این مقاله را به اشتراک بگذارید
اگر بخواهم به گذشته برگردم و تحلیل کنم، میتوانم با قاطعیت بگویم نه! وقتی دوباره به آنچه در چهارسال گذشته از سر گذراندیم نگاه میکنم، پشیمان نیستم. البته ناگفته پیداست که هزینه سنگینی را پرداختیم. شاید خانه سینما تاوان هزینه رفتار گذشتگان را میپردازد؛ گذشتگانی که سبب شدند تا این سوءاستفاده جا بیفتد که خانه سینما فعالیت سیاسی انجام میدهد.
سوءتعبیر یا سوءاستفاده؟
سوءاستفاده. درباره اعضای خانه سینما یک خلط ظریفی وجود دارد. آیا هنرمندان مانند خیل دیگر شهروندان در جمهوریاسلامی میتوانند کار سیاسی انجام دهند یا خیر؟ هنرمندان و سینماگران به لحاظ شخصیت حقیقی خودشان قطعا چنین حقی را دارند و باید این کار را انجام دهند. اما اینکه تشکیلات صنفی آنها با اسم و رسم حقوقی این فعالیت را انجام دهد، خیر. از آغاز همان دورهای که ما مسئولیت داشتیم بارها و بارها بر این موضوع تاکید کردهایم که هیاتمدیره از طرف اصناف وکالت ندارد که فعالیت سیاسی داشته باشد یا از فرد یا حزب خاصی حمایت کند. بنابراین در مقطع انتخابات ۸۸ تنها کارمان این بود که از نامزدهای ریاستجمهوری هفت پرسش درباره سینما و نگاهشان به فرهنگ را پرسیدیم. تصورمان این بود با پاسخی که نامزدها به این سوالها میدهند قاعدتا نسبت آنها با حوزه فرهنگ روشن و برنامههایشان برای حوزه سینما اعلام میشود. به این ترتیب، هنرمندان و دستاندرکاران سینما میتوانند مناسبترین فرد را انتخاب کنند و به او رای دهند. تنها نسبت ما با سیاست همین بود. پس این بحث حمایت از نامزدی خاص ریشه در گذشته داشت. سابقهای بود که سبب سوءتفاهم شد.
یعنی این سوءتفاهم در حافظه مانده بود؟
کسانی باید به یاد داشته باشند که آن روزها در قدرت نبودند. وقتی در سال ۸۴ به عرصه انتخابات پا گذاشتند، این سوابق در ذهنهایشان مانده بود که چه کسی در کدام ستاد به فعالیت مشغول است و به این ترتیب آقایانی که پس از ۳۰ سال به حوزه مدیریت سینما وارد شدند عملا منتظر چنین روزی بودند.
در سال ۸۸ اتفاقاتی متفاوت در عرصه سیاست و به تبع آن در عرصه فرهنگ شکل گرفت. اما هنگامی که سیاستها را به صورت کلانتر در نظر میگیریم، به نظر میرسد بحث دیگری در میان است؛ بحث تضعیف یا از میان بردن نهادهای صنفی و مدنی.
تحلیل ما نیز همین است. عملکرد دولت دهم درباره نهادهای مدنی اینگونه بود که نهادهای صنفی عملا باید تعطیل شوند یا کماثر. این یک رفتار واکنشی بود چون دولت اصلاحات طی هشت سال تشکیل نهادهای مدنی را تشویق میکرد، احتمالا هر چیزی که نقطه قوت دولت قبلی بود از نظر دولت بعدی میتوانست نقطه ضعف محسوب شود. این اتفاق فقط در مورد خانه سینما نیفتاد. میتوان نمونههای اینگونه سیاستگذاریها و برخوردها را در حوزه اقتصاد، اتاق بازرگانی، انجمنهای کارفرمایی و تشکلهای کارگری و هرگونه سندیکایی که ثبت جهانی هم شده باشند دید. آنها هم دچار مشکل شدند. از طرف دیگر، تشکلهایی هم بودند که با روشهای دیگر مثل رد صلاحیتها اجازه حضور نامزدهای متنوع به آنها داده نشد. به این ترتیب اجازه ندادند افراد فعال و مورد وثوق وارد نهادهای مدنی و صنفی شوند مثلا در انتخابات نظام پزشکی یا نظام مهندسی یا وکلا… با یک مکانیسم دیگری از درون آنها را تسخیر کردند. درباره خانه سینما هم اول ماجرا با انحلال شروع شد، با اعتراض سینماگران روبهرو شدند، بعد هم شکایت به دیوان عدالت اداری بردیم و ابطال حکم انحلال را پیگیری کردیم. حکم انحلال به تعطیلی تبدیل شد و بعد با پایداری دوستان به ملاقات با آقای رییسجمهور در روز ملی سینما منجر شد.
شما درخواست ملاقات دادید؟
به درخواست دفتر ریاستجمهوری بود. در آنجا از تمایل برای فعالیت مجدد خانه سینما و رفع مشکل صحبت کردند و حرفشان هم این بود که «بهانه اساسنامه» را رفع کنید. میخواهم بگویم خیلی تفاوت نمیکرد که ما دنبال چه باشیم.
یعنی رفتارهای مدیران ربطی به نظرات و واکنشهای شما نداشت؟
ما مطالبات صنفی داشتیم و با ریلگذاری جدید مدیران سینمایی مسئله داشتیم و فکر میکردیم بخشنامهها و نظرات جدیدی که مرتب ارائه میشود، باید بیشتر مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. میخواستیم دولت وظایف خودش را انجام دهد. تکالیفی که روی زمین مانده بود، برداشته شود. اساسنامه همانطور که آقای احمدینژاد گفتند «بهانه» بود؛ بهانهای بود که علم شد برای تعطیلی خانه سینما. برای گرفتن این حکم هم دروغپردازیهای زیادی شد. بعدا فهمیدیم که در شورای فرهنگ عمومی پرونده دروغینی مطرح کردهاند. پرونده را برده بودند به شورای فرهنگ عمومی که سالها بود ماموریت بررسی و تاسیس مراکز فرهنگی و نظارت بر آنها مطابق قانون را از آن انتزاع کرده و به هیات رسیدگی و نظارت بر مراکز فرهنگی سپرده بودند.
چه کسانی این پرونده را به شکل دروغین ارائه دادند؟
اعضای اصلی تیمی که مسئول رسیدگی به وضع خانه سینما بودند و اکنون در زندان هستند.
به نظر میرسد این سوال را میتوان مطرح کرد که در واقع اتفاقهای مهم تاریخی ایران بر مبنای کینههای شخصی شکل گرفتهاند؟
ترکیب هیاتمدیره ما به شکلی بود که با کسی کینه شخصی نداشت – البته از دل آدمها باخبر نیستم تنها میتوانم به عملکرد و سخنان آنها استناد کنم.
البته منظورم به صورت ظاهری در گفتار نیست.
میدانم یعنی خیلیها اتفاقی را که برای خانه سینما رخ داد به مسائل بین آقای شمقدری و عسگرپور تقلیل میدهند.
نامههای آقای سجادپور و عسگرپور؟
این مسائل بزرگتر از کینه شخصی بین دو آدم است. ما چه دعوای شخصی با آقای سجادپور و شمقدری داشتیم؟ هر روند و رفتاری میخواهند در زندگیشان داشته باشند. اما میگوییم وقتی وارد حوزه مدیریت سینما شدند باید طبق برنامهها و قوانین به سود اصناف سینما رفتار کنند. به هنرمندان سینمای ایران کمک کنند. معیشتشان را فراهم کنند. ضوابط تخصیص اعتبارات را مشخص کنند. هم از این طرف و هم از آن طرف کسانی بودند که اگر احساس میکردند این دعوای دو آدم است میانداری میکردند. این نگاه تقلیل ماجرا و مبتذل کردن آن است. من میخواهم مسئله تعطیلی خانه سینما را در چارچوب کلی فعالیتهای دولت قرار دهم و آن را در مجموعه سیاستهایی عملیاتی که برای تضعیف نهادهای مدنی یا در صورت امکان تعطیلی آنها جریان داشت، دستهبندی کنم. در بین نهادهای صنفی، خانه سینما بیشتر از همه سرش به تنش زیادی میکرد. در واقع اگر توفیق پیدا میکردند…
همراه خودشان کنند؟
یا از بین ببرند، سرمشقی برای دیگر نهادها بود. تا حدودی هم این اتفاق برای نهادهای دیگر افتاد. نهادهای دیگر بیش از گذشته محتاط شدند. در هر صورت قضیه تعطیلی خانه سینما را در این چارچوب دستهبندی میکنم. به همین دلیل معتقد نیستم، اگر اقدامات دیگری هم میکردیم «خانه سینما» سرنوشت دیگری میتوانست داشته باشد.
مثلا روی خوش به آقای رحیممشایی.
یا این طور که آقایان امروز میگویند ما دو سال و نیم پیش اساسنامه خانه سینما را تغییر میدادیم ماجرا به شکل دیگری پیش میرفت.
طبق سخنان آقای شمقدری به خانه سینما دو سال و نیم پیش این ماجرای اساسنامه ابلاغ شده بود؟
این ماجرا واقعیت دارد. از طریق آقای رجبیفروتن این پیغام آمد و کمیته مشترکی شکل گرفت.
درخواست دستوری بود؟
پیغام این بود که بهتر است این کار را بکنید. اما قبلش وزارت ارشاد اقدامات خصمانه خود را شروع کرده بود. بودجه خانه سینما را قطع کرده بودند. این را امروز عرض میکنم. دوستان میگفتند که مشکل قانونی برای پرداخت به خانه سینما داریم. برای اینکه مشکل را ظاهرا حل کنند نامه به سازمان بازرسی کل کشور نوشتند که خانه سینما اساسنامه را تغییر داده است و این اساسنامه اصلاحشده را برای تصویب به شورای فرهنگ عمومی ارسال نکرده است. سوالشان از بازرسی کل کشور این بوده که «آیا میتوانیم به خانه سینما پول پرداختیم کنیم یا نه»! جواب سازمان بازرسی کل کشور با استناد به مقررات عمومی ناظر بر پرداخت کمکها و تسهیلات اعطایی به نهادها و زیرمجموعههای وزارتخانهها مثبت بود. در این نامه مشخصا ذکر شده بود که اگر نهادی تمام اساسنامهاش را هم تغییر داده باشد منعی برای پرداخت پول وجود ندارد. این نامه پنهان شد و این پاسخ هرگز علنی نشد. ما بعدها نسخهای از این نامه را در سازمان بازرسی کل کشور دیدیم. طبیعی بود که تمام تمهیدات انجام میشد تا این تشکل به زانو دربیاید.
برخوردتان در زمینه عدم دریافت پول چه بود؟
خانه سینما از قطع بودجه استقبال کرد، هرچند برایش این اتفاق سخت بود. اما فکر میکردیم این نهاد صنفی که میخواهد مستقل باشد باید بهای استقلال خودش را بدهد. باید هزینه کند. در دورهای با استقراض از دوستان پیش رفتیم. خود دوستان حرکتی راه انداختند و خود اعضای خانه سینما دست در جیب کردند و مبالغی را اهدا کردند و درنهایت ما هم توفیق پیدا کردیم که حامی مالی پیدا کنیم و قرارداد دوساله ببندیم. به محض اینکه قرارداد بسته شد از همه طرف به حامی مالی فشار آوردند و تبلیغات رسانهای اینگونه شکل گرفت که ما از جریان انحرافی پول میگیریم در حالی که خود آقایان از دل جریان انحرافی درآمدهاند. همین جریان انحرافی آمده بود خانه سینما و دست خالی بازگشته بود.
در آن جلسه معروف دیدار آقای رحیممشایی چه گذشت؟
ببینید این دیدار در یک پروسهای اتفاق افتاد. ما برای اینکه خانه سینما مسائلش حل شود با نهاد ریاستجمهوری شروع به مکاتبه کردیم. بعد از یک دورهای پیغامهایی آمد که یک تشکل اقتصادی میخواهد برای رفع مشکلات با خانه سینما مذاکره کند؛ گروه پارسیان که آن موقع هم مصاحبه کردم و اعلام کردم. پیشنهاد آنها این بود که بنیاد یا تشکیلات مشترکی ایجاد کنیم. بعد هم سهامش بین پنجهزار عضو خانه سینما تقسیم شود. امور رفاهی ساماندهی شود؛ از جمله بیمههای تکمیلی اعضای خانه سینما منظم شود. این تشکیلات کار اقتصادی داشته باشد و سود این سهام را بین اعضا تقسیم کند؛ به این ترتیب درآمدزایی شود. پرسشهایی درباره فعالیتهای این تشکل یا بنیاد داشتیم. تولید فیلم، انتشار نشریه، احداث کانالهای رادیویی، تلویزیونی در کشورهای منطقه فعالیتهایی بود که عنوان میشد. ما مطابق اساسنامه منع قانونی داشتیم. تشکیلات صنفی خانه سینما نمیتواند کار موازی با اصنافش انجام دهد یعنی تولید فیلم کار تهیهکنندگان است ما که نمیتوانیم رقیب آنها باشیم. بنابراین پاسخ ما منفی بود.
اما این همه دلیل شما بود؟ پس چرا نام آقای مشایی و همراهانشان مطرح میشد؟
ما در جریان مذاکرات با این خواسته روبهرو شدیم که برای شکلگیری این بنیاد بهتر است هنرمندان دورهم جمع شوند. یعنی خانه سینما عدهای از نامآوران سینما را دورهم جمع کند و جلسهای با حضور یکی از مقامات برگزار کند تا کار تشکیل بنیاد تسهیل شود. زمان این جلسه را در نظر بگیرید سال ۸۹ است. مجموعه مسائلی که کشور دچارش هست باعث فاصله بین هنرمندان و تشکیلات دولتی شده است. همچنان ترجیحشان این است که در چنین مجامعی شرکت نکنند. درخواست آن گروه هم برگزاری این جلسه بود. وقتی از آنها خواستیم اعلام کنند چه کسی میآید معلوم شد ماجرا چیست. نکته دیگر، منبع اصلی تغذیه مالی بنیادی بود که بنا بود تاسیس شود؛ بودجه نقدی فرهنگی دولت است. معروف بود این بودجه در اختیار یکی از دولتمردان است که تحت عنوان کمکهای فرهنگی میتوانست به مسائل فرهنگی اختصاص پیدا کند. بنابراین، بهطور طبیعی تحلیلمان این شد که تشکیل چنین بنیادی و سهامدار شدن اکثریت این اعضا ممکن است تنها پوششی برای رفتن اعتبارات به سمت خاصی باشد.
مثلا پولشویی؟
نمیخواهم بگویم پوششی برای پولشویی یا هر چیزی. تصورمان این بود که خانه سینما و اعضایش تنها وجهالمصالحه جابهجایی پولی خواهند شد که خیرش به سینما و اعضای خانه سینما نخواهد رسید و تنها شرش دامنگیر سینمای ایران خواهد شد. بنابراین، از همان لحظه تکلیفش مشخص بود. یعنی ما هم به دلیل منع اساسنامه و هم به لحاظ تحلیلها و دادههایی که داشتیم به خودمان اجازه وارد شدن به این بازی را ندادیم.
اما درنهایت شما – بعضی از اعضای خانه سینما – یک دیداری با ایشان داشتید؟
این تماسها با واسطه انجام میشد. همان تشکیلات اقتصادی که به تشکیلات دولتی نزدیک بودند، میآمدند و میرفتند، درنهایت جلسهای برگزار شد. ما ترجیح دادیم آن جلسه ۵۰۰- ۴۰۰ نفره تشکیل نشود. اما این درخواست به تشکیل جلسهای منجر شد که از طرف خانه سینما، هیاتمدیره و تعدادی از نمایندگان اصناف در آن حضور داشتند. فکر میکنم حدود ۳۰- ۲۵ نفر در جلسه بودند که اتفاقا جلسه تند و عجیبی شد. از طرف معاونت سینمایی آدمهایی را فرستاده بودند که در جلسه شرکت کنند.
همراه با آقای مشایی؟
نه! آمده بودند چون خبردار شده بودند. دو نفر آمدند و چون آنها را راه ندادیم، یکی از مدیران دولتی خودشان آمدند.
چرا؟
فکر میکردند ما علیه معاونت سینمایی صحبت میکنیم. در واقع ما چنین قصدی نداشتیم. درنهایت هم قائممقام مدیرکل نظارت آمدند و در جلسه نشستند و ناظر بودند که چه جلسه تندی بود و چه سخنانی خطاب به رییس دفتر ریاستجمهوری عنوان میشد. به خاطر سوءمدیریت در حوزه سینما، برقراری سانسور سختتر و مسائل دیگر نکاتی مطرح شد.
پس بیشتر به بیان مشکلات رایج سینما پرداخته شد؟
بیان مشکلات کلان سینما از جمله بحث سیاستهای جدید معاونت سینمایی مبنی بر ریلگذاری جدید. در این جلسه تحلیل کردیم که مثلا ساخت ۳۰۰ فیلم سینمایی در سال یک شوخی بزرگ است. بدون پایهریزی زیرساختهای سینما، تولید این تعداد فیلم درست نیست، فقط خواب سرمایه را افزایش میدهد مثل رکود تورمی میماند. فقط یک افزایش کمی در جایی میدهید اما این در بخشهای دیگر مشکلآفرین میشود. فیلمها پشت اکران میمانند، دعواها شروع میشود، اختلاف بین سینماگران تعمیق میشود، سرمایهها معطل میمانند. بعدا البته پس از مخالفتهای اهالی سینما سخنانشان را تصحیح کردند که منظورمان این نیست که همه فیلمها برای اکران ساخته شوند، بخشی به نمایش خانگی منتقل شوند. این برنامهها، مصداق گز نکرده پاره کردن بود. ما هم نسبت به این سیاستها اعتراض داشتیم و از سوی دیگر میگفتیم باید تکالیفتان را انجام دهید.
چه تکلیفی؟
مثلا در برنامه چهارم توسعه باید صندوق بیمه بیکاری هنرمندان را تاسیس میکردند. ما میخواستیم یک تجمع صنفی اعتراضی در مردادماه سال ۸۹ به همین منظور برگزار کنیم که لغو شد. بنابراین ما مطالباتی داشتیم و تاریخ نشان داد که مطالباتمان صحیح است. درحالی که مطابق محاسبات ما تاسیس صندوق بیمه بیکاری با چهارمیلیاردتومان ممکن بود اما برای بستن خانه سینما حدود ۱۲میلیارد تومان خرج کردند.
این رقم اغراق نیست؟
طی دو سال گذشته هدایای نقدی ۳۰۰ و ۴۰۰هزارتومانی به سه، چهارهزار نفر داده شده و همینطور موادغذایی که داده میشود و…
آخر این صدقهها که را به همه میدهند مثلا تئاتریها یا روزنامهنگاران؟
قبلا به اهالی سینما نمیدادند. اگر یکسومش را به خانه سینما داده بودند صندوقی تشکیل میشد که برای همیشه پایدار بود. به هرحال در آن جلسه سخنانی گفته شد و زیاد هم فرصت صحبت برای ایشان باقی نماند.
حالا که قرار است گذشته را مرور کنیم چقدر اعضای صنف در این روند نقش داشتند؟
حتما ما هم مقصر هستیم. بخشی به ناآگاهیهای ما برمیگردد. ما اطلاعات صنفی عمیق نداریم. کار صنفی و جمعی را نمیشناسیم. منافع زودگذر فردی را بر منافع پایدار جمعی ترجیح میدهیم. همه اینها قابل درک است، از عدم امنیت میآید. نهادسازی نمیتوانیم بکنیم؛ پیگیری نداریم. اینها همه نداشتههای ماست و طبیعتا هم دچار اشتباه در تحلیل هم میشویم. حتما میتوانستیم در مواردی بهتر عمل کنیم که نکردیم. در مواردی میتوانستیم خوشبین باشیم که نبودیم یا به عکس در مواردی باید بدبین میشدیم که خوشبینی زیاد از حدی داشتیم. چاره کار واقعبینی است نه بدبینی نه خوشبینی؛ باید از تحلیل وضع موجود به آن رسید.
شاید این روند از ساختار ایران و روابط بین صنف و دولت برمیآید. در کشورهای دیگر همهچیز مشخص است ولی ما در حال تجربه هستیم. مثلا درآنجا کار صنفی قرار نیست یک کار سیاسی باشد.
ما این تعبیر را نمیپذیریم که به عنوان یک تشکل صنفی کار سیاسی انجام میدهیم. واقعا صنف ما نه کارسیاسی کرده و نه خواهد کرد. در این دو دوره که من به عنوان عضو در هیاتمدیره حضور داشتم؛ هیچوقت خانه سینما به عنوان یک شخصیت حقوقی دنبال کارسیاسی نبوده است. اینکه اشخاص و هنرمندان به عنوان فرد فعالیت یا نظر سیاسی داشته باشند بحث جداگانهای است. اینگونه بوده و حقشان است؛ کسی هم نمیتواند این حق را از آنان سلب کند. گرفتاریای که وجود دارد توقعی است که از این مجامع و نهادها دارند؛ توقع نابهجا! برای اینکه با تحزب به شکل خیلی دشمنانهای در کشورمان برخورد میشود، احزاب ریشهدار نداریم. احزابی که اکنون مجوز دارند، احزاب دولتساخته هستند. هر دولتی که در قدرت بوده، حزب خودش را ساخته و مجوز گرفته است. از احزاب قدیمی و ریشهدار شاید بتوان به یکیدوحزب مثل موتلفه و… اشاره کرد. بقیه احزابی نیستند که از پایین به بالا تشکیل شده باشند و به همین دلیل، مردم اصولا اقبالی نسبت به آنها ندارند. حزب واقعی نداریم بنابراین جا برای سیاستورزی بسیار کم است. انتظاراتی که مردم به صورت حداقلی و طبیعی میتوانند از احزاب داشته باشند بر دوش مطبوعات و نهادهای صنفی میگذارند و از آنها توقع کار سیاسی دارند. این مشکل جامعه ماست.
خود شما در جملاتتان اشاره کردید افراد اهداف زودگذر فردی را به اهداف بلندمدت جمعی ترجیح میدهند خب دقیقا همین است برای بخشی فرقی نمیکند که صنف او را بیمه کند یا وزارت ارشاد. جمله «فرقی نمیکند» اجازه میدهد که فرد درگیر هیچ ماجرایی نشود.
ببینید یک بخش عمدهای از مشکلات ما به ساختار اقتصادی برمیگردد. بخش خصوصی در کشور ما محلی از اعراب ندارد. اگر این طور بود و منافع بخش خصوصی به خطر افتاده بود، قطعا رفتار افراد فرق داشت، مقاومت میکرد. مقصودم این است در اقتصادی که بالای ۸۰درصد آن در دست دولت است، کار دولت عملا بازتوزیع پول نفت است. هر بخشی در کشور انتظار سهم خودش از پول نفت را دارد. در سینما نیز همینطور است. تولیدات سینمای ایران بیش از اینکه به سرمایه بخش خصوصی متصل باشد، تولیداتش از طریق جذب اعتبارات دولتی صورت میگیرد. حتی تهیهکنندگانی که بعد از انقلاب کسوت تهیهکنندگی را پوشیدهاند، ترجیحشان این است که تکهای از سهم نفت را دریافت کنند. بالاخره وقتی پول نفت دولت داخل سینما میشود، دولت هم دوست دارد حرف خودش را از زبان سینماگران بشنود، چون پولش را میدهد. تعارض از اینجا شکل میگیرد. اگر اجازه داده شود اعتبارات دولتی در سینما هزینه نشود و صرف زیرساختها شود؛ سینمای ملی میتواند بیواسطه با مخاطبانش ارتباط بگیرد، سینمایی که بودجهاش در جیب مردم است، بنابراین سفارشهایش را از مردم میگیرد نه دولت. فیلمی ساخته میشود که مردم دوست دارند ببینند، در این صورت حتما سینما سرجایش میایستد. این سینمای دولتی است که وقتی به مرحله اکران میرسد؛ سراغش نمیروند و آن سینما، سینمای ورشکسته است. چون دولت میخواهد کنترل فرهنگی داشته باشد، دولت میخواهد حرف خودش از زبان دیگران شنیده شود، سیاهنمایی نباشد، نقد اجتماعی نشود، سینمای اجتماعی تعطیل شود. حتی سینمای دفاع مقدس در یک شکل استاندارد قابل تحمل عرضه شود. از آن طرف دعوا سر این است که چه کسی به دولت نزدیکتر است که پول بیشتری بگیرد، بحث دریافت رانت بیشتر مطرح میشود. این مسابقه از سمت تهیهکنندهها شروع میشود و بعد از گرفتن پولها توزیعش آغاز میشود و به عنوان دستمزد در جیب اعضای صنف میرود. این هرم را در نظر بگیرید، تهیهکننده وابسته به دولت است، حرفهای دولت را ناگزیر است تکرار کند. بنابراین، بهطور طبیعی معیشت در گرو تمکین از دولت است، اگر بخش خصوصی قدرتمند و پولدار باشد، به دولت میگوید شما کار نظارتیات را انجام بدهید. در شرایط فقدان بخش خصوصی قدرتمند درسینمای ایران از فیلمنامه تا نمایش همهچیز معطوف به تایید دولت است.
اما اکنون اعلام شده، کمیتههایی غیر از وزارت ارشاد مسئول دادن مجوزها هستند هرچند از درون صنف انتخاب نشدند. نسبتشان با دولت چیست؟ وابستهاند یا مورد اعتماد؟
هیچیک. شریک معامله هستند. دولت میخواهد از این طریق منویاتش را پیش ببرد. یک دعوای قدیمی بین تهیهکنندهها مطرح بود. از آن استفاده شد. آنان به چه سودایی رفتند؟ به امید دریافت اعتبارات دولتی و قدرت. قدرت اینکه بقیه همکارانشان بیایند و به آنها تمکین کنند.
یکی از نکتههای سیاسگذاری فرهنگی تفاوت بین سخنان و عمل است. حتی آمارها.
شما دولت را یکپارچه ببینید. آمار تورم، آمار بیکاری و… چقدر واقعی است؟ از سوی مرکز آمار دوسال است آماری ارائه نشده است، بانک مرکزی از اعلام تورم نقطه به نقطه منع شده است. در حوزه سینما مگر باید فرق داشته باشد. تعقیب کنید ببینید که سرمایه فیلمهای ساخته شده، سازندگانشان، تاریخ ساختشان در کدام دفاتر بوده و چگونه ساخته شده است. چند تا فیلم سینمایی ساخته شده است؟ چند تا فیلم ویدیویی بودند و تبدیل شدهاند؟
با تمام این وضعیتها شما به عنوان اعضای هیاتمدیره صنف چه میگویید؟ چه خواستههایی دارید؟
میگوییم با هیچکس دعوای شخصی نداریم. هرکسی در مسند مدیریت سینمای ایران بنشیند، باید درست مدیریت کند. باید همهچیز روشن باشد، مشخص باشد. چرا همه اعتبارات باید به چند دفتر خاص برود؟ ۳۷میلیارد اعتبار بنیاد فارابی در سال گذشته، چنین سال سخت اقتصادی صرف چه شده است؟ چگونه هزینه شده است؟ اما شفافیتی وجود ندارد. من وقتی میگویم که ما هیچ دعوای شخصی نداریم از اصولگرایی خودمان دفاع میکنم.
اصولگرایی؟
ما در هیاتمدیره یک عده اصولگرا هستیم یعنی بر اصولمان پابرجاییم. ما طالب شفافیت در تخصیص اعتبارات هستیم. ما میگوییم اعتبارات دولتی باید به سمت زیرساختها هدایت شود. میگوییم بگذارید بخش خصوصی نفس بکشد. بخش خصوصی سهم بیشتری داشته باشد برای این باید بداند مردم چه میخواهند؟ از این طریق یک بازتعریفی در رابطه مردم و سینما صورت میگیرد. من باور نمیکنم که سینمای ایران در ارتباط با مردم مشکل داشته باشد. هروقت فضا باز شده است مردم پشت در سینماها صف کشیدهاند.
این سوال بارها مطرح شده است که اگر کار صنفی آب و نان و مزایا ندارد پس چرا این عده دست از سر خانه سینما برنمیدارند؟
بله! بارها و بارها این حرف گفته شده است. اما وضع زندگی ما مشخص است هرکسی اثبات کند ما به واسطه کار صنفی چیزی گرفتهایم جایزهاش را میدهیم.
یعنی حتی به واسطه این سمت به شما رانت یا پیشنهادهای ویژهای نمیشود؟
من از جانب خودم حرف میزنم. نه، بهطور قطع به من هیچ پیشنهاد ویژهای نشده است. تمام کسانی که در هیاتمدیره خانه سینما هستند از اینکه عضو این هیات بوده و هستند کسب آبرو نمیکنند یا نکردهاند. من و دوستانم «نام»مان را در حرفه خودمان به دست آوردهایم و معتقدیم که صندلی به ما هویت نمیدهد و ما به این سمت هویت میدهیم. من اگر همین فردا خانه سینما باز شود و مجمع عمومی برگزار شود، قول شرف میدهم که هیاتمدیره و مدیرعامل روز جشنشان خواهد بود، چون میتوانند امانتی را که در دستشان بوده تحویل دهند و برای اولینبار شب راحت بخوابند و سراغ زندگیشان بروند.
در روزهای پس از اعلام انحلال خانه سینما پیشنهاد ویژهای هم برای وزیر ارشاد داشتید که شما و دوستان هیاتمدیره استعفا بدهند اما انگار جناب وزیر به سفر کربلا تشریف بردند.
این پیشنهادی بود که گروه ۸ ۱ (هشت کارگردان و یک تهیهکننده) بعد از صدور دستور انحلال در جلسهای با وزیر ارشاد اعلام کردند. امیدوارم روزی نوار مکالمه آن نشست تقدیم موزه سینما شود. به عنوان سندی از فعالیت صنفی در مواجهه با مقام دولتی. نمودی از شجاعت سینماگران برای دفاع از فعالیت صنفیشان.
شجاعت؟
در نهایت جناب آقای وزیر مقام دولتی بودند و حیات حرفهای این دوستان وابسته به ایشان بود. اما آن و چندنفر بیواهمه حرفهایشان را زدند. ما به آقای شمقدری گفته بودیم که اگر این برنامهها و رفتار به دلیل دعوای شخصی با ماست میرویم. بگذارید مجمع عمومی برگزار شود و هیاتمدیره جدید انتخاب شود.
اما این پیشنهاد در نهایت مورد قبول واقع نشد؟
بههرحال این نگرانی وجود داشت که هیاتمدیره و مدیرعاملی دوباره انتخاب شوند که با ما فرقی نداشته باشند.
درنهایت اگر بخواهید جمعبندی کنید میتوانید بگویید در این مدت آیا اعضای صنف همراهتان بودهاند یاخیر؟
به نظر من یک خودآگاهی صنفی شکل گرفته است.
این جمله تعارف است یا تحلیل؟
نه به این نظر اعتقاد دارم. در مقاطع بسیار سخت سینماگران پشت هم بودند هم به لحاظ مالی از تشکیلات صنفی خودشان پشتیبانی کردهاند و همزمانی که امضا کردن یا اعلام حمایت هزینه بسیاری داشت، بخش عظیم سینما این کار را کردهاند.
آن کسانی که میگفتند «خانه سینما به تاریخ پیوسته است» الان دوباره خانه سینما را از درون تاریخ احضار کردهاند؟ الان فقط روی نحوه بازگشایی آن اختلاف نظر هست. این را نتیجه هیچ چیز جز حمیت صنفی نمیدانم. بقیه قضیه برمیگردد به ساختار اقتصادی ما.
شما بیشتر بر ساختار سیاسی تاکید دارید تا ساختار اقتصادی؟
منکر نمیشوم که اینها از همدیگر تاثیر میگیرند. اینها باهم ارتباط ساختاری دارند. اما خیلی از دوستان خارج از گود وقتی در مقام اجرایی قرار گرفتند، واقعیات آنها را مجبور به تصحیح بینش کرد. این واقعبینی در تمام حوزهها باید شکل بگیرد. اصل ۴۴ برای چه آمده و برای چه تصویب شده است؟ یک عده از جمله خود مدیران منافع اقتصادی دارند و اتفاقا یاران خودشان را خارج از دولت پیدا میکنند. در واقع بحث عدالت اجتماعی است به وسعت ایران. اقتصاد هنر هم جزیی از آن است. اعتقاد دارم این اقتصاد در ایران شناخته نشده است. همه هنرها میتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و با تکیه بر بخش خصوصی ارزش افزودههای بسیاری ایجاد کنند به شرط اینکه «آزادی بیان» و «آزادی پس از بیان» تضمین شود. به شرطی که آزادیهای مصرح در قانون اساسی مراعات شود. دولت موظف است که به این آزادیها پایبند باشد، دولت موظف است لاغرتر شود، دولت باید بسترسازی کند. دولت باید خودش تصحیح شود. تا وقتی هم که این اتفاق نیفتد این دعواها را نه در سینما که در همه حوزهها خواهیم داشت.
این روزها مدام خبر بازگشایی میآید، اما انگار هیاتمدیره خانه سینما علاقهای به بازگشایی ندارند؟
ما کار خودمان را انجام دادهایم؛ نسخه اصلاح شده اساسنامه دست آقای جعفری جوزانی بود و به ریاستجمهوری ارائه شد، اما سر از جاهای دیگر درآورد. الان هم دیگر ما انگیزهای نداریم. دولت به پایان فعالیتش رسیده است و خیلی کوشش کردند تشکل صنفی جدید راه بیندازند. آنها اگر میتوانستند اصناف قانونی را شکل دهند و خانه سینمای شماره ۲ را بازگشایی کنند تا به حال این کار را انجام داده بودند. این یک وزنکشی است که مشخص میشود در هر سمت چه کسانی قرار دارند. آنان نه در صنفسازی موفقیت کسب کردند و نه در راهاندازی خانه سینمای شماره ۲٫ تعطیلی خانه سینما هم به عنوان یک نکته منفی در کارنامه دولت ثبت شده است. انگیزه دوستان هم برای جبران این اشتباه کاملا قابل درک است.
این نگرانی را ندارید که اگر الان خانه سینما باز نشود، هرگز این اتفاق نیفتد؟
خانه سینما شخصیت حقوقی دارد که همچنان پابرجاست. یک دولت اگر انگیزههای دشمنانه نداشته باشد بازگشایی اتفاق میافتد. تصورم این است حتی اگر دولت بعدی در راستای دولت آقای احمدینژاد هم باشد رفتار وزارت ارشاد با «خانه سینما» رفتار متفاوتی خواهد بود