اشتراک گذاری
راه کیارستمی و شهیدثالث در کن
امیر گنجوی
دیروز جشنواره فیلم کن، چهارمین روز خود را پشتسر گذاشت و فیلم «ناهید» از ایران اکران رسمی شد. با نگاه به فیلمهای این دوره، شاهد سایهانداختن سینمای ایران بر این جشنواره هستیم.
***
رادو مونتیان و گورویندر سینگ بهترتیب با فیلمهای «یک طبقه زیر» و «راه چهارم» مشخص کردند چرا سینمای ایران برای اکثر فیلمسازهای روز دنیا قابل احترام است. فیلم رادو مونتیان بیش از اندازه بیننده را یاد «امروز» میرکریمی میاندازد. در این فیلم با شخصیت خاصی روبهرو هستیم که بدون دلیل مشخصی کارهای موردانتظار را انجام میدهد و فیلم در مورد شخصیت و دلایل رفتاری او بهوضوح اطلاعات نمیدهد و از اینرو بیننده در تمام طول فیلم از خود میپرسد که واقعا دلیل کارهای این شخصیت چیست. در فیلم، چیزهای زیادی بهطور سربسته بیان شده است که میتوان آن را برای درک رفتار غیرمنتظره شخصیت به کار گرفت، ولی نمیتوان با قطعیت گفت که کدام مهمتر است. شاید تفاوت مهم این فیلم با فیلم «امروز» در این باشد که پایان «یک طبقه زیر» کاملا باز است.
فیلم گورویندر سینگ، «راه چهارم»، ملودرامی روزمره و نوواقعگرا راجعبه سیاست و اثرات آن بر زندگی روزمره مردم است. تمامی داستان از دید تأثیرات جنگ بر زندگی سگی بینوا روایت شده است و سگ و مظلومیت او بهصورت نمادی درآمده برای بیان ستمهای وارده بر مردم هند در جنگهای فرقهای. مکثهای طولانی و توقفهای زیاد دوربین روی شخصیتها و همچنین منظرههای بهیادماندنی و نماهای گیرا از صحرا و دشت کاملا بیننده را یاد سینمای روستایی ایران و کارهای کیارستمی میاندازد. یکی از زیباترین نماهای سینمایی، از جالیزهای هندی و لحظات غرش آسمان در این فیلم شکل گرفته است. نحوه قاببندی این نماها بهوضوح یادآور سینمای روستایی ایران است. جلوههای تصویری و صدا در این نماها دیدنی و شنیدنی است. با وجود زمان دوساعته فیلم، گذر زمان همانند «یک اتفاق ساده» شهیدثالت است یعنی اصلا اذیتکننده نیست. تنها مشکل بزرگ فیلم، ناآشنایی بیننده با تاریخ هند و جنگهای مذهبی بین فرقههاست. برای درک پارهای از اتفاقات تاریخی فیلم، آشنایی با تاریخ هند ضروری است. نکته جالب، حضور وزیر فرهنگ هند در حین نمایش، بود. آنطور که میگویند نگاه سیاسی فیلم مورد تأیید دولت هند است و کارگردان هم از دولت با احترام یاد کرده. بیننده ایرانی چنین چیزهایی را که میبیند، بیاختیار آرزو میکند ایکاش وزرای فرهنگ ایران هم هنگام اکران فیلمهای ایرانی حضور میداشتند.
تا صبح روز شنبه، چهار فیلم از ١٩ فیلم در بخش مسابقه رسمی به نمایش درآمده است. مهمترین اثر تحسینشده فعلی جشنواره، پسر شارل (لازلو نمس) بوده است. پسر شارل، پیرامون داستان مقاومت گروهی از اسرا در زمان نسلکشی یهودیان (هولوکاست) است که برای زندهماندن میجنگند. داستان راجعبه تلاش یکی از زندانیان برای دفنکردن جسد یکی از قربانیان به هر قیمتی است.
دوربین لازلو در تمامی فیلم از نگاه شخصیت اصلی است و تمامی اتفاقات فیلم از دید او شکل میگیرد. دوربین، افسرهای آلمانی را از دور نشان میدهد و بهجز چند صحنه، اثری از نماد شر یعنی هیتلریسم به چشم نمیخورد. دوربین، صحنههای آدمکشی دستهجمعی در اردوگاههای مرگ را هم نشان میدهد، اما همواره تمامی این صحنهها و بدنهای مردگان را به صورت محو نمایش میدهد. کارگردان با استفادهکردن از این روش خاص، احترام خود را به بدن و نامتناهیبودن آن را در وضعیت مرگ نشان میدهد. برای درک اهمیت کار لازلو باید توجه داشت که یکی از پرسشهای دائمی سینما، نحوه برخورد با زندگی قربانیان اردوگاههای جنگی بوده است. به چه نحو میشود خشونتی را نشان داد که از شنیعترین و کثیفترین جنایتهای بشری است. تاکنون سینماگران مختلفی از روشهای متفاوتی برای نمایش وضعیت بدن و زجر جسمانی در اردوگاههای جنگی استفاده کردهاند. اما این نحوه نمایش زجر جسمانی، همیشه برای سینماگران دردسرساز بوده و گروهی بودهاند که این وضعیت را نامناسب و بهدور از واقعیت و توهین به کشتگان توصیف کردهاند. لازلو با محوکردن بدنهای قربانیان سعی کرده این مشکل را حل کند.
از دیگر کارهای شاخص بهنمایشدرآمده میتوان به «خواهر کوچولوی ما»، اثر هیرو کازو کودها، اشاره کرد. این فیلم جمعبندی مختصری از چیزهایی است که در این سالها بهعنوان فرهنگِ خانوادگی ژاپنی در فیلمهای کلاسیک این کشور دیدهایم: تشییع جنازه، سکانسهای قطار، گپوگفتهای پرشوروحال خانوادگی، سکانسهای غذاخوری، کیمونوهای ژاپنی، سکانسهای آتشبازی، فوتبال پسران و دختران و… همگی در این فیلم به چشم میخورند. کودها در این سالها استاد خلق تجربیات غیرمنتظره با فضاهای خانوادگی بود. داستان فیلم اخیر هم به نحوی ادامه همین رویکرد است: دختر کوچکی که نتیجه ارتباط پدر با زن جدیدی است، وارد زندگی سه خواهر میشود و با ورودش، رویکرد آنها به زندگی خانوادگی و اهدافشان در خانواده را تا حدی تغییر میدهد. با این کار کودها مثل تجربههای قبلیاش، استادی خودش را در بازیگرفتن جمعی و فرار از ساخت فیلم آبگوشتی (سوپ اپرا) نشان داده است. / شرق
******
داوران بخشهاي مسابقه و جانبي كن چه كساني هستند
هاليوود ريپورتر
در ميان اسامي هيات داوران بخشهاي مختلف جشنواره كن ۲۰۱۵ چهرههاي متنوع و بعضا بسيار متفاوتي بهچشم ميخورند. رياست هيات داوران بخش مسابقه را جوئل و اتان كوئن يا همان برادران كوئن بر عهده خواهند داشت و در كنار آنها هفت چهره ديگر اين گروه ۹ نفره را تكميل خواهند كرد.
اين دو برادر كه بيشتر از ۳۰ سال است با يكديگر همكاري ميكنند، بارها به عنوان شركتكننده در جشنواره كن حاضر بودهاند. موفقيت برادران كوئن در كن به همينجا ختم نشد. آنها در سالهاي ۱۹۹۶ و ۲۰۰۱ براي فيلمهاي «فارگو» و «مردي كه آنجا نبود» جايزه بهترين كارگرداني را از آن خود كردند. آخرين بار در سال ۲۰۱۳ بود كه جايزه بزرگ هيات داوران كن به اين دو برادر براي فيلم «درون لوين دويس» اهدا شد.
روسي دي پالما، بازيگر اسپانياني عضو هيات داوران بخش مسابقه جشنواره كن ۲۰۱۵ است. وي ابتدا با فيلم «زنان در آستانه فروپاشي عصبي» در سال ۱۹۸۸ ساخته پدرو آلمودوار مطرح شد. وي كه در فيلم بعدي آلمودوار نيز ايفاي نقش خواهد كرد در سال ۲۰۰۹ با فيلم «آغوشهاي گسسته» در جشنواره كن حاضر بود. سوفي مارسو ديگر بازيگري است كه امسال به عنوان داور بخش مسابقه انتخاب شده است. اين بازيگر فرانسوي خيلي زود و در سن ۱۶ سالگي براي بازي در فيلم «مهماني» برنده جايزه سزار شد. وي به عنوان چهرهاي بينالمللي در آثار مختلفي در فرانسه و ديگر كشورها ايفاي نقش كرده است. مارسو آثار تماشاگرپسندي همچون «شجاع دل» ساخته مل گيبسون و همچنين «جيمز باند: دنيا كافي نيست» را نيز در كارنامهاش دارد. وي پيش از اين در سال ۲۰۰۹ با فيلم «پشت سرت را نگاه نكن» در جشنواره كن حاضر بود. سوفي مارسو علاوه بر بازيگري دو فيلم بلند را نيز كارگرداني كرده است.
در ميان اسامي هيات داوران بخش مسابقه امسال چهار بازيگر به چشم ميخورند. ديگر بازيگر اين ليست كه سابقه بازي روي صحنه تئاتر را نيز دارد سيهنا ميلر است. وي با فيلم «كيك لايهاي» در سال ۲۰۰۴ نامي براي خود دست و پا كرد و پس از آن بود كه در يك نمايش برادوي به كارگرداني سام مندز روي صحنه رفت. اما سال گذشته براي ميلر سال موفقي بود چرا كه وي با بازي در دو فيلم مطرح يعني «شكارچي روباه» ساخته بنت ميلر و «تيرانداز امريكايي» ساخته كلينت ايستوود به ايفاي نقش پرداخت. در اين بين «شكارچي روباه» در جشنواره كن سال گذشته حاضر بود و جايزه بهترين كارگرداني را براي بنت ميلر به ارمغان آورد. ديگر بازيگر ليست هيات داوران امسال جيك جيلنهال است كه در خانوادهاي هنرمند بزرگ شده و نخستين فيلمش را در سن ۱۱ سالگي بازي كرده است. وي در سال ۲۰۱۱ با بازي در «داني داركو» توجه منتقدان جلب كرد. او علاوه بر آثار مستقل در فيلمهاي پرفروش نيز ايفاي نقش كرده است. جيلنهال در «تفنگدار امريكايي» ساخته سام مندز كه به مشكلات چند سرباز امريكايي در بحبوحه دخالت امريكا و در جريان حمله صدام حسين به كويت در سال ۱۳۶۹ ميپردازد، به ايفاي نقش پرداخته است. جيك جيلنهال در سال ۲۰۰۷ با بازي در فيلم «زودياك» ساخته ديويد فينچر در جشنواره كن حاضر بود. وي همچنين در دو اثر اخير تحسينشده دنيس ويلنو «زندانيان» و «دشمن» حضور داشته است. سال گذشته بازي وي در فيلم «خزنده شب» براي وي نامزدي در چند جشنواره مختلف را به ارمغان آورد.
يكي ديگر از اعضاي هيات داوران نيز فعاليت سينمايياش را با بازيگري آغاز كرده است. زاويه دولان كارگردان و بازيگر ۲۵ ساله كانادايي است كه سال گذشته براي فيلم «مامان» مشتركا با ژان لوك گدار موفق به دريافت جايزه هيات داوران جشنواره كن شد. او كه فيلمسازي را در سن ۲۰ سالگي آغاز كرده تا به حال پنج فيلم بلند ساخته و در حال آمادهسازي براي ساختن فيلم بعدياش است. چهارمين زن حاضر در هيات داوران بخش مسابقه امسال روكيا ترائوره، موسيقيدان اهل مالي است كه در تلفيق موسيقي سنتي و مدرن تخصص خاصي دارد. وي كه تجربه زندگي در چند منطقه دنيا را دارد، نخستين آلبوم موسيقياش را در سال ۱۹۹۸ منتشر كرده است.
آخرين عضو هيات داوران بخش مسابقه امسال گيرمو دل تورو، كارگردان خلاق مكزيكي است. از وي به همراه آلفونسو كوارون و الخاندرو گونزالس ايناريتو به عنوان نسل جديد فيلمسازان مكزيكي ياد ميشود. دل تورو فعاليت هنرياش را با گريم و طراحي جلوههاي ويژه آغاز كرده به ساخت آثار تخيلي و فانتزي شهرت دارد. نخستين فيلم وي «عجوزهها» در يك بخش جنبي در جشنواره كن نمايش داده شد. «هزارتوي پن» در سال ۲۰۰۶ بود كه براي بخش مسابقه انتخاب شد و موجب موفقيت جهاني وي را فراهم كرد.
معرفي داوران بخشهاي ديگر
رياست هيات داوران بخش نگاهي نو را ايزابلا روسليني، بازيگر ايتاليايي برعهده خواهد داشت. كارگردان اهل عربستان حيفا ال منصور، بازيگر و كارگردان لبناني نادينه لباكي، كارگردان يوناني پانوس كورتراس و بازيگر فرانسوي طاهر رحيم اعضاي هيات داوران اين بخش خواهند بود. بخش نگاهي نو از سال ۱۹۷۸ فعال است و امسال ۱۹ فيلم را به نمايش خواهد گذاشت. رياست اين بخش را سال گذشته پابلو تراپر، كارگردان آرژانتيني بر عهده داشت. جايزه اصلي اين بخش به فيلم «خداي سفيد» تعلق گرفت؛ اثري در مورد دختر بچهاي در جستوجوي سگش. جايزه هيات داوران اين بخش به فيلم «فورس ماژور» تعلق گرفت؛ فيلمي شوك برانگيز در مورد خانوادهاي كه براي اسكي به كوههاي آلپ رفتهاند.
جوانا هاجي توماس از لبنان، ربكا زلوتوسكي كارگردان فرانسوي، سسيل دوفرانس بازيگر بلژيكي، دانيل ابريشينسكي بازيگر لهستاني اعضاي هيات داوران بخش سينه فونداسيون خواهند بود. عبدالرحمان سيساكو، نويسنده و كارگردان اهل موريتاني رياست اين بخش را برعهده دارد كه جوايز بخش مسابقه فيلم كوتاه را نيز انتخاب خواهند كرد.
سابين آزما، بازيگر و كارگردان زن فرانسوي به عنوان رييس هيات داوران بخش دوربين طلايي انتخاب شده. بخشي كه به نخستين فيلم يك كارگردان جايزه خواهد داد. تمامي فيلمهاي اول در بخشهاي مختلف جشنواره قادر به دريافت اين جايزه هستند. جعفر پناهي در سال ۱۹۹۵ اين جايزه را براي ساخت فيلم «بادكنك سفيد» از آن خود كرد. بهمن قبادي نيز در سال ۲۰۰۰ و براي فيلم «زماني براي مستي اسبها» جايزه دوربين زرين را به خانه برد. جيم جارموش، ميرا نايير و استيو مك كويين از جمله فيلمسازاني هستند كه با نخستين فيلمشان اين جايزه را دريافت كردند.
****
نمايش فيلم «برادران لومير» بهمناسبت ١٠٠سالگي «اورسن ولز»
اگر اين يك تحجر است متحجر درجه يك هستم
الكساندر آوانسيان
همزمان با برگزاري شصت و هشتمين دوره جشنواره فيلم كن و اعلام عناوين بخش كلاسيكهاي جشنواره مشخص شد كه اينبار نيز اين بخش بسيار پربار و جدي با حضور فيلمسازان جديتر از همتايان امروزي خودشان برگزار ميشود.
در اين بخش، امسال صدمين سالگرد تولد «اورسن ولز» جشن گرفته شد، «آن درخت مملو از پرندگان» (نقل قول از ژان كوكتو درباره ولز)؛ بخشي كه قطعا هر سينما دوست جدي و اهل تفكر نميتواند به راحتي از كنارش بيتفاوت بگذرد زيرا در اين صورت ميزباني برادران لومير، لوكينوويسكونتي، لويي مال، آكيرا كوروساوا، سرگئي آيزنيشتاين، مارسل كارنه، عثمان ثمبن و اورسن ولز را از دست خواهد داد.
بخش بسيار مهم اين مهماني ويژه، حضور پررنگ فيلمهاي برادران لومير است اما دليل اين حضور براي مخاطب امروزي سينما آن هم در جشنواره كن ٢٠١٥ چيست؟
آيا چون قرار است به ياد بياوريم كه لوميرها جزو نخستين فيلمسازان تاريخ سينما بودند؟ آيا رييس بخش كلاسيكهاي اين دوره از جشنواره انساني است عقب افتاده و دور از جريان روز سينما كه دلش هواي لوميرها را كرده است؟ آيا گردانندگان اين بخش فقط دلشان ميخواست ببينند فيلمهاي برادران لومير با استفاده از فناوري ٤k روي پرده بزرگ چگونه خواهد بود؟ قطعا خير: لوميرها پيامآوران سينما هستند! اين برادران در كنار ويليام ديكنسون، اديسون، ملي يس، ادوين پورتر، گريفيث و… راهي را آغاز كردند كه در سالهاي اخير از دوران اوج و شكوهش فاصله زيادي گرفته و شايد به قول ژان لوك گدار «سينما مرده است» اما حتي اگر هم قرار باشد در اوج حضيض باشد قافله سالارانش «قصه، انسان، روايت» را با «مسائل جنسي، جلوههاي ويژه و گرد و خاك براي هيچ» تاخت زدهاند. برادران لومير، چشم ديگري را به واقعيت جهان گشودند؛ واقعيتي كه شايد به زعم بسياري از سينما روندگان امروزي چيزي است پيشپا افتاده و تكراري در حالي كه آنها نخستينها بودند. كاري كه سالها بعد جان فورد، اينگمار برگمان و فدريكو فليني، ميزوگوچي، نيكولاسري، فريتز لانگ، لوبيچ و رنوار انجام دادند؛ امري كه در سينماي امروز به كيميايي بدل شده سخت ناياب. سينماگراني كه امروز شاخكهاي حسي مخاطب را پيرامون وقايع اطرافش حساس نميكنند و هيچ تجربه جمعي مشتركي را در آن واحد رقم نميزنند؛ نه سرگرمي سازند و نه صنعتگر، نه ترس آفرينند و نه شادي آفرين. نه انديشهاي دارند و نه قصهاي. تنها و تنها تكرار مكررات نخ نما شده سطحي و آكنده از يك ترس خالي بزرگند. اما اتفاقي كه در ١٢٠ سال قبل در ٢٨ دسامبر ١٨٩٥ در گراند كافه پاريس افتاد، چيزي بود اصيل و واقعي، چيزي كه دنيا را تكان داد و تا سالهاي بعد اثرش را در فيلمهاي انسان كارگردانهايي بزرگ ميتوان ديد.
برادران لومير در آن فيلمهاي كوتاه، روزمرّگي آن سالها را جاودانه كردند. در ميزان تنهايي ساده اما جادويي، جادويي به اين معنا كه تمام آن تصاوير ثبت شده از زيست آن برادران نشات گرفته و تبديل به زندگي دوباره روي پرده شده است؛ ميزانسنهايي كه در سالهاي آينده به سبكي مستندگون تبديل شد يا فيلم «غذاي بچه» در ميزانسن درست، حس وابستگي خود به خانوادهاي به مخاطب منتقل ميكند، يا در «ورود قطار به ايستگاه» تماشاگر را با هيولايي آهني طرف ميكند ترس انسان از هجوم تكنولوژي او را وادار به خروج از كافه ميكند، امري كه شايد تا سالها سينماگران اصيل و يگانه توانستند با سرلوحه قرار دادن سينماگران اوليه آن حسها را پرورش دهند و عميقتر كنند. اما امروز تقريبا مخاطب از تصنعي بودن جلوههاي ويژه از قبل خبر دارد و بيش از يك بار اثري ندارد، چون كاملا مصنوعي است و بازاري و همچنين دور از زيست كارگردان و حتي تماشاگر لاجرم چيزي توليد ميشود غيرقابل باور. لوميرها چيزي را جاودانه كردند يكه و يگانه كه تا امروز تازه است و بديع و زندگي! امكان ديدن اين شاهكارهاي كوتاه در هر كجاي جهان به تماشاگر اين فرصت را ميدهد كه بتواند در ابتداي قرن بيست و يكم زندگي انسانهايي را ببيند و تجربه كند كه در قرن نوزدهم متولد شدهاند و در قرن بيستم روي نوار سلولوئيدي جاودانه شدهاند.
لوميرها اين امكان را به مخاطب سال ٢٠١٥ ميدهند تا به سادگي بتواند بازگشتي به خود به درون و ژرفاي خود به عنوان يك انسان داشته باشد. انساني كه سالهاست از خودش جدا شده و روزمرّگيهاي مصنوعي زندگي معاصر روحش را درهم شكسته است. تجربه كردن لوميرها بر پرده، تجربه ديدن ذات زندگي در نابترين شكل ممكن است، حركت اندامها، نگاهها، لبزدنهاي خاموش، ورود سنگين و هيولاوار لكوموتيو، شكار ماهيگيران، مهار آتش توسط ماموران آنشنشاني، فرو ريختن يك ديوار و پيكنيك كارگران كارخانه. آثار لوميرها ديگر چشماندازي به يك زندگي فرانسوي نيست بلكه امري فراتر از آن است، شعفي وصف ناشدني در راستاي زندگي كردن، زنده ماندن و ادامه دادن. اكران اين فيلم شايد براي خيليها امري غيرضروري باشد و براي خريد بليتهاي بخش مسابقه و ديگر بخشهاي روز جشنواره سر و دست بشكنند اما اين دليل كماهميت بودن فيلمهاي لوميرها نيست بلكه مخاطب جدي سينما تعدادشان كم شده و چه تحجر خوشايندي است تجربه فيلمهاي خاموش لوميرها در برابر سينماي پرگوي اين سالها. حتي يك سكانس از تجربه ويسكونتي انسان فيلمساز در برابر كل فيلم سورنتينو. تجربه ايوان مخوف آيزنيشتاين دربرابر روشنفكر بازي جيلان. توجيه بانويي از شانگهاي اورسن ولز در برابر نورچشميهاي جشنواره برادران داردن اگر اين يك تحجر است قطعا متحجر شماره يك هستم. اعتماد