این مقاله را به اشتراک بگذارید
ارائه نشدن یارانه وزارت ارشاد به ناشران خارجی و قطع شدن متناوب کارتخوانها از موضوعات مهم اولین روز برپایی بیستوششمین نمایشگاه کتاب تهران بود.
بیستوششمین نمایشگاه کتاب تهران در حالی روز یازدهم اردیبهشت درهای خود را به روی مردم گشود که هنوز بسیاری از غرفههای نمایشگاه حداقل در بخش ناشران عمومی که در شبستان مستقر هستند، آماده نبودند و حتی تعدادی از این غرفهها در مراحل اولیه آمادهسازی بودند.
همانطور که پیشبینی میشد روز اول نمایشگاه حداقل در ساعتهای ابتدایی استقبال کننده چندانی نداشت، اما میزان بازدیدکنندگان در ساعات پایانی افزایش نسبی پیدا کرد. با این حال به طور کلی استقبال مردم در روز اول نمایشگاه چندان چشمگیر نبود.
در میان غرفههای شبستان که محل استقرار ناشران عمومی است، تعداد قابل توجهی غرفه خالی به چشم میخورد که مسئولان نمایشگاه از جمله رییس نمایشگاه دلیل آن را حضور پیدا نکردن برخی از ناشران شهرستانی عنوان کرد و در این رابطه مسئولان اعلام کردند: پس از اتمام حجت با ناشران، غرفههای آنها را به ناشرانی که در سالنی به اسم یاس در فضای محوطه بیرونی شبستان غرفه دارند خواهند داد.
نکته دیگر در این زمینه تعداد دیگری ناشران عمومی در خارج از شبستان بود که به گفته مسئولان این دسته از ناشران تعداد کتابهایشان برای حضور در نمایشگاه به حد نصاب نرسیده است، اما با اغماض مجوز حضور در نمایشگاه را گرفتهاند و احتمالا غرفههای خالی مانده در شبستان به آنها تعلق خواهد گرفت.
از دیگر موضوعات مهم روز اول در نمایشگاه بحث مربوط به ارائه نشدن یارانههای اعلام شده از سوی مسئولان به بخش کتابهای بینالملل بود که محمود آموزگار در گفتوگویی با ایسنا اعلام کرد: هیچ سازوکاری برای ارائه این یارانهها به خریداران کتاب از ناشران بینالمللی تدارک دیده نشده است و احتمالا منظور مسئولان از اعلام این یارانهها همان بُنکارتهای الکترونیکی بوده است که ۲۵۰ هزار نفر از دانشجویان و اساتید و طلاب در آن ثبت نام کردهاند. ولی آنها میتوانند از کتابهای خارجی هم با این بنکارتها خریداری کنند.
از نکات قابل توجه روز اول نمایشگاه کتاب امسال تغییرات مشهود برخی بخشهای نمایشگاه است که از مهمترین آنها انتقال بخش ناشران بینالملل به قسمت جنوبی خیابان بهشتی و استقرار ناشران این بخش در یک پادگان نظامی که به اعتقاد بسیاری از غرفهداران بخش ناشران خارجی، باعث شده علاقهمندان به خرید کتابهای خارجی برای پیدا کردن مکان این بخش دچار سردرگمی شوند. نبود وسایل خنککننده و تهویه و قطع کامل کارتخوانها از دیگر مشکلاتی بود که ناشران خارجی با آن مواجه بودند.
امسال ناشران خارجی در چهار سالن استقرار پیدا کردند که در سه سالن آن کتابهای لاتین عرضه میشود و در یک سالن آن کتابهای بخش عربی.
از جمله مشکلات قابل اشاره در روز اول نمایشگاه قطع متناوب سیستم کارت خوانهای غرفهها حداقل در غرفههای مستقر در شبستان بود که باعث اختلال زیادی در خرید و فروش کتاب بین ناشران و مردم شده بود.
***
غرفههای خالی؛ ناشران جامانده
فرزانه ابراهیمزاده
درهای بیستوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران روز چهارشنبه در حالی رو به بازدیدکنندگان باز شد که تعدادی از غرفههای مستقر در شبستان مصلی امامخمینی(ره) که به ناشران داخلی اختصاص دارد خالی مانده بود. این اتفاق در حالی رخ داده که «علی اسماعیلی» رییس این رویداد مهم فرهنگی روز پیش از افتتاحیه، از آمادگی کامل همه ناشران ثبتنامکننده در این دوره از نمایشگاه خبر داده بود و اعلام کرده بود که همه غرفهها تحویل داده شده است.«محمد الهیاری» معاون امور نمایشگاهی نمایشگاه کتاب در پاسخ به سوال خبرگزاری ایسنا، درباره غرفههای خالیمانده گفت:
«ناشران داخل شبستان ناشرانی هستند که در موعد مقرر ثبتنام کردهاند و ضوابط لازم برای اختصاص غرفه در نمایشگاه را داشتهاند. غرفههای خالی ممکن است مربوط به ناشران شهرستانی باشد که احتمالا با تاخیر برای شرکت در نمایشگاه حضور داشتهاند.»توضیح معاون نمایشگاه تهران البته توجیه موجهی برای خالیبودن غرفهها نیست. چون نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بر اساس ضوابط و تقویم خاصی برنامهریزی میشود و ناشران در مهلت مقرر ثبتنام میکنند. از سوی دیگر زمان نمایشگاه هرساله ثابت شده است و ناشران از یکسال پیش میدانند که باید هفته دوم اردیبهشت آماده حضور باشند. به همین علت از ابتدای اردیبهشت ناشرانی که از نمایشگاه محروم نیستند و مجاز به ثبتنام بودند آماده حضور در نمایشگاه میشوند.
البته اللهیاری، گفته است: «عصر چهارشنبه به مرور غرفهها اقدام خواهیم کرد و اگر ناشری به هر دلیلی در غرفه موردنظر مستقر نشده باشد، با اتمامحجت با آنها غرفهها را در اختیار دیگر ناشران قرار خواهیم داد.» امسال تعدادی از غرفههای ناشران، خارج از شبستان مستقر شدهاند. اللهیاری میگوید:«که این ۳۰ غرفه مربوط به ناشرانی است که کتابهایشان به حد نصاب نرسیده و یا دیر برای نمایشگاه اقدام کردهاند.» غرفههایی که حتما به دلیل تغییرات اوضاع جوی در اردیبهشت حتما دچار مشکلاتی خواهند شد. اللهیاری البته درباره کمیته رسیدگی به تخلفات ناشران هم گفته: «سال گذشته این شکایات و تخلفات برخی ناشران به کمیته رسیدگی به تخلفات رسید و تعدادی از این ناشران را محروم کرد ولی با درخواست تجدیدنظر از سوی آنها امکانی فراهم شد تا در نمایشگاه امسال حاضر باشند، اما نکته جالب در صحبتهای معاون نمایشگاه در مورد ناشران محرومشده در این دوره بود که از تعداد و محرومیت آنها اظهار بیاطلاعی کرده بود. این در حالی است که اللهیاری رییس اداره کتاب معاونت فرهنگی است و پروندههای تخلفات و مجوزهای ناشران زیر نظر او صادر میشود. بیستوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران ۱۱ تا ۲۱ اردیبهشت در مصلی امام خمینی(ره) برگزار میشود. شرق
***
مجالی برای کتاب خوانی
شهلا حائری*
شهلا حائری، مترجم و استاد دانشگاه روز یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ساعت ۱۶:۳۰ در نمایشگاه بینالمللی کتاب، غرفه انتشارات قطره شرکت میکند. او در این نمایشگاه چند نمایشنامه از ایمانوئل اشمیت فرانسوی و یک رمان هم به قلم خودش تحت عنوان «بیخود و بیجهت» ارائه میکند. از او خواستیم تا نظرش را درباره نمایشگاه کتاب با توجه به زندگی در فرانسه بیان کند که در ادامه میخوانید:
نقد و معرفی کتاب با حضور نویسندگان و مترجمان میتواند یکی از برنامههای جانبی نمایشگاه کتاب باشد. البته برگزاری این نشستها به دلیل نبود اطلاعرسانی به موقع، نادیده انگاشته میشود. آن طور که باید رسانهها درصدد تبلیغات و اطلاعرسانی در زمینه اتفاقات فرهنگی نیستند. در حالی که در تمام نمایشگاههای بینالمللی کتاب رسم بر این است که حتما نشستهایی با حضور نویسندگان و مترجمان برگزار شود و این جلسات ضمن آشنایی مستقیم، باعث معرفی کتابها و از سوی دیگر ارتباط با علاقهمندان خرید کتاب و مطالعه آنهاست. مثلا در کنار عرضه نمایشنامهها یا برخی آثار میتوان ویدیو اجرای برخی از متون نمایشی ایرانی و خارجی را پخش کرد، حتی به مدت چند دقیقه. همچنین میتوان در زمان نمایشگاه به اخبار انتشارات و آثار جدیدشان پرداخت تا مردم در جریان قرار بگیرند.
متاسفانه شرایط ما به لحاظ فرهنگی در تمام دنیا خاص است یعنی ما مشکلات و شرایطی داریم که دیگران ندارند. ما الان با مشکل افزایش قیمت کاغذ و چاپ مواجه هستیم. کشورهای اروپایی پول زیادی دارند و برای اعتلای فرهنگشان پول در حد توان صرف میکنند اما امکانات ما محدودتر است. به همین دلیل نیاز است که دست در دست هم دهیم تا قشری کتابخوان را همچنان نگه داریم و عدهای دیگر را جذب کتابخوانی کنیم. نمایشگاه فرصتی مغتنم برای یافتن کتابهای مورد علاقه با قیمت مناسبتر است. همچنین میتوان کتابهای خارجی را در آنجا با حمایتهای دولتی و با ارز خاص خریداری کرد. هر چند هنوز اطلاعرسانی نشده که امسال این حمایت به چه شکل و قیمتی است. به هر حال کتب خارجی هم در ایران خواننده خاص خود را دارد. در پاریس پیش از برگزاری نمایشگاه کتاب، حتما در سطح شهر و در اتوبوس و مترو تبلیغات آن را خواهید دید اما در تهران هنوز هیچ جا نشانی از نمایشگاه بینالمللی کتاب نیست. این یعنی نقطه ضعف چراکه یک نمایشگاه در سطح بینالمللی نیاز به تبلیغات گسترده و صحیح دارد. من احتمالا اگر این روزها در کوچه و خیابان از مردم دوروبرم بپرسم که آیا متوجه برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران شدهاند، حتما پاسخشان نه خواهد بود.
نمایشگاه مجالی است تا علاقهمندان به هنر، تاریخ، روانشناسی و ادبیات و غیره برای یافتن کتابهایشان سری به آنجا بزنند. اما معرفی غرفهها و کتابها نقش زیادی در جذب مخاطب دارد. به هر حال باید مردم را ترغیب کرد که حتما کتاب بخوانند و بد هم نیست همه گذری به نمایشگاه بیندازند و کتاب مورد علاقهشان را پیدا کنند.
وضعیت ترجمه مثلا در زمینه نمایشنامههای خارجی در ایران مناسب است هر چند حس میکنم که هنوز جای کار دارد، میتوان آثار دیگری را با ترجمه شدن در اختیار علاقهمندانش قرار داد. اتفاقا من وقتی در فرانسه این اشتیاق را مطرح کردم که چقدر از ترجمه نمایشنامه استقبال شده است، ناشرها تعجب میکردند. چون در آنجا مردم همینطوری نمایشنامه نمیخرند و اغلب متون اجرا میشوند. در ایران تقاضا برای نمایشنامه خارجی حتی خیلی بیشتر از داستان کوتاه و رمان است. مثلا برای خود من بارها از شهرستانها ایمیل زدند که مجوز اجرا را بگیرند تا به صورت دانشجویی یا در مکانهای فرهنگی اجرا کنند. این خود دلیلی برای اشتیاق است. به همین خاطر حس میکنم هنوز تعداد ترجمهها کم است، پس بهتر است دیگر متون روز جهان هم به فارسی برگردانده شود. شاید در زمینه متون نوشتاری هم همین قضیه صادق باشد. هم آثار قدیمی طرفدار دارد و هم آثار جدید خارجی. باید تنوعی در متون ترجمه باشد تا مخاطبان بیشتری جذب کتابخوانی شوند.
امیدوارم که نمایشگاه کتاب هم بیشتر برای معرفی و شناساندن نویسندگان و کتابهایشان باشد و همه چیز طوری برنامهریزی شده باشد که مردم متوجه کتابخوانی شوند. الان جمعی از مادران هستند که دوست دارند کتابهای قصه و شعر برای بچههایشان تهیه کنند، پس برای این نوع مخاطبان هم باید اطلاعرسانی شود.
* مترجم و استاد دانشگاه
***
و اما معرفی دو کتاب:
آخرهای خط
احمد پورامینی
شخصیت اصلی رمان یعنی «اینی وینتروپ» پس از اینکه همسرش وی را ترک میکند دست به خودکشی میزند اما زنده میماند و میخواهد که زنش را فراموش کند. «اینی» انسان سرگردانی است که خیابانهای آمستردام بحرانزده را به دنبال تغییرات بورس و بازار بالا و پایین میکند و نهایت ناتوانی او را در تغییر روال زندگیاش وقتی میبینیم که برای روزنامهها ستون طالعبینی مینویسد.
«اینی» در آغاز جوانی، یعنی درست زمانی که برای اداره زندگیاش متکی به دیگران بود، بهوسیله عمهاش از دنیای به ظاهر آرامش بیرون کشیده و به درون جمع فامیل هل داده میشود؛ فامیلی که هیچوقت به حسابشان نیاورده بود. «آرنولد تادس» مثل شبحی سرنوشتساز در زندگی «اینی» پیدا میشود و سعی میکند عظمت خاندان اشرافیشان را به او بازگرداند.
«اینی» سالها بعد از طلاق و خودکشیاش، وقتی که خاطرات و گذشتهاش با آرنولد آزارش میدهد، به «فیلیپ تادس» پسر آرنولد برمیخورد و پاسخ سوالات حیاتی خود در مورد هستی را این بار در شیوه زندگی فیلیپ جستوجو میکند. آشناییاش در دو دوره از زندگیاش با «تادس»ها او را به یافتن معنایی در زندگی آشفته خود و ساختن قوانین و ارزشهای مربوط به خود ترغیب میکند. آن پدر و پسر ایمان خود را به مسیحیت از دست دادهاند. آنها از جهان و مردمش متنفرند، از جامعهای پرهرجومرج که در حال پس دادن تمام ارزشها و اخلاق مسیحی است فاصله گرفتهاند تا آداب و رسوم خاص خود را ایجاد کنند و در قلمرو پوچ و خودساختهای، زندگی خود را از نو سازماندهی کنند.
غیبت ارزشها در زندگی شخصیتهای این رمان سبب تسلیم و بیهدفی آنان در زندگی نیست بلکه آنان دقیقا کسانیاند که نیچه آمدنشان را بشارت میدهد و هیچانگاریشان از جنس کنشگرانه است؛ انسانهای جسوری که خواهند توانست باورهای گذشته را در هم بشکنند و با واژگون کردن آن ارزشها در جستوجو برای یافتن و ارزشیابی دوباره برآیند.
این پدر و پسر نمیخواهند خود را به سیستم واگذار کنند و قدرت درونی خود و تواناییشان را برای زیستن بدون خدا محک میزنند. آرنولد از زنش جدا شده، حسابداری را رها کرده و در ارتفاعات آلپ به دنبال تنهایی مطلق است. او زمان را به کنترل خود درآورده و دنیا را از خودش رانده تا ارباب آن شود و با فکر احیای جامعه طبقاتی درصدد بازگرداندن قدر واقعی خاندان «وینتروپ» و گذشته درخشان آن است. فیلیپ نیز اگرچه جهانبینی متفاوتی نسبت به پدر دارد، مانند او دنیای خاص خود را ساخته است.
او در درون خود زندگی میکند و با روی آوردن به هنر و آیینهای شرقی و غرق شدن در دنیای پررمزورازش میخواهد از چیزی که هست رها شود، میخواهد خودش رستگاری خودش را رقم بزند آن هم با بالاترین و توانفرساترین قیمتی که نزد او متصور است و نیچه انسان را برای رسیدن به رستگاری به آن فرامیخواند. تلاش «تادس»ها برای کسب آزادی از طریق خلق دنیای نوساختهشان گویی صرفا در تحقق یک چیز یاریشان میکند: خودکشی، شاید هم ارزش آرمانهای اینان فقط در مرگ تجلی مییابد. نویسنده قصه سادهای روایت میکند و البته با خلق شخصیتهای پیچیده و چندلایه، روابط انسانی را در بطن جریانهای فکری زمانه خود به نمایش میگذارد.
این رمان و شخصیتهایش را میتوان جزو نمونههای درخشان داستانهای اگزیستانسیالیستی معاصر به شمار آورد. رمان تشریفات را سیس نوتبوم هلندی در سال ۱۹۸۰ نوشته که موفقترین کتاب اوست و خودش هم چند بار نامزد جایزه نوبل شده است. نشر نو این رمان را به تازگی در ۱۷۳ صفحه و ۲۲۰۰ نسخه روانه بازار کتاب کرده است. سامگیس زندی این کتاب را از زبان اصلی به فارسی برگردانده است.
***
موسیو پین، رمانی که بازنویسیاش یک دهه طول کشید
کمرنگ شدن مرز رویا و واقعیت
حامد مطنطن
روبرتو بولانیو شاعر و نویسنده شیلیایی رمان موسیو پین را در سال ۱۹۹۹ نوشت. راوی موسیو پین یک مرد محترم فرانسوی است که در جنگ جهانی اول به شدت آسیب دیده و حالا در اواخر دهه ۳۰ تنها در آپارتمانی محقر در پاریس زندگی میکند و تمام وقتش را به مطالعه و انجام تعالیم «مزمر» میگذراند. او به زنی جوانتر از خودش علاقهمند است ولی خجولتر از آن است که این مسئله را به او بگوید و وقتی زن از او میخواهد همسر دوستش را با روشهای ماوراءالطبیعه درمان کند، پین بلافاصله میپذیرد. مرد بیمار «سزار وایخو» شاعر مدرنیست پرویی است که در بیمارستان از سکسکه در حال مرگ است.
از همینجا اوضاع مشکوک میشود. دو مرد اسپانیایی ظاهر میشوند که همهجا پین را تعقیب میکنند و بالاخره دوهزار فرانک به او پیشنهاد میکنند تا از معالجه وایخو سر باز زند. فضای خشن و غریب پاریس و روحیه درهم شکسته پین سبب کمرنگ شدن مرز رویا و واقعیت میشود.
او در رویایی آمیخته با شهود است و از این به بعد در داستان معماهای دیگری هم به وجود میآید.
روبرتو بولانیو سال ۱۹۵۳ در سانتیاگوی شیلی متولد شد، در ۱۶سالگی به مکزیک و ۱۰سال پس از آن به اروپا رفت و بالاخره در اسپانیا ساکن شد. دوری از جریانات رایج در ادبیات آمریکای لاتین و تخطی از قواعد جاافتاده ژانرهای مختلف از مشخصههای کارهای اوست.
شهرت بولانیو در آخرین سالهای قرن بیستم در دنیای ادبیات اسپانیایی زبان فراگیر شد و با چاپ ترجمه انگلیسی آثارش پس از مرگش در سال ۲۰۰۳، ابعاد جهانی پیدا کرد.
«موسیو پین» با ترجمه میلاد زکریا، زمستان گذشته توسط نشر افق منتشر شده است. در نسخه فارسی این کتاب که از زبان اصلی آن، اسپانیایی، به فارسی برگردانده شده، دو داستان کوتاه با نامهای «ملاقات با انریکه لین» و «ساحل» نیز افزوده شده است.
به نوشته مترجم از این دو داستان «یکی در یک جمله و دیگری در یک پاراگراف تصویری دوگانه از نویسنده موسیو پین به دست میدهند، نویسندهای که در اوایل دهه ۸۰ آن را نوشت و نویسندهای که بیش از یک دهه بعد بازنویسیاش کرد.»