این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به استرداد ساخته علی غفاری
این همه هزینه و حاصل…؟
نیره رحمانی
سوپرپروداکشن سینمای امسال ایران که یکباره میآید و در ده رشته جشنواره (تقریبا همهی رشته های مهم) کاندیدا میشود و تعجب همه را هم بر می انگیزد، بیش از هر چیز، چوب انتخاب های غلط خود را خورده است. فیلمی عظیم که گویی اغلب چیزها سر جای خود نیستند و تنها محمود کلاریست که به لطف تجربه و توانایی های خود تصاویری زیبا را ثبت کرده تا استرداد تنها و به حق مستحق صفت خوش عکس بودن باشد… فیلم شروعی مقبول دارد اما این مقبولیت تا انتها ادامه پیدا نمی کند و رفته رفته ضعف های فیلم از پشت ظاهر پرطمطراق آن خودنمایی می کنند. متاسفانه پروژه های فاخر سینمای ما اغلب دچار همین مشکل هستند، مخصوصا چون پشتوانه دولتی دارند خیال سازندگان زیادی راحت می شود، سینمای دولتی هم که با زمین خوردن این پروژه های مثلا فاخر که زمین نمی خورد…
فیلمنامه استرداد براساس ایدهی غافلگیری بنا شده است، ایدهای که شاید بار اول آن جالب به نظر برسد اما آنقدر تکرار می شود که نه تنها لطف خود را از دست می دهد که حتی منطق فیلم را نیز از بین می برد. متاسفانه باید گفت سوپرداکشنهایی که با بودجههای دولتی ساختهمی شوند، حتی اگر تمام جوایز جشنوارهای داخلی را هم به آنها اهدا بکنی تا خودشان حرفی برای گفتن نداشته باشند به اثری قابل دفاع بدل نمیشوند. به هرحال تماشاگر این فیلمها را می بیند و کافیست آنها را با دیگر فیلمها، حتی آثاری که با هزینههای یک بیستم آن ساخته شده اند قیاس کند تا معلوم شود جریان از چه قرار است. (مد و مه)
نقدی بر فیلم استرداد (علی غفاری)
علیرضا حسنخانی
استرداد نمونهی یک فرصت ازدسترفته است که میتوانست به یک فیلم جاسوسی و جنایی قابلتوجه تبدیل شود. فیلم با ایدهی خوبی شروع میشود و مثل یک فیلم معمایی خوب با تعلیق و جذاب پیش میرود اما هرچه زمان میگذرد ایدههای فیلمساز هم کمکم ته میکشد و برای گرهافکنی و گرهگشایی دست به کارهایی ابتدایی و خامدستانه میزند. هرچه ایدههای اولیه مثل خود مأموریت، نحوهی حمل طلاها و… برای شکلدهی به داستان جذاب و بکر هستند نحوهی گرهگشایی پایانی با آن فلاشبکها به یک سرهمبندی فوریوفوتی برای جمع کردن داستان میماند. اشکال عمدهی دیگر استرداد انتخاب بازیگران آن است. بازیگران زحمت خودشان را کشیدهاند اما انتخابها دمدستی و اشتباهاند. (وبسایت مجله فیلم)
***
نگاهی به کلاس هنرپیشگی ساخته علی رضا داود نژاد
نیره رحمانی
فیلمهای اخیر داود نژاد آنها که با اتکاء تقریبا کامل به اعضای خانواده و به شیوه دورهمی ساخته شده اند، شاید برای برخی این توهم را بوجود بیاورند که آثاری ساده و سردستی هستند که کارگردان به شیوه ای بسیار راحت و خودمانی آنها را سرهمبندی کرده است اما این تنها ظاهر ماجراست، سبک کار داود نژاد منحصر به فرد و در پشت ظاهر ساده اش، بسیار هم دشوار است. حالا شاید به تناسب موضوع ، کلاس هنرپیشگی مثلا در قیاس با مرهم چنگی به دل نزند، اما آنها که خیال می کنند در آوردن چنین فیلمهایی زیادی ساده است می توانند خودشان هم دست به تجربه مشابهی بزنند که هم فال است و هم تماشا.
از قضا این فیلمهای داود نژاد پشت ظاهر خانوادگی و غلط اندازشان، حرفهای اجتماعی زیادی هم از حال و روزگار امروز ما دارند. داد و بیدادهای اعصاب خرد کن کلاس هنرپیشگی دقیقا همان اوضاع و احوالی ست که زندگی خود ما دارد، کافی است کسی مامور شود و بدون آنکه خودمان بفهمیم از حال روزمان در طول روز فیلم بگیرد و بعد برایملن به نمایش دربیاورد. کاری که داود نژاد به شیوه ای دیگری در سبک منحصر به فرد خودش انجام داده. این ها را که نوشتن مه اینکه کلاس هنرپیشگی شاهکار است بلکع غرضم این است که ماجرا آنقدرها هم که ما فکر می کنیم ساده نیست و این فیلمهای داود نژاد خیلی هم بی حساب کتاب ساخته نشده اند. (مد و مه)
نگاه مهرزاد دانش به فیلم تازه داود نژاد
فرم روایت فیلم، فاقد منطقی متناسب با درونمایهی اثر است و به همین دلیل فاصلهگذاریهای پیدرپی داودنژاد با نگارش عنوان اپیزودها روی تخته و یا نمودهای پشتصحنهای، نهتنها عمقی ساختاری پیدا نمیکند، بلکه مزاحم ارتباط مخاطب با متن هم میشود. فیلم بهشدت عصبی است و در اغلب سکانسها، آدمها در حال فریاد کشیدن بر سر هم هستند، بیآنکه نکتههای چندان جدیدی را بر اطلاعات قبلی بیفزایند. این جور فیلمهای دورهمی و خانوادگیِ «داودنژادی»، شاید زمانی دلچسب بود، اما حالا دیگر با توجه به جلوههای تکراری گویش و حرکت و موقعیت، روی اعصاب است. (وبسایت مجله فیلم)
نگاه هوشنگ گلمکانی به فیلم کلاس هنرپیشگی
ترکیب فوقالعادهای از فیلم در فیلم در فیلم. سهل و ممتنع. بسیار بسیار دشوارتر از آنچه که از ظاهر سادهاش به نظر میرسد. ترکیب استادانهای از تداخل زندگی و سینما. آینهای شفاف از جامعه و خانواده، بدون شعار و سانتیمانتالیسم. بهترین فیلم کارنامهی داودنژاد و یکی از بهترین فیلمهای دههی اخیر سینمای ایران.(وبسایت مجله فیلم)
در حاشیه جشنواره:
گزارشگر مد ومه از کاخ جشنواره (مانی کسروی) که این روزهای آخر به دلیل ازدحام بیش از حد جمعیت زیر دست و پا ماند و له شد(!) و به همین خاطر ترجیح داد در ادامه راه کار را به من بسپارد براین عقیده بود که چه کار خوبی می کنید اصلا نه دنبال کارت سینمای رسانه های گروهی می آیید و نه زحمت فیلم دیدن در کاخ جشنواره را که از زور جمعیت در حال ترکیدن است، به جان می خرید، آدم اگر همان فیلمهای بدرد بخور را در سینماهای سطح شهر ببیند، سر سنگین تر است.
متاسفانه امسال به شکل عجیب و غریبی جمعیت رسانه های گروهی زیاد شده و در میان آنها از هر گروه سنی از ۲ تا ۹۹ سال نیز دیده می شد که گاه پفک بدست به کاخ جشنواره می آمدند تا گرمای خاصی به حال و هوای آنجا بدهند.
یادش بخیر روزگاری فیلمهایی بودند که هنگام نمایش آنها حتی یک پنجم سالن هم پرنمی شد و این خود نشانه ای بود برای آنکه منتقدان و اهالی رسانه چقدر روی آن فیلم حساب باز کرده اند، گاهی هم حین تماشای فیلم سالت رفته رفته خالی می شد که این هم برای خودش نشانه ای از ناکامی فیلمساز در جذب تماشاگران خاص سالن رسانه های گروهی بود. اما امسال آنقدر آدم بالاتر از ظرفیت کف سالن، بالای دیوار، یا روی تیر برق (!) به تماشای فیلمها می نشستند که اگر تمام سالن هم خالی می شد، بازهم جمعیت بود که روی صندلی های خالی نشسته و آنها را پرکنند. جشنواره امسال آدم را یاد واگن های متروی توکیو (یا حتی همین تهران خودمان) در ساعت های بسیار شلوغشان می اندازد.
و این هم حکایت منتقدان شاکی در روزهای آخر:
جمعی از مننقدان، نویسندگان و خبرنگاران حوزه سینما در آخرین روز جشنواره سی و یکم فجر به نشانه اعتراض روی سن سالن همایشهای برج میلاد رفتند و فیلم پوران درخشنده را از روی سن دیدند. ازدحامی که از اولین روز جشنواره در برج میلاد صورت گرفته و باعث شده بود تا اهالی رسانه و منتقدان سینمایی به صورت ایستاده به تماشای فیلمها بنشینند ،در روزهای پایانی جشنواره به اوج خود رسید. حضور افراد غیر رسانهای و سینمایی در محل کاخ جشنواره به حدی بود که بارها واکنشهای مکتوب و شفاهی اهالی سینما و رسانه را به دنبال داشت.