Share This Article
‘
«سرود كريسمس» اثر چارلز ديكنز در نشر مرکز
داستان ارواح كريسمس
«ابتداي امر اينكه مارلي مرده بود. هيچگونه شكوشبههاي در اين باب نيست. سند كفنودفن او را كشيش، كارمند، متصدي كفنودفن، و صاحبعزاي اصلي امضا كرده بودند. اسكروج آن را امضا كرده بود: و در بازار مالي حرف اسكروج مناط اعتبار بود. مارلي پير عين گلميخ در مرده بود. عنايت بفرماييد! نميخواهم بگويم كه بر مبناي دانش خودم ميدانم گلميخِ در دقيقا چرا مرده است. به من اگر بود، ميخ تابوت را مردهترين محصول كارگاه آهنگري ميناميدم. اما اين تشبيه بر خردِ نياكانمان استوار است؛ و دستان ناپاك من آن را نخواهد آلود، و الا كار ملك و مملكت ساخته خواهد بود. بنابراين به من اجازه بدهيد موكدا تكرار كنم كه مارلي گلميخِ در مرده بود…». «سرود كريسمس» چارلز ديكنز با اين عبارت شروع ميشود. اين كتاب اينروزها با ترجمه فرزانه طاهري در نشر مركز منتشر شده است. «سرود كريسمس» پنج بخش با پنجپاره را دربرگرفته كه عبارتند از: روح مارلي، نخستين سه روح، دومين روح، آخرين روح و پايان ماجرا. ديكنز اين اثرش را در سال ١٨٤٣ منتشر كرد و مقدمه كتاب، آن را محبوبترين اثر ديكنز دانسته تا جايي كه اين داستان امروز بدل به بخشي از فولكلور كريسمس شده است: «ديكنز، علاوه بر نوشتن روايتي بسيار سرگرم كننده، اين توان خاص را هم داشته كه بهتر از هركسي پيش از خود يا از آن زمان تاكنون روح اين موسم تعطيلات را تعريف كند. او با آنچه خود فلسفه سرود كريسمس ناميده، از صرف بزرگداشت كريسمس بهخاطر نام و منشا مقدساش فراتر رفته و بشردوستي بنيادين آن را به مسند نشانده است.
ديكنز، در زمان مرگش در سال ١٨٧٠، چنان جايگاه محكمي در افسانههاي اين موسم يافته بود كه ميگويند دخترك يك طواف در لندن وقتي اين خبر ناگوار را شنيد پرسيد: ديكنز مرده؟ پس بابانوئل هم ميميرد؟». ديكنز زماني به سراغ نوشتن اين داستان رفت كه سنتهاي قديمي كريسمس روبه افول بودند و حتي عدهاي معتقدند ديكنز به اين واسطه احياكننده رسوم اين ايام است. «سرود كريسمس» در دسامبر ١٨٤٣ به چاپ رسيد، يعني زماني كه سنتهاي قرون وسطايي كريسمس روبه فراموشي بودند و اين اثر ديكنز نقطهعطفي در اين ميان بهشمار ميرود. ديكنز در زمان نوشتن اين داستان، سال بسيار بدي را پشتسر ميگذاشت چون اين سال پر از ناكاميها و فشارهاي بهظاهر حلنشدني مالي و هنري براي او بود و براي اولينبار او با افول محبوبيت و درآمد روبهرو شده بود. در بخشي ديگر از مقدمه كتاب درباره اهميت اين اثر ميخوانيم: « در كريسمس ١٨٥٢، وقتي ديكنز خواندن نسخههاي كوتاهشدهاي از آن را براي مخاطبان تحصيلكرده و در عين حال طبقه كارگر آغاز كرد، اهميت اين كتاب ديگر كاملا تحكيم شد. وقت خواندن گويي نمايش اجرا ميكرد. توفيق اين جلسات سبب شد كه تا زمان مرگش در سال ١٨٧٠ به اين رويه ادامه بدهد. و معمولا هم در اين جلسات سرود كريسمس را ميخواند كه هم كوتاهتر بود و هم پيام اخلاقي قدرتمندي داشت كه تضمين ميكرد كه به يكي از شناختهشدهترين آثار كلاسيك ديكنز تبديل شود. اين جلسات نقشي بسيار مؤثر در آگاهكردن جامعه از فقر موجود ايفا كرد. درآمد حاصل از اين جلسات هم به مؤسسات خيريه متعددي ميرسيد كه ديكنز در تمام عمر مددكارشان بود، و خود اين داستان به چنان شهرتي رسيد كه نميشود تصور كرد كسي باشد كه با اين داستان آشنا نباشد».
شرق
‘