اشتراک گذاری
دختران نوجوان و رمان هاي عاشقانه عامه پسند
شيرين كريمي
«من و كاوه هر روز با هم قدم در مكاني مي گذاريم كه چشم هاي هزاران مشتاق به راه ما دوخته شده است. ما سعي مي كنيم آنها را با نور علم و معرفت آشنا كنيم و راه شان را براي فردايي روشن هموار سازيم. روبه روي مان دريچه اي است كه به دشت پر از اقاقيا گشوده مي شود و آسمانش پر از ستاره اميد است.» پايان
چه پايان راضي كننده اي! دختر ساده، خجالتي، متوسط، آرام و صبور كه در تنهايي سرد و غمناك خود دست و پا مي زند، اغلب در عشق شكست خورده و خسته از شكنجه روزگار و جوركش و جفاديده و باوقار و وابسته به يك ديگري كه قرار است پيدا شود و او را كامل كند و ديگري، مرد، كه اغلب معلم يا پسر همسايه يا پسرعموي دختر يا يكي ديگر در همان حوالي است، خودساخته، قوي، با اعتماد به نفس و مهربان است عاشق سادگي هاي دختر مي شود و پس از طي چند ناملايمتي نسبي و در بحبوحه تلاش براي فهماندن معني عشق حقيقي به يكديگر به وصال هم مي رسند و تمام. در ادامه هيچ متن و جمله اي نيست كه به خواننده بفهماند چطور يك عمر اين عاشق و معشوق در كنار هم از عشق شان به يكديگر مراقبت كردند و به پاي هم پير شدند، در واقع اصل ماجرا را رها و فرع را بزرگنمايي مي كند.
ادبيات عاشقانه عامه پسند موجود در بازار كتاب ما يك تصوير قالبي اينچنيني از دختر و پسر دارد. از غرور و تعصبِ جين آستين و ربه كاي دافنه دوموريه تا پنجره فهيمه رحيمي و تقدير شيرين زهرا اسدي و مانند آن كه در بازار كتاب فارسي فروش دارند. از طرفي چندان بد نيست، اين نوع ادبيات از نوجواني عاشق شدن را به انسان ياد مي دهد.
در رمان ايرج پزشك زاد، سعيد در نوجواني اش در يك روز گرم تابستان دقيقا يك سيزده مرداد ساعت سه و ربع كم بعدازظهر عاشق ليلي دختردايي اش شده بود و فكر مي كرد اگر يك دوازدهم يا يك چهاردهم مرداد چشمش به چشم ليلي مي افتاد شايد اين طور نمي شد: ناچار از حكمت خودآموخته و توهم زده مش قاسم براي تسكين دردش كمك مي خواست چراكه هيچ داستان عاشقانه اي به جز ليلي و مجنون و شيرين و فرهاد نخوانده بود تا با زبان ساده به او بفهماند نشانه هاي عاشق شدن چيست.
خواندن اين گونه رمان هاي عاشقانه شايد تمريني باشد براي دختركان و پسركان نسل ما كه از سن كم بفهمند چگونه ديگري را دوست بدارند و از قبل آن شايد متوجه وجود چيز مهمي به نام «رمان» و انواع ديگر رمان در اين جهان بشوند.
اما داستاني متوسط با توصيفات ايده آل از جهان كه در پايان آن عاشق و معشوق به هم مي رسند چه فضايي را براي نوجوان خلق مي كنند؟ دختر جوان خواننده رمان هاي عاشقانه عامه پسند در زمان خواندن احساس رضايت، هيجان، اعتماد به نفس، غرور و قدرت مي كند، براي مدتي كوتاه توانسته كسي ديگر باشد و دنياي ديگري را تجربه كند و در پايان داستان به اين نتيجه رسيده است كه مرد و ازدواج دو چيز واقعا خوب براي زنان هستند، مينا در رمان پنجره و اليزابت بنت در رمان غرور و تعصب با ازدواج به خوشبختي رسيدند.
ازدواج دختراني خوب از خانواده هايي متوسط با مردهايي قوي، دلسوز، مهربان و حامي. اما اين نوع ادبيات تا چه حد با واقعيت تطابق دارد؟ جنيس ردوي تحقيقي درباره قرائت متن هاي عاشقانه عامه پسند درباره ٤٢ زن انجام داده است.
ردوي مي نويسد: به اين دليل زنان داستان هاي عاشقانه را با دل و جان مي خوانند كه اين احساس و استنباط با زندگي معمول ايشان تفاوت دارد. آنان به اين ترتيب نه فقط از تنش هاي ناشي از مشكلات و مسووليت هاي روزمره رها مي شوند و آرامش مي يابند بلكه به علاوه زمان و مكاني براي خود مي آفرينند كه به آنها امكان مي دهد كاملاتنها باشند و عمدتا به نيازها و اميال و لذت هاي شخصي خودشان بپردازند. خواندن اين گونه داستان ها امكان گريز به دنيايي ناآشنا و شگفت انگيز و وضعيتي متفاوت را فراهم مي كند.
اگر خواندن داستان عاشقانه توسط دختر نوجوان و ساختن فضايي متفاوت با واقعيت را نوعي تخالف ورزي بدانيم به اين معني كه نوجوان با غرق شدن در اين گونه داستان ها مي تواند از تن دادن به نقش هاي اجتماعي كه پدرسالاري و ايدئولوژي براي او مقدر كرده است امتناع ورزد، اين انتخاب نوعي خيال پردازي در سطح متوسط و اشتياق براي قدم گذاردن در دنيايي بهتر است و نارضايتي از هرچيزي را به شكل موقت به رضايت تبديل مي كند.
ادبيات عاشقانه عامه پسند يك نوع مصرف فرهنگي روزمره است كه توسط گروه مسلط در حوزه فرهنگ و رسانه در نسل گذشته به شكل كتاب و رمان و در نسل امروز به دو شكل رمان عاشقانه و فيلمنامه هاي عاشقانه در قالب سريال هاي ماهواره اي تبديل به خوراك فرهنگي متوسطي براي نوجواني است كه تازه دوران بلوغ را طي مي كند و ارضاي عاطفي مورد نياز خود را در اين ادبيات كه نهايتش درگيري دو يا چند نفر انسان در رابطه با وصال و هجران و خير و شر در همان محدوده چند نفر است نه بيشتر جست وجو مي كند.
تعداد زيادي از ٣٠، ٤٠ ساله هاي امروز كه نوجواني شان با تصاوير و متن هاي خيالي از عاشق و معشوق هاي اين ادبيات گذشته است شرايط سخت و مملو از تناقضي در مديريت روابط عاطفي شان دارند در حالي كه هنوز دختران نوجوان امروز از همين خوراك فرهنگي اصلاح نشده و بدون غذاي كمكي، تغذيه مي كنند.