این مقاله را به اشتراک بگذارید
از امروز فیلم «گذشته» در ۲۰ سینمای تهران و شهرهای مختلف اکران میشود. این فیلم آخرین ساخته اصغر فرهادی است،فیلمی که در جشنواره کن نیز با نگاه مثبت منتقدان همراه شد؛ فیلمی که در ایران ساخته نشده اما اعتبار «اصغر فرهادی»، «علی مصفا» و «محمود کلاری» در آن بار دیگر به نمایش گذاشته شده است. «اصغر فرهادی» آرزوی خود را «حضور این فیلم در اسکار» مطرح کرده و در گفتوگو با ایسنا تاکید داشته است: «نمایش گذشته در ایران برایم از هر فیلم دیگری مهمتر است.» با جمعی از منتقدانی که در جشنواره کن حضور داشتهاند، درباره این فیلم و لحظههای اکران آن در جشنواره کن و نظر منتقدان سخن گفته شده است.
کیوان کثیریان : تفاوت فرهنگی که به کلیت فیلم لطمه میزند
به نظر من «گذشته» در کارنامه اصغر فرهادی جایگاه متوسطی دارد. من قصد قیاس «گذشته» را با دیگر آثار فرهادی ندارم، زیرا به نظرم هر اثری را باید با خودش قیاس کرد. بههرحال این فیلم اولین تجربه اصغر فرهادی در فیلمسازی خارج از ایران محسوب میشود و همکاری با بازیگران حرفهای بینالمللی هم کار سادهای نیست. او در مکانی خارج از کشورش فیلم ساخته است. با احتساب این موارد «گذشته» میتواند قدم اول خوبی برای فرهادی باشد. اگر بخواهیم درباره خود فیلم صحبت کنیم، باید به عنوان یک پدیده فرامتنی به آن نگاه و سوال کنیم دلیل ساخت این فیلم در خارج از ایران چیست؟ مسئله اول این است که در واقع فرهادی از ابتدا خواسته است که خارج از ایران فیلم بسازد، اما نکته ما این است که شما وقتی میخواهید شخصیتهای یک قصه را خلق کنید با توجه به ملیتها، زندگی شخصیتها هم متفاوت میشود. یعنی یک شخصیت فرانسوی فرهنگ و نوع برخورد و سلوکش با آقا و خانم ایرانی، بلغاری یا افریقایی متفاوت است. این مسئله میتواند برای سطح باورپذیری افراد متفاوت عمل کند و هرچه فیلم و شخصیتها با جغرافیایی که فیلم در آن شکل میگیرد هماهنگ شود، باورپذیری افراد نیز بیشتر میشود. مثلا یک خانم فرانسوی با پوشش مانتو، سطح باورپذیری بیننده را پایین میآورد. اما این مسائل در فیلم اصغر فرهادی به کلیت کار لطمه میزند. ماجرا این است که روابط آدمهای فیلم اصغر فرهادی ایرانی است و حجب و حیا در رفتارشان وجود دارد و روابطشان اصلا اروپایی نیست. حس شرقیبودن در روابط فیلم «گذشته» جریان دارد و این اشکال کار است. وقتی قصه ما فرانسوی است، شکل باحیای خوددار شرقی ممکن نیست و برای همین باور ماجرا را دشوار میکند. فیلم «گذشته» مانند دیگر قصههای فرهادی برمبنای حقیقت، دروغ و انسانگرایی است. اما آن اهمیتی که گره فیلم برای ما ایجاد میکند آنقدر زیاد نیست که فرهادی کلیت قصهاش را با آن جلو برده است. آنچنان مسئله مهمی به نظر نمیرسد که فیلمساز فکر میکند. شاید فرهادی بخواهد فیلم دیگری با این موضوعات بسازد اما باید زاویه نگاهش را تغییر دهد. من فیلم جدید فرهادی را، از لحاظ کیفیت، فیلم متوسطی میدانم، هرچند از فیلم استقبال خوبی شد و ستارههای خوبی در جدول منتقدان گرفت اما من معتقدم که باید فیلمسازان مورد علاقهمان را درست رصد کنیم، اگر بخواهیم کیفیت کار او بالا برود.
محمد اطبایی: روح ایرانی
فرهادی با فیلم «جدایی…» انتظارات بسیار زیادی را بهوجود آورده بود و با نمایش «گذشته» شاید بعضی از این انتظارات برآورده نشد اما عدهای هم ارتباط خوبی با فیلم برقرار کردند. من هم جزو آن دسته بودم. من به معنای واقعی از سینمای اصغر فرهادی لذت بردم. ممکن است فیلمهای زیادی باشد که ما دوست داشته باشیم اما این به معنای لذت بردن از سینمای کسی نیست ولی من از سینمای اصغر فرهادی به وضوح لذت بردم. فیلمهای بخش مسابقه جشنواره کن بسیار ناامیدکننده بود.
به جز چند فیلم آمریکایی، دیگر فیلمها حرفی برای گفتن نداشتند و من به فیلم شاخصی برنخوردم. فرهادی در فیلم جدیدش موفق عمل کرده و به عنوان یک ایرانی توانسته بود فیلمی را که قصه آن در خارج از کشور اتفاق میافتد به خوبی پیش ببرد. شما این حس را پیدا نمیکنید که یک غریبه فیلم را ساخته است. این در حالی است که فیلمسازان ایرانی وقتی خارج از ایران کار میکنند این حس را به شما منتقل نمیکنند. فیلم فرهادی روح ایرانی دارد.
غلامرضا موسوی: محکم و گیرا
فیلم «گذشته»، یک درام پیچیده و در اغلب مواقع درخشان با اجراهایی مهارشده و هوشمندانه است. ظرافت خاصی در کنار هم چیدن جزییات و تکههای داستان به شکل یک الگو، پیچشهای غیرمنتظره در طرح داستان، تعلیقهای پیچیده و آشکارسازیها وجود دارد. ساختار روایی، شاید زیاد از حد، از پیش تعیین شده است: ملودرام کم در ترکیب با تراژدی وجود دارد و شاید غیبت طولانی یکی از کاراکترهای مهم در فیلم، حدسزدن صحنه آخر را آسان کند. فیلم، در اغلب مواقع شبیه یک تئاتر است، اما درعینحال دلچسب و جالب توجه هم هست. این نیرو و هوش فرهادی در فیلمسازیاش واقعا رضایتبخش است. فکر میکنم فرهادی فیلمش را با فراوانی جزییات مرموزانه و غافلگیریهای داستانی پرنکرده است و آن را به محدوده باورپذیری و معقولبودن نزدیک کرده است. اما عجب فیلم محکم و گیرایی است که تار و پودی واقعی و عقلانی دارد و از همان سکانس شجاعانه اول فیلم، خود را نشان میدهد.
پرویز جاهد : توفان آرام
نوشتن و قضاوت درباره فیلم فرهادی بعد از یکبار دیدن فیلم، آن هم در فضای شلوغ و سرسام آور کن، کار سادهای نیست، آن هم درباره فیلمسازی که یکی از تمهای اصلی فیلمهایش این است که درباره آدمها نباید به سادگی قضاوت کرد. «گذشته»، همانند «جدایی نادر ازسیمین» و «درباره الی»، فیلم چندلایهای است با شخصیتهایی چندبعدی و پیچیده که به تدریج خود را در دل روایت اصلی و درامی پرتنش با محور خانواده و زندگی زناشویی، افشا میکنند. اینجا هم، همان تمهای همیشگی فرهادی مثل حقیقت و دروغ، به
بنبست رسیدن رابطه زناشویی، اعتماد و قضاوت درباره آدمها را داریم.
«گذشته» مثل فیلمهای دیگر فرهادی، آرام شروع میشود اما به تدریج به توفانی سهمگین تبدیل شده و شخصیتها را در برابر هم قرار میدهد. علی مصفا و برنیس بژو در نقش زن و شوهری که بعد از چند سال جدایی، هنوز عواملی آنها را به هم وابسته میکند و اجازه نمیدهد که به سادگی از هم جدا شوند، به شدت باورپذیر و متقاعدکنندهاند. طاهر رحیم نیز بار دیگر، قدرت بازیگریاش را در نقشی متفاوت به ما نشان میدهد.
فرهادی در کنفرانس مطبوعاتی فیلمش در کن گفت که با تغییر جغرافیای فیلمش، سبک سینماییاش تغییر نمیکند. حرفش کاملا درست است. «گذشته»، همه عناصر سبکی و تماتیک فیلمهای فرهادی را در خود دارد اما تفاوت این فیلم با فیلمهای قبلی او در این است که او در این فیلم، بیش از حد، به فیلمنامه متکی است و کمتر به کارگردانی توجه کرده است. به نظرم آنقدر که دیالوگها و داستان و گرههای داستانی برای فرهادی مهم بوده، ریتم فیلم، پیشرفت روایت و تدوین برایش اهمیت نداشته است.
فرهادی تا یک ساعت و نیم اول، عالی کار کرده اما در چهل دقیقه آخر، که ماجرای خودکشی سلین (همسر طاهر رحیم) به مسئله اصلی فیلم تبدیل میشود و همه مسائل دیگر فیلم را تحتالشعاع قرار میدهد، از مسیر منطقی و طبیعیاش دور میشود. در این بخش، فرهادی ما را بمباران اطلاعاتی میکند و میخواهد ما را با تکنیکهای فیلمنامهنویسیاش و گرههایی که در لحظه بسته شده و فورا باز میشوند، مرعوب کند. در نتیجه، برخلاف بخشهای اول فیلم که با دقت و مهارت کارگردانی شده، در این بخش با فیلمنامهای مواجهیم که انگار به سرعت دارد ورق میخورد. اما فیلم از دست نمیرود و فرهادی در پایان موفق میشود دوباره کنترل خود را بر درام و شخصیتهایش به دست آورده و ما را با یک پایانبندی زیبا و تکاندهنده غافلگیر کند. فرهادی فیلم را در فرانسه و به زبان فرانسه ساخته است اما فیلم او، هیچ شباهتی با سینمای فرانسه ندارد. آدمهای اصلی فیلم فرهادی، بهویژه دو مرد اصلی یعنی احمد (علی مصفا) و سمیر (طاهر رحیم)، هر دو پسزمینه خارجی دارند. موضوعی که میتوانست به رویکرد اصلی یک فیلمساز فرانسوی، یعنی بحران هویت، ترومای مهاجرت و مسائل پسا استعماری تبدیل شود یا رابطه سهگانه بین مصفا، برنیس بژو و طاهر رحیم شکل مثلث عاشقانه پیدا کند؛ اما فرهادی، عمدا وارد این فضاها و روایتها نمیشود و درام پرتنش اگزیستانسیالیستیاش را حولمحور تم اصلیاش، یعنی کشف حقیقتبنا میکند.
بهار / مد و مه/ ۲۹ خرداد ۱۳۹۲
2 نظر
Clara H. Beasley
پخش یک انمیشن از تلویزیون دولتی ونزوئلا نشان می دهد که هوگو چاوز، رئیس جمهور فقید این کشور به بهشت وارد می شود و مورد استقبال برخی از رهبران درگذشته آمریکایی لاتین همچون سیمون بولیوار و چوگوارا قرار می گیرد. به گزارش تابناک، در این انمیشن، چاوز در لباسی به رنگ پرچم ونزوئلا دیده می شود. وی در حالی که در حال قدم زدن در یکی از مناطق سرسبز ونزوئلا است، به محض دیدن انقلابیون درگدشته که وی تاثیر زیادی از آن پذیرفته است، لبخند می زند و به سوی آنان می رود. بر اساس این گزارش افرادی که چاوز به سمت آنان می رود عبارتند از: چه گوارا رهبر انقلابی کوبا، سیمون بولیوار، بانوی اول آرژانتین اوا پرون، سالوادرو آلنده رئیس جمهور درگذشته شیلی، انقلابی معروف نیکاراگونه سزار ساندینو و نفر آخر رهبر استقلال ونزوئلا.
حسن
ابن فیلم یک شاهکار هنری است و هیچیک از عناصر اصلی یک اثر خارق العاده را کم ندارد