Share This Article
محمدعلي همايون كاتوزيان
هدايت بزرگترين نويسنده ايران در قرن بيستم است. بنابراين عجيب نيست كه بهرغم فراز و فرودهاي گوناگون همچنان به عنوان يك عنصر برجسته ايراني مورد علاقه و احترام باشد. شايان تأكيد است كه هدايت در وهله اوّل يك نويسنده بود و ويژگيهاي فردي و اجتماعي ديگر او بر مبناي نويسنده بودنش قرار داشت. اما اين ويژگيها نيز به جاي خود تأثير زيادي در تعيين وجهه ادبي و اجتماعي او داشتند. زندگي هدايت تقريباً سراسر به رنج و درد گذشت و با خودكشي او به پايان رسيد. ولي در عين حال هدايت يك انتلكتوئل طراز اوّل بود و به طنز و حاضرجوابي شهرت داشت و پيوسته شماري از روشنفكران مدرن پاي منبر او بودند.
هدايت را در دوره رضاشاه- كه هنوز نسبتاً جوان بود- جز گروه بسيار كوچكي از روشنفكران نميشناختند. پس از شهريور بيست و رفتن رضاشاه و تشكيل حزب توده، هدايت در ميان جمع بزرگتري از روشنفكران جوان مُد شد. با اينكه بوف كور در زمان رضاشاه در هند نوشته و در پنجاه نسخه در خارج از ايران منتشر شده بود فقط در اوايل دهه 1320 بود كه به صورت پاورقي روزنامه ايران، در تهران انتشار يافت و چندان هم مورد استقبال قرار نگرفت، زيرا كه نه تنها با سبك «رئاليسم سوسياليستي» نسبتي نداشت، بلكه دقيقاً به خاطر اينكه اثري سورئاليستي بود احسان طبري- كه قانونگذار نقد ادبي در حزب توده بود- آن را از نوع «ادبيات سياه» ميدانست.
با اين وصف هدايت تا پايان واقعه آذربايجان با حزب توده و انبوه روشنفكران عضو آن روابط دوستانهاي داشت. حزب توده تا چند سال پس از تأسيسش نوعي جبهه دموكراتيك ملي بود كه اغلب روشنفكران ماركسيست، سوسياليست و ليبرال يا عضو يا «سمپاتيزان» آن بودند، و از جمله خيلي از دوستان هدايت، مانند بزرگ علوي، عبدالحسين نوشين، خليل ملكي و جلال آلاحمد جوان. هدايت اصولاً يك عنصر سياسي نبود و عضو حزب توده هم نشد، و روابط دوستانهاش با آن حزب در سالهاي اول تأسيس آن به دلايل روشنفكري و نيز تمايلات آزاديخواهانهاش بود.
اما پس از واقعه آذربايجان هدايت به كلي از حزب توده رويگردان شد، بيشتر به اين دليل كه شكست حزب مزبور را ناشي از دنبالهروي و اطاعت آن از شوروي ميدانست. حتي جلسات اصلاحطلبان حزب توده- يعني گروه مخالف رهبري در داخل آن كه بالاخره انقلاب كردند- در خانه هدايت تشكيل ميشد. به اين ترتيب هدايت در ميان جامعه روشنفكري كه بيشترشان عضو يا هواخواه حزب توده بودند از مُد افتاد. و چون هم كتباً و هم شفاهاً از حزب توده انتقاد ميكرد با او در افتادند و آنان نيز كتباً و شفاهاً او را شديداً كوبيدند و منزوي كردند. در نتيجه جز چند تن هواخواه و سرسپرده، هدايت در جرگه روشنفكران و درسخواندگان جوان سخت منزوي شد و مورد طعن و تكفير قرار گرفت و اين در تشديد افسردگي سالهاي آخر عمرش تأثير بزرگي داشت.
اما اندكي پس از خودكشي او در فروردين 1330 ورق برگشت و رفته رفته بت بزرگي از هدايت ساخته شد. و اين بويژه در محيط يأس و سرخوردگي پس از 28 مرداد شدت يافت، به نحوي كه تا اواسط دهه چهل نقل يك جمله از هدايت كافي بود به هر بحث و جَدَلي پايان دهد، يعني يك «به قول هدايت» سبب ميشد دهانها بسته شود. بويژه به اين جهت كه در آن دوران كيش خودكشي رواج يافته بود و اگزيستانسياليسم نيز- كه به غلط ميپنداشتند هدايت در آن مكتب بوده است- مُد شد. ضمناً اين دوره دورهاي بود كه صنعتي شدن، مدرن شدن، اصلاً فرنگي شدن، از خواستها و آرزوهاي جامعه روشنفكري بود.
از اواسط دهه 40 تا اواخر دهه 60، جهان سومگرايي و سنتگرايي انقلابي به سرعت جاي غربگرايي و تجددخواهي پيشين را گرفت. در نتيجه «صادق» بهعنوان يك روشنفكر مدرن، يك «خرده بورژوايي اعصاب خردكن» و يك عنصر غيرمذهبي طرد و به سرعت فراموش شد و جاي او را «جلال» (آلاحمد)، و «صمد» (بهرنگي) و «دکتر » (شريعتي) گرفتند. مُد شدن دوباره هدايت در ده بيست سال اخير اصولاً ناشي از كاهش تأثير كمونيسم و سنتگرايي در ميان خيلي از جوانان است. در يك كلام، اين چرخه را در چارچوب تضاد دولت و ملت نيز ميتوان شرح داد: وقتي دولت سنتگرا بود هدايت مُد شد؛ وقتي دولت مدرنيست شد، هدايت از مُد افتاد، و وقتي دولت سنتگرا شد هدايت دوباره مُد شد.
اما اين واقعيت كه هدايت شهرت جهاني ندارد داراي دلايل گوناگوني است. اولاً در خود ايران هم هدايت كمتر به دليل نويسنده بودنش و بيشتر به دلايلي كه در بالا شمرديم شهرت دارد. خيلي از كساني كه هدايت را در حد امامزادگي قبول دارند حتي بوف كور او را هم نخواندهاند. چه رسد به آثار ديگرش كه خيلي از آنها خوب و خواندنياند. ثانياً، تنها اثري از هدايت كه در كشورهاي جهان شهرت دارد بوف كور است كه آن را هم فقط اهل تخصص ميشناسند و ماهيت سورئاليستي و سمبوليستي آن از آن دست نيست كه براي عموم خوانندگان جذاب باشد. به علاوه با يك گل بهار نميشود و آثار ديگر هدايت اگر چه برخي ترجمه شدهاند تقريباً تماماً ناشناختهاند.
ماهنامه تجربه / ش 8/ 1390
1 Comment
ايمان فاني
هدايت از آن نويسندگاني است كه هر چه از مرگشان مي گذرد بهتر و بيشتر درك مي شوند و مورد توجه قرار مي گيرند. از اين نظر فرضيه “مد شدن” و “از مد افتادن” او كاملا بي پايه است و عمدتا توسط كساني ترويج مي شود كه آثار او را درك نمي كنند و در عين حال به اصالت شهرت ادبي او تا حدودي واقفند.