Share This Article
نقد و بررسی فیلم رخ دیوانه ساخته ابوالحسن داوودی
دروغ شخصيت ها
کامران شایان فرد
نتيجه نظر سنجي آراي مردمي در اين چند روز نشان مي دهد که فيلم ابوالحسن داوودي در صدر قرار دارد و مردم به فيلم او رخ ديوانه روي خوش نشان داده اند. رخ ديوانه ، قطعا نه بهترين فيلم است و نه بدترين، اما چرا فيلم هايي چون ارغوان که ضمن داشتن نوآوري هاي سينمايي ، قصه اي عاشقانه را هم روايت مي کند يا حکايت عاشقي نيز همين مضمون را در بستر جنگ روايت مي کند و از اين دو بهتر ، بدون مرز با آن ايده جذاب و آخرالزماني اش ، نتوانسته اند از ديد مردم ، به رتبه اي در خور دست يابند؟ و چرا رخ ديوانه و تا حدي ناهيد ، اشتياق مردم را پاسخ داده اند؟ دليلش شايد در طرح مسائلي است که با امروز ما ، آميخته است. مردم دردها و مشکلات طرح شده در اين دو فيلم را بهتر مي فهمند و با آن بيشتر ارتباط برقرار مي کنند . پس شايد آن تئوري قديمي در باب هنر هنوز زنده و پابرجاست که هنرمند متعهد است درباره امروز جامعه اش حرف بزند و طرح سئوال کند.
ابوالحسن داوودي نيز زندگي امروز را که مملو از تکنولوژي و وسايل ارتباط جمعي است دستمايه فيلمش قرار داده و اين وسايل را بازيچه اي در دست آدمهايي مي بيند که در جهت مقاصد يا مشاغل و يا تفريحاتشان بکار مي برند. رخ ديوانه فيلمي است با شش کاراکتر که از طريق يکي از آنها يعني پيروز بهم ارتباط پيدا مي کنند. در واقع پيروز پيش برنده داستان است و از ابتدا او همه چيز را توضيح و تشريح مي کند. اين شش کاراکتر در هشت اپيزود يا آنطور که کارگردان دوست دارد هشت بازي ، گرفتار مي شوند و به جز بازي هاي اول ، سوم و هفتم که از زاويه ديد پيروز است ، پنج اپيزود ديگر از ديد مابقي کاراکترهاست که به ترتيب اينگونه هستند:بازي دوم با غزل ( نازنين بياتي) ، بازي چهارم با ماندانا( طناز طباطبايي) ،بازي پنجم با کاوه (صابرابر)، و بازي ششم با مسعود(ساعد سهيلي)، و بازي آخر با شکوفه(سحر هاشمي). در هر بازي ، بيننده بازي مي خورد و از زاويه ديد کاراکتر بعدي ، داستان به کل تغيير مي کند و ما مدام بايد تمام آنچه تاکنون فهميده بوديم را کنار بگذاريم و دوباره از ابتدا داستان جديد را دنبال کنيم! فيلمساز از همان ابتداي گره دو کاراکتر مسعود و شکوفه را حذف مي کند . شکوفه را عامدانه سالم ترين شخصيت معرفي مي کند که دنبال تشکيل انجمني است براي دفاع و کمک به فرزنداني که پدر و مادرشان را در تصادفات از دست داده اند . با اين تمهيد نظر ها به احتمال بالا به سمت مسعود جلب مي شود . ساده انگارانه است اگر باور کنيم که آن پليس و دستيارش با بازي امير محمد زند در اين قضايا دست دارند ، چون تاکنون کسي نتوانسته در ايران پليس رشوه گير يا فاسد را به نمايش در آورد! پس داستان دو کاراکتر پليس خيلي سريع از دايره اين معما بيرون ميروند و مي ماند همان دو کاراکتر مسعود و شکوفه که با بازي دادن بيننده بين توهمات و درگيري هاي غزل ، پيروز، ماندانا و کاوه و داستانک هاي پدر غزل و مادر ماندانا ، گمراهي شکل بگيرد. اگر به روند پشت سرهم قراردادن اين آدم ها به مثابه مهرهاي پازل بنگريم ، مسعود و شکوفه در آخرين اپيزود ها جاي داده شده اند.
نکته اي که به نظرم از مشکلات جدي فيلم رخ ديوانه است نقل قول هايي است که کاراکترها به آن ها اشاره مي کنند و بيننده هم تصوير آنها را مي بيند و بعد در بازي بعد دروغ از آب در مي آيند. در تاريخ سينما، کمتر فيلمي به اين طريق ساخته شده است. دليلش اين است که ما تصوير را واقعيت مي پنداريم . مگر آنکه تصاوير ، مثلا کابوس يا توهمات ذهني يک بيمار باشد . غير از اين همواره در سينماتصاوير به عنوان واقعيت و اصل و راست بودن تعبير شده اند. شخصيت مي تواند در يک فيلم دروغ گو باشد و دروغ از زبان او و راه ديالوگ بيان شود. هنگاميکه اين دروغ به تصوير در مي آيد ، تماشاگر به صورتي تغيير ناپذير ، آن را مملو از صحت و اعتبار مي پندارد. فلاش بک ها اساسا کاربردي براي فهم و درک بيشتر بيننده دارند. مثلا تصويري که گره کوري را باز کند و يا حقيقتي را آشکار کند. در رخ ديوانه در چند جا ، دروغ به تصوير درآمده و بلافاصله در اپيزودي ديگر ، چيز ديگري ديده مي شود. در چنين شرايطي ناخودآگاه ، ما پايان فيلم را نيز باور نخواهيم کرد . آيا واقعا در پايان ، پيروز توسط مسعود از آن ارتفاع سقوط مي کند و مي ميرد؟
****
نگاهی به رخ ديوانه
بهنام شریفی
فيلم تازه داودي هم اگر به صورت خطي قصه اش را تعريف مي كرد، هيچ اتفاقي در زنجيره روايي اش نمي افتاد. رخ ديوانه به شدت دوست دارد به تماشاگرش رو دست بزند اما خودش فرسنگ ها از تماشاگرش عقب تر است. پيچ هاي بد و بي منطق پايان فيلم تير خلاصي به پيكر اين روايت آشفته مي زند. رخ ديوانه با اتفاق هاي بي ربط و بي منطق حوادث اش را پيش مي برد و در انتها همه اينها را قصه كاراكتر اصلي اش مي داند تا رو دست زدن ها و بي منطقي هايش را به قصه يي خيالي مربوط كند! مانند تقاطع، اين فيلم هم نگاهي منفي به جوان ها دارد. رخ ديوانه با وجود ظاهر شيك اش نگاهي به شدت واپس گرادارد./ اعتماد
****
داستانهای عامهپسند
علی شیرازی
رخ دیوانه/ داوودی آلن!: فیلم تازهی ابوالحسن داودی در ادامهی نگاه و ساختار تقاطع شکل گرفته است. وقتی نمایش زادبوم که اتفاقاً فیلم درجهیکی هم نبود به مشکل برخورد، فیلمساز ترجیح داد به فضای فیلم ماقبل آخرش که خود آن هم در حالوهوای داستانهای عامهپسند تارانتینو بود رجعت کند. داودی ساخت چند تا از فیلمهای کمدی، سرگرمکننده و پرفروش دههی ۱۳۷۰ را هم با اکبر عبدی و علیرضا خمسه در کارنامه دارد که اتفاقاً ساخت چنین فیلمهایی بسیار هم سخت است؛ درست مثل راه رفتن روی لبهی تیغ که هر آن امکان افتادن هست. مثل عصر یخبندان که در همین جشنواره دیدیم و فقط تا نیمه خوب پیش رفت. اما تجربهی چند دهه فیلمسازی به داودی این امکان را داده که با تکیه بر جزئیات پرشمار فیلمش از رخ دیوانه فیلمی بسازد که همبیننده را جذب میکند و هم سر و شکلی پذیرفتنی دارد و هم فروش خوبی خواهد کرد. داودی همچنین نیمنگاهی هم به امتیاز نهایی وودی آلن داشته است. منتها پسر آن فیلم در نهایت شانس میآورد و با وجود دو قتلی که انجام داده از چنگ قانون میگریزد و اینجا با وجود گناه نکردهاش از بلندی پرتاب میشود. هرچند با وجود روایت مدرن، تودرتو و غافلگیرکنندهی رخ دیوانه همین صحنه را هم میتوان جدی نگرفت! نکتهی دیگر اینکه داودی از بازیهای فیلمش غافل بوده و بیشتر بازیگرانش بازیهایی معمولی ارائه کردهاند؛ بهویژه امیر جدیدی که کارگردان به عنوان نقش محوری فیلم بایستی توجه بیشتری به قوام آوردن نقش او میکرد.
10 Comments
حميدساو
فيلمو ديدم
از نظر بازي بايد بگم
ب هيچ وجه جاي نازنين بياتي نبود جاي کسي مثه پگاه آهنگراني بود / ابر و بقيه تکرار نقش هاي پيشين/اميرجديدي اصلا جاش نبود نريشن صداش هم نچسب بود بايد يه بازيگر قوي ناشناس مي اومد جديدي تو فيلمهاي سيدي قوي تر بود/طناز هم خوب بود ولي منو ياد مرهم انداخت ولي سکانس جيغ تونل خوب بود و صحبت با مادرش قابل قبول بود
گوهر خيرانديش و کاراکترش از اساس بي منطق بود
برگ برنده بازي ها ساعد بود
فيلمنامه:
گوهري خلاقه و فيلمنامه نويس خوبيه
ولي فيلمنامه يه حفره هايي داشت و به نوعي متريال کم داشت فقط مرعوب رو دست زدنش بود.فاصله غافلگيري پشت سرهم جايز نيس چون مخاطب فک ميکنه فيلمنامه نويس داره اونو مضحکه ميکنه
پرداخت به زندگي غزل (در جستجوي مادر) يا ابر(انتقام از برادر) اصلا ربطي به داستان نداشت و پرداخت اضافي بود
بهرام و کارن خوب بودن
فقط در مورد شکوفه جاي کار بيشتري داشت انگيزه اش به نوعي خرکي بود دليل و انگيزش منطقي نداشت
پايان فيلم هم کاريکاتوريزه بود اصلا توجيه منطقي نداشت
اما در نماي کلي
فيلم خوب بود ولي بيشتر جاي کار داشت به نظرم از تقاطع خيلي بهتر و براي گوهري هم بعد برلين منفي هفت پيشرفت خوبي بود
ولي خيلي راه براي جذابيت و تعليق وجود داشت که در حين تماشا به ذهنم رسيد
به يه بار ديدنش مي ارزه
حميدساو
بايد کاري ميکرد که همه
همديگرو فريب ميدادن
مثلا بحث فروش ماشين پيش اومد و ماندانا گفت سند نداره فک کردم ماشين را از نمايشگاه اجاره اي گرفت و چقد قشنگ ميشد که ميفهميديم ماندانا و امثال اون از نظر مالي در سطح مسعود و پيروز هستن
و در آخر هويت دروغين آنها مشخص ميشد
بايد اينطوري تموم ميشد مسعود سرقرار ميرفت و پول را ميگرفت در راه بازگشت کسي با موتور بصورت ناشناس کيفشو بقاپه
و پيروز به خونه مسعود بره تا پولشو بگيره ولي باور نميکنه که سرقت رفته
درگيرميشن و تو دعوا پيروز کشته ميشه مسعود هم به سوراخ موش پناه ميبره
در اپيزود آخر
ما به همراه موتوري که سرقت کرد ميريم و متوجه حضور شکوفه ميشيم و شکوفه درحالي که پول را ميگيره به راننده تاکسي ميگه برو
بعد وارد همون کافي شاپ اول فيلم بشه و ببينه کاوه و غزل منتظرش بودن و نقشه از جانب اين دوتا زوج بود بايد تو فيلم نشون ميداد اونا براي مهاجرت يا جعل ويزا پول لازم هستن و در طول فيلم فقط داشتن نقش بازي ميکردن
و اون پول بين هر سه تقسيم بشه.مبلغ پول هم بايد بالا باشه
پيام فيلم هم اين بود که هميشه يه عده بايد براي پيشرفت ديگران اهرم بشن
من از طريق گوشي دارم کامنت ميزارم اگه با سيستم نظر ميدادم قطعا بيشتر توضيح ميدادم
ميخوام بگم فيلم را خيلي ميشد بهتر ساخت
فورست گامپ
با سلام. خطاب به منتقد گرامی و بقیه ی دوستان
دیروز رفتم سینما فیلمو دیدم, صادقانه میگم وقت تلف کردن محض بود و البته دور ریختن پول!, از همون لحظه که تلفن تهدید آمیز شروع شد کاملا روشن بود پای مسعود درمیونه, قاتلی که خودش نگران کارش نیست و کسایی که چندان جرمیم مرتکب نشدن درگیر کار اون شدن!!! (جهت اطلاع بنده لیسانس و فوق لیسانس حقوق خوندم)تغییر صدای مسعودم که به طرز کاملا کارتونی معلوم بود صدای اونه!!! خنده دار تر از همه داستان شکوفه بود که کوچکترین منطقی درش نبود و باورپذیریش درحد صفر بود. سورپرایز کردن بدون منطق و وجاهت باعث تو ذوق خوردن میشه نه تحسین, وگرنه هزارتا پایان مختلف و عجیب غریب میشه برا یه فیلم گذاشت!!! نقاط ضعف کم نبود فقط یه نمونه کوچک بامزه اینکه وقتی مسعود تلفن میکرد و تهدید میکرد, بعد قطع کردن بوق اشغال میخورد, همه میدونیم که اینطوری نیست و موبایل با تک بوق قطع میشه!
گیتا
همه فیلم داستان بود داستان نویس پیروز بود، کسی از زندگیش و حال و هوای اتفاقات اون لحظه اش حرفی نزد جز راوی که پیروز بود فقط یکجا ماندانا ناخواسته داستان زندگیش را گفت و از طرف کسی بیان نشد. در اخر پیروز نمرد چون اگر مرده بود داستان نمی تونست تعریف کنه و در شبکه مجازیش داستانش می نوشت (دنیای مجازی اسمش روش هست مجازیه)…
در کل به وضوح دروغ ها مشخص و حقایق مجهول بود (مثل زمانی که جنازه ایی در خانه ایی پیدا میشه درب اون منزل پلمپ میشه اما نبود و در صورتی که ماندانا با کلید میخواست وارد بشه و اینجا مخاطب می تونست پی به دروغ ببره) ماه عسل صحبت اینکه مرا انجور که میبینی باور کن نه انکه از دیگران میشنوی هرگزقضاوت نکن بر اساس داستانی که دیگران از من میگویند….
سارا
سلام به گیتا منظورت از ماه عسل صحبت ، ما حصل هستش؟؟؟؟
سارا
برخلاف نظر بعضیا ، بنظر من رخ دیوانه کار قشنگی بود و من به سینمای ایران یکم امیدوار شدم همین که محمدرضا شریفی نیا توی فیلم نقشی نداشت جای سپاس داشت
zozo
سارا قضیه ماحصل و شریفی نیا خیلی باحال بود.کلی خندیدم مخصوصا به شریفی نیا!!!!
zozo
به نظر منم فیلم خوبی بود.البته به غیر از مسئله مادر ماندانا و شکوفه.ابر و طباطبایی کلیشه ای بازی کردن مثل همیشه بودن.اما جدیدی و به خصوص سهیلی خوب بودن.
و البته خیلی خوشحالم که فیلم با پایان نسخه نمایش خانگی تموم نشد چون در اون صورت فوق العاده مزخرف میشد.
حسن
سلام .بنظرم فیلم تا نیمه و قبل از رفتن پیروز به در خونه مسعود خوب پیش میرفت اما بعد از رو شدن نقشه مسعود و پیروز فیلم اون انسجام و کشش رو از دست داد و تا اندازه ای افت کرد،پایان فیلم اصلا خوب نبود…در مورد بازی ها هم طناز طباطبایی و صابر ابر و بیاتی و البته سهیلی خوب بودن اما بازی راوی اقای جدیدی میتونست قوی تر باشه…
دیبا
بنظرم فیلم بدی نبود، ولی نه در حد بهترین فیلم جشنواره! بازی ها بسیار متوسط بود و فیلمساز بیشتر به پیشبرد ماجراهای داستان بسنده کرده بود.
پایان فیلم بسیار بد بود و اصلا بیننده رو راضی نمیکرد.
پیروز میتونست خیلی بهتر و جذابتر از داستان حذف بشه.پرت شدن از ساختمان اونم به اون شکل مسخره و فضایی!!!
بقول دوستمون نقاط ضعف هم که الی ماشالله،مثلا به عهده گرفتن قتل توسط ماندانا طی اون تلفنهای مسخره خیلی دور از ذهن بود،هیچ ادم عاقلی یه همچین کاری نمیکنه!
خلاصه اگرچه دیدن فیلم جذاب بود ولی توقع من از این فیلم خیلی بیشتر بود