Share This Article
پس از حاشيههاي بسيار بر سر اكران فيلم «قصه ها» آخرين ساخته رخشان بنياعتماد، بالاخره اين فيلم توانست به اكران عموم برسد؛ فيلمي كه پس از چهار سال ناديده گرفتهشدن از سوي متصديان دولت پيشين و باوجود تلاش سازمان سينمايي دولت يازدهم حالا قرار است ديده شود. ديده شود تا علامت سوالي كه چهار سال در ذهن مخاطبان سينما قرار داشت پاسخي بيابد كه چرا نبايد «قصه ها» به اكران ميرسيد؟ فيلمي كه هفت روايت اجتماعي كوتاه است از زندگي آدمهايي آشنا؛ كساني كه فيلمهاي بنياعتماد را دنبال كردهاند حالا در يك فيلم، سالها بعدشان را ميبينند كه كجاي اين شهر شلوغ و پر هياهو ايستادهاند، چه ميكنند و زندگيشان به كجا رسيده است. «قصهها» قصه مردمي است كه ميتواند من باشد يا تو، يا رهگذري كه از كنارت ميگذرد و به آن بيتوجهي، قصه آنهايي كه قرار است كنار هم روايتشان را ببيني و تماشايشان كني. قصهاي كه در هفت تكه، هفت قسمت، مثل هفت مرحله تا رسيدن كنار هم قرار ميگيرند و حجمي ميسازند صادقانه و ملموس، تلخ و تلخ، مثل زندگي مردمان شهري كه در سايه برج بلند ميلاد آرميده است.
به اكران رسيدن فيلم «قصهها» اتفاق بسيار مهمي است، مهم از اين جهت كه دو نكته كليدي را پيشرو ميگشايد؛ يكم اينكه با اين اتفاق و ايستادگي سازمان سينمايي براي اكران اين فيلم، حالا به نسبت قبل اعتماد بيشتري به صحبتهاي رييس اين سازمان به وجود خواهد آمد. حسن نيت و تلاش سازمان سينمايي براي اين اتفاق قابل انكار نيست و بايد اميدوار بود كه اين ايستادگي و تلاش و اصولمندي در آينده و براي ديگر فيلمهايي كه مشكل اكران دارند نيز مفيد باشد. دوم، تا وقتي كه فيلمي ديده نشده است، ضعفها و قوتهايش نيز ديده نميشود و همه از هندوانه دربستهاي سخن ميگويند كه هيچ طرحي در ذهن مخاطب ايجاد نميكند. وقتي به فيلمي نقدهاي اجتماعي وارد است يا سوءبرداشتهايي كه از آن شده، ديده شود و اين امكان به وجود آيد كه روي فيلمي صحبت شود كه همه ميتوانند ببينند، آن موقع است كه با شاهدمثال و مصاديق مشخصي از فيلم ميتوان سخن گفت تا مخاطب نيز آگاهانه قضاوت كند. اكنون به نظر ميرسد كه اين نكته و رويه با اكران فيلم «قصه ها» آغاز شده است و جاي اميدواري خواهد بود و مصداقي ميشود براي آن چيزي كه دولت تدبير و اميد از آن سخن گفته است؛ باشد كه اين روند ادامه بيابد و هم خطوط قرمز مشخصتر شود و هم فيلمهايي كه تنها بر اثر سوءبرداشت از ديده شدن جا ماندهاند، ديده شوند. اما عوامل فيلم قصهها چه احساسي دارند كه بالاخره فيلمشان ديده ميشود؟
باران كوثري – بازيگر: اگر مردم حمايت كنند يعني فيلم خوبي است
هر فيلم خوبي بايد ديده شود و قصهها فيلم خيلي خوبي است. قصهها محصول دوراني است كه فيلمهاي كمي توانستند با اين صداقت و شجاعت حرف بزنند. نكته بعدي اين است كه قصهها حاصل يك دلسوزي جمعي است. يعني عوامل فيلم بدون هيچ چشمداشتي فقط خواستند كه فيلم ساخته شود و در يك شرايط ويژه از هيچ كمكي دريغ نكردند.
در آخر اينكه اكران فيلم قصهها براي همه سينماگران اتفاق مثبت و مهمي است. روزي كه اعلام شد اين فيلم اكران خواهد شد عدهاي تلاش كردند تا با مصاحبه و جوسازي جلوي اكران را بگيرند. بنابراين امروز كه با تلاش معاونت سينمايي اين فيلم به اكران ميرسد شايسته تقدير است. در واقع اگر مردم از اين فيلم حمايت كنند به اين معنا خواهد بود كه آنها هم دوست ندارند فيلمي اكران نشود و خواهان اكران همه فيلمهاي خوب هستند.
مهدي هاشمي – بازيگر: خوشحالم كه بعد از چندين سال اين فيلم ديده ميشود.
خوشحالم كه بعد از چندين سال بالاخره با كوششهايي كه شد اين فيلم روي پرده آمد. نشان دادن اين فيلمها براي عموم راه را براي ساخت و اكران فيلمهاي اجتماعي باز خواهد كرد. در واقع با اكران چنين فيلمهايي فيلمسازان با جرات بيشتري به وظيفه هنريشان كه انعكاس وقايع اجتماعي است عمل خواهند كرد.
فريد مصطفوي – نويسنده فيلمنامه قصهها: فيلمي همدل و همپاي مردم
براي حمايت از رشد يك سينماي مستقل و ملي قصهها فيلمي است همدل و همپاي مردم، نه دنبالهروي سليقههاي سخيف است و نه برج عاج نشين. چنين سينمايي به نظرم ضرورت اين روزهاي سينماي ما است كه هر از چندي نگراني از ريزش مخاطبان و پشت كردن آنها به اين سينما تبديل به دغدغهاي همگاني ميشود.
محسن عبدالوهاب- دستيار كارگردان: مخالفان فيلم بايد ببينند با چه چيز مخالف بودند
كساني كه به سينماي رخشان بنياعتماد علاقهمند هستند، احتمالا اين فيلم را خواهند ديد. ديگران هم اگر نيايند فيلم را ببينند چنان كه معروف است نصف عمرشان به فنا نخواهد رفت. اما اگر به مسائل اجتماعي و سينماي اجتماعي علاقهمند هستند پيشنهاد ميكنم اين فيلم را از دست ندهند. اما آنهايي كه مخالف اين فيلم بودند حتما به تماشاي آن بروند تا ببينند كه با چه چيزي داشتند مخالفت ميكردند.
حبيب رضايي ـ بازيگر و بازيگردان: قصههايي براي بيدار شدن و نه خوابيدن
ما هميشه در طول زندگيمان اين قصهها را شنيدهايم. در مترو، صف انتظار بليت فروشي يا تاكسي. قصهها هيچ چيز عجيب و غريبي ندارند. قصهاي است شبيه تمام قصههاي جاري و ساري در زندگي روزمره ما براي همين بسيار آشنا خواهند بود. اين داستانها به دليل واقعي بودنشان تاثيرگذارند، فارغ از مسائل فني نظير درام و تصوير و ضرباهنگ. در اين فيلم سعي شده در حد توان از همين روايتها و راويانشان حرف زده شود، زيرا راويانشان راويان ناپيدايي هستند كه در حجم دود، آهن و شلوغي اين روزگار صدايشان شنيده نميشود. و اگر ظاهرا در اين فيلم قصهها كامل روايت نميشوند براي اين است كه زندگي راويانشان ادامه دارد. سخن آخر اينكه اينها قصههايي هستند براي بيدارشدن نه براي خوابيدن.
امير اثباتي – طراح صحنه: بالاخره به نمايش عمومي درآمده است
اگر قرار است سينما علاوه بر سرگرمي و قصهگويي، شاهدي بر روزگار و زمانه تماشاگرانش باشد بايد قصهها را ديد. اگر قرار است تجربه ديدن فيلم بعد از بيرون آمدن از سالن سينما فراموش نشود و مدتها ما را به فكر وادارد، بايد قصهها را ديد. اگر قرار باشد در كنار نمايش گرفتاريها، فلاكتها، دشواريها و مشكلات مردم، نور اميدي هم ديده شود و بر فضيلت و كرامت انسان تاكيد شود، قصهها را بايد ديد و قصهها را بايد ديد چون روايت صادقانه و دلسوزانهاي از زندگي ما است و قصهها اتفاق مهمي در سينماي ايران است كه بالاخره به نمايش عمومي درآمده است.
نگاه كارگردان
رخشان بنياعتماد:
قصهها قصه زندگي است
قصهها قصه زندگي است. اصلا خود زندگي است. به همان سادگي است، با همان پيچيدگي. به همان تلخي و به همان شيريني. به كسالت روزمرگي و بحرانهاي طاقتفرسا و در نهايت عين خود زندگي آنچه ميماند ارزش منزلت انسان است، عشق و تلاش و اميد به بهتر شدن.
به هر حال همان طور كه به همه گفتم مهمترين موفقيت يك فيلم ايراني، نمايش آن در ايران و براي هموطنان ايراني است.
اعتماد