Share This Article
شاپور جورکش درباره نخستين داستانهاي شکری (نقص فنی) گفته، او بیشتر از آنکه شیفته روایت کردن زندگی باشد، دل مشغول مباحث کارگاهی و تجربهاندوزی برای چگونه نوشتن به نظر ميرسد. (نقل به مضمون) به استناد دو رماني كه اين نويسنده در سالهاي اخير منتشر كرده، ميتوان گفت همچنان دغدغه اصلی او چگونه نوشتن، رويكرد تجربي فرمهای تازه و متفاوت است. هرچند كه نشانههايي از پخته شدن نویسنده در این مسیر ميتوان مشاهده كرد (و شاید همین نکته نیز او را به بازنویسی داستانهای قبلی واداشته)، اما با این حال هنوز نمیتوان آن صناعتهای بدیع و آن غنای لازم براي به بار نشستن تجربههایی اینچنین دشوار را در کارهای او ديد. با اين حال بايد اشاره كرد كه نفس تجربههای اینچنین در ذات خود ارزشمند است و رویت پارهاي كاستيها و ضعفها نیز چندان غریب به نظر نمیرسد.
«مارمولكي كه ماه را بلعيد» با وجود تفاوتهاي مضموني، به لحاظ سبك كار در ادامه «بوي خوش تاريكي» قرار ميگيرد، همان سبكي كه كم و بيش در داستانهاي كوتاه او نيز رويت شده بود. به نظر ميرسد استفاده از برخي شيوهها و رويكردها كه نويسنده پيش از اين در «بوي خوش تاريكي» با موفقيتي نسبي و كليتي نسبتا منسجم، باعث شده در «مارمولكي…» نيز بسياري از آنها را دوباره بكار گيرد. فضاي اين رمان نيز فضاييست تيره و تاريك كه مانند كار قبلي او در مرز خيال و واقعيت در نوسان است و حاصل در هم آميختن اين دو، اتمسفريست پر از وهم و خيال. رمان سفريست در دنياي مردگاني كه روح آنها احضار شده تا پابهپاي آنها به مرور دوباره تاريخ بپردازيم. به اين ترتيب رمان خط داستاني مشخصي ندارد و در واقع اگر قصد آن داشته باشيم كه خلاصه ماوقع رمان را بازگو كنيم، به جز اشاره به پارهاي نكتهها در داستان خط روايي روشني را نميتوان براي آن در نظر گرفت.
در ابتداي رمان راوي خود را ژانژاك گارديو معرفي ميكند، كسي كه در سال 1896 مرده است. سپس راوي وارد دنيايي رويا گونه و بيزمان و مكان ميشود و به شرح آشنايي خود با شخصيتهايي تاريخي (از جمله ناصرالدين شاه و…) پرداخته و در لابلاي سر و سفرهاي خود به شهرها و كشورهاي مختلف به شرح برخي وقايع از تاريخ ميپردازد.
اين ايده در نگاه نخست ايدهاي تازه و كنجكاوي برانگيز به نظر ميرسد، اما درهمان نيمه اول رمان رفته رفته جذابيت آن از دست رفته و جاي خود را به ملال و آشفتگي ميدهد و نهايتا كنجكاوي خواننده نيز از دست رفته و انگيزه لازم براي ادامه خواندن رماني در اين حجم (324 صفحه) با چنين حال و هوايي را ازدست ميدهد. بنابراين حتي به فرض اينكه شكري توانسته باشد، رمان را به سرانجامي برساند، اما وقتي كه نتواند خواننده را تا انتها با خود همراه كند، اين تلاش آنگونه كه بايد به بار نخواهد نشست. نكته آنجاست كه اگر چه نويسنده ميكوشد با شرح روايتهايي پاره پاره، برخوردار از رابطهاي دروني پازل وار طرحي كلي را به سامان برساند، در همان نيمه اول تكرار شگردي ثابت در روايت رخ دادها كار را به تكرار كشيده و خالي از جذابيت و لطف ميكند. تلاش نويسنده براي برهم زدن توالي زماني رخدادهاي تاريخي و شرح آنها با درهم آميختن خيال و واقعيت و با استفاده از باورهاي عامه (خرافي يا غيرخرافي)، اسطورهها و.. در نهايت ارايه روايت خود از تاريخ، سنگ بزرگي است كه به هدف نميخورد و درعين ارزشمند بودن اين تلاش در ميانه كار زمين ميماند.
و آخر اينكه در آثارتجربي از اين دست (مارمولكي…) به فرض ارزشمند بودن، براي خلق اثري ماندگار شرط به سرانجام رساندن اين تجربههاي تازه، به اندازه نفس خود تجربه بلكه بيشتر از آن، داراي اهميت است.
4 Comments
مریم
سلام…بنظر شما نمادهای فراماسونری در روی طرح جلد این کتاب واضح نيست ؟ خدایی فهمیدنش لصلا سخت نیستا…
حسین
سلام. این کتاب کاملا طبق عقاید فراماسونری است.ابتدای کتاب نویسنده از همسرش به خاطر تحمل 33 ماه سختی نوشتن کتاب باتوجه به مراتب 33گانه فراماسونری تشکر کرده است. ضمن اینکه خود کتاب 33 فصل دارد. و همانطور که مریم گفته عکس گونیا و پرگار که از نمادهای اصلی ماسونی کاملا روی جلد مشهوده و…
کتاب “بوی خوش تاریکی” هم به همین ترتیبه. ظاهرا نویسنده محترم ماسون هستند. نمیدونم ممیزی ارشاد چی کار داره می کنه…
…………………………………………………………….
مد و مه: دوست عزیز دقت نظر شما قابل تحسین است، اما در نظر داشته باشید صرف علاقه به یک موضوع به هیچ وجه دلیل گرایش به آن نمی تواند باشد. جریان فراماسونری حکایتی پر رمز و راز و کنجکاوی برانگیز و همین طور جذاب دارد که می تواند مورد علاقه خیلی ها قرار بگیرد. درست مثل ماجرای بهاییت که یکی از پر افت و خیز ترین ماجرا ها در تاریخ دو سده اخیر ایران است که توجه به آن به معنای تعلق داشتن به این جریان نیست.
قاسم شكري
حسين عزيز لطفا شما كاسه از آش داغ تر نباشيد.
اگر پرداختن به موضوع فراماسونري ممنوعيتي داشت حتما قيچي به دستان عزيز اداره ارشاد كوتاهي نمي كردند. همين حالا هم از سه رمان تاليفي جديد بنده كه در ارشاد خواب كتاب شدن مي بينند دو تايشان غير مجاز خورده و سومي هم سرنوشتي بهتر از آن دو تاي ديگر نخواهد داشت. از طرفي كدام عقل سليمي قبول مي كند كه تنها صرف پرداختن به يك موضوع در كتاب ميتواند دليلي بر گرايش خالق اثر به آن موضوع باشد. در اين كتاب، خوب يا بد جريان فراماسونري را به نقد كشيده ام. حتا در پاره اي اوقات آن را به سخره گرفته ام و فهميدن آن اصلا سخت نيست. مشخص است كه شما كتاب را كامل نخوانده ايد و فقط از روي طرح جلد آن قضاوت مي كنيد. همان گونه كه ظاهرا آقاي اميدي سرور هم كتاب را كامل نخوانده اند و اين شايد تقصير از خود من باشد. در ضمن بوي خوش تاريكي هم هيچ ربطي به فراماسونري ندارد. به هر حال …موفق باشيد.
كوچك شما: قاسم شكری
حسین
جناب آقای شکری
از اینکه لطف کردید و پاسخ دادید ممنون. بنده موقتا ذهنیت ظاهرا نادرست خود را کنار می گذارم و فرض را بر برداشت اشتباه خود می گذارم. اما می خواهم خواهش کنم برای روشن شدن بعضی از ابهامات موجود، توضیح دهید که اولا چرا رمان 33 فصل دارد. ثانیا چرا طرح روی جلد از علائم ماسونی است. ثالثا چرا ابتدای کتاب 33ماه نوشتن کتاب را ذکر کرده اید؟؟؟
بوی خوش تاریکی هم یازده پاره دارد و مطالبش هم آنچنان که شما نوشته اید بی ربط به ماسونی نیست.
در ضمن حتما می دانید که این اعداد در فراماسونری چه اهمیتی دارند؟!
اصلا می شود بدانم نظرتان در مورد فراماسونری چیست؟