Share This Article
‘
مدرنیسم اجباری رضاشاه
تازهترین كتاب جلال ستاری اثری است تحقیقی درباره یكی از نهادهایی كه نمودی از مدرنیسم اجباری و ناهمگون دوره رضاشاه بوده. «سازمان پرورش افكار و هنرستان هنرپیشگی» بهتازگی در نشر مركز منتشر شده و ستاری در این كتاب با استفاده از اسناد، مدارك و خاطرات بهجامانده از آن دوران، به یكی از وجوه مدرنیسم توسعهنیافتگی رضاشاه پرداخته. ستاری درباره اهداف شكلگیری این سازمان نوشته: «سازمان پرورش افكار كه آینه تمامنمای آمال حكومت رضاشاه و مركز تجمع آرمانها و برایند نهایی فعالیت فرهنگی نظام بود، ایدئولوژی یكسانسازی فرهنگی را مدنظر داشت و لاجرم با نگاهی تمركزگرا و اقتدارطلبانه به امور و شئونات اجتماعی مینگریست؛ یعنی قائل به اعمالنظر یكجانبه از بالا به پایین با زور و اجبار و بیتوجه به نیازهای طبقات اجتماعی بود. نتیجتا این آینه پندار با آشوب زمانه تیره شد و سازمان پرورش افكار در پی حمله متفقین به ایران و فروپاشی نظام رضاشاهی در ١٣٢٠، فروریخت». ایده تشكیل سازمان پرورش افكار توسط احمد متیندفتری، وزیر دادگستری وقت، مطرح شد. آنهم در دورهای كه به قول ستاری، تشویش و ناامنی و خطر فروپاشی نظامهای سیاسی حاكم به سبب جنگ دوم بر دنیا سایه افكنده بود و بیم آن میرفت كه دامنهاش تا ایران گسترده شود.
متیندفتری در شرح زمینه تأسیس این سازمان گفته: «در شرفیابیهایی كه (بهعنوان وزیر دادگستری) برای عرض گزارش راجع به تحقیات از مجید آهی (وزیر راه) نصیب من شد، تبادلنظرهایی صورت گرفت و از این مشاورهها، فكر تشكیل سازمان پرورش افكار در دِماغ شاه تولید شد». او در جایی دیگر نیز میگوید: «ابتدا فكر تشكیل سازمان پرورش افكار را در دِماغ شاه تولید نمودم و این مقدمهای بود برای تشكیل یك حزب سیاسی مانند حزب خلق تركیه. به این ملاحظه بود كه زمینه را بسیار وسیع یافتم، رادیو را كه شاه در ابتدا با آن مخالف بود تأسیس كردیم، وسایل فنی برای اصلاح مطبوعات فراهم و حتی یك مدرسه برای روزنامهنگاری دایر نمودیم، از تئاتر و نمایش كه مكتب بزرگی برای تربیت یك ملت است غفلت نداشتیم و یك مدرسه هم برای آموزش هنرپیشگان بهوجود آوردیم و چون عقیدهام این است كه تربیت اجتماعی در كشور باید از فرهنگ سرچشمه بگیرد، معلمین و سایر فرهنگیان را به این منظور تجهیز كردیم ولی عدهای از متملقین گزافهگوییهایی كردند». ستاری در مقدمه كتاب، سلسلهمراتب سازمان پرورش افكار را بدینصورت آورده است: نخستوزیر وقت، رئیس سازمان و وزیر فرهنگ، رئیس هیئت مركزی و حسین فرهودی، رئیس دبیرخانهاش بودند و احمد متیندفتری بر آن نظارت داشت. «سازمان، ساختاری گسترده، قائم به نظام شاهنشاهی و سیاستهای متمركزگرای آن محسوب میشد و هدفش یكسانسازی همه دیدگاهها در حوزههای مختلف اجتماعی و اعمال سیاست ایجاد وحدت در همه زمینههای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و آموزشی و پرورشی-فكری به همت بوروكراسی جدید و شماری از روشنفكران چون بدیعالزمان فروزانفر و رشید یاسمی و رضازاده شفق و محمد حجازی بود كه البته دامنه و گستره آن اقدامات فرهنگی غالبا از حدود شهرهای بزرگ فراتر نمیرفت».
شرق
‘