اشتراک گذاری
میشل بوتور به زبان فارسی
از گذر جستار
پارسا شهری
میشل بوتور از سال١٩٦٠ به بعد رمانی ننوشت یا دستكم چاپ نكرد. خودش معتقد بود رویگرداندن از فرم رمان او را از موفقیت زودیاب و دیرپا نجات داد اما كارهای شاق دیگری را بر گردن او گذاشت. «گذر میلان» نخستین رمان بوتور در سال ١٩٥٤ درآمد، بوتور از همین رمان نخست دغدغههای اخلاقی خود را آشكار كرد. به روایت لئوناسرودیز، راوی معتبرترین شناختنامه بوتور این رمان «طرح داستانی و كاراكترهای فردیتیافته دارد؛ اما این اجزای متعارف داستان صرفا نقش ثانویه دارند. معماری است كه بیشترین اهمیت را دارد -یعنی طرز تركیب این اجزا و سایر مواد و مصالح و ایجاد یك چارچوب.» دو سال بعد رمان «وقت گذراني» از بوتور، منتشر میشود با اشارات بسیار به اسطورههای كلاسیك و بحث در باب مفهوم زمان. پرسشی كه بر پسزمینه روایت سایه میاندازد این است كه چه چیزی را باید پذیرفت یا نپذیرفت و چگونه باید نفی جهان معاصر را بیان كرد. رمان سوم بوتور، مهمترین و بهزعم بسیاری از منتقدان آنجا و مترجمان اینجا شاید تنها رمان یا فراتر از آن اثرِ مهم بوتور است: «دگرگونی» كه البته در برخی متنها با عنوان «تغییر عقیده» نیز آمده است. سرتاسر رمان روایت سفر شخصیت اصلی، لئون دلمون از پاریس به رم است. دلمون در كوپه قطار نشسته و زندگی و گذشته خود را مرور میكند. او در پاریس تاجر نسبتا موفقی است و زن و بچهای دارد و در رم معشوقهای. این البته تنها خطِ اصلی و سرراست رمان است. در رمان اشارات بوتور به اسطورهها و مفاهیم اخلاقی و مسائلی چون ارتداد، عدم التزام اخلاقی بهمعنای سارتری آن و بیزاری دلمون از كلیسای مسیحی و دیگر چیزها هم هست. درعینحال بسیاری رمان را تردید میان انتخاب دو شهر و نه دو زن میدانند و «دگرگونی» را بیش از هر چیز رمانی درباره شهرها تلقی میكنند. در ادامه همین تجربه، بوتور جستارهایی با نام «روح مكان» را در سال ١٩٥٨ یعنی یك سال بعد از «دگرگونی» منتشر كرد كه «نوعی نگرش شبهسورئالیستی را نشان میدهد.»بعد از آن هم رمان «درجهها» كه برخی آن را بسطیافتهتر از دیگر رمانهایش میدانند و شاهدی بر پالایش سبك بوتور. بعد از این با آغاز سالهای شصت بوتور رمان را كنار گذاشت و هرچه نوشت جستار و مقاله است كه موضوعات مختلف و متنوعی را دربر دارد. از جستارهایی در باب رمان، ادبیات، هنر، موسیقی و نقاشی و شعر تا مقالات و ایدههایی ناتمام درباره نویسندگان مهم فرانسه ازجمله بودلر، پروست، جویس و دیگران. و البته بوتور چندین ترجمه و كتابِ روایی دارد و از این میان «پرتره جوانی میمونوار هنرمند» را نوعی داستان یا روایت میخوانند و البته در كارنامه او زیر عنوان «دیگر ژانرها» آوردهاند.
با اینكه برخی میشل بوتور را پدر یا مؤسس «رمان نو» لقب دادهاند، او را بیش از همه مقاله یا جستارنویس میدانند. به نظر میرسد در ایران نیز كه ادبیات فرانسه مترجمانِ چیرهدست داشته، این تلقی جا افتاده و ازاینرو پیش از هر چیز مقالات او ترجمه شده است. بوتور نخستین بارها از مجلات ایران سر درآورد از اواخر دهه چهل. «قصه یا پژوهش» عنوان مقالهای است از بوتور كه محمدتقی غیاثی در ١٣٤٨ در مجله نگین ترجمه كرده، در دهه هفتاد نیز مقالاتی از بوتور درباره شعر و رمان در مجلاتی چون كیهان فرهنگی و كلك و گوهران و هنر ترجمه و منتشر شد و در میان آنها مقالات مهمی چون «نگاهی به میشل بوتور و رمان او» نوشته برنار لالاند با ترجمه كاوه میرعباسی به چشم میخورد كه از كتاب «تأملاتی درباره بوتور» انتخاب شده و دیگری، مصاحبه بوتور در پاسخ به مجله تِلكل با عنوان «من حالا هم رمان نو مینویسم» كه قاسم روبین آن را ترجمه كرده است و مقاله معروف «کتاب بهمنزله شیء» با ترجمه سعید شهرتاش كه آنهم از مجموعهمقالات بوتور، «جستارهایی در باب رمان» انتخاب شده و گویا نخستین كتابی است كه از بوتور در سال ١٣٧٩ با ترجمه شهرتاش و در نشر سروش منتشر شده است. «میشل بوتور» نوشته لئون اس. رودیز با ترجمه رضا رضایی نیز سال ١٣٨٣ در مجموعه نویسندگان قرن بیستم فرانسه در نشر ماهی درآمد كه از معتبرترین شناختنامهها درباره بوتور است و به ابعاد مختلف زندگی، تفكرات و آثار این نویسنده فرانسوی معاصر میپردازد. تا اینجای كار مخاطب فارسیزبان بهویژه مخاطبان و علاقهمندان ادبیات فرانسه كمابیش با اندیشه و طرز نوشتار و ایدههای بوتور در باب ادبیات و هنر آشنا شده بودند تا اینكه سرانجام رمان «دگرگونی» بوتور با ترجمه مهستی بحريني در سال ١٣٨٥ در نشر نیلوفر منتشر شد و تا امروز تنها رمانی است که از این نویسنده به فارسی درآمده و آنطور كه غالب منتقدان و مترجمان فرانسه در ایران معتقدند تكرمانِ مهم بوتور است كه تا حدی به سنت رمان قدیم یعنی رمان قرن نوزدهمی وفادار مانده و درعینحال خصیصههایی از «رمان نو» را نیز به عاریت گرفته و این دو توأمان «دگرگونی» را با دیگر آثار بوتور متفاوت كرده است. بسیاری نیز اوج كار و سبك میشل بوتور را همین رمان میدانند و بر این باورند كه اگر از پسِ گذر زمان چیزی از بوتور در یادها و در ادبیات فرانسه بماند بدون شك رمان «دگرگونی» خواهد بود. رمانی كه بیش از همه با زاویه دیدِ منحصربهفردش، دوم شخص از دیگر رمانها جدا شده و رابطهای چندوجهی و چندپهلو بین نویسنده/خواننده/شخصیت ایجاد كرده است. برخی چون رودیز این رمان را دستكم از این لحاظ با «سقوط» آلبر كامو قیاس كردهاند، بهزعم لئون اس.رودیز در قرائت «دگرگونی» همان اتفاقی میافتد كه در سقوط، مخاطب با آن مواجه است. خواننده بین نویسنده مستنطق و كاراكتر تقصیركار مدام در نوسان است. میشل بوتور، نویسنده فرانسوی كه چندی پیش در آستانه نود سالگی از دنیا رفت و یكی از نویسندگان بِنام رمان نو بود كه شاید بیشترین جستارها و مانیفستها را درباره این رمان نو نوشته باشد، در ایران تا حد بسیاری شناخته شده است. از مقالات او تقریبا مهمترینهاشان به فارسی ترجمه شده و رمان مهم او نیز با ترجمهای رسا در اختیار مخاطبان ادبیات فرانسه است. جدا از اینها در آثاری كه در باب رمان نو منتشر شدهاند و مهمترین و جامعترینشان «آری و نه به رمان نو» است از میشل بوتور و سبك او در نسبت با رمان نو و دیگر نویسندگان این جریان مطالبی آمده كه امكان شناخت بیشتر این نویسنده و جایگاه او در ادبیات فرانسه را فراهم میآورد. «دگرگونی» نیز در آخر رمان مخاطب/نویسنده/شخصیت را به واكاوی دوباره فرا میخواند: «از جا برمیخیزید، پالتوتان را میپوشید، چمدانتان را بهدست میگیرید، كتابتان را برمیدارید… بكوشید تا بخش سرنوشتساز از ماجرایتان را، این شور و هیجانی را كه همراه با جابهجاییتان از ایستگاهی به ایستگاهی دیگر، از خلال چشماندازهای میان دو شهر در روحتان پدید آمده دوباره برای خود زنده كنید و بروید بهسوی این كتاب آتی و ضروری كه طرحش را در دستتان دارید.»
شرق