Share This Article
در حاشيه خبر حذف درس انشاء از دروس تحصيلي مدارس/
حتما شما هم در خبرها شنيدهايد كه درس انشاء از ميان دروس حذف شد، يا خواهد شد و يا درشرف حذف شدن است و شايد شما هم به اندازه ما از اين ابتكار عمل شگفتزده شدهايد. هرچند كه ظاهرا وزارت آموزش و پرورش بعد از شايع شدن اين خبر از در تكذيب آن در آمد، اما به قول قديميها تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها! مثل تمام مواردي كه پس از شايع شدن اخبار، مسئولين آن را تكذيب كردهاند و البته بعد از مدتي هم به اجرا در آمده است.
شايد در نگاه نخست به ذهن بعضي ها برسد خب مگر اين زنگ انشاء چيست كه تعطيل كردنش اين همه اهميت داشته باشد؟ مخصوصا كه در سالهاي دور و نزديك برخي از معلمان خيلي باري به هرجهت آن را برگزار كرده و خروجي آن هم به نظر نميرسيد چيز دندان گيري باشد. اما برخلاف بسياري از كساني كه به ماجرا اينگونه نگاه مي كنند و يا مسئوليني كه به جاي پيگيري و متحول كردن كيفي زنگ انشاء به فرض محال كم بودن خروجي آن، ترجيح ميدهند صورت مسئله را پاك كنند، به نظر ميرسد اگر دوران مدرسه يك درس درست و درماني داشت كه به شكل غير مستقيم يا مستقيم نوشتن و فكر كردن براي نوشتن را به ما آموخت همين زنگ انشاء بود.
چند سال پيش در جابجايي خانه متن يكي از انشاءهاي قديميام را پيدا كردم، با موضوع كليشهاي در آينده ميخواهيد چهكاره شويد؟ خواندن متن اين انشاء مرا برد به سالهاي دور مدرسه، خاطرهي دوستاني كه انشاء برخي از آنها راهم من مينوشتم، مني كه در پاسخ به اين سوأل كليشهاي، در حالي كه همه آرزو داشتند دكتر ، مهندس يا خلبان بشوند، دوست داشتم نويسنده شوم. اين را گفتم تا اشاره كنم به دوتا از معضلات درس انشاء يعني نوشتن آن توسط ديگران و سوژهها و شيوهي كليشهاي تدريس معلمان، شايد به سياهه اين معضلات بسيار بتوان افزود اما با همهي اينها باز هم هيچ يك دليلي بر اين نيست كه زنگ انشاء تعطيل شود، بلكه با اعتقاد به اين كه چنين درسي قرار است نوشتن را به بچهها بياموزد و يكي از كليدي ترين درسهاست، بايد آن را متحول كرد تا خروجي لازم را داشته باشد. همانگونه كه در دوره مانيز اگر معلم خوش ذوق و اهل كتابي درس انشاء را داشت واقعا كلاسهاي پرباري را برگزار ميكرد و پاسخ آن را هم از بچهها مي گرفت؛ يعني بچهها خودشان شروع به نوشتن مي كردن و اين وظيفه را به بزرگترها محول نميكردند.
معلمهايي كه در كلاس قصه ميخواندند، شگردهاي نوشتن را توضيح ميدادند، كتاب معرفي ميكردند و در يك كلام كلاسهاي جذابي داشتند كه بچهها باكله در آن حاضر ميشدند و كم نبودند كساني كه در همين كلاسها و به هرحال به دليل ماجرايي در حاشيهي آن افتادند در دام كتاب خواندن، اگر همه هم نويسنده نشدند، اما لااقل درست نوشتن را تاحدي ياد گرفتند. با وجود برقراري همين كلاس هاي نصف و نيمه، اگر الان به بسياري از دانشجويان بگوييد يك صفحه مطلب بنويسند، از دست بسياري از آنها بر نمي آيد، حال چه برسد كه بخواهيم درس انشاء را حذف هم بكنيم.
در طول اين سالها كه در مطبوعات كاركردهام و يا دم خور برخي دوستان اهل قلم بودهام، بسيار در گپ و گفت با آنها به ياد گذشته، از خاطرات و ماجراهاي درس انشاء و تاثيرات مستقيم و غير مستقيم آن بر اين دوستان شنيدهام، مجال بازگويي آنها نيست، كافيست سراغ نويسنده ها بروي و از حذف درس انشاء از آنها بپرسي، بعيد است كسي آن را تاييد كند. فكر ميكنم اگر درس انشاء نبود شايد برخي از نويسندههاي ما امروز در خط ديگري افتاده بودند و كاري به كار نوشتن و كتاب نداشتند.
يادش بخير معلم ادبيات و انشاي ما كه در دوره نوجواني براي ما چند صفحه اول بوف كور را خواند و براي همين مسئله كلي هم حالش را مسئولين ندرسه گرفتند، معلمي كه وقتي در عالم نوجواني قصههاي خودم را به او دادم؛ «هنرداستاننويسي» ابراهيم يونسي و «عناصر داستان» جمال ميرصادقي را معرفي كرد و عصر همان روز راهي خيابان انقلاب شدم و اولي را 170 تومان و دومي را200 تومان خريدم. راستي كتاب چقدر نسبت به آن موقع گران شده…!
1 Comment
zahra
قبلا به مهد و پیش دبستان هیچ اعتقادی نداشتم و فکر می کردم به جز وقت گذروندن چیزی نداره. اگر کودک رو کلاس موسیقی یا هر چیز دیگه ای بنویسن یا تو خونه باش کار کنن بهتره. حالا نظرم راجع به دبستان هم داره تغیر می کنه! فکر کنم اشراف زاده های کلاسیک راه درستی انتخاب کرده بودن که معلم سر خونه واسه بچه می گرفتن!!