Share This Article
رفقای جدانشدني سينماي ايران سال هاي طولاني است که که با هم رفاقت دارند و با هم فيلم ميسازند. با هم فعاليت مطبوعاتي ميکردند. با هم فيلم کوتاه و مستند ميساختند. با هم سريال جلوي دوربين ميبردند و با هم فيلم بلند سينمايي مي سازند. کارگردان هايي که نگاه متفاوتي به سينما دارند و هر فيلمشان پيش از اينکه وامدار کليشه هاي رايج باشد، مبين نگاهي تازه به سينماست. آنها تجربهگرايي دوران فيلم کوتاه را به سينماي حرفهاي و فيلم بلند آوردهاند. آنها در پي خلق جهاني شخصي هستند و در روزهاي موفقيتشان ميتوانند ديگران را نيز در اين دنيا شريک کنند. اتفاقي که در «شبانه روز» رخ داد و خيلي ها جذب نحوه روايت و دنيايي شدند که اين دو کارگردان جوان ترسيمش کرده بودند.
اميد بنکدار و کيوان علي محمدي در سومين همکاري مشترکشان در ساخت فيلم بلند سينمايي «ارغوان»، بر سوژهاي عاشقانه دست گذاشتهاند. «ارغوان» که ايدهاش از داستان کوتاهي برگرفته شده در سه دهه و در دو مقطع زماني روايت ميشود. بايد ديد اين دو فيلمساز پس از 5 سال دوري از سينما در سي و سومين جشنواره فيلم فجر چه دستاوردي براي مخاطبان به همراه دارند./ ساناز قنبری
اميد بنكدار:
همه چيز در خدمت
خلق لحظه هاي حس، عاطفي
در ابتدا برويم سراغ دوري چندين ساله شما از سينما. 5 سال دوري از سينما برايتان آزار دهنده نبود و اصلا چرا نبوديد؟
-چرايش را بايد از کساني پرسيد که باعث اين نبودن ها شدند. براي صدور پروانه نمايش و اکران اولين فيلم مان «شبانه» يک سال دوندگي کرديم و چون نتيجه اي نگرفتيم براي ديده شدن فيلم پيشنهاد تهيه کننده اي را مبني بر واگذاري فيلم در قبال سند يک زمين پذيرفتيم. بعدها معلوم شد آن زمين وجود خارجي ندارد، اما تهيه کننده کذايي در عوض توانست «شبانه» را اکران کند. يک سال بعد و در ماه محرم آن هم کمتر از سه هفته! صدور پروانه ساخت فيلم دوم مان «شبانه روز» نزديک به يک سال طول کشيد و پروانه زماني صادر شد که سرمايه گذار فيلم به اين روند فرسايشي مشکوک و انصراف داده بود. چند ماه دوندگي و تلاش بي وقفه براي جذب سرمايه به پيدا شدن سرمايه گذار دوم انجاميد. فيلم توليد شد و در جشنواره فجر به نمايش درآمد و نامزد دريافت چند جايزه و برنده سيمرغ بهترين فيلمبرداري و بعد از جشنواره توقيف شد. تلاش ما براي دريافت پروانه نمايش نزديک به دو سال طول کشيد. فيلم پس از چند ماه (با وجود تعدد بازيگران که در سينماي ايران بي سابقه بود)، بدون تبليغات در ماه رمضان اکران شد. در حالي که ما فرسوده و شرمنده سرمايه گذار و عوامل (که هنوز بخشي از دستمزدشان را نگرفته بودند) شده بوديم. بعد از «شبانه روز» ما دو فيلم نامه مستند، دو فيلم نامه سينمايي و يک سريال تلويزيوني نوشتيم، اما هر يک از اين پروژه ها بعد از هفته ها و ماه ها جلسه و مذاکره و دوندگي و بارها و بارها بازنويسي به علتي به توليد نرسيدند. حالا که مي پرسيد مي توانم بگويم دوراني دشوار و روزهايي تلخ را پشت سر گذاشتيم و البته برايمان آزار دهنده بوده، اما متاسفانه نمي توانم بگويم چقدر. شايد بسيار بيش از آنچه قابل توصيف باشد.
تجربه كار در تلويزيون چقدر در فيلمسازي به كمك تان آمد؟
-کمک کننده به مفهوم آزمودن شيوه هاي نوين در فيلمسازي مطلقا نبوده. تنها کمکش بالا بردن ميزان صبوري و طاقت مان در تحمل دشواري ها بود و البته از جهاتي ديگر براي ما جذاب بود. ما تجربه کار تصوير در همه مديوم ها از ويدئو آرت و فيلم کوتاه و مستند و تجربي تا فيلم سينمايي را داشتيم، اما تا به حال سريال نساخته بوديم. سريال سازي در تلويزيون براي ما چالش تازه اي بود. اين که بتوانيم با رعايت همه قوانين و ضوابط و محدوديت هاي تلويزيون سريال بسازيم، اما دغدغه ي کيفيت داشته باشيم و زيبايي شناسي و تصوير را فداي سرعت توليد نکنيم. طبيعتا چالش دشواري بود چون بودجه اين سريال محدود بود و ما فرصت معين و حتي اندکي براي توليد داشتيم. به همين خاطر با انرژي مضاعفي کار را به سرانجام رسانديم که هم بتوانيم توليد- با معدل روزانه هفت دقيقه داشته باشيم و هم بتوانيم کيفيت کار را در حد يک فيلم سينمايي (که با روزي سه دقيقه زمان مفيد توليد مي شود) نگه داريم. ما سعي کرديم طعم و شکل تازه اي از سريال را به لحاظ شکل روايت و قاب بندي و تدوين و زيبايي شناسي به تلويزيون پيشنهاد کنيم و حق انتخاب مخاطب تلويزيون را براي گونه هاي سريال گسترش دهيم، اما اين ميزان از تلاش و وسواس ما براي تهيه کننده پروژه که سريال سازي را صنعت محض و کارگردان و عوامل را تکنيسين و اّپراتورهايي براي توليد (محصولي به نام سريال) مي دانست، کوچکترين اهميتي نداشت و بيهوده و بي معنا به نظر مي رسيد.
نحوه همكاري شما در نوشتن يك فيلمنامه مشترك با فيلمنامه نويس همكارتان چگونه شكل گرفت؟ چطور اين همكاري شكل مي گيرد و در نهايت فيلمنامه نوشته مي شود؟
-تا پيش از «ارغوان»، من و کيوان فيلم نامه کارهايمان را دو نفره مي نوشتيم، اما بعد از خواندن داستان کوتاه علي اکبر حيدري تحت عنوان «ممکن است خيلي ها براي مردنش گريه کرده باشند» از کتاب «بوي قير داغ» تصميم گرفتيم به جاي روال رايج کار در سينما يعني گرفتن اجازه از نويسنده براي اقتباس از داستانش، از خود او (نويسنده اثر) دعوت کنيم که براي اقتباس و گسترش داستان و تبديل آن به فيلم نامه حضور موثر و خلاقانه داشته باشد. علي علاوه بر اين که نويسنده ي خوب و توانايي است، انسان آزاده و دوست بي نظيري است. به همين خاطر دعوت ما را پذيرفت و با شناخت خوبي که از سينما و فيلم نامه نويسي داشت، فيلم نامه «ارغوان» خيلي سريع جلو رفت و به سرانجام رسيد. همکاري ما به اين شکل بود که هر هفته جلسات منظمي داشتيم و ايده ها و پيشنهادهاي مان را با هم مطرح مي کرديم و در طول هفته روي نکات توافق شده کار مي شد و بعد از خواندن بخش هاي نوشته شده در جلسه بعدي، روي ويرايش آن بخش ها کار مي کرديم و در مورد ايده هاي تازه براي بخش هاي بعدي صحبت مي کرديم تا به توافق برسيم و باز در طول هفته ي بعد- علاوه بر نوشتن بخش هاي تازه، بخش هاي قديمي را روتوش مي کرديم.
فيلمنامه چه تمي دارد و چطور اين ايده شكل گرفت؟
-ايده آن همان طور که عرض کردم از داستان کوتاه آقاي حيدري آمده است که البته توسط خودشان گسترش پيدا کرد و بعد به شکل گروهي نوشته و ويرايش و تکميل شد. «ارغوان» در سه دهه و در دو مقطع زماني روايت مي شود و حال و هوايي عاشقانه دارد.
قبل از شروع فيلمبرداري، فيلمنامه را كامل مي نويسيد؟
-قطعا. ما هنوز اعتماد به نفس بداهه پردازي را پيدا نکرده ايم و معتقديم کارگردان قبل از ورود به صحنه بايد به همه جزييات اشراف داشته و براي سوال هاي تک تک عوامل از پيش پاسخ داشته باشد. به همين خاطر قبل از شروع فيلمبرداري نه تنها فيلمنامه بايد کامل شده باشد بلکه دکوپاژ لااقل نيمي از صحنه هاي فيلم نامه هم بايد انجام شده باشد. به همين خاطر ما معمولا پيش توليد بسيار فشرده و پرکاري داريم که مي بايست در آن علاوه بر تست گريم و دورخواني و انتخاب عوامل و عقد قراردادها، حداقل نيمي از لوکيشن هاي فيلمبرداري انتخاب و مشخص و دکوپاژ و استوري بورد آن طراحي و آماده شده باشد.
چند بار فيلمنامه را بازنويسي كرديد؟
-بازنويسي زيادي نداشتيم. بيشترين انرژي موقع در آوردن پلات اوليه صرف شد، اما بعد از نوشته شدن فيلم نامه تغييرات در حد روتوش ديالوگ ها يا تنظيم تمپوي صحنه ها بود.
شخصيت هاي فيلم تان ما به ازاي بيروني دارند؟
-خير. «ارغوان» قصه اي کاملا خيالي است. دو تا از شخصيت ها از داستان کوتاه علي به فيلمنامه آمده اند و بقيه براي فيلمنامه ساخته شدند. گاهي پيش مي آيد که براي طراحي يک شخصيت از يک فرد واقعي ايده بگيريم يا از مدل گويش و رفتار و نوع برخورد او الهام بگيريم، اما همه شخصيت هاي «ارغوان» زاييده تخيل است و براي گسترش موقعيت دراماتيک طراحي شدند.
«ارغوان» را در سبك و سياق «شبانه»و «شبانه روز» ساختيد؟
-خير. همان طور که «شبانه روز» با «شبانه» تفاوت فاحش ساختاري و روايي داشت، «ارغوان» هم با هر دو فيلم تفاوت آشکاري دارد. «ارغوان» فيلمي قصه محور است و ساختار و کارگرداني در خدمت روايت قصه و خلق لحظه هاي حسي عاطفي آن طراحي شده.
در خصوص انتخاب بازيگران توضيح دهيد؟
-از ابتدا براي انتخاب بازيگران «ارغوان» به ترکيبي از بازيگران تاتري و چهره هاي سينمايي فکر کرده بوديم. مرتضي اسماعيل کاشي را از دو سه سال پيش در تاترهاي «مکبث» و «ويتسک» به کارگرداني رضا ثروتي ديده بوديم و مي شناختيم و کيفيت بازيگري او و وسواس و سختکوشي و هوش کم نظيرش را تحسين مي کرديم. در جلسات متعدد با هم درباره هنر و نمايش و بازيگري صحبت کرديم و منتظر فرصتي بوديم که بتوانيم او را براي همکاري به کار دعوت کنيم. اولين تلاشمان که نقشي منفي و پيچيده در پروژه سريال بود به سرانجام نرسيد تا اين که «ارغوان» نوشته شد و مرتضي براي نقش فرهاد به پروژه دعوت شد و بخاطر کيفيت و هوش بالايش با اين که تا کنون هيچ کار تصويري انجام نداده بود و هيچ تجربه اي از بازيگري مقابل دوربين نداشت، بازي دقيق و پر از جزيياتي ارائه کرده که ما از نتيجه آن بسيار راضي هستيم و اميدواريم که مخاطبان هم از ديدن بازي او لذت ببرند. ما آينده روشني را براي او پيش بيني مي کنيم. الهام کردا را هم از بازي هايش در تاتر مي شناختيم. بخصوص در دو نمايش «هفده دي کجا بودي» و «خاموشي دريا» بازي هاي پخته و تاثير گذاري داشت و «ارغوان» دومين تجربه همکاري من و کيوان با اوست که حالا نه فقط بازيگر کارهايمان بلکه يکي از دوستان صميمي ماست. دوستان عزيزي هم براي اولين بار در اين فيلم با ما همکاري داشتند، مثل ياسمين پازوکي يا نيکي نصيريان بازيگر خردسال که بسيار باهوش است و نسيم ادبي که همکاري با او واقعا بي نظير بود. مريم بوباني و شقايق فراهاني هم از دوستان نزديک ما هستند که در «ارغوان» به کمک مان آمدند و علت انتخاب و دعوتشان جداي تناسب با نقش و توانايي شان، سمپاتي متقابل ميان ماست. خانم رابعه مدني که مادر همکار خوبمان امير شهاب رضويان است حضور کوتاه و بسيار دلنشيني در فيلم دارند و در پايان بايد از مهتاب کرامتي و مهدي احمدي ياد کنم که اولين حضورشان مقابل يکديگر فيلم مستند «سرخ» ساخته من وکيوان بود و خوشحاليم که يک بار ديگر توانستيم با اين دو عزيز همکاري کنيم.
قبل از شروع كار دورخواني هم داشتيد؟
-ما هميشه در مرحله پيش توليد دورخواني داريم، اما براي فيلم «ارغوان» چون ترکيبي از بازيگران تاتر هم به جمع ما اضافه شده بودند، تمرين هايمان را به دورخواني و تحليل شخصيت محدود نکرديم و مانند يک کار تاتر تمرين هاي پياپي داشتيم و سکانس هاي فيلم را مانند صحنه بندي تاتر در جلسات متعدد تمرين مي کرديم، روي لحن- تمپو- سرعت و شدت صداي بازيگران موقع ادا کردن ديالوگ ها بحث مي کرديم. پيشنهادهاي رفتاري براي نزديک شدن بازيگران به شخصيت ها مي داديم و پيشنهادهاي آن ها را مي شنيديم و مناسب ترين شان را براي طراحي نقش به کار مي بستيم.
فضاي كار با توجه به بازيگران مطرحي كه در فيلم تان حضور دارند چطور بود؟
-فضاي کارهاي ما همواره فضاي سالم و بي حاشيه اي است. چه در «ارغوان»، چه در «شبانه» و چه در «شبانه روز» که مي توان آن را يکي از پرستاره ترين فيلم هاي سينماي ايران ناميد، ما هرگز حاشيه و اختلاف و جنجال نداشته ايم. وقتي همه چيز از پيش مشخص شده باشد و بازيگر پيش از رفتن جلوي دوربين بداند که خواسته کارگردان از او چيست. وقتي تعداد و اندازه نماها و جمله هاي هر نما از پيش مشخص شده باشد و کار در يک فضاي دوستانه و پر از احترام پيش برود، دليلي وجود ندارد که چيزي جز آرامش و احترام در فضاي کار جاري باشد. البته بحث و اختلاف نظر در کار امري طبيعي است و گاهي ممکن است پيش بيايد، اما با نکاتي که اشاره کردم اين اختلاف نظرها هيچوقت به فضاي کار آسيبي نمي رساند.
شما از جمله كارگردان هايي هستيد كه دوست داريد در تمام لحظه هاي ساخت فيلم حضور و كنترل داشته باشيد؟
-ما معتقديم که تعريف کارگرداني همين است. به نظر شما رهبر ارکستر اگر روي تک تک نوازندگان کنترل و هدايت نداشته باشد و اجازه دهد هر يک از اعضاي ارکستر ساز خودش را بزند ما هيچوقت مي توانيم از آن رهبر و از آن ارکستر يک موسيقي درست بشنويم؟ کارگردان بايد براي يکايک اعضاي گروه بيشترين انگيزه را ايجاد کند و آن ها را تشويق کند تا با بيشترين ميزان انرژي و خلاقيت سطح کيفي کار را به بالاترين حد ممکن برساند و نيروهاي آن ها را در راستاي کار همسو کند. به همين خاطر ما هميشه از اولين لحظه نوشته شدن فيلمنامه تا اکران شدن فيلم هايمان حضور داريم و تلاش مي کنيم. موقع اکران فيلم «شبانه روز» در کنار بازيگران کار جلوي در سينما آزادي مي ايستاديم و درباره فيلم براي مردم توضيح مي داديم. بازيگران با طرفدارانشان عکس يادگاري مي گرفتند و بليت فروشي مي کردند و ما همراهي شان مي کرديم. متاسفانه در کشور ما تعريف و تصور غالب از کارگرداني فيلم چيز متفاوتي است.
مونتاژ فيلم را همزمان انجام داديد؟
-من و کيوان همراه سياوش پورخليلي فيلم «ارغوان» را مونتاژ کرديم. سياوش هم زمان با فيلمبرداري کار سينک صدا و انتخاب برداشت هاي تاييد شده و چيدمان اوليه صحنه ها را انجام داد و بعد از پايان فيلمبرداري کيوان هم به مونتاژ پيوست و در پايان هم من به گروه تدوينگران «ارغوان» اضافه شدم و کار به شکل گروهي انجام شد.
براي ساخت اين فيلم با چه مشكلاتي مواجه شديد؟
-مشکلات ساخت «ارغوان» مشکلات رايج و مشترک ميان همه کارگردانان هم نسل ماست که به شکل مستقل کار مي کنند. سينماي فرهنگي غالبا نه توسط نهادهاي دولتي حمايت مي شود و نه بخش خصوصي نگاه حمايتگري به آن دارد. به همين خاطر جذب و تامين سرمايه براي چنين فيلم هايي براي ما و امثال ما بسيار بسيار دشوار است. ما هنوز هم با مشکلات مالي اين پروژه دست به گريبان هستيم و هنوز هم اميد داريم حالا که ارزش هاي کيفي فيلم توسط هيات انتخاب جشنواره ديده شده، نه براي حمايت از سينماي مستقل و فرهنگي بلکه براي حمايت از کساني که دارند براي ارتقاي سطح کيفي و استانداردهاي فني سينما تلاش مي کنند- تصميم گيرندگان از اين فيلم و از اين فيلم ها حمايت کنند.
شانس تان را در كسب جوايز اين دوره چطور برآورد مي كنيد؟
-سئوال سختي پرسيديد چون جواب طولاني دارد! چند وقت پيش مصاحبه اي خواندم از «جعفر مدرس صادقي» نويسنده صاحب نام که ديدگاه جالبي در مورد جوايز ادبيات داشت. او مي گويد: «جايزه هميشه دو طرف دارد. يک طرف که برنده است و يک طرف که بازنده است. آن که برنده است راضي است و آن که بازنده است ناراضي. توي هر مسابقه اي به همين ترتيب است. و مسابقه هم فقط براي سرگرمي و وقت گذراني است. سرگرمي و مسابقه هيچ بد نيست و خيلي هم خوب است، اما ادبيات منزلتش خيلي بالاتر از اين حرفهاست…». من فکر مي کنم اين حرف ها در مورد سينما هم مي تواند مصداق داشته باشد. طبيعتا گرفتن جايزه براي ما هم مانند هر فيلمساز ديگري خيلي خوشايند است و ما هم از تشويق و ديده شدن کارمان خوشحال مي شويم. اصلا مگر کسي هم هست که از توجه و تشويق و جايزه گرفتن ناراحت و ناراضي باشد؟ اگر سراغ داريد به من هم نشان دهيد! اما من فکر مي کنم صرف گرفتن جايزه براي يک فيلمساز، يک نويسنده، يک نوازنده يا نقاش يا هنرمند (به مفهوم عام) نبايد هدف باشد. گاهي با فيلمسازاني برخورد کرده ام که گفته اند دارم براي جشنواره پليس يا غيره و غيره يک فيلم مي سازم و عجله دارم که کارم زودتر به جشنواره برسد. سوالي که براي من پيش مي آيد اين است که اگر هدف از ساخته شدن يک فيلم، فقط نمايش دادن در جشنواره است، پس تکليف خود هنرمند چيست؟ پس لذت ساختن اثر هنري چه مي شود؟ خوب است که ما فيلم بسازيم براي آن که فيلمسازي در نگاهمان زيباترين و لذت بخش ترين و آرامش دهنده ترين کار جهان است. براي آن که بتوانيم احساسات و فکرها و تلقي هايمان را نسبت به زندگي و نسبت به دنيا نشان دهيم. براي آن که آن جمله ي خاص يا آن لحظه ي ناب، آن زاويه ي جالب يا آن انعکاس خورشيد را ثبت کنيم و به آدم هاي ديگر نشان دهيم تا بگوييم: ببينيد اين را من نوشتم، اين تصوير را من ساختم! جايزه بالاتر از اين هم هست؟
خب طبيعي است که اگر جايزه بگيريم، ممکن است کلي از مشکلات مالي فيلم حل شود. کلي هم از اين که برويم روي سن و در تلويزيون نشان مان دهند و دوست و فاميل هم ببينند که عموزاده يا پسرخاله شان جايزه گرفته خوشحال مي شويم، اما حرف من اين است که اي کاش سقف آرزوي ما فقط اين نباشد. قبل از فيلم «ارغوان» من و کيوان مستندي ساختيم به نام «ابراهيم در آتش». اين فيلم اداي دين ما بود به آقاي ابراهيم اصغرزاده که خودش مستندساز خيلي خوبي بود و در دوره اي دستيار ابراهيم حاتمي کيا بود و در واقع او باعث شد که ما بتوانيم اولين فيلم کوتاه داستاني مان را بسازيم. اين آدم سالها درگير جنگ بود و از نوجواني در جنگ حضور داشت و در گردنش ترکش داشت و بعد از جنگ هم با فيلمسازي مصدومين و رزمندگان و قربانيان جنگ را به تصوير کشيد. يک فيلم ساخته به اسم «نفس هاي ماندگار» که درباره قربانيان بمباران شيميايي است که يک سند بي نظير از مظلوميت جوانان ما در جنگ و يک مستند درخشان است. اين آدم آخرش هم در همين راه قرباني شد و از دست رفت. وقتي که مي رفت تا صداي آخرين فيلمش را در لرستان ضبط کند، هواپيمايش سقوط کرد. جنگ تمام شده بود و او که آرزوي شهادت داشت سال ها بعد از پايان جنگ شهيد شد. براي ما ساختن فيلمي درباره ي چنين آدمي کار سختي بود و مي خواستيم حتما به بهترين شکل انجامش دهيم. دوره تحقيق و جمع آوري مصالح تصويري خيلي طول کشيد و خانم ناهيد دل آگاه تهيه کننده پاي کار ايستاد و خانم نوشين خدامي همسر آقاي اصغرزاده که خدا حفظشان کند کلي در همه مراحل کمک مان کرد و بالاخره کار آبرومندي از اين مرد نازنين ساخته شد. فيلم سال پيش در جشنواره سينما حقيقت نمايش داده شد و در بخش مستند پرتره هم جايزه گرفت. يادم هست موقع نمايش فيلم در سالن سينما فلسطين نشسته بوديم. فيلم تمام شد و فيلم بعدي داشت شروع مي شد که در آن تاريکي يک خانمي با چادر آمدند و يک کاغذي به دست من دادند و گفتند اين براي شماست و رفتند. من حتي صورتشان را نديدم. وقتي از سالن آمدم بيرون ديدم که نوشته اند آقا ابراهيم را مي شناخته اند و با جملات بسيار ساده و قشنگي به ما دست مريزاد گفته بودند براي اين که توانسته بوديم به او اداي دين کنيم. من اين کاغذ را نگه داشته ام و فکر مي کنم که تا آخر عمر هم آن را نگه خواهم داشت و بايد بگويم خواندن آن اشک به چشمم آورد. اين که مخاطبي بعد از ديدن فيلم ما در تاريکي سالن سينما بنشيند و احساساتش را روي بريده کاغذي با ما درميان بگذارد، برايمان لذتي داشت که حتي روز اختتاميه بالاي سن هم قلبمان از شور و هيجان به آن ميزان فشرده نشد. اين توضيحات مفصل را دادم براي اين که خواهش کنم با اين شرايط از ما در تخمين ميزان شانس مان براي گرفتن جايزه نپرسيد، چون کار ما فيلمسازي است و اين ديگرانند که بايد داوري کنند. اصلا مگر بدون ديدن فيلم هاي ديگر و زحماتي که همکاران و بخصوص فيلمسازان هم نسلمان و جوان ترها کشيده اند، مي شود چنين تخميني زد؟
فكر مي كنيد تماشاگران و منتقدان جشنواره چه استقبالي از فيلم تان بعمل آورند؟
-جواب دادن به اين سئوال کار سختي است و مي تواند مثل جواب سئوال قبلي تان بحث طولاني بطلبد، اما قصد ندارم خسته تان کنم. فکر مي کنم فارغ از خودخواهي، «ارغوان» به لحاظ فيلمنامه، فيلمبرداري، طراحي صحنه و لباس ، صداگذاري، موسيقي و بازيگري کاري است پر از ايده و جزييات و ريزپردازي که عوامل (از سر گروه ها گرفته تا تک تک دستياران) براي آن زحمت بسياري کشيده اند. من تخصص يا توان پيش بيني بازخورد مخاطبان و منتقدين را ندارم، اما آرزو مي کنم زحمات و تلاش هاي همکارانم در اين فيلم ديده و پسنديده شود. «ارغوان» فيلمي است درباره ي عشق که عاشقانه ساخته شده و اميدواريم که بتواند در اين زمستان سرد و خشک بر دل مخاطبان هم اندکي شور و گرمي بتاباند.
كيوان علي محمدي:
نماهاي بلند، ميزانسنهاي مبتني به عمق ميدان
فضاي فيلم «ارغوان» چه شباهت ها و تفاوت هايي با آثار قبلي سينمايي تان «شبانه»و «شبانه روز» دارد؟
-همانگونه که «شبانه» و «شبانه روز» ادامه منطقي فيلم هاي کوتاه و مستند من و اميد بودند، «ارغوان» نيز در کارنامه کاري من و اميد مسير طبيعي پس از «شبانه» و «شبانه روز» است. من و اميد در طول اين سالها تلاش کرديم به هر فيلم به عنوان يک تجربه خلاقه نگاه کنيم و به باور خودمان مجموعه آثار ما به رغم شباهت هاي بسيار تفاوت هاي ماهوي با هم دارند. هر فيلم بنا به ضرورت، فرم و ساختار خود را مي طلبد و از آنجايي که «ارغوان» فيلمي کاملا قصه گوست فرم و ساختاري کاملا متفاوت با «شبانه» و «شبانه روز» را طلب مي کند. «شبانه» روايت گر فضا و اتمسفر بود. فضايي ذهني که توهمات سامان نيافته يک شخصيت را بر روي پرده نقره اي روايت مي کرد. من و اميد در زمان ساخت «شبانه» به دنبال آن بوديم که مخاطب به مانند شخصيت اول فيلم فضايي کابوس گونه را تجربه کند و تمامي عناصر سينما را (صدا، رنگ، نور، قاب بندي و…) به کار گرفتيم تا به زبان سينما اين فضاي کابوس گونه را براي مخاطب بسازيم و البته بسيار خوش خيال بوديم که فکر مي کرديم سينماي ايران به دنبال فضاهاي جديد و ايده هاي تازه است و کساني که حيات خود را با نبودن ديگران معنا مي کنند از همان ابتدا تمامي تلاش خود را براي نابودي اين فيلم بکار بستند. چرا که ما با همان امکاناتي فيلم ساختيم که سال ها در اختيار اين افراد بود و هميشه نبود امکانات دستاويز و بهانه اي بود تا آنها ناتواني هاي خود را توجيه کنند. «شبانه روز» فيلمي بود مبتني بر فيلمنامه اي با روايت چند پيرنگي و از همين روي فرم و ساختار متفاوتي نسبت به «شبانه» و حتي نسبت به هر کدام از قصه هاي خود مي طلبيد. فيلمي با چهار نوع دکوپاژ متفاوت که بنا به ضرورت قصه، رنگ، قاب بندي، ميزانسن و حرکت دوربين هاي متفاوتي براي آنها طراحي شد. فيلمي که بيش از دو سال به دلايلي نامعلوم در محاق توقيف ماند و… .
همانطور که پيشتر اشاره شد «ارغوان» به دليل ذات قصه گوي خود فرم و ساختار متفاوتي را نياز داشت. جهان «ارغوان» جهان عاشقانه هاست. جهاني پر از لحظه هاي ناب و احساسات پاک. براي ساخت اين جهان استفاده از فرم و ساختاري مانند «شبانه» و «شبانه روز» جهالت محض بود و خدا را شکر مي کنيم در روزگاري که جهل و ناداني به ارزش تبديل شده و فيلمسازي به شکل باري به هر جهت نشانه ذکاوت و هوشمندي است ما و دوستانمان همچنان روايتگر جهان شخصي خود هستيم. جهاني که ارزش هايش در ذات هنر سينماست و نه در حاشيه ها و سياست بازي ها.
محور اصلي «ارغوان» چطور شكل گرفت؟
-«ارغوان» بر اساس داستاني کوتاه از مجموعه داستانهاي کتاب (بوي قير داغ) نوشته علي اکبر حيدري شکل گرفت. اميد پس از خواندن اين داستان، خواندن آن را به من توصيه کرد. من نيز بعد از خواندن آن بسيار تحت تاثير اين داستان قرار گرفتم و به اميد پيشنهاد کردم با علي صحبت کنيم و به او پيشنهاد دهيم که فيلمنامه بلندي بر اساس اين داستان بنويسيم. اولين قرار ما در فضاي بيروني باغ فردوس(موزه سينما) شکل گرفت جايي که سالها قبل من و اميد آموزش سينمايي خود را در آنجا شروع کرده بوديم. علي چنان با شور و هيجان از پيشنهاد ما استقبال کرد که مطمئن شديم در کنار اين دوست و همکار جديد روزهاي خاطره انگيزي را سپري خواهيم کرد. «ارغوان» از دل اين لحظات شکل گرفت. لحظاتي که تنها باور قلبي مان به «ارغوان» باعث شد به رغم تمامي سختي ها از اين مسير پر از سنگلاخ گذر کنيم و به ياري دوستاني که هيچ گاه تنهايمان نگذاشته اند، اين راه را تا به آخر طي کنيم.
زمانيكه طرح و فيلمنامه فيلم را مي نوشتيد چقدر مخاطب را در نظر داشتيد؟ كلا چقدر به مخاطب و خواست او احترام مي گذاريد؟
-آنچه که براي هرسه نفر ما در زمان نگارش «ارغوان» مهم بود جهان خود «ارغوان» بود و بس. توقعات، توهمات، آرزوها و خيال پردازي هاي ديگران هيچ گاه مساله ما نبوده و نخواهد بود و از آنجايي که هميشه فيلمهايمان را در بخش خصوصي ساخته ايم و هيچگاه به دنبال حيف و ميل بيت المال و فيلمسازي رانتي نبوده ايم، نيازي به دروغ پردازي و پنهان شدن پشت شعارهاي پوپوليستي نداريم. ما فيلم مي سازيم تا به نيازهاي خود پاسخ گوييم، نياز به ساختن جهاني پر از رنگ و نور و صدا، پر از سينما، پر از شعر، پر از نقاشي، پر از ادبيات، پر از چيزهايي که بودنشان براي هر مخاطبي سکرآور است و نبودشان دنيا را جولانگاه جاهلان و فرصت طلبان مي کند. شما از واژه مخاطب استفاده کرديد. مخاطب. واژه اي که اين روزها شوربختانه از معناي واقعي خود تهي شده و هر مصرف کننده اي را با اين نام مي خوانيم. «ارغوان» براي مصرف کننده ساخته نشده، براي کسي که به دنبال مصرف همه چيز است. مصرف کننده اي که تنها مصرف ميکند و بس. هوا را مصرف مي کند و در آلوده کردن آن ذره اي ترديد به خود راه نمي دهد. فضاي سبز را مصرف مي کند و کمر به قتل جنگل ها و مراتع مي بندد. حيات وحش را نابود مي کند، آب ها را آلوده مي کند چون حق خود مي داند که همه چيز را مصرف کند، همانگونه که در طول اين سالها فرهنگ را مصرف کرده و به دروغ نام خود را مخاطب قرار داده است. پس بر ما ببخشاييد اگر با اين مصرف کننده با تندي صحبت مي کنيم. چرا که آنهايي که در برابر ميکروفن ها و دوربين ها پشت شعارهاي عوام فريبانه پنهان شده اند ايمان داشته باشيد که ريگي در کفش دارند و نمي خواهند خواب اين خفتگان مصرف کننده را آشفته کنند. بيداري اين خفتگان برابر است با پاسخگو شدن پوپوليست ها. مخاطب «ارغوان» مصرف کننده نيست، سينمادوستي است هوشمند که مي تواند از قصه گويي به مفهوم کلاسيک در کنار تجربه هاي تازه ي روايي و تصويري استقبال کند و پذيراي موسيقي، عشق و تصوير باشد.
تعداد كارگرداناني كه فيلمنامه هايشان را خودشان مي نويسند رو به زياد شدن است. به نظر شما چرا؟
-اصولا براي شکل گيري يک فيلم خلاقه نياز است در ابتداي راه سه راس کنار يکديگر قرار گيرند و يک مثلث شکيل را بسازند. تهيه کننده فهيم، فيلمنامه نويس خلاق و کارگردان صاحب فکر و انديشه. در طول مسير ديگر افراد خلاق در کنار اين سه ضلع مثلث قرار مي گيرند (بازيگران و عوامل پشت دوربين) و با نگاه آرتيستيک خود جهان پر از ظرايفي که مد نظر کارگردان است را شکل مي دهند. متاسفانه در سينماي ما روز به روز خلاقيت جاي خود را به فرمول هاي کليشه اي و امتحان پس داده مي دهد و صاحبان فکر و انديشه به کنج انزوا رانده مي شوند و فرصت طلبان مصرف کننده جاي آنها را مي گيرند. در سينمايي که گعده ها تعيين کننده مسير پيش روي يک فيلم است و تخصص و خلاقيت جاي خود را به چاپلوسي و تملق داده کارگردان هم نيازي ندارد به يک موجود مزاحم که عنوان فيلمنامه نويس را يدک مي کشد. در اين نوع خاص از سينما کارگردان با چند برگ کاغذ به عنوان طرح فيلمنامه سر صحنه مي رود و از ابرو باد و مه و خورشيد و فلک (بازيگران و عوامل پشت دوربين) کمک مي طلبد که او را ياري کنند تا چيزي تحت عنوان فيلم ساخته شود. شوربختانه ما از اين نوع کارگردانان صاحب سبک و پردل و جرات نيستيم و تا زماني که فيلمنامه کامل نداشته باشيم پيش توليد را شروع نمي کنيم و تا زماني که دکوپاژ فيلم را در دوران پيش توليد کامل نکرده باشيم وارد فاز فيلمبرداري نمي شويم. «ارغوان» نام سه فيلمنامه نويس را در تيتراژ خود يدک مي کشد، فيلمنامه اي که بر اساس داستاني کوتاه از علي اکبر حيدري و با کمک او شکل گرفت و قبل از اينکه وارد پيش توليد شويم توسط دوستان مختلفي خوانده شد و پس از بازنويسي نهايي به مرحله اجرا درآمد.
زمانيكه داشتيد روي قصه كار مي كرديد فيلمنامه را در ذهن تان دكوپاژ هم مي كرديد و تصوري از نحوه اجرايش داشتيد؟
-در زمان نگارش «ارغوان» آن چيزي که مد نظر ما بود، شخصيت ها و روابط بين آنها وگسترش رويدادها و فرم روايي اثر بود. هنگامي که فيلمنامه شکل گرفت و کامل شد تازه از زاويه نگاه کارگردان به آن نگريستيم و به طراحي ساختار، شکل بصري، فضاي صوتي و جنس بازي بازيگران انديشيديم. روايت فيلمي که در سه دهه متفاوت رخ مي دهد استراتژي خاصي مي خواهد و توجه به ظرايف و نکات خاصي را طلب مي کند. اين فيلم براي هر دهه به طراحي پلان، رنگ، نور، ميزانسن، قاب بندي و طراحي صوتي خاصي نياز داشت. از نماهاي طولاني تا ميزانسن هاي مبتني بر عمق ميدان و قاب بندي هاي مبتني بر نقاشي هاي ويلهم هامرس هوي تا رنگ بندي هايي بر اساس نقاشيهاي مارک روتکو گرفته تا بازي هاي متضاد مينيمال و اغراق شده در کنار هم ساختاري را بوجود آورده که مخاطب هوشمند در حالي که قصه اي عاشقانه را دنبال مي کند در لحظه لحظه فيلم از زيبايي اين تصاوير و گوش نوازي اين باند صوتي خلاقه لذتي دو چندان مي برد.
در طراحي نقاط ضعف و قوت شخصيت هاي فيلم تان چقدر وامدار واقعيت بوديد و چقدر به نفع قصه آنها را دراماتيزه كرديد؟
-واقعيت امري نسبي است و بر اساس زاويه نگاه هر فرد خوانش متفاوتي را مي طلبد. سينمايي که من و اميد به دنبال آن هستيم، سينمايي است که واقعيت را در چارچوب همان فيلم دنبال مي کند، سينمايي که به واقعيت بيروني که مي تواند امري فريبنده و گول زننده باشد اعتنايي ندارد. جهان «ارغوان»، جهاني کاملا واقعي است، اما واقعيتي که خاص همين جهان است و از مخاطب خود نيز دعوت مي کند بدون پيش فرض هاي شخصي و باورهاي تثبيت شده ذهني به تماشاي اين فيلم بنشيند و واقعيت جهان ذهني خود را به واقعيت اين فيلم تحميل نکند.
بانی فیلم