اشتراک گذاری
گفتوگوی کانال یک تلویزیون فرانسه با آلبر کامو به مناسبتِ اجرای نمایشنامهی تسخیرشدگان
ترجمهی بنفشه فریسآبادی
«آلبر کامو» در اواسط دهه 50 ميلادي نمايشنامهاي بر اساس رمان «تسخيرشدگان» اثر «فيودور داستايوفسکي» نوشتهبود. وي در سال 1959 تصميم گرفت تا اين کار را به روي صحنه ببرد و شخصاً کارگرداني کند. نمايشنامهي «کامو» در سه پرده نوشته شده بود و با توجه به تعدد شخصيتها و صحنهآرايي پر زرق و برق، هزينهي توليد بسيار سنگيني داشت. منتقدان ادبي و کارشناسان هنرهاي نمايشي، اين اقتباس را از چد منظر داراي اهميت ميدانند. چنانکه «فريمن» مينويسد: «اين اقتباس و اجراي صحنهاي از آن بسيار مهم است، چراکه ميتواند نظرگاه و شيوهي تفکر اجرايي «کامو» را در باب متني تاريخي يا نيمهتاريخي را به ما بشناساند… اتفاقي که با خواندن يا تماشاي درامهاي ارجينال وي- مثل «کاليگولا»- براي ما رخ نميدهد». نمايش با صحنهاي تاريک آغاز ميشود.
بعد از مدتي نور روي راوي متمرکز ميشود و او ورود حضار به خانهي بيوهي نجيبزاده -«واروارا استاوروگين»- خوشآمد ميگويد. بعد به دوستانش ميپيوندد و در باب وضعيت سياسي و اجتماعي و اقتصادي روسيه مشغول گپ و گفت ميشود. «کامو» در اين اثر برخي شخصيتها را تغيير داد يا به تعدادشان افزود. وي آن روساخت تاريخي مشهود در رمان «داستايوفسکي» را قدري کمرنگتر کرد و در عوض ساحت معنايي و فلسفي کار را پررنگتر ساخت. گزارشهايي در دست است مبني بر اينکه از اين نمايش استقبال چشمگيري نشد. هرچند که شبهاي آغازين اجرا بسيار پر سر و صدا و جنجالي بود. با اين حال يکسال بعد از اجراي نمايش، نمايشنامه به چندين زبان زندهي دنيا ترجمه و نقدهاي مفصل و ستايشآميزي در موردش نوشته شد.
گفتوگويي که در پي ميآيد در اثناي اجراي اين نمايش در فرانسه انجام گرفته است. در اين مصاحبه که براي کانال يک تلويزيون فرانسه(TF1) تهيه شده، «پير دومايه» مجري برنامههاي فرهنگي و سينمايي پرسشهايي در باب اين نمايش مطرح ميکند و «کامو» توضيح ميدهد که چرا اين متن را روي صحنه برده و نيز در جايي از علاقهاش به مفهوم «نهيليسم» سخن ميگويد. متن اين گفتوگو از روي ويدئوي اصلي موجود از آن پياده و به فارسي ترجمه شده است. هرچند بخشي از جذابيت اين مصاحبه، فراز و فرودهاي صداي «کامو» و اکتهاي جالبش به هنگام صحبت است که طبعاً آنها را نميتوان به متن مکتوب انتقال داد.
گفتار متن در ابتدای فیلم: نمایشنامهی منتشر شدهی «تسخیرشدگان» اثر «آلبر کامو» که با اقتباس از رمان «فیودور داستایوفسکی» نوشته شده است، امشب برای نخستین بار در سالن تئاتر «آنتوان» به روی صحنه میرود.
آقای کامو، برایمان از اتفاقاتی صحبت کنید که موجب خلق رمان «تسخیر شدگان» شده است.
در سال 1869 در روسیه جنایتی رخ داد که موجب هیاهو و سروصدای بسیاری میان مردم شد. دانشجویی به نام «ایوانُف» توسط گروهی تروریستی که به رهبری انقلابی معروفی به نام «نِچایِف» اداره میشد، به قتل رسید. شاید بشود گفت که در حقیقت این نخستین قتلی بود که به نوعی سیاسی شده بود – اگر بشود آن را اینطور تلقی کرد – چراکه بعدها جرم میان محکومین تقسیم شد و… این موضوع موجبات وحشت و انزجار مردم را فراهم كرد و در حقیقت مجموعهی این اتفاقات تأثیرات عمیقی بر داستایوفسکی گذاشت، به طوری که یک سال بعد دست به کار نوشتن رمان«تسخیرشدگان» شد.
آیا شما این اثر را به نوعی اثری پیامبرگونه ارزیابی میکنید ؟
بله، فکر میکنم این اثر پیامبرگونه است. چراکه نهیلیسمی که امروزه تمامی ایدئولوژیهای غالب را نیز به تصرف خود در آورده است، همیشه یکی از دغدغهها و نگرانیهای شخصی «فیودور داستایوفسکی» بوده است که این موضوع اغلب در آثار او نیز مشهود است. اما مسلماً در میان تمامی کتابهای «داستایوفسکی»، رمان «تسخیرشدگان» بیش از همه شایستهی صفت «پیامبرانه» است.
فکر میکنید دلیل آنکه این اثر باب طبع مخاطب امروز بوده و هنوز مورد بحث قرار میگیرد، همین پیامبرانه بودن آن است؟
بله، یقیناً. پیامبری و موضوعات مربوط به آن همیشه با اخبار روز پیش میروند !
حتی امروز ؟
بله، حتی امروز. شخصیتهایی که «داستایوفسکی» در رمان «تسخیرشدگان» خلق کردهاست، بینهایت به ما و به انسان امروز نزدیکاند.
از چه لحاظ؟
قلبهای تهی، ناممکن بودن اعتمادکردن یا وابستهشدن به یک مذهب یا عقیدهی خاص، که پیشتر در جهانوارهی ذهنی «فیودور داستایوفسکی» وجود داشت، امروز به واقعیت زندگی ما بدل شده است.
پس شما به همین دلیل نمایشنامهی خود را با اقتباس از رمان «داستایوفسکی» نوشتهاید؟
شاید. راستش چندان مطمئن نیستم. شاید هم به این دلیل باشد که من عاشق تئاترام و همیشه دلم میخواسته نمایشی را در این مقیاس روی صحنه ببرم.
اما به هرحال صحبت از این نهیلیسم هم یکی از دلایل اقتباس شما محسوب میشود. اینطور نیست؟
البته. این هم یکی از دلایل است. در واقع یکی از موضوعاتی است که بین من و داستایوفسکی مشترک است !
دربارهی صحنهی اعتراف «استاوروگین» که امروز به عنوان ضمیمهی کتاب منتشر میشود و در نسخهی اصلی رمان وجود ندارد صحبت کنید. آیا شما آن بخش را در نمایشنامه گنجاندهاید؟
بله، من این بخش را در نمایشنامه نگه داشتهام، چراکه «داستایوفسکی» هم آن را در رمانش نوشته بوده است.
ماجرای این قسمت از رمان چیست؟
خب، بخش اعترافات «استاوروگین»، به صورت طبیعی در انتهای بخش دوم رمان، نوشته شده بود. اما در زمان انتشار رمان، این بخش سانسور شده و تا بعد از انقلاب، یعنی تا پنجاه سال پس از خلق اثر، هرگز این بخش از رمان در روسیه منتشر نشد. امروز در فرانسه باب شده است که این بخش را به عنوان ضمیمهی کتاب چاپ کنند که از نظر من کار بسیار احمقانه و بیمعنایی است. زیرا این قسمت بايد دقیقاً در جای خوش خوانده شود و این همان کاری است که من در نمایشنامه انجام دادهام. به این صورت فهم شخصیت اصلی «تسخیرشدگان» -که همان «استاوروگین» است- آسانتر میشود.
دربارهی اقتباس از رمان صحبت کنید. کار مشکلی بود؟ آیا رمان با نمایشنامهای که شما نوشتهاید خیلی متفاوت است ؟
نه. نمایشنامهی من به رمان «داستایوفسکی» تا حد زیادی نزدیک است. در حقیقت اقتباس از این رمان بسیار آسانتر است از اقتباس از رمانهای متعارفتری مثل «جنگ و صلح» – البته قصد زیر سوال بردن ارزش این قبیل رمانها را ندارم– چرا که «داستایوفسکی» بی آن که بداند، رماناش را مانند یک نمایشنامه نوشته است. در این رمان شاهد دیالوگهای متعدد و حتی میزانسنهای گوناگون هستیم. هرچند گاهی ضد و نقیضهایی در آن مشاهده میشود.
مثلاً؟
مثلاً در جایی، یکی از شخصیتهای رمان از جا بلند میشود، اما در ادامهی داستان، آن شخص هرگز نمینشیند! هرچند که این قبیل اشکالات در کارهای همهی کارگردانها هم دیده میشود. خلاصه آنچه باید انجام داد این است که تمام آن چیزی را که در رمان، مستقیماً با تئاتر در ارتباط است، پیدا کرده و این جهانی را که پر است از حرکات، ژستها و دیالوگهای از پیش نوشته شده، بازسازی کرد.
اما آن جماعت عظیمی که در ابتدای رمان تصویر شدهاند، آیا شما همهی آنها را در نمایشنامهتان احضار کردهاید؟
من تلاش کردم که آن عده را در نمایشنامه نیز نشان دهم اما باید ابتدا به آنها کمی نظم میدادم. زیرا تماشاگر تئاتر تنها یک بار شانس دیدن هر صحنه را دارد. این در حالیست که خوانندهی یک رمان، میتواند یک بخش یا صفحه را چندبار بخواند. از همین رو من به صحنهی اول نمایش کمی نظم بخشیدهام. اما با این حال در ابتدای تئاتر تعداد زیادی از شخصیتها در حال آمد و رفت هستند. در حقیقت نمایش با فضایی شبیه به یک مهمانی بزرگ آغاز میشود. این آغاز، برای تماشاگرانی که برای دیدن نمایشی سرشار از تفکرات عمیق آمدهاند، کمی تعجبآور خواهد بود.
پس نمایش به صورت کمدی شروع میشود و به درام ختم میشود.
در واقع، نمایش به صورت کمدی آغاز میشود، با شیوهای دراماتیک ادامه مییابد و به عقیدهی من تراژیک، به پایان میرسد.
پس همان روند نگارش «داستایوفسکی» در رمان را دنبال میکند.
بله، روند رمان را دنبال میکند و در حقیقت من در این نمایشنامه به ساختار رمان «داستایوفسکی»، کاملاً وفادار بودهام. شاید کتاب کمی پیچیده و مبهم به نظر بیاید، اما به هیچ وجه مغشوش یا گیجکننده نیست.
آیا در اقتباس از رمان، از همهی قسمتهای آن در نمایشنامهتان استفاده کردهاید؟
بله، جز صحنههایی که در دفتر فرماندار میگذرد که از نظر من دارای اهمیت کمتری بودهاند و به اندازهی باقی صحنههای اثر، درخشان نیستند. جز این قسمتهای بسیار کوچک، تمام شخصیتها و صحنههای رمان «تخسیرشدگان» در نمایشنامه وجود دارند.
شما خودتان نمایشنامه را نوشته و خودتان نیز کارگردانی کردهاید. آیا قصد دارید از این پس به همین شیوه در زمینهی تئاتر فعالیت کنید؟ یعنی همهی کارها را خودتان انجام دهید؟
من فکر میکنم بهترین شیوهی تولید یک اثر نمایشی همین است. در واقع بهترین شیوهی تولید نمایشی منسجم و یکدست. بپذیرید یا نه، گاهی پیش میآید که کارگردان یک اثر از نویسنده درخواست کند که بخشهایی از نمایشنامه را تغییر دهد– که او هم قطعاً میپذیرد – و برعکس، نویسنده از کارگردان تقاضا کند که به متن نمایشنامه توجه بیشتری داشته باشد. در واقع تنها در این صورت است که به یک تعامل هارمونیک در اثر دست مییابیم.
روزنامهها از بودجهای معادل بیست میلیون فرانک، برای سی و سه بازیگر، صد و هشتاد اجرا و بیستوشش بار تغییر دکور در طول 3 ساعت اجرا در سالن تئاتر «آنتوان» صحبت میکنند. شما در این ارزیابی کمی اغراق نمیبینید؟
نه، اغراقی در کار نیست. شاید حتی در اعلام این موارد کمی فروتنی هم به خرج داده باشیم.
یعنی مثلاً هزینه معادل 30 میلیون بوده است؟ یا بیشتر؟
نه، همان که روزنامه ها گفتهاند، 20 میلیون… به هرحال، مسلماً در شرایط کنونی تئاتر، این اثر، آخرین نمایشی خواهد بود که در این مقیاس و ابعاد در یک سالن تئاتر خصوصی، به اجرا در میآید.
مدت نمایش سه و ساعت و نیم است. اینطور نیست؟
بله. هرچند اجرای نمایشنامهای که من نوشتهام بايد 4 ساعت و 24 دقیقه طول ميكشيد. اما ناچار شدم حدود 50 دقیقه از نمایش را حذف کنم.
با توجه به تمام هزینههای صرف شده برای این تئاتر، چند شب بلیطها به طور کامل فروخته شد؟
خب، ترجیح میدهم به این سوال پاسخی ندهم. چون در این صورت به نظر میرسد از مردم درخواست حمایت کردهام، در حالی که به هیچوجه چنین نیست.
اما به هرحال، شما هم به موفقیت احتیاج دارید.
بله، همهی ما به آن احتیاج داریم. به خصوص در مورد فعالیتهایی اینچنین.
پس اجازه بدهید، برایتان آرزوی موفقیت کنیم