Share This Article
سینمای جهان
نقد فیلم پل جاسوسها ساخته استیون اسپیلبرگ
جیمز براردینلی
محمدرضا سیلاوی
با وجود نامهایی همچون اسپيلبرگ، هنکس و برادران کوئن به سختی میتوان در مقابل پروژهای مانند «پل جاسوسها»(Bridge of Spies) هيجان زده نشد. با وجود این، گرچه اين محصول استادانه به شدت جذاب است، در برآورده ساختن انتظارات خيلی بزرگ در میماند. «پل جاسوسها» ارزش ديدن را دارد، اما از بهترين فيلمهای سال ۲۰۱۵ نیست. اگر بخواهيم اين فيلم را با ساير آثار اين کارگردان مقايسه کنيم، «پل جاسوسها» در ردۀ کارهای «کماهمیت» او قرار میگيرد. (کارهایی مانند «هميشه / Always»، «ترمينال / The Terminal» و «اسب جنگی»(War Horse) را در نظر بگیرید.)
بخشی از مشکل شايد فيلمنامۀ بی در و پیکر فيلم باشد که به جای ورود مستقيم به قلمرو ژان لو کاره ترجيح میدهد با نمايش صحنههای دادگاه شروع کند. المان جاسوس نقطه قوت فيلم است، اما «پل جاسوسها» توانش را ندارد که با برخی از بهترين فيلمهای هيجانی مربوط به جنگ سرد، که چه قبل و چه بعد از فروريختن ديوار برلين ساخته شدهاند، رقابت کند. بايد اعتراف کرد که جنبۀ «بر اساس داستان واقعی» فيلم دست و پای فیلمنامهنویسان را بسته است، اما در همراهی با اسپيلبرگ آنها به نوعی نتوانستهاند حس قدرتمند تنگناترسی را منتقل کنند که وجه مشخصۀ تقريباً تمام فيلمهای ساخته شده در شرايط برلينِ دوران جنگ سرد است. جزئيات اين دوره بی عيب و نقص از کار درآمدهاند اما حال و هوای فيلم به طرز غافلگير کنندهای بیروح است.
داستان در بروکلين نيويورک شروع میشود. دهۀ ۱۹۵۰ است و مقامات آمریکایی رودلف ايبل (مارک رايلنس) را که مظنون به جاسوسی برای شوروی است، دستگیر کردهاند. دولت که میخواهد این فرد از بهترین وکیل برخوردار باشد، از جيمز دوناوان (تام هنکس) میخواهد تا از ايبل دفاع کند. گرچه دوناوان در ابتدا تمايلی به انجام اين کار ندارد اما بعد از ملاقات با موکل احتمالیاش به اين کار دلگرم میشود. هرچند دفاع دوناوان منجر به برائت ایبل نمیشود، اما او را از حکم اعدام میرهاند. با اين حال، دفاع پر سر و صدای او از يک مجرم ضد آمريکایی موجب نفرت هموطنان دوناوان از وی میشود.
در یک خط داستانی موازی، «پل جاسوسها» گری پاورز، خلبان سيا (با بازی اوستين استول)، را معرفی میکند که هدایت يک هواپيمای جاسوسی آمريکایی را در عملياتی بر فراز خاک شوروی بر عهده دارد. به او اکيداً دستور داده شده است در صورتی که هواپيما در معرض خطر سقوط و افتادن به دست نيروهای دشمن قرار گرفت، هواپيما را منهدم کند. همچنين دستور دارد که تحت برخی شرايط خاص به زندگی خود نيز پايان دهد. او در هر دو مورد ناکام و اسیر دست نیروهای شوروی میشود. سيا که از افشای اطلاعات فوق محرمانۀ پاورز نگران است، از دوناوان میخواهد که اقدامات لازم جهت تبادل زندانيان، يعنی پاورز در ازای ايبل، را انجام دهد. اين امر مستلزم اين است که اين وکيل، که سرما خورده است، به برلين برود و با مقامات کاگب و آلمان شرقی، در شرايطي که بهترين توصيف برايش «خطرناک» است، ديدار کند.
گرچه برادران کوئن در نگارش فيلمنامه همکاری داشتهاند، با فيلمنامهای به شدت سرراست روبرو هستيم که بهرۀ کمی از آن حس غيرعادی فيلمهای معمول در آثار اين دو برادر برندۀ اسکار دارد. شوخ طبعی عجيب و غريب آنها در برخی از ديالوگهای هنکس ديده میشود (به پاسخ هنکس به مأمور سيا وقتی که در باجۀ تلفن هست دقت کنيد) اما محصول نهایی ظاهراً دستپخت قلم مت چارمن است. بازسازی برلين سال ۱۹۶۰ توسط اسپيلبرگ نمونه است، اما در برخی موارد رويکردش به شدت ناشيانه میشود. به خصوص، به جای پرداختن به جزئيات ترجيح میدهد که از روشی گُلدرشت برای ايجاد تباين بين آنچه بيرون از پنجرههای قطار، هنگام رفتن به برلين و نيويورک، رخ میدهد استفاده کند. اين لغزشی است کوچک اما بدجوری توی ذوق میزند.
در «پل جاسوسها» روی جنبههای جاسوسی به خوبی کار شده است، اگرچه شرايط دوناوان به وخامت شرايطی نیست که در ساير فيلمهای هيجانی دوران جنگ سرد واقع در برلين به دیدنشان عادت کردهایم. در فيلم تنش وجود دارد اما اختناق آور نيست. حتی وقتی که دوناوان زندانی میشود، باز هم باور نمیکنيم که موقعيتش ممکن است خطرناک باشد. چون اصلاً مهم نيست که دولت آمريکا چگونه تکذيب میکند که او عامل آنها نيست، بلکه اين مهم است که او دارد با قوانين بازی میکند و طرف مقابل هم به اندازه او به اين قوانين متعهد است. در پايان باید گفت که «پل جاسوسها» بيشتر درباره مسائل فنی اجرایی شدن يک قرار است تا دربارۀ خزيدن بپّاها در سايه و ناپديد شدن افراد در شب.
تام هنکس در اين نوع نقشها بزرگ شده است. کهنهکاری است که بدبینی و ایدئالیسم به یک اندازه او را تغذیه میکنند. او مرد خوبی است که میداند خوب بودن ممکن است اهميت چندانی نداشته باشد. ايمی اسمارت (در نقش همسر دوناوان) و سباستين کخ (در نقش وکيل اهل آلمان شرقی که درگیر مذاکرات میشود) خيلی قدرتمند ظاهر شدهاند. اما کسی که از همه بیشتر جلوه میکند مارک رايلنس است که بازیاش در نقش ايبل فروتن و بردبار توجه بيننده را جلب میکند. بازی آرام او از بازی تام هنکس و ديگران پيشی میگيرد.
شايد يک فيلمنامۀ منسجمتر میتوانست به فيلمی شُسته رُفتهتر و میخکوبکنندهتر منجر شود. شايد تلاش برای روايت کل داستان از اولين تا آخرين اقدامات دوناوان منجر به قوسی شده است که جمع و جور کردنش دشوار افتاده است. «پل جاسوسها» نوعی يادآوری جالب نيمه پاييزی از دورانی است که هر روز بیش از روز قبل از شيشه های دودی نوستالژی ديده میشود. با اين حال، عليرغم عقبۀ سازندگان اين فيلم، موفقيت اين فيلم به عنوان يکی از بهترينهای فصل واقعاً غافلگيرکننده خواهد بود.
از نقد فارسی
پل جاسوسها ساخته استیون اسپیلبرگ
بازیگران: تام هنکس
هزینه تولید۴۰ میلیون دلارامریکا، فوکس قرن بیستم
داستان فیلم: دوران جنگ سرد است و سازمان سيا با به خدمت گرفتن يک وکيل آمريکایی تلاش میکند تا خلبانی را که در شوروی در بازداشت به سر میبرد نجات دهد.