدان حاضر در سالن سوالاتی را دربارهٔ شخصیت پردازیها، داستان فیلم و… از بازیگران حاضر از جمله نازنین بیاتی، پگاه آهنگرانی و بهرنگ علوی پرسیدند که آنها به دلیل آنکه فیلمنامه را نخوانده بودند، نتوانستند به این پرسشها پاسخ بدهند.
در پی این اتفاق شهبازی توضیح داد: من فیلمنامه را اصلا به بازیگر نمیدهم چون قصه را تغییر میدهم و او میخواهد ایدههای الکی بدهد و این کار مرا اذیت میکند. در شیوهٔ من، خواندن فیلمنامه برای بازیگر ممنوع است اما برای من بسیار مهم است که فیلمبردار، صدابردار و… آن را به دقت بخوانند و برایش ایده داشته باشد.
پس از این سخنان، شهیدیفر از شیوه تمرین بازیگران بدون داشتن فیلمنامه پرسید که شهبازی بیان کرد: چیزی مانند دورخوانی از تئاتر آمده است و اصلا در سینما معنی ندارد و چند سال است که باب شده است. من اصلا اعتقادی به تمرینات بدون دوربین ندارم.
در بخش دیگری از نشست «دربند»، پگاه آهنگرانی و نازنین بیاتی به عنوان بازیگران نقش اول و دوم این فیلم دربارهٔ شخصیتشان مورد پرسش قرار گرفتند. پگاه آهنگرانی گفت: امروز اولین بار است که فیلم و پایانش را میبینم و تاکنون حتی صحنههای که خودم در آن حضور نداشتم را ندیده بودم. من واقعا جز آنچه دیدید چیزی ندارم که بگویم.
این سخنان آهنگرانی موجب خندهٔ حاضران در نشست نقد و بررسی شد و سپس امیر سمواتی تهیه کننده «دربند» پشت میکروفون آمد و گفت: به نظرم یک مورد فراموش میشود و آن، نگاه ایشان به جوانان است. شهبازی در جنس فیلم سازیاش بیشتر تعقل را در نظر میگیرد و با مغز افراد طرف میشود، سوالات دوستان ما را به بیراهه میبرد باید توجه شود که آقای شهبازی پس از سالها منت گذاشتند که به این جلسه آمدهاند.
این سخنان سمواتی با اعتراض برخی از اهالی رسانه روبرو شد و شهیدیفر سعی کرد فضا را آرام کند، البته شهبازی هم تاکید کرد: حضور من در اینجا باعث افتخار است نه منت.
در حاشیه:
× پس از آنکه شهبازی با پرسشهای مکرری در نقد شخصیتپردازی، داستان و… فیلمش روبرو شد تاکید کرد که شرطاش برای حضور در این جلسه تنها پرسش و پاسخی بودن، آن بوده است.
او بیان کرد: دوستان میتوانند نقدهایشان را بنویسند و ما آنها را میخوانیم.
شهبازی در واکنش به یک سوال دربارهٔ تحلیل شخصیتهای دو زن فیلمش گفت: فردی که این پرسش را انجام داده چند سالش است؟ من فیلمم را ساختم و لازم نمیدانم به این سوالات جواب بدهم.
× نحوه پیش رفتن جلسه که شهیدی فر در تمام مدت تلاش میکرد از تنش میان اصحاب رسانه و عوامل فیلم جلوگیری کند به شکلی ادامه یافت که خبرنگاران خبرگزاریها و برخی از روزنامهها پیش از پایان جلسه، سالن را ترک کردند.
× پیش از نمایش فیلم «دربند» در سالن اصلی مرکز همایشهای برج میلاد، ازدحام جمعیت به حدی رسید که حتی جا برای رد شدن از پلهها در سالن اصلی و بالکن وجود نداشت. به همین دلیل، یکی از خبرنگاران به نشانه اعتراض روی سن رفته و چهارزانو نشست.
این کار وی با تشویق حاضران روبرو شد اما سیمون سیمونیان با ملایمت از او خواست که از سالن خارج شده تا با هم صحبت کنند. در این هنگام، دوربین برنامه هفت هم به میان آمد تا در جلوی سن با برخی از خبرنگاران درباره این موضوع صحبت کند که این کار با واکنش فیزیکی حراست روبرو شد و سرانجام خبرنگار معترض به بیرون هدایت شد و در بیرون سالن وارد مذاکره شد. ایسنا
2 نظر
احمد
فیلم در بند فیلمی از دست رفته است. موضوع جذابی که می توانست تبدیل به فیلمی داغ با مضمونی اجتماعی شود در طوفان فیلمنامه ای بی منطق و سرگردان گم می شود. آدمهای این فیلم انگار از سیاره مریخ آمده اند. دخترک شهرستانی که شهرش تنها هشتاد کیلومتر از تهران فاصله دارد گویی از پرورشگاهی به دانشگاه آمده است.نه خانواده ای دارد که همراهیش کنند و نه خود تجربه بودن در اجتماع را دارد اما همین دخترک به راحتی به دنبال خانه می رود و خانه کرایه می کند آن هم در تهران درندشت.خیلی راحت هم در خیابان جمال زاده خانه گیرش می آید با همسایه هایی نازنین که اصلا نمی پرسند چرا هرشب در این خانه بساط پارتی های آنچنانی برپا است. تاسفم برای مهران احمدی است که معلوم نیست در این فیلم چکاره است؟ بر کارگردان نفس عمیق چه گذشته که حتی نتوانسته فیلمی با قواعد تجاری بسازد که منطق خاص خودش را داشته باشد؟
پوریا برزعلی
شاید از یک منظر ساده بتوان فیلم را نصیحتی به افراد ساده دل دانست، ساده دلیی که بیشتر می توان آن را در مردم شهرستان یافت؛ در فیلم می بینیم که کارگردان برای معرفی دختر دانشجو وقتی که وارد خانه تازه اجاره کرده اش می شود اولین چیزی که بر روی تاقچه اتاقش می گذارد آیینه است که نشان از دل پاک او دارد امام در طول فیلم سحر است که هی تکرار می کند:”من با تو اینجوری هستم”(استعاره از صادق بودن)، ولی تنها کسی که در رابطه این دو دختر صادق بود نازنین بود.
در قدم بعد نازنین قرآن را در کنار آیینه می گذارد که نشان دهنده ارزشهای این دختر است، و بازهم برخلاف سحر که هیچ ارزشی(یا لااقل ارزش قابل توجه ای) باخود حمل نمی کند.
نازنین که نماینده مردمی است که هنوز ارزش و انسانیت در نزد آنان واجد اهمیت است پس از دعوا با سحر وقتی به قصد جمع کردن وسایلش می گیرد و با اشکهای سحر مواجه می شود او را تنها نمی گذارد، چرا که این احساس را دارد که سحر هم انسانی دارای احساساتی همچون خود واست و البته هنوز اشک انسان در نزد افرادی همچون نازنین دارای حرمت و ارزش است.
ولی این فیلم به مخاطبان ساده دل و همچنین جوانانی که هنوز وارد عرصه های اجتماعی نشده اند می آموزد که به دیگران همچون نازنین بعد از کمتر از ۱۴ روز(دو هفته) اعتماد نکنند و دایه ی عزیزتر از مادر نشوند.
می آموزد که چشم و گوش خود را بازتر کنند و به آنچه در مقابل چشمانشان اتفاق می افتد با دیده ای انتقادی تر بنگرند، مسائل گاهی بسیار می تواند پیچیده تر از چیزی باشد که ما تصور می کنیم و بدتر اینکه شاید این پیچیدگی به دست و پای ماهم بپیچد و زمین گیرمان کند.
فیلم خوب تمام می شود، تماشاچیان در بهت و تفکر اما با خیال راحت سالن را ترک می کنند(چیزی که با چشمانم بعد از اتمام فیلم دیدم).
کارگردان و نویسنده با بازی های خوب و روان بخوبی بیننده را با فیلم درگیر می کنند چرا که این اولین فیلمی بود که در آن من هم مثل نازنین واقعا ی خواستم از موقعیت(سالن سینما) خارج بشوم، دیگر آنجا نباشم، تحملش سخت بود.
“واقعا سانش آورد”، “قسمت را دیدی؟! پسر آن مرد…!” اینها نمونه جملاتی است که مردم بعد از دیدن فیلم می گفتند و این نکته را به ذهن می رساند که آدمها همیشه اینقدر شانس نمی آورند یا اینقدر خوش شانس نیستند.
پوریا برزعلی