Share This Article
نمی توان در این واقعیت تردید که بازتاب پارهای از مضامین به خصوص وقتی شکل گسترده و همه گیر پیدا می کند (البته در مواقعی که عنصری گیشه پسند محسوب نمی شود) ناشی از حقایقی ست که در سطح جامعه جریان دارد؛ با این فرض پر بیراه نیست اگر پرداختن به مضمون خیانت تا این اندازه در سینما و همچنین ادبیات ما دیده میشود ناشی از سیگنالهاییست که نویسنده و فیلمساز از جامعه پیرامون خود در یافت میکند. این مهم که در جشنواره فیلم فجر سال نود ویک و به خصوص نود تا اندازه بسیار زیادی بدان پرداخته شد و پای برخی از فیلمها را نیز به مسلخ کشید حقیقتی ست که امروز در سطح جامعه به روشنی می توان مشاهده کرد. شاید بسیاری از ما خوشمان نیاید اما برای یافتن نشانه های این مسئله لازم نیست زیاد دور برویم. از نوع کوچک تا بزرگ آن در پیرامون ما فراوان است.
حساسیت بهوجود آمده درباره فیلمهایی که چنین مضامینی را دستمایه خود قرار اده بودند به گونهای بود که دیگر کسی هوس نکند سراغ این قصهها برود و در حقیقت اینبار نیز سیاستگذاران فرهنگی ما این بار هم ترجیح دادند به جای حل مسئله، صورت مسله را پاک کنند. گویی اگر از این پس کسی در باره خیایت فیلم نسازد، بحث خیانت نیز در جامعه منتفی خواهد شد.
فیلم برف روی کاج ها ساخته پیمان معادی یکی از نمونه هایی بود که حساسیت به این مسئله به شکلی سفت و سخت دامن آن را گرفت و چندین بار کار آن تا توقیق و از سوی دیپر جرح و تعدیل و اکران پیش رفت و سرانجام هم جز اینکه نام فیلم را بیتر سر زبانها بیندازد نتیجهای در برنداشت. ظاها متولیان ماجرا اصلا به این مهم توجه نداشتند که نفس پرداختن به یک موضوع آن هم تا این اندازه رایج در جامعه (متاسفانه!) آنقدر اهمیت ندارد که چگونه پرداختن. یعنی اگر فرض بگیریم که مشکلی هم باشد در همین چگونه پرداختن است که می تواند به ترویج چیزی بینجامد یا نه. حقیقت اینکه فیلم برف روی کاجها افزون بر اینکه به لحاظ سینمایی فیلم در خور اعتنایی ست به نظر نمی رسد نه به این نیت ساخته شده باشد و نه نا خواسته به این وادی افتاده باشد. حال برای اینکه خوانندگان علاقمند به این ماجرا سر از احوال این فیلم در آورند قصه ی آن را در ادامه آورده ایم، نفد و بررسی فیلم البته بماند برای فرصتی دیگر با این توضیح اینکه قصه فیلم بخش کوتاهی از نوشته ای ست که در وبسایت پرده درباره برف روی کاج ها نوشته شده بود.
داستان فیلم برف روی کاج ها ساخته پیمان معادی

مورد رویا (مهناز افشار) زن جوانی است که مدرس پیانو است و همسرش علی (حسین پاکدل) که دکتر دندانپزشک است برای سفری کاری قرار است به آلمان برود. همزمان با سفر علی به آلمان یکی از شاگردان دائمی و قدیمی رویا به نام نسیم کشمیری هم ناپدید می شود و تلفن های خود را جواب نمی دهد رویا که از غیبت طولانی نسیم نگران شده با پرهام (زانیار خسروی) که دوست پسر وی است تماس می گیرد و بعد از تماس با او و اطلاعاتی که از پرهام می گیرد متوجه می شود که همسرش علی از مدت ها قبل با نسیم رابطه داشته است. رویا که پاک از این ماجرا گیج شده از پرهام خواهش می کند تا او را در خیابان ملاقات کند و بعد از ملاقات به واسطه اطلاعاتی که پرهام به وی میدهد متوجه می شود که علی برای ارتباط با نسیم به منزل مجردی همکارش بهروز (حسن معجونی) در کوچه شانزدهم خیابان گاندی می رفته است. رویا به همین جهت عصبی و پریشان خاطر به مطب بهروز می رود و ضمن گلایه از او می خواهد هر آنچه را که درباره رابطه علی و نسیم می داند را بیان کند و بهروز نیز به او اعتراف می کند که از مدت ها قبل از این رابطه خبر داشته است اما از رویا قول می گیرد که از این ماجرا چیزی به همسرش مریم (ویشکا آسایش) که دوست صمیمی رویا است تعریف نکند. رویا افسرده حال و درمانده به منزل خود می رود و جلسات تعلیم به تمامی شاگردان خصوصی اش را نیز لغو می کند و اصرارهای مریم برای شروع مجدد کارش نیز نمی تواند او را به زندگی امیدوار کند وی پس از تماس با دفتر هواپیمایی که علی از آنجا بلیت سفرش را تهیه کرده است متوجه می شود که علی اصلاً به آلمان نرفته و همراه با نسیم به لندن سفر کرده است. زندگی رویا همچنان ادامه دارد تا این که وی به صورت اتفاقی با نریمان (صابر ابر) که برادر نازی (الهام کردا) همسایه خانه روبرویی آن ها است آشنا می شود و این آشنایی ساده در دراز مدت تبدیل به علاقه می گردد. رویا که دوباره به زندگی امید پیدا کرده است در پی شاگردانی برای تعلیم پیانو میگردد و وضع ظاهری خانه اش را نیز تغییر می دهد و از مریم که علاقه زیادی به بازیگری و موسیقی دارد می خواهد تا برایش بلیت کنسرت سنتی که او جز کارکنان آنجا است را تهیه کند و از نریمان نیز دعوت می کند تا با هم به این کنسرت بروند. درست در شبی که نریمان و رویا راهی خانه مریم می شوند تا بلیت های کنسرت را از او بگیرند رویا با همسرش علی که در خانه مریم و بهروز است و تازه از سفر برگشته روبرو می شود. علی از رویا می خواهد که او را به خاطر اشتباهات گذشته اش عفو کند اما رویا با نفرت از او روی برگردانده و با نریمان به کنسرت می رود و بعد از اجرای کنسرت نیز از مریم گلایه می کند که چرا از بازگشت علی و اینکه او می دانسته علی با نسیم رابطه دارد چیزی به او نگفته است. رویا هنگامی که به منزلش باز می گردد با علی روبرو می شود که پشت میزی در خانه اش نشسته است. رویا به سمت علی می رود و به او اعتراف می کند که او هم مانند علی خیانت کرده است و بعد از سال ها با مردی جوان به کنسرت رفته و دلش هم لرزیده است!
پیوست1
دل نوشته مهناز افشار درباره برف روی کاج ها:

«من یک انسانم»
« در روزهای خاکستری زندگیام، که شاید خاکستریاش نمیبینم و حس نمیکنم
با شاگردانم سر و کله میزنم، خانه را برای همسرم همیشه مرتب و آراسته نگه میدارم
باشگاه نمیروم چون وقتش را ندارم، اما پیاده روی روزانهام را دوست دارم، خلوتیست برای من.
معاشرتی ندارم، دوستی دارم، با او خوبم، با او حرف میزنم و با شیطنتها و خواستههایش زندگی میکنم.
یعنی زندگی من رنگ دیگری ندارد؟
نمیدانم…
همسرم ترکم میکند و من آگاه میشوم و میفهمم چیزهایی را که حقام هست بدانم
اما دیگران این حق را دریغ کردهاند، حالا دیگر هیچکس نباید بفهمد من غمگینم، هیچکس نباید بفهمد.
غم من مال من است نه دیگران!
تازهواردی مرا به خود آورد. منی را که رنگهای دیگر زندگیام را از خود و همسرم دریغ کردهام.
او مرا به یادم میآورد که من یک انسانم!
و حق رنگ پاشیدن به زندگی خاکستریام را دارم.
او که مرا ترک کرده بود می آید، اما من به او میگویم. میگویم چون حق اوست بداند من با کسی آشنا شدم و فقط آشنا شدم تا یاد بگیرم و بگویم زندگیام را چه غمگین داشتم.
آشنا شدم تا یاد بگیرم
زندگی همان لایه ظاهریاش نیست و نخواهد بود، من لایههای عمیق تری از زندگیم را گم کرده و فراموش کرده بودم. لایههایی که شاید اگر در همه این سالها به آنها میرسیدم و نگاه میکردم، اینقدر خاکستری نمیشد. اما آیا فقط من ؟
یا او هم باید میرسید؟
و حالا حق من و توست که بدانیم، میخواهیم بمانیم یا نه…
«یادداشت رویا از زبان مهناز»
و من این رویا را زندگی کردهام که بدانم زندگی در قالب انسانهای دیگر چه تجربههای نکرده و ندیدهیی را به تو میآموزد.
رویای برف، رویای من بود…
مهناز افشار
٧ اردیبهشت ١٣٩٢
مد و مه اردی بهشت 1392