Share This Article
مد و مه/ وقتی صحبت از ساخت فیلمی بر اساس زندگی پیامبر اکرم ص به میان آمد، بی شک مجید مجیدی می توانست یکی از گزینه های موجه برای این منظور باشد، هرچند که تجربه ساخت چنین آثاری در کارنامه نداشت اما به دلیل موفقیت آثار قبلی خود نظرهای مثبت به او فراوان بود. اما در آن شرایط کسی توجه نداشت که موفقیت مجیدی در عرصه ساخت آثار کم هزینه و جمع جور بوده نه فیلمهای عظیم تاریخ. از این منظر شاید چهره ای چون داوود میرباقری نیز می توانستند رقبایی در این زمینه برای او محسوب شوند. به هر روی این فیلم توسط مجیدی ساخته شد. یک بیگ پروداکشن در مقیاس سینمای ایران که گروهی از بهترینهای سینمای جهان برای جنبه های فنی آن به کار فراخوانده شده اند. حاصل کار اما همانگونه که میترسیدیم نشد آنچه باید می شد.
در هرچند برخی نیز بدان از دیده تایید نگریستهاند. در ادامه چند یادداشت براین فیلم را میخوانید.
نگاه مثبت روزنامه شرق به فیلم محمد ص ساخته مجید مجیدی
صبح روز بيستم بهمن سال٩٣ به نام حضرت محمد(ص) در تاريخ سينماي ايران ماندگار شد. رونمايي فيلم «محمد(ص)» در سينمافرهنگ با اضطراب آشکار مجيد مجيدي و تحسين بسيار تماشاگران انتخاب شده در پايان همراه بود؛ رونمايي اي که با حضور مديران سينمايي و سياستمداران و روحانيون از علي جنتي، وزير ارشاد تا فرزند جوادي آملي همراه بود و سينماگران جز تعداد اندکي در اين مراسم حضور نداشتند. خانواده هاي مسوولان جزو حاضران بودند و فضاي پيش از شروع فيلم فرصتي بود براي خواندن زيارت نامه و قرآن در خلوتي که بر صندلي هاي سينمافرهنگ پيدا مي شد. سليقه و توجه به جزييات براي خلق اثري ماندگار درباره رسول خاتم نکته اي بود که از همان انتخاب کلمات قرآن پيش از رونمايي خود را نشان داد و با تيتراژي که ابراهيم حقيقي در اين سال ها با نام حضرت محمد(ص) خلق کرده بود، همراه شد. طلوع خورشيد و سواري که بر اسب به سوي مکه مي رود، صحنه آغازين فيلمي است که هاليوودريپورتر از هزينه ٣٠ميليون دلاري آن خبر داده است؛ بودجه اي که يک سي ام بودجه قطري ها براي ساخت فيلمي در همين زمينه است و همين صحنه است که بيننده را براي تماشاي ٣٠٠دقيقه فيلم دعوت مي کند. فيلمي که بي ترديد يکي از مذهبي ترين آثار سينماي ايران است و قطعا هيچ تحميلي از مذهب در آن نمي توان يافت و مجيدي در مقام کارگردان تمام تجربه هاي اين سال ها را در کنار استفاده از بهترين عوامل فني انساني و تکنولوژيک قرار داده است تا روايت هاي داستاني زيباي زندگي حضرت محمد(ص) را تصوير کند. فيلمنامه اي که با همراهي کامبوزيا پرتوي نوشته شده و با کمک بيژن ميرباقري ديالوگ هايش تهيه شده است و البته مشاور هم آيت الله جوادي آملي است. فيلم از شعب ابيطالب آغاز مي شود و کلمه «تحريم» که اين روزها براي ما کاملاآشکار است. فيلمي که مجيدي پس از رفتن به پابوس امام رضا(ع) ساختنش را آغاز کرده است، هيچ اثري از جنگي که در فيلم پيامبر مصفي عقاد ديده ايم، ندارد. اين بار روايت کودکي است و مهرباني و اشاره هاي کوتاه. با کمک پژوهش هاي گسترده اي که انجام داده راه حلي را برگزيده که معمولاجواب مي دهد، تجسمي که تنها از پشت ديده مي شود و صورتي که ورودش با درخشش و نور همراه است. مجيدي سعي کرده کمترنکته اي، از کودکي حضرت محمد(ص) ناگفته بماند، حتي حمله ابرهه و سپاه فيل هايش و ابابيل هاي کامپيوتري سنگ آتش بر نوک، به کمک رفتن به آفريقا و استفاده از تکنولوژي هاي روز دنيا ممکن شده است. فيلمي که در شهرهاي مختلف از شهرک مکه در قم تا آفريقا و عسلويه ساخته شده است.
فيلم يک پروژه عظيم در سطح جهاني است با تعداد زياد بازيگران و سياهي لشکرهايي که مکه و يثرب را خلق کرده اند. ريزه کاري مجيدي در خلق صحنه هاي زيبا در لحظات مختلف -از لحظه اي که در يثرب سبدهاي پرگل را جابه جا مي کنند يا هنگامي که محمد تب دار توسط عمويش در آب انداخته مي شود يا لحظه هايي که محمد کودک، دست وپاي زن و فرزندان قرباني را در کناره بت از بند مي رهاند- همه يادآور آن دقتي است که مجيدي در لحظه اي از آواز گنجشک ها تاکيد دارد که ماهي هاي قرمز از کيسه پسر بر زمين بريزد. مجيدي بهترين هاي سينماي جهان را گردآورده است يا نه؟ مهم نيست؛ اثري که خلق کرده شکوه موسيقي و تصاوير منحصربه فردش مي تواند بيننده را براي ساعت ها بعد از ديدن فيلم به خود جلب کند. لحظه هاي غارحرا يا تصاويري که از بيابان هاي کنار مکه يا در رفتن به دير پيش بحيرا، ترسيم شده است، تنها لحظه هاي اندکي هستند که دوربين فيلمبرداري «ويتوريو استورارو» آن را تصوير کرده است و موسيقي متن آن ساخته اِي.آر.رحمان، در لحظات اوج و فرود قلب را مي لرزاند. کلاس درسي که کودکان ايراني و مسلمانان با علاقه بسيار در آن مي نشينند. از کلاس دوم تا پنجم آموزه هاي متعددي در کتاب هاي هديه آسماني براي فرزندان سرزمين مان روايت مي شود، حالاآنان مي توانند به جاي اجباري رفتن به ديدن «اخراجي ها» و يادگرفتن فحش هاي نه چندان شايسته، دنيايي از صداقت و آرامش را ببينند. اکران فيلم که احتمالااز عيد امسال آغاز مي شود، بارديگر سينماهاي ايران را از نظر فني به چالش مي کشد و ساختار کم امکانات سينماها را به رخ مي کشد؛ نکته اي که البته با زمان اکران فيلم «دوئل» کاملا فرق مي کند. درعين حال همان طور که مجيدي به ما مي گويد: «فيلم بدون تغيير در سينماها در دوسئانس به نمايش درمي آيد.» شايد اين گزارش هنوز تحت تاثير جذابيت فيلمي باشد که تنها کمتر از دوساعت از ديدنش گذشته است، اما مگر هنگامي که با غم جدايي نادروسيمين از سينما خارج شدم و بازهم اين سوال برايم مطرح بود که ترمه چه کسي را براي ادامه زندگي انتخاب مي کند يا لحظه اي که نادر در حمام پدرش را مي شويد، نگريسته ام و همراه فيلم نشده ام. اين بار مجيدي توانسته است اين اتفاق را به وجود بياورد آن هم در وسعتي بيشتر از غم تنهايي پسر «رنگ خدا» يا تحقيري که در «بيدمجنون» مي توان نثار شخصيت هاي فيلم کرد. اين بار به مرور زندگي پيامبرمان مي نشينيم، آن هم در شکوهي استثنايي که نظيرش را در سينماي ايران نداريم.
***
دو نگاه منفی نویسندگان کافه سینما به فیلم مجید مجیدی
مجید مجیدی: در غیبت نمایش ایمان، ارزش کار آقای مصطفی عقاد مشخص میشود
با این وضع، سریالهای فرجالله سلحشور موفقترند
فیلم مجید مجیدی، پرهزینهترین محصول تاریخ سینمای ایران در چند سئانس محدود به نمایش درآمد. اما نتوانست نظر منتقدان کافه سینما را جلب کند. فیلمی که در غیاب ساختار روایی، تحملاش برای بیش از ۱۹۰ دقیقه کار سختی بود و البته از مشکلات فراوان دیگری هم رنج میبرد.
سعید حسینی: آماده شده بودیم که یکی از بهترین های تاریخ سینمای ایران را ببینیم. آنقدر عوامل و داستان وسوسه کننده بودند که تقریبا مطمئن بودیم در هیچ صورتی فیلم محمد رسول الله فیلم بدی نخواهد شد. کودکی پیامبر در دل دشت و صحرا و ستاره ها و آسمان و ایمانی که قرار است از طبیعت به پاک ترین کودک و برگزیده ترین انسان روی زمین منتقل شود. چنین سوژه نابی داریم. در کنارش مجید مجیدی که که استاد اتمسفر است. کارگردانی است که دقیقا چنین فضایی را در آواز گنجشک ها ساخته. کارگر ساده ای در دل طبیعت و خانواده، ایمان از دست رفته اش را پیدا می کند. اینجا که ویتریو استرارو را هم دارد و موسیقی آی.ار. رحمان و طراحی صحنه کلژاکویچ. فقط کافی بود هر کسی کاری که بلد است را به بهترین شکل انجام دهد تا یک شاهکار از زندگی پیامبر اعظم ساخته شود.
اما محمد رسول الله فیلم بدی شده. انگار مجیدی قصد داشته با ما شوخی کند و فیلم اصلی را هنوز رونمایی نکرده و راشهای کنار گذاشته فیلم را به هم چسبانده و نمایش داده تا ببیند چند نفر متوجه می شوند! این تنها امیدی است که داریم و گرنه فیلم محمد رسول الله را باید ناکامی بزرگ سینمای ایران در ساخت عظیم ترین و گران ترین فیلم تاریخش دانست.
غم انگیز است. روی پرده سینما همه چیز دیدیم جز ایمان. فیلم منبع حرارت ندارد. حتی ثانیه ای که از صندلی کنده بشویم و پیغمبرمان را روی پرده سینما ببینیم وجود ندارد. پیغمبری که در ابتدای داستان در حصر شعب ابی طالب است و تا انتهای فیلم در حصر جهان تنگ و تاریک سازندگانش می ماند. در غیبت ایمان، فیلم گرفتار زمان می شود. انگار کارگردان و سازندگان با این فیلم فقط می خواستند دیدگاه هایشان را درباره مسایل روز ایران و جهان ابراز کنند. پس ضربه اصلی به فیلم مجیدی از همینجا وارد می شود. محمد رسول الله فیلم کنش مندی نیست. بحث ایجاد نمی کند و ایمانی نمی سازد بلکه تنها می خواهد پاسخ بدهد. پاسخش هم پاسخ نفی است. که ببینید پیامبر ما آنطور که می گویند نیست. پس هزارتا آسمان ریسمان به هم می بافد و انواع معجزات را خلق می کند تا حرفش را به کرسی بنشاند. سازندگان فیلم می خواهد از اسلام رحمانی بگویند در حالی که فیلم شان فیلم دلپذیری نیست. جاذبه هنرمندانه آثار گذشته مجیدی جایش را به دوربین سرگردانی داده که خیلی حرف ها می خواهد بزند و نمی داند کجا جایشان بدهد. فیلمنامه آشفته، دیالوگ های بد، بازی های ضعیف، فیلمبردار سرگردان، تدوین از این دکور به آن دکور، طراحی صحنه در حد ساده ترین سریال های تاریخی ایرانی، غیبت اتمسفر، فضای احساسی که بیشتر اشک آدم های داخل فیلم را در می آورد تا تماشاگران، صدای بسیار بدی که برای پیامبر( چه در کودکی چه در بزرگسالی) انتخاب شده، جلوه های ویژه ای در حد بازیهای کاپیوتری، داستانی که جلو نمی رود و..
پس وقتی واقعیت اینقدر غیر قابل تحمل می شود مجبوریم به رویا پناه ببریم. به مصطفی عقاد و محمد رسول الله اش که ایمان داشت و از ایستادگی در راه ایمان می گفت. وقتی علمای مسیحی و یهودی فیلم مجیدی داشتند درباره پیامبر بودن یا نبودن حضرت رسول دعوا می کردند یاد صحنه ای از فیلم مصطفی عقاد افتادم که در خانه باز می شود و زید می گوید دعوتتان را علنی کنید و مسلمانان برگزیده بودن پیغمبرشان را در شهر مکه با تمام وجود فریاد زدند. وقتی موسیقی کلیسایی فیلم مجیدی پخش می شد یاد ملودی های موریس ژار افتادم که عطر صحرا داشتند. وقتی پیامبر فیلم مجیدی مثل عیسی مسیح بیمار شفا می داد یاد دستور پیامبر بعد از جنگ بدر افتادم که هر اسیری که به ده مسلمان خواندن و نوشتن یاد بدهد آزاد است. یاد گرمای نان مسلمانان در دل صحرا که تا مکه رسید و یاد شور زندگی و ایمان شان که زر و زور و تاج و تخت کفار را به زیر کشید.
پس نهایتا برای از یاد رفتن خاطره بد فیلم مجیدی باز هم فیلم مصطفی عقاد را می بینیم. اما حسرت مان برای فرصت بزرگی است که برای سینمای ایران از دست رفت. برای بودجه عظیمی است که می توانست به فیلم بزرگی تبدیل بشود و تکانی به این صنعت کم رمق بدهد. برای فیلمی است که می ترسیم برایمان ضد تبلیغ شود. برای سینمایی که همچنان دارد یک مسیر اشتباه را امتحان می کند و برای مردمی که روز به روز ایمانشان به آن پرده بزرگ دارد کمتر می شود.
آریان گلصورت: استراتژی مجیدی در ساخت این فیلم، دوری از ساختار کلاسیک، تاکید بر فضای معنوی و رسیدن به فرمی مدرن با نقاط اوج احساسی فراوان است. از این رو نمیتوان انتظار داشت که با فیلمی کاملا داستانگو مواجه باشیم. در چنین آثاری این فضاسازی و خلق اتمسفر است که باید مخاطب را با خود همراه و وارد جهانِ فیلم کند. اتفاقی که در فیلم محمد (ص) رخ نمیدهد و مجیدی در بهترین حالت چند لحظه تاثیرگذار را به تصویر میکشد که آنها نیز نمیتوانند کلیتی واحد و منسجم را به وجود آورند. فیلم در سال دهم بعثت آغاز میشود و با روایت ابوطالب (مهدی پاکدل) به گذشته رفته و به صورت خطی از زمان حمله ابابیل و تولد حضرت محمد (ص) تا نوجوانی ایشان را نشان میدهد و دوباره در پایان به سال دهم بعثت باز میگردد. بدین ترتیب اکثر مدت زمان فیلم به سالهای کودکی و نوجوانی حضرت میپردازد و به صورت شبه اپیزودیک چندین اتفاق از آن دوران را به تصویر میکشد. هرچند اغلب این اتفاقها از جنبه دراماتیک گیرا نیستند و فیلم نمیتواند جز دقایقی از رابطه مادر و فرزندی آمنه (با بازی خوب مینا ساداتی) و محمد (ص)، به وسیله این موقعیتهای کمرنگ روایی، مخاطب را درگیر کند. داستان فرعی مربوط به ساموئل (محسن تنابنده) و توطئه یهودیان برای کشتن پیامبر در کودکی هم که قرار است مثلا بار اصلی تعلیق فیلم را به دوش بکشد به اندازهای بد پرداخت شده که حتی دنبال کردنش هم برای مخاطب چندان ساده نیست. از طرفی پلانهای مربوط به مخالفت حضرت از کودکی با رفتارهای متحجرانه و غیرانسانی چون بردهداری و زنده به گور کردن دختران نیز بیشتر شبیه میانبرنامهها میمانند و بدون هیچ توجیه دراماتیک و کمکی در جهت پیشبرد داستان، تنها به واسطه رساندن پیام در فیلم قرار گرفتهاند. البته کاملا منطقی و قابل انتظار است که چنین اثری به منظور رساندن پیامی به مخاطباناش ساخته شده باشد. این فیلمی است با پیامهای سیاسی و مذهبی آشکار که سازندگانش آنها را برای رساندن به گوش مخاطبان بینالمللی در فیلم قرار دادهاند. این موضوع به خودی خود اتفاق بدی نمیتواند باشد. اینکه ما تلاش کنیم دیگران را با جنبههای رحمانی شخصیت حضرت محمد (ص) آشنا کنیم. اما یک فیلم قبل از اینها باید با ابزار سینما مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد و سپس حرفهایش را بیان کند. مشکل اصلی این فیلم ناتوانی در خلق درامی قدرتمند است. ضعفی که مجیدی تلاش کرده با استفاده از موسیقی پرحجم و زیبای ای.آر رحمان و چند قاب چشمنواز ویتوریو استورارو آن را بپوشاند، اما موفق نشده است. شاید اگر مجیدی به جای عدم استفاده از روایات تکراری و گاه بدون پشتوانه تاریخی و البته به میان کشیدن بیش از حد جنبههای روحانی و قدسی، از اینکه حضرت خاتم قبل از مبعوث شدن از جانب خداوند زندگیای کاملا زمینی داشتهاند استفاده میکرد و بدین ترتیب خودش را در معذوریتی قرار نمیداد که نتواند چهره ایشان را در کودکی و نوجوانی به تصویر بکشد، فیلم شانس بیشتری برای برقراری ارتباط با مخاطب داشت. فکرش را بکنید ما به جای روایت اطرافیان و نزدیکان، از نقطه نظر خود پیامبر اتفاقهای این فیلم را دنبال میکردیم. در این صورت هم با اثر جذابتری طرف بودیم هم شانس ارتباط برقرار کردن مخاطبان جهانی با فیلم بیشتر بود. نباید انتظار داشت تماشاگران بینالمللی با فیلمی که چهره قهرماناش را نمیبینند همراه شوند. اما این تنها مشکل فیلم در اکران جهانی نخواهد بود. دنبال کردن شخصیتها و برخی از وقایع فیلم مجیدی برای ما که با تاریخ اسلام آشنا هستیم ساده نیست، چه برسد به افراد غیر مسلمان. بسیاری از لحظات این فیلم برای مخاطب ناآشنا به آن دوران کاملا بیمعنی خواهد بود و فیلم گویی تنها برای کسانی ساخته شده که با پیشزمینه و اطلاعات قبلی به تماشای آن نشستهاند. از سوی دیگر سادهانگارانه است اگر فکر کنیم چنین فیلمی میتواند از لحاظ سینمای برای تماشاگر غربی جذاب باشد. از دو سکانس مهم فیلم که در آنها از جلوههای ویژه گستردهای استفاده شده (ابابیل که کاملا مصنوعی از آب درآمده و موجهای خروشان دریا که پرداخت خوبی دارد)، هیچ کدام نمیتوانند یک فیلمبین حرفهای را به طور کامل تحت تاثیر قرار دهند. باید تعارف را کنار گذاشت و به این موضوع اشاره کرد که چنین فیلمی شاید بتواند برخی از مخاطبان ایرانی و یا عربی را به وجد آورد، اما شانسی برای موفقیت در دیگر نقاط جهان ندارد. حتی اگر عوامل پشت صحنه فیلم روی هم رفته هفت جایزه اسکار گرفته باشند. وقتی حاصل مدیریت نامناسب کارگردان به اثری تبدیل شده که به جز چند سکانس، حتی از لحاظ بصری هم تفاوت چندانی با دیگر فیلمهای فاخر سینمای ایران مثل آثار سلحشور ندارد (تازه سلحشور چون داستان میگوید قطعا در برقراری ارتباط با مخاطب شانس بیشتری دارد)، دیگر فرقی نمیکند که فیلمبردارش استورارو باشد یا هر کس دیگر. اسمهای بزرگ نمیتوانند یک فیلم را بزرگتر از آنچه هست جلوه دهند. سینما شوخی ندارد و هر پروژهای ممکن است شکست بخورد. حتی اگر ریدلی اسکات باشی و همه دنیا منتظر روایت تو از حضرت موسی (ع). مجید مجیدی که کارنامهاش پر از فیلمهای کم هزینه با شخصیتهای محدود است به هیچ عنوان گزینه مناسبی برای یک فیلم تاریخی بیش از 30 میلیون دلاری در مورد زندگی پیامبر اسلام نبود. کافی است فیلم محمد (ص) را با اثر به یادماندنی الرساله (مصطفی عقاد) مقایسه کنید. فیلم عقاد با همه ایرادهایی که دارد و با اینکه نزدیک به 40 سال از ساخته شدنش میگذرد، بودجه به مراتب کمتری داشته و طبیعتا از لحاظ بصری هم از فیلم مجیدی عقبتر است، اما به شدت تاثیرگذارتر از آب درآمده. چون در کنار موسیقی جاودان موریس ژار کبیر، فیلم کشش دارد و موفق میشود آرمانها و ویژگیهای اصلی دین اسلام را به صورت کاملا دراماتیزه و در قالب داستان پیش روی مخاطب قرار دهد. ما انتظار نداشتیم مجیدی فیلمی پیچیده و چند لایه در حد آثار دیوید لین بزرگ بسازد. اما ساخت چنین فیلم خنثیای با این همه امکانات ناامیدکننده است. اصلا بحثهای سینمایی و فنی را هم فراموش کنیم. ما در کجای این فیلم شاهد هویت اسلامی هستیم؟ این فیلم با تغییرات جزئی میتوانست درباره مثلا حضرت مسیح (ع) باشد. مجیدی در این فیلم چه دریچه تازهای به سوی شخصیت والای حضرت محمد (ص) گشوده که میتواند جنبههای خاص و یگانهای از ایشان را برای مخاطب غیر مسلمان آشکار کند؟ سینما ابزار بسیار قدرتمندی است. کاش میتوانستیم از آن به درستی استفاده کنیم.
***
نقد منفی مسعود فراستی بر فیلم محمد(ص) رسول الله
یک فیلم گنگ و مغشوش
فیلم تازه مجید مجیدی – محمد رسول الله – فیلم بد ، مغشوش و مخدوشی است و بسیار گنگ ؛ و در نتیجه بی اثر . کاش چنین نبود – که متاسفانه هست – و با فیلم خوب ، محکم و گویایی طرف بودیم و موثر . فیلمی که تصویر درستی – هر چقدر کوچک – از پیامبر اسلام می داد ، نه تصویری این چنین مخدوش . بخصوص در وضعیت بلبشوی امروز جهان . وضعیتی که مسلمانان در شرق وغرب جهان بیش از پیش مظلومند و تحت فشار و هجمه و اتهام – اول از سوی تروریسم کور ، وحشی و ماقبل تمدن " داعش " که بجای آن که علیه امپریالیسم و ستمگران باشد ، بیشترین کمک – ایدئولوژیک ، سیاسی و حتی فرهنگی – را به آن ها می کند . و دوم از سوی ضد تروریست نماهای فکل کراواتی متمدن غربی که ظاهرا طرفدار آزادی بیان اند ؛ اما آزادی بیانی محدود و بی خطر برای ملت خود و آزادی نا محدود برای توهین به مقدسات مسلمانان – فعلا با روزنامه آنارشیست شارلی ابدو و بعدا با … – و این آزادی خواهی باسمه ای را چماق می کنند علیه کشورهای جنوبی – بخصوص مسلمانان – ، و نه علیه تروریست ها .
در چنین شرایطی – تحریم ها ی غرب علیه ما – واقعا به فیلمی نیاز داشتیم که از یک طرف چهره غیر بنیاد گرایی از مسلمانان ارائه دهد – چهره ای رحمانی – و از سوی دیگر چهره ای محکم که روی اصول سازش نمی کند و نه چهره ای سازشکار و بی اصول در مقابل زورگویان و سلطه طلبان ؛ نه چهره ای خنثی.
فیلم مجیدی اما فیلم خنثی ای است . خنثی حتی در بحث تحریم ها ،که بحث امروز هم هست . فیلم، چیزی جدی از تحریم سنگین چندین ساله علیه مسلمین زمان حضرت رسول در فیلم نشان نمی دهد. سخرانی ابوسفیان هم که چندان جدی نیست .
اگر قرار است از تحریم جدی غرب علیه ایران بگوییم و از وضعیت ناشی از آن برای مردم ، چرا فیلمی با داستان امروزی نمی سازیم ؟ اگر زمان پیامبر ، چنین تحریم هایی بود ، سران طرفدار حضرت رسول چگونه برخورد کردند ؟ آیا خود و همه را دعوت به قناعت نکردند ؟ نه این که دولتیان فقط شعار بدهند و مردم را به قناعت دعوت کنند و خود فارغ از " اقتصاد مقاومتی زیست کنند؟
فیلم مجیدی نه سختی را می نمایاند و نه مقاومت مسلمین – سران و مردم – را . چرا برای این بحث این گونه از پیامبر خرج می کنید ؟ اصلا مگر می شود طرفدار قناعت بود – در زمان تحریم ها – اما صد و اندی میلیارد هزینه یک فیلم کرد؟ آن هم چنین فیلم ابتری ؟ و تازه قسمت دوم و سوم این سریال نا منسجم و بی هویت را نیز ادامه داد . قطعا با هزینه ای هنگفت تر . نمی شد این فیلم به این " مهمی " را ارزانتر – و اثر گذار تر – ساخت با عوامل خودی؟
عوامل خارجی با دستمزد های سنگین در فیلم چه کرده اند ، که ما نمیتوانستیم ؟ فیلمبردار اسکاری که یک کرین درست ندارد و کرین اش چندین جا لق می زند . اما شاید به جای ما ، جای دوربین تعیین کرده و زاویه دوربین ؟ و حتی دکوپاژ ؟ جا و زاویه دوربین اش مسیحی – یا غربی – نیست ؟ ما چه کاره فیلم بودیم ، دستیار فیلمبردار یا کارگردان ؟ کارگردانی که نه بازی خوب می گیرد ، نه محیط و فضایی دراماتیک می سازد در فیلم چه کاره است؟ – رئیس مدرسه عالی هنر ؟- کات ها را چه کسی داده ؟ و میزانسن ها را ؟ راستی کدام میزانسن ؟ به یاد بیاورید صحنه " ایمان آوردن " ساموئل بد من را ، که از حمله راهزن ها به کمک پیامبر جان سالم به در برده ، با دیدن ماهی ها شگفت زده می شود . به این شگفت زدگی می گویند : ایمان ؟ راستی آیا ایمان آورده ای در فیلم می بیبنیم ؟ و مهم تر ، خدا در فیلم کجاست؟ – در بچه های آسمان و حتی رنگ خدا ، بود – .
دوستانی که از فیلم خوششان آمده ، از نور پاشی آقای فیلمبردار /کارگردان شگفت زده شده اند ؟ نور دیده اند ؟ یا از ایمان نداشته فیلم حال کرده اند؟ یا مرعوب نام فیلم شده اند ، و خرده قصه هایی که کامل اش را می دانند . کسانی که روایت ها را نمی شناسند – مثلا خارجی ها – از فیلم چه دریافت می کنند ؟ نور پاشی ؟ " چگونه " ، بماند .
این تصویر اولترا نورانی از پیامبر فیلم مجیدی ، که هیچ " آن " انسانی ندارد ، درکی انحرافی – یهودی ، مسیحی – از تاریخ ادیان است ، باب طبع هالیوود دیروز در فیلم های به اصطلاح دینی شان .
حضرت خاتم در این فیلم از لحظه تولد نورانی است ، وگهواره اش نیز . تاکید دوربین نیز نوید ظهور پیامبر می دهد ، حال آن که پیامبر اسلام ، در چهل سالگی مبعوث شده نه از لحظه تولد . آخرین تصویر از پیامبر را در فیلم بیاد بیاورید : پیامبر در 14 سالگی بر لبه صخره ای ایستاده و دوربین با زاویه لوانگل ، او را لانگ شات در آسمان می گیرد . سراسر تصویر نورانی است . این نما، یک نمای کامل هالیوودی نیست؟
این نورهای زرد به صورت ها – اطرافیان حضرت – و رنگ شیک کرم لباس ها و این نوع کادر بندی نقاشی وار ، از فرهنگ مسلمانان نیامده ، متعلق به دوره ای از نقاشی کلاسیک دوره رنسانس غربی است . در ضمن در نقاشی های کهن غربی هاله ای از نور دور سر حضرت مسیح دیده می شود.
این نور پاشیدن به صورت پیامبران وائمه ، و دیدن نورتوسط همه – چه ایمان آوران و چه منکران – اپیدمی جدی فیلم ها و سریال های " دینی " – تاریخی ماست ، که دامن گیر همه – ما و هالیوود – است . چگونه می شود کسانی که نوری در دلشان نیست ، همچون کسانی که ایمان آورده اند ، نور ببینند ؟ این نقض غرض نیست؟
فیلم الرساله مصطفی عقاد که فیلم متوسط ، کم خرج و بسیار بهتری از فیلم مجیدی است – و همچنان می شود دیدش – ، در این بحث ، معقول تر رفتار کرده . بدون آن که نور پاشی کند ، بدون آن که تصویری از حضرت نشان دهد ، از اور شولدر استفاده کرده و از پی او وی.
فیلم ، نه تنها پیامبر نمی سازد – از تصویر و از صدای بد نیمه دخترانه ای که مجیدی استفاده کرده هم بگذریم – بلکه اصلا شخصیت پردازی ندارد . آدم ها بیشتر ماکت اند و بعضی مجسمه ؛ با گریم سنگین ، لباس و نام تاریخی . هیچ کدام حسی انسانی ندارد – مگر دو زن که احساسات ( نه حس ) رقیقه بر می انگیزند – که منتقل کنند . از همین جاست که بازی ها هم به شدت کلیشه ای شده . زبان و ادبیات آدم ها نیز فاقد هویت تاریخی اند.
آدم بدهای فیلم نیز شوخی اند و تعقیب کردن هایشان خطری و تعلیقی ایجاد نمی کند . وسط فیلم هم ول می شود . مهم ترینشان ساموئل است ؛ دسیسه گری که " ایمان " می آورد . چگونه ؟ در آن صحنه معرف ماهی ها . براستی این مردم بعد از واقعه چه می کنند ، با این ماهی ها ؟ کات به روایت دیگر . تمام فیلم همین گونه کات می شود . صحنه حمله ابرهه را بیاد بیاورید . و اسپشیال افکت شگفت انگیزش (! ) که از کار در نیامده و باوری نمی سازد و حسی . همچنان گنگ می ماند . مستقل از ناتمام ماندن قصه و جای آن در اثر .
حاصل این همه ادعا ، هیاهو و این همه جو سازی ، این همه عوامل مثلا حرفه ای در سطح جهان ، شده فیلم کلاژی ، بی منطق و شلخته از خرده روایت های تاریخی صدر اسلام ، که به درستی برخی از این روایت ها نیز می توان شک کرد . با جمله " برداشت آزاد " و " خیال انگیز " فیلمساز نیز چیزی حل نمی شود ، اگر بدتر نشود . این نوع روایت کلاژی و شعاری – نصفه نیمه و تکه پاره – خیال انگیز که نیست هیچ ، زیبایی و اثر گذاری تاریخ را هم خدشه دار می کند . روی هیچ واقعه ای تمرکزی نیست . و این یعنی هیچ . در نتیجه هیچ مفهومی ساخته نمی شود .
فیلم نه تاریخ می گوید – به طور جدی و امین – نه جغرافیا دارد و ارتباط های جغرافیایی . مکه و جغرافیای دور وبرش ، جز ماکت چیست ؟ سیاهی لشگر ها چه می کنند ؟ و حرکات کرین وتراولینگ سرگردان دوربین در این مکان ها هم نمی تواند اتمسفری بسازد . نکند موسیقی کلیسایی قرلر است فضای اسلامی بسازد ؟
فیلم ، ظاهرا خوش آب و رنگ است وتکنیک دارد ؛ اما نه چندان جدی . فیلم رستاخیز درویش قطعا تکنیک بهتری دارد . بحث فرم در این جا بی ربط است و درنتیجه بحث محتوا . فیلمبردار اسکاری ، تدوین – بد – و موسیقی غربی و عربی ، طراحی صحنه ولباس و دکور و تدارکات و حمل ونقل – با فیلمنامه ای بسیار ضعیف و پر حفره – نمی دهد یک فیلم خوب و با حس و حال .
فیلم خوب را انسان های باورمند وکار بلد می نویسند و می سازند . و از همه عوامل و تکنیک نیز در خدمت اثر سود می جویند .
کارگردانی مجیدی نسبت به " بچه های آسمان " و حتی " رنگ خدا " ، جلو که نیامده هیچ؛ عقب هم رفته ؛هر چند این همه تکنیک اضافه شده . بیگ پروداکشن نه کار مجیدی است نه به درد سینمای ما میخورد. کافی است به تجربه های مشابه مان رجوع کنیم.
امیدوارم قسمت دوم وسوم فیلم، به همین سیاق نباشد و این همه گران و ابتر. خدا رحم کند.