Skip to content Skip to footer

نگاهی به سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی / ایوب بهرام

16 Comments

  • شبنم
    Posted 13 شهریور 1395 at 1:45 ب.ظ

    من این کتاب رو دو دفعه خوندم.باهاش کلی اشک ریختم.امروز هم که نقد شما رو خوندم بازم اشک ریختم.

  • سحر
    Posted 16 مهر 1396 at 10:55 ب.ظ

    منم با کتاب گریه کردم.مثل همبن الان که نفد رو خوندم

  • دنیا
    Posted 8 آذر 1396 at 5:29 ق.ظ

    من این کتاب را دیشب تمام کردم… مات و مبهوتم که این خاک یک همچین ادبیاتی هم دارد، یک همچین کتابهایی هم دارد، یک همچین نویسنده هایی هم دارد… و خاک… خاک بر سر من و امثال من.. خاک بر سر دم و دستگاه این کشور… که خاک میگیریم این آدمها و کتابها را…

  • ربابه
    Posted 11 آذر 1396 at 8:30 ق.ظ

    من خیلی تو کتاب گیج بودم
    اما برای ایدین بغض کردم

  • عليرضا ٥٣ ساله
    Posted 27 خرداد 1397 at 7:40 ب.ظ

    كتاب را دوست داشتم. دلم ميخواست ايدين كمي جنگنده تَر ميبود و فكر ميكنم زود تسليم شد. با وجوديكه چهار سال در زير زمين با تنهايي خود و جور و بي مهري پدر مبارزه كرد اگر قرار بود چنين شخصيتي مغلوب تلخي حادثه از دست دادن خواهر شود و مبدل به موجودي بي اراده و ضعيف گردد، ولو بعلت ديوانگي پسنديده تَر بود نويسنده پردازش بيشتري در اين قسمت داستان از تغيير اين شخص خرج داستان ميكرد كه پذيرش چنين تحقيري توسط قهرمان داستان براي خواننده قابل قبول ميشد. تغيير راويان داستان برايم خيلي جذاب بود. و موومان چهارم به نظرم نقطه اوج هنر نويسنده در اين كتاب بود. نويسنده اين كتاب باعث ميشود به ايراني بودن خود افتخار كنم.

  • محمدرضا
    Posted 6 آبان 1397 at 6:05 ب.ظ

    توی آن کتاب هات دنبال چه میگردی؟
    «دنبال خودم»

  • معصومه
    Posted 4 اردیبهشت 1398 at 11:13 ق.ظ

    هنوز گیج کتاب هستم

  • رضا
    Posted 24 مرداد 1398 at 11:54 ق.ظ

    واقعا شاهکار هست / در عرض چندین سال سه چهار بار خوندم و هر دفعه مات و مبهوت / یعنی بعضی وقتها چنان به سرم میزنه که هرطور شده باید یه مروری بکنم / سپاس بیکران از اقای معروفی بزرگوار

  • نسیم
    Posted 23 تیر 1399 at 9:43 ب.ظ

    باز سوال تکراری عدالت کجاست؟
    آیا اورهان مقصر است؟ جابر مقصر است یا مادر یا ….؟
    کتاب تلخی بود

  • آیدین امروزی
    Posted 6 مرداد 1399 at 3:10 ب.ظ

    به عنوان یک استاد ادبیات انگلیسی باید اعتراف کنم که این رمان یک شاهکار و مجموعه ای از تکنیک ها و مکاتب ادبی هست و توصیه می کنم همه اساتید ادبیات حتما در تدریس مکتب های ادبی و شناخت رمان این شاهکار ادبی را سر لوحه کارشان قرار دهند.

  • بهار
    Posted 8 آذر 1399 at 5:48 ب.ظ

    کتاب بی نظیری بود باداستان وباتک تک شخصیتهای آن زندگی کردم همین کتاب بس است برای کسی که عاشق کتابخوانی شود.فقط یک سوال بقیه کتابهای نویسنده هم اینگونه هستند؟؟؟

  • برکه ی بارانی
    Posted 13 دی 1399 at 3:11 ب.ظ

    سلام…امروز کتاب را تمام کردم و.هنوز به دنبال ایدین تمام صفحه ها را می گردم.حتی نشانی أن را به ایاز گفتم ولی او پیرتر از آن بود که بگویبد…برف تمام صفحه ها را پوشانده و.اجازه نمی دهد سمفوتی مردها در گوشم نجوا کنند.ایدا شال گردن را دور انذیشه ی ناارامم می کند و می خندد و من هنوز آیدین را پیدا نکردم.گرچه اورهان با چشمان یخ زده مسیر را نشان می دهد…اما من هنوز به دنبال خودم می گردم تا شاید شعرهارا تقدیم ایدین کنم…کاش او را پیدا کنم ….کاش

  • سوری
    Posted 21 دی 1399 at 9:05 ب.ظ

    یک آشغال است آشغال به تمام معنا

  • شهین نوذری
    Posted 24 خرداد 1400 at 3:03 ب.ظ

    برای نقد گروهی که در نشست ماهانه داریم کتاب را مطالعه کردم و بعضی بخشهای آن را دو بار
    داستان حول محور پدرسالاری می چرخد پدری ناموفق و ورشکسته در قدرت که عقب نشینی در کارش نیست و همچنان میتازد تا روز مرگ
    دو قربانی داستان اورهان و آیدین که در دوجهت مخالف رها شدند و سرنوشت هر دو بر اثر نادانی و دیکتاتوری پدر به تباهی کشیده شد
    مادری مظلوم و تحت تاثیر قدرت شوهر که از همان اندک فرصت خود به درستی بهره نمیگیرد و با تفاوت آشکار مهرمادری برای دو فرزند رنج می کشد و دق مرگ می شود
    آیدا دختر خانواده انگار در استوانه ای شیشه ای محبوس است در محیطی محدود روزمرگی میکند و برای فرار از آن قفس ازدواج و سرانجام خود را در هر شرایطی پوچ و بی فایده نی بیند و خودکشی میکند.
    این میان ایاز پاسبان که قدرت جابر برگرفته از اوست، بیش از کوپنش خود را می شناساند و با استفاده ی بیش از حد ار قدرتش پدر و پسر را به تباهی می کشد.
    نتیجه کلی این که هر یک از این شخصیت ها گروهی از مردم را در تمام دوران ها نمایندگی می کنند و این نیست مگر تربیت ۷ سال اول زندگی

  • مجتبی
    Posted 6 تیر 1400 at 4:18 ب.ظ

    الان کتاب رو تموم کردم بینهایت خوب و جذاب واسه همه دلم سوخت از پدر تا حتی یوسف از جهلی که قدرت داشت تا اندیشه ای که تنها بود آه که چقد سورملینا معصوم بود و چقد اورهان تنها

  • سام
    Posted 11 مهر 1400 at 9:58 ب.ظ

    به نظرم بیشتر قسمتهای داستان تحت شعاع رفتارهای خشمگینانه و مهربانانه ی پدر بود باورش سخت بوده که پدر که حتی آیدا رو نمیدید از غم مرگش پیر بشه یا غصه ی دوری آیدین رو بخوره اما باید به اورهان هم حق داد که به طور کل از مهر مادری محروم بوده و تا لحظه ی آخر کتاب در معرض نفرین های مادره

Leave a comment

0.0/5