Share This Article
‘
«مثلا برادرم» از نازیسم تا نازیزدایی
کلاوس سیبلوسکی*
مترجم: ساناز حسینیخواه
«مثلا برادرم» نوشته اووه تيم [ترجمه محمود حسینیزاد، نشر افق] يك رمان كوتاه اما بسيار مهم است – حتي اگر نویسنده چند صفحهاي را هم درباره چيزهاي بياهميت نوشته باشد- جملات او چنان تلالوی ناباورانهاي دارند كه نهتنها اين نقص را جبران ميكند بلكه حتي به غنا و وزن كتاب میافزاید.
سالهای زيادي گذشت تا اووه تيم سرانجام به خود جرات داد تا زندگي كوتاه برادرشهاینتس را بنویسد.هاینتس عضو شاخه نظامي نازي اس.اس بود و در سال ۱۹۴۳ در حمله آلمانها به منطقه كورسك اكراين حضور داشت و در همانجا هم زخمي شد و سپس در يك بيمارستان نظامي جان سپرد. تيم به خاطر رعايت حال مادر و خواهرش نميتوانست درباره برادرش صحبت كند و تازه بعد از مرگ آنها بود كه سوالات تاملبرانگيز و منطقي را طرح كرد: چرا زندگي برادرش تااينحد و به طرز وحشتناكي در مسير اشتباه قرار گرفت و چرا با وجود این، او بهعنوان بت خانواده بالا برده شد؟
تيم سوال اولش را دنبال ميكند و يك نيمرخ روان نمايشي تيره و مبهم از برادرش همراه با خطوط روشنِ گيرا طرح ميكند. به نظر ميرسد اين مرد جوان شخصيتی اقتدارگرا نداشته باشد. گاهي او را نمیتوان یافت و بعد ناگهان سروكلهاش پيدا ميشود و هیچ كلمهاي از علت غیبتش نميگفت. بعدها مادرش علت آن را يافت، اما موقعي كه برادر تيم مرده بود؛ برادر تيم در خانه گوشهای مخفي را ترتيب داده بود و در آنجا كتابهايي راجع به حيوانات آفريقايي ميخواند.
همچنين ميتوان تصور كرد كه اين پسر جوان، جاي اين جهانِ معقول خود را به دنياي نظامي داده بود، و پیش از اين تصويرِ بهظاهر دوستانه، اجزاي شخصيتِ تاريكش پديدار ميشود. تيم ميپرسد چرا برادرش همانند مردهای ديگر همعصرش (۱۹۲۴) – برادرش ۱۶ سال از او بزرگتر بود- منتظر دفترچه اعزام خود نشد، بلكه مستقيما سراغ شاخه نظامي اس.اس رفت. والدينش، او را به اين کار وادار نكرده بودند و عضويت در شاخه نظامي اس.اس هم چيز كوچكي نبود. با عضويت در اين شاخه نظامي، فرد به عضويت واحد نخبگان نازي درميآمد (كه يكي از لشكرهاي زرهي آدلف هيتلر محسوب ميشد) و اسلحهبهدست تحت لواي جنون نژادپرستي ميجنگيدند. اين به آن معنا بود كه عضو اين شاخه نظامي بايد به لهستانيها، روسها و يهوديها شليك كند. و تيم بدون كوچکترين ترديدي مشخص ميكند كه ظاهرا برادرش به درد اين خدمت نظامي نميخورد: او اغلب از سوي سازمان جوانان هيتلري به تنبيه نظامي فرستاده ميشد.
تيم در شاهکارش «مثلا برادرم»، فقط داستان برادرش را روایت نمیکند، بلكه او در پي اين سوالها نیز است كه چرا برادرش به شاخه نظامي اس.اس رفت؟ پدر و مادرش اغلب اين سوال را با لحن محزوني مطرح ميكردند. آنها باور داشتند كه پسرشان اگر به شاخه نظامي اس.اس نميرفت ميتوانست به آساني زنده بماند و ناجيشان باشد. تيم داستان زندگيشان پس از مرگ برادرش را با هنرمندي به گونهای روايت ميكند كه ردپاي زندگي او را ميتوان دنبال كرد. پدر تيم به این تصور كه برادر بزرگتر ميتوانست ناجي آنها باشد بارها در خانه اذعان کرده بود؛ چراكه او به معناي واقعي، یک نظامي به شمار ميرفت – حتي بهطور قابل ملاحظهاي بيشتر از پسرش- و براي زندگي در صلح ساخته نشده بود. او با كار پوستدوزي به سرعت به سمت رفاه رفت، اما هنگامي كه در اواسط دهه پنجاه ميلادي كه ديگر تقاضايي براي مهارتهاي هنري بداهه او نبود، همچنان ميتوانست نقش يك تاجر موفق را بازي كند. برخلاف غرور نظامياش، او حتي بعد از جنگ اول جهاني در شاخه نيروهاي داوطلب شبهنظامي آلماني ضد كمونيستي بود و از روي فطرت ذاتي بايد كار پسرش را تائيد ميكرد.
بنمايههاي دفترچه شبهخاطرات به شخصيت او نزديك است و نویسنده موفق میشود كه عكسهاي شرحدار فراموشنشدني از زندگي آلمان فدرال آن دوران، ارائه كند. ترس خانواده و سرزنشكردن خود كه آنها را واميدارد كه كسبوكار را رها كنند دائما در داستان احساس ميشود. آنها قطرهاي تاسفآور از تاريخ آلمان هستند. اين خويشاوندي بزرگ و شيوه روايتگري كه تيم انتخاب كرده با اين مشكل اساسي كتاب (تاريخ تاسفآور) گره ميخورد.
اين مساله كه تيم بعد از اينهمه سال خودداري از رويارويي با برادرش، حالا ديدگاه شخصيتي راديكال برای روایتش انتخاب كرده، قابل درك است. بااينحال بعيد است كه بتوان راه ويرانگر برادر را فقط از روي شخصيت و زندگياش در خانواده توضيح داد. تربيت و پرورش احمقانه و خطرناك برادر از سوي پدر، خانواده را به گذشته متصل كرده. تيم در «مثلا برادرم» اين پديده را بيشتر توضيح ميدهد: بررسي غيرانتقادي دوران نازي بعد از سال ۱۹۴۵ در آلمان غربي، اعزام برادر به شاخه نظامي اس.اس و حالت عجيب و غيرمعمول پدر، هر دو، دلايل اجتماعي و سياسي دارد. تيم اين دلايل را در پازل حافظه دردناك خود با نارضايتي نگه داشته، و به همين دليل به هيچوجه نبايد از روي نااميدي، رمان او را از دست داد. كيفيت كتاب درست از شخصيت ذاتي خود تیم نشات گرفته است. بررسي مصرانه احساسات خويشاوندان نزديك، به جملات تيم، جديت دقيق اخلاقي ميبخشد، بهطوريكه تيم به خاطر آن قابل تحسين و ستایش است.
او مسئولیت واژهها را بهطور جدی برعهده میگیرد و مشاهده ميكند كه برادر و پدرش نيز اين واژهها را جدي گرفتهاند. اين مساله به او اجازه میدهد تا هر مانوري را انجام دهد تا اين مردها -يعني پدر و برادرش- را تصاحب و كشف كند. و از سوي ديگر، اين فقط ديدگاهی كماهميت نيست كه تيم از يك شخصيت، پرترهای حساس در کانون کوچک خانواده ترسيم ميكند، بهطوريكه اين شخصيت در اين جهان مردانه آسيبپذیر، فقط در حاشيه حضور دارد: و او مادر است. به همين خاطر، تيم در ميانه داستانش و مجموعه يادداشتها، مرزهايي را كشف ميكند كه همچنان به نزاع مليگرايي و قهرمانان اصلي ميپردازند. او در تضاد با گناه تاريخي آلمانها، يك تمرين معنوي نثر قوي را دنبال کرده و حس اين تناقض را نيز در مخاطب بيدار ميکند. در مورد اين كتاب بهتر از اين نميتوان گفت كه سختترين سوالات تاريخي را نه فقط برای آلمانها که برای همه جهان مطرح كرده است.
* نویسنده و استاد دانشگاه. منبع: روزنامه آلمانیزبان فرانکفورتر روندشاو
آرمان
‘