اشتراک گذاری
زیاد شنیدهایم كه در جهان دستنوشتهای از شاعر یا نویسندهای در حراج با قیمت بالایی به فروش رفته یا اینكه خانهی فلان شاعر و نویسنده موزه شده است. اما این اتفاقها برای نویسندگان و شاعران ما نمیافتد و در عوض، به میراث آنها چوب حراج هم میزنیم.
شاید گذشته از اثر مكتوب هر شاعر و نویسنده، باارزشترین چیز ملموسی كه از او به یادگار میماند، خانهای است كه در آن زیسته و لوازم و وسایل شخصیاش كه برای مخاطبان و علاقهمندان مورد توجه است. اما كم شده است كه ما جز آرامگاه یك نویسنده، خانهاش را هم مورد توجه قرار دهیم؛ مگر در موارد اندكی.
اگر راه دور نرویم، همین تهران، خانهی بسیاری از نویسندگان و شاعران مطرح ادبیات معاصر كشورمان را در خودش جای داده است.
خانهی نیما یوشیج

نیما یوشیج بنیانگذار شعر نو فارسی است. برای دیدن خانهی نیما در تهران كه با همسرش، عالیه خانم، و پسرش، شراگیم، در آن زندگی میكرده است، راهی تجریش میشویم، و كوچهی رهبری، كوچهای كه نزدیك خانهی سیمین دانشور و جلال آل احمد است و زیاد شنیدهایم از ماجراهای این همسایگی. خانه نبش كوچه است و شناختن آن در میان آپارتمانهای بلند دوروبرش دشوار نیست. خانمی میانسال در را باز میكند و میگوید، همسرش صاحب این خانه است و ما اجازه نداریم وارد خانه شویم و عكس بگیریم. میگوید اینجا ملك شخصی است و قرار بود بكوبیمش كه یكدفعه همه باخبر شدند و گفتند، اینجا بنای ملی است و دیگر حتا اجازهی تغییر آجری از آن را هم ندارید.
میگوید، این خانه موروثی است و صاحبان آن همسرش و سه برادر و خواهرش هستند. میگویم چرا خانه را نمیدهید میراث فرهنگی تا به موزه تبدیل شود. میگوید، ما مایلیم خانه را بفروشیم؛ اما میراث آن را به قیمت واقعیاش نمیخرد. سرانجام ما را به خانه راه میدهد، به شرط آنكه عكس نگیریم.
خانهی نیما، هنوز نمای قدیمیاش را حفظ كرده و به نظر میرسد تغییرات زیادی در آن انجام نشده است. ایوانی دایرهییشكل دارد با چهار ستون بلند و سقفی شیروانی كه ستونها را آبی كردهاند. خانه یك اتاق جدا دارد ـ كه اتاق شخصی نیما بوده ـ و چهار اتاق تودرتو و یك حیاط پردرخت بزرگ كه اكنون منزل مسكونی مالكش محسوب میشود.
خانهی سیمین دانشور و جلال آل احمد

جلال آل احمد، داستاننویس و روشنفكر معاصر است. سیمین دانشور، همسرش، نیز دكترای زبان و ادبیات فارسی داشت و نخستین زنی بود كه به صورت جدی به داستاننویسی روی آورد.
دو كوچه پایینتر از خانهی نیما، در بنبست ارض، خانهای با دیوارهای آجری و دری سبزرنگ قرار دارد كه روی زنگ آن نوشته دكتر سیمین دانشور. در كه میزنم، مردی مسن در را باز میكند. سراغ خواهر سیمین ـ ویكتوریا دانشور ـ را میگیریم. میآید دم در. شبیه سیمین است، به گمانم كمی ریزنقشتر، لهجهی شیرین شیرازی دارد و میگوید، نمیتواند اجازه بدهد وارد شویم، میگوید خانه نیاز به تعمیرات دارد و بعدا سر بزنید. میگوید، به ما گفتهاند با كسی مصاحبه نكنیم.
این خانه در بیستوچهارم اسفند سال 1383 در زمان حیات سیمین دانشور با شماره 11466 در فهرست آثار ملی ثبت شده است. لیلی ریاحی ـ فرزندخوانده و دختر خواهر سیمین دانشور ـ دربارهیِ وضعیت كنونی این خانه به خبرنگار ایسنا میگوید: خانم دانشور در زمان حیاتش این خانه را ثبت ملی كرد. اما الآن خواهر ایشان كه وارثشان هستند، رفتهاند و در این خانه زندگی میكنند. مشخص نیست كه سرنوشت خانه چطور بشود.
علی خلاقی ـ همسر لیلی ریاحی ـ نیز میگوید: اصولا همهی وارثان نمیخواهند خانهشان را به میراث فرهنگی بدهند. همسر من وارث یكسوم اموال خانم دانشور است؛ ولی ما دنبال پول نیستیم و دوست داریم همانطور كه سیمین خانم میخواستند، این خانه موزه بشود. او میگوید، سیمین خانم حتا دربارهی خانهی نیما هم نگران بود و زمانی كه میخواستند این خانه را بكوبند، او خبر داد و از این كار جلوگیری كرد. خانهی خودش را هم ثبت كرد تا این اتفاق برایش نیفتد.
خانهی «پروین اعتصامی»

خانهی پدری پروین اعتصامی در خیابان مصطفی خمینی بعد از چهارراه سرچشمه، کوچهی شهید کمیلی قرار داد. این خانه تا قبل از انقلاب، دارای متراژی وسیع و شاهنشین و عمارت بوده؛ اما با ساخت دو دیوار در حیاط آن، اكنون به سه خانهی کوچکتر تبدیل شده و شامل سه بخش است. شهرداری بخش شرقی آن را تملك، تخریب و دوباره بازسازی كرد و اكنون در اختیار کمیتهی ملی موزهها (ایکوم) قرار دارد. خانهی وسط در مالكیت خانوادهی آداب است كه به دلیل خرابی خانه اكنون در حال بازسازی آن هستند. بخش دیگری از این خانه در اختیار مالک دیگری است که اجازهی بازدید خانه را نمیدهد؛ اما گفته میشود كه این خانه كارگاه نجاری است.
این خانه از مدتی پیش با درخواست یكی از مالكان و با رأی دیوان عدالت اداری، از فهرست آثار ملی خارج شد.
خانهی صادق هدایت

یكی دیگر از خانههای نویسندهها در تهران، خانهی پدری صادق هدایت است، نویسندهای كه از پیشگامان داستاننویسی مدرن ایران است.
برای دیدن خانهی پدری صادق هدایت به خیابان سعدی، خیابان شهید سروش تقوی، كنار بیمارستان امیراعلم میرویم. خانهی صادق هدایت دیوار به دیوار خانهی سفیر اتریش و بیمارستان امیراعلم است. در ورودی خانه بسته است و به نظر متروك میرسد. روی دیوارهای خانه، عروسكهای كارتونی نقاشی شدهاند كه روی دیوار مهدكودكها نقاشی میشوند. گویا «خانهی هدایت» در تملك بیمارستان امیراعلم است و برای وارد شدن به آن بعد از دو بار رفتن به بیمارستان و سازمان روابط عمومی دانشگاه علوم پزشكی تهران و بردن معرفینامه از خبرگزاری، اجازهی ورود داده میشود.
همراه با مأمور حراست بیمارستان، حیاط اصلی بیمارستان را رد میكنیم و ته حیاط، كنار تانكر آب و محل بیخطرسازی مواد عفونی، در كوچكی قرار دارد. میانبری است كه به حیاط خانهی هدایت باز شده است. مسؤول حراست بیمارستان میگوید: خانهی هدایت الآن كتابخانه بیمارستان امیراعلم است. پیشتر اینجا مهدكودك بچههای پرسنل بیمارستان بود و بعد به كتابخانه تغییر كاربری داد.
وارد خانه كه میشویم، در واقع وارد حیاط جنوبی شدهایم؛ حیاط بزرگی كه درختهای بسیار دارد. برای كتابخانه بیمارستان، تنها از شاهنشین خانه و اتاق شخصی صادق هدایت استفاده میشود. آنهم برای نگهداری چند قفسه كتاب كه اندازهی یك كتابخانهی شخصی بزرگ هستند. یكی از اتاقها سالن مطالعه است كه تنها یك نفر در آنجا مشغول خواندن جزوهی درسی است. سایر قسمتهای خانه هم بیاستفاده و درهای آن بسته است. بر ورودی دو اتاق دیگر تابلو بسیج بیمارستان خورده است؛ اما اتاقها خالیاند و درهایشان بسته.
حیاط خانهی هدایت، مانند حیاط پشتی بیمارستان امیراعلم است و كولرها و دستگاههای تهویهی بیمارستان اینجا نصب شده است. چندین پنجره هم بر دیوار حیاط كه دیوار به دیوار بیمارستان است، درآوردهاند. در این خانهی قاجاری هر گونه تغییری هم كه لازم بوده، ایجاد شده و به نظر میرسد هیچگونه تلاشی برای حفظ ظاهر خانه انجام نمیشود؛ چون همهی دیوارها پر از ترك است.
هیچ نشانی هم از صادق هدایت در این خانه نیست. تنها روی برگهای كاغذی كه در كنج دیوار یكی از اتاقهای خانه كه میگویند، اتاق شخصی صادق هدایت است، مطالبی درباره زندگی هدایت و كتابهای او نوشته شده است.
بر در حیاط شمالی خانه هم كه دیوارهایی با طرح عروسكهای كارتونی دارد، شهرداری تهران به مناسبت صدسالگی بلدیه تهران، تابلویی را نصب كرده و این خانه را خانه صادق هدایت معرفی كرده است.
جهانگیر هدایت ـ پسر برادر صادق هدایت ـ دربارهی ماجرای رسیدن خانه هدایت به بیمارستان امیراعلم به خبرنگار ایسنا میگوید: این خانه مال پدر هدایت بود. در سال 1323 پدر هدایت این خانه را فروخت؛ اما تا سال 1353 این خانه خالی ماند. بعد خریده و قرار شد به موزهی هدایت تبدیل شود. اما در سالهای بعد، لوازم این خانه از موزهی رضا عباسی سر درآورد و این خانه هم به بیمارستان امیراعلم داده شد و بعد به مهد كودك صادقیه تبدیل شد كه با واكنشهایی روبهرو شد؛ بنابراین آن را به كتابخانه تبدیل كردند. اما در واقع، این خانه حیاط خلوت بیمارستان است و دارد رو به خرابی میرود. این درحالی است كه خانه ثبت ملی شده و جزو آثار ملی است و بیمارستان حق تصرف خانه را نداشته است.
او دربارهی وسایل هدایت كه در موزهی عباسی است، میگوید: این وسایل شامل نقاشیها، تابلوها، كتابها، قلمها و خودنویسها و لوازم شخصی او میشود كه 25 سال است در انبار است؛ در حالیكه یك موزه وظیفه دارد این لوازم را در معرض دید قرار دهد.
بیشتر درباره خانه صادق هدایت بدانیم
صادق هدایت از ادیبان و نویسندگان پرآوازه معاصر بوده است، که در سال۱۲۸۱، در تهران متولد شد و بیشتر عمر خود را در این خانه سپری کرد. پدر او اعتضادالملک، از رجال و اشراف دوره قاجار بود و احتمالاً، خانه مورد نظر به دستور وی بنا شده است…….
تزئینات و وسعت بنا نشان دهنده تمول کسانی است که در آن سکونت داشتند، و فرم و ساختار بنا به سبک اواخر دوران قاجار است… در ازاره بخش جنوبی ساختمان و اطراف حیاط جنوبی، کاشیهای برجسته لعابدار رنگی با نقوش زیبا و اصیل با ابعاد 20 در20 سانتیمتر تا ارتفاع 120 سانتیمتر، زیبایی خاصی با خانه بخشیده است.
در قسمتهایی از این کاشیکاریها، تصاویر سربازان با پوشش خاص دوران قاجار به چشم میخورد. همچنین در پیشانی بنا و در قسمت پیشآمدگی پیروانی، کاشیکاری و آلات چوبی زیبایی بنا را دوچندان کرده است.
کاربری اولیه این خانه، مسکونی بوده و از آن جا که به یکی از شخصیتهای معروف تعلق داشته، خصوصی و برای مقاصد فرهنگی خریداری کاربرد داشته است.
ورودی اصلی بنا در ضلع جنوبی آن قرار دارد و با گذشتن از این ورودی و سطحی حدود یک متر پایینتر از کف خیابان به حیاط کوچکتر جنوبی ختم میشود.
اطراف حیاط را ساختمان اصلی احاطه کرده که در دو سطح زیرزمین و یک طبقه روی آن ایجاد شده است. دسترسی به فضاهای اصلی طبقه اول از دو سمت شرق و غرب حیاط امکانپذیر است. طبقه اول بنا متقارن در دو سوی غربی و شرقی حیاط جنوبی واقع شده است.
فضای کوچکی به ابعاد ۲ در ۳ متر به عنوان فیلتر، امکان ایجاد ارتباط با سایر بخشهای بنا را فراهم میکند. در جنوب این فضا اتاق ۳ در ۵ متر و در شمال آن اتاق دیگری به ابعاد ۶ در ۴ متر وجود دارد.
در بخش مرکزی بنا، تالار اصلی به ابعاد ۶ در ۴ متر قرار گرفته که ایوانی به عمق دو متر در جلوی آن، چشم انداز زیبای این تالار اصلی را به سمت حیاط وسیع شمالی به وجود آورده است.
حیاط شمالی بنا نیز از محیط دلنشین و زیبایی برخوردار است و محوطه سازی و باغچه بندی آن، با تبعیت از الگوی محوطه سازی ایرانی، دارای تقارن و آب نمای مرکزی است، و به احتمال زیاد، آب قناتی که از شمال حیاط به آن وارد میشده منبع تأمین آب این بنا بوده که اکنون مسدود است.
ابعاد حیاط ۳۷ در ۲۵ متر است و از الحاقات آن به آمفی تئاتر رو باز منتهیالیه شمال شرق و موتورخانه موجود در این بخش میتوان اشاره کرد.
اطراف حیاط شمالی دیوارهای محیطی خانه قرار دارند که برای پرهیز از یکنواختی، در آنها قابهای زیبایی ایجاد شده است. سازه اصلی بنا براساس دیوارهای ضخیم، باربر آجری یک پارچه هستند و در مغز آن نیز آجر به کار رفته است.
پوشش بخشهای مختلف زیرزمینی، به صورت طاق ضربی بوده و پوشش طبقه اول به صورت مسطح و با تیر چوبی ساخته شده که لمهکوبی شکیلی به آن زیبایی بخشیده است . اما پوشش نهایی ساختمان شیروانی است.
خانه پدری صادق هدایت، خانهای زیبا با معماری قاجاری است که پیش از انقلاب بنا بود، تبدیل به موزهای شود تا یادگارهای صادق هدایت را در آن به نمایش بگذارند.
این خانه با پیروزی انقلاب اسلامی مصادره شد و در اختیار دانشگاه علوم پزشکی تهران قرار گرفت. سپس، به عنوان مهدکودک از آن بهره برداری شد و مدتی کارکنان بیمارستان امیراعلم و سایر قسمتهای دانشگاه علوم پزشکی از خدمات آن بهرهمند شدند.
خانه صادق هدایت سرانجام به درخواست دوستداران ادبیات ایران، تخلیه شد و در سال 1378 توسط سازمان میراث فرهنگی با شماره 2491 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
1 دیدگاه
نفيسه
امان از بي فرهنگي اين ملت…..كه خودمم جزيي از اين فرهنگم….
اروپاييها برايخود تاريخ ميسازند و ما با دستان خود و به بهانه هاي واهي فرهنگمان را نابود ميكنيم….
اين كشور به كجا ميرود!