Share This Article
ادوارد سعید، فیلسوف آمریکایی فلسطینی تبار
ادوارد سعيد روشنفكر- مولف پركاري بود كه در زمينه هاي بسياري نوشت و در ساحت هاي بسياري تاثير جهاني داشت. تاثير وي در حوزة انسان شناسي به دليل مجموعه آثار و شخصيت سعيد و به ويژه کتاب معروف او "شرق شناسي” بسيار چشمگير بود. اين نوشتار به بررسي آثار ادوارد سعيد در بافتار زندگي وي مي پردازد
ادوارد سعيد، امريکايي فلسطيني تباري بود که پيش از مرگ رياست دانشکدة ادبيات تطبيقيِ دانشگاه کلمبيا را در نيويورک برعهده داشت. وي اديب، پژوهشگر، منتقد، روشنفکر و فعال سياسي حامي فلسطين بود که در1 نوامبر 1935 (10 آبان 1314) در بيتالمقدس به دنيا آمد و در 25 سپتامبر 2003 (3 مهر 1382) در ايالات متحدة امريکا و بر اثر سرطان خون درگذشت1. سعيد نوامبر 1935 در بيتالمقدس، که آن زمان تحت قيمومت انگلستان بود، به دنيا آمد. پدر و مادر وي مسيحي و جزو کليساي آنگليکان به شمار ميرفتند. پدر سعيد بازرگاني متمول بود که به سبب خدمت در ارتش امريکا، در جنگ جهاني اول، شهروندي آن کشور را به دست آورده بود2.
وي تا دوازده سالگي بين قاهره و بيتالمقدس در رفتوآمد بود، و در حالي که در 1947 آکادمي سن ژرژ بيتالمقدس پذيرفته شده بود، به سبب تشکيل دولت اسرائيل و آغاز درگيري و تنش ها به همراه خانواده به قاهره مهاجرت کردند و سپس رهسپار امريکا شدند3. در آنجا وي وارد دانشگاه پرينستون شد و در 1955 موفق به دريافت مدرک کارشناسي از آن دانشگاه شد.در همين سال، براي ادامة تحصيل وارد هاروارد شد و در 1960 مدرک کارشناسي ارشد و در 1964 مدرک دکتراي خود را دريافت کرد.
سعيد از يک سال قبل از دريافت مدرک دکتري خود، يعني از 1963، در دانشگاه کلمبيا مشغول تدريس شد و پيش از مرگ سمت استادي زبان انگليسي و ادبيات تطبيقي آن دانشگاه را برعهده داشت4. سعيد هويت چهل تکه و سيّال خود را اينگونه بيان ميکند؛ "من با اسمي بريتانيايي و نام خانوادگياي عربي، به طور آزاردهندهاي در ساليان نخست زندگيم در فلسطين و بعدها در مصر، دانشآموزي غيرعادي به شمار ميرفتم. با نامي انگليسي و گذرنامهاي امريکايي و با اين همه بدون هويتي مشخص بودم. عربي زبان مادري من و انگليسي زبان مدرسهاي من بود، پيوندي غيرقابل تفکيک، که هرگز پي نبردم کدام يک از آنها زبان نخست من است"5.
ادوارد سعيد قريب به بيست کتاب به طبع رسانيد که مهمترين آنها عبارت اند از: ژوزف کنراد و داستان اتوبيوگرافي6 (1966)، آغازها: هدف و روش7 (1975)، شرقشناسي8 (1978)، مسئلة فلسطين9 (1979)، پوشش خبري اسلام10 (1981)، جهان متن و منتقد11 (1983)، پس از واپسين آسمان12 (1986)، مليگرايي، استعمارگرايي و ادبيات13 (1988)، بسط موسيقيايي14 (1991)، فرهنگ و امپرياليسم15 (1993)، نقش روشنفکر16 (1994)، صلح و ناخرسندي هايش، گفتارهايي در باب فلسطين و فرآيندهاي صلح خاورميانه17 (1995)، بي در کجا18 (1999)، پايان فرآيند صلح19 (2000)،فرويد و غيراروپايي ها20 (2003)، انسانگرايي و نقد دموکراتيک21 (2004).22
ادوارد سعيد در بيش از دويست دانشگاه در امريکا، اروپا، افريقا و آسيا سخنراني کرده و به عنوان استاد مدعو در دانشگاههاي ييل، هاروارد، جان هاپکينز، کيمبريج، تورنتو و کلوژ دوفرانس دعوت شده است. ميان سالهاي 1997 تا 1991 عضو شوراي ملي فلسطين به شمار ميرفت. سعيد عضو افتخاري فرهنگستان هنر و علوم امريکا، عضو شوراي روابط خارجي آن فرهنگستان، عضو انجمن سلطنتي ادبيات بود. او پيش از مرگ رياست انجمن زبان هاي مدرن را برعهده داشت و جوايز متعدد ادبي، سياسي و فرهنگي در سراسر جهان را دريافت نمود23. وي جايزة ولک24 را از انجمن ادبيات تطبيقي امريکا، جايزة اسپينوزا25 را از هلند، جايزة لانن26 را براي يک عمر دستاورد ادبي و جايزة کنکورد27 را دريافت نمود و نخستين امريکايي بود که جايزة سلطان اويس28 را به دست آورد.29
ادوارد سعيد و نظرية شرقشناسي
هيچکدام از آثار و آراي سعيد، به اندازة «شرقشناسي» مورد تحسين و توجه دنياي آکادميک و حوزة عمومي قرار نگرفته است. سعيد بيان ميدارد که مجموعهاي از فرض ها و پندارهاي نادرست، زيربناي نگرش «غرب» نسبت به «شرق» را تشکيل ميدهد و تعصب اروپامدارانة پايدار و هوشمندانهاي عليه مردمان مسلمان عرب و ساير فرهنگها همواره وجود داشته است. در کتاب شرقشناسي، سعيد تصريح ميکند که مطالعة تمدن اسلامي بر مبناي عقلانيت سياسي متکي بر خودباوري بوده تا مطالعة عيني و شرقشناسي شکلي از نژادپرستي و ابزار استيلاي امپرياليسم بوده است30.
شرقشناسي در رابطه با قدرت شکل ميگيرد (بمانند نهادي مستعمراتي و يا سلطنتي) و يا قدرت فکري (همچون زبانشناسي تطبيقي يا آناتومي و يا هر کدام از رشتههاي علوم سياسي جديد) و يا قدرت فرهنگي (بمانند تفکراتي در باب آنچه که «ما» ميتوانيم انجام دهيم و «ديگران» از انجام و يا درک آن عاجزند31).
سعيد با بهرهگيري از انديشههاي فوکو، رويکرد تبارشناسي و پيوند قدرت دانش، انتونيوگرامشي، هژموني و دريدا، متافيزيک حضور، به نقد بنيانهاي معرفتي «غرب» در باب «شرق» ميپردازد. به باور سعيد، شرقشناسي «دانش» مورد نياز براي «قدرت» امپرياليسم و مستعمرهگرايي بوده که غالباً در آثار هنري، ادبي، سفرنامهها و تاريخ نگاري ها بازتاب يافته است. در اين آثار شرق و بعدها اسلام به مثابة «ديگر» بازنمود ميشوند، «خود» غربي که در محور «خير» و نيکي قرار دارد در برابر «ديگر» که در محور «شر» جاي دارد، تعريف ميشود.
به عقيدة سعيد، نوشتههاي رنان، فلوبر، لارنس، لوئيس و ديگران باعث به وجود آوردن نظمي آکادميک شده که فرهنگ غرب از طريق آن «شرق» را توليد کرده است. در نزد سعيد، آنچه از اين نوشتهها دريافت ميشود «نه تنها درک و فهم اين نکته است که چه چيزي اروپايي نيست، بلکه کنترل و به انحصار درآوردن آن چيزي هست که متفاوت به نظر ميرسد32».
مهمترين استدلال سعيد در نظرية شرقشناسي خود اين است که «متون» شرقشناسانه «نه فقط مي توانند معرفت ايجاد کنند، بلکه واقعيتي را که ظاهراً توصيف ميکنند را نيز ميتوانند خلق کنند». به مرور زمان چنين معرفت و واقعيتي، سنّتي را توليد ميکند که پس از آن به همة معارف بعدي، در باب شرق شکل ميدهد. به علاوه اين سنّت معرفتي آنچنان به ساختارهاي قدرت اقتصادي و سياسي گره ميخورد که بردة استعمار ميشود؛ درواقع، سنّت مذبور دلايل آمال استعمارگران را بيان کرد و در ادامه، استعمارگري را توجيه نمود.
شرقشناسي ميکوشد تا هم نشان دهد که اروپا چگونه افسانة شرق و شرقيان را ابداع کرد و هم اينکه چگونه اين تصويرسازي چونان ابزاري براي سلطه و ايجاد انقياد، مورد استفادة استعمار قرار گرفت33. در نهايت سعيد نتيجه ميگيرد که در آثار غربي، شرق «به مثابة» ضعيف، «غيرعقلايي» و «ديگر مؤنث» در برابر «غربِ» «قوي»، «عقلايي» و مذکر بازنمود ميشود34.
ادوارد سعيد و پوشش خبري اسلام
کتاب پوشش خبري اسلام، که يکي از معروف ترين نوشتارها و نظريههاي سعيد به شمار ميرود، تحقيق جامعي است از دادههايي که در آن زبان نه تنها توصيف کننده بلکه تعريفکننده و حتي تعيينکنندة واقعيت سياسي است. در اين رساله، سعيد به اين مسئله ميپردازد که چگونه رسانههاي همگاني امريکا و غربي، تصوري نادرست و کوتهبينانه از اسلام و مردم مسلمان به دست ميدهند، و اينکه چگونه اين تصوير سدّي در راه درک واقعي اسلام شده و اسلام به يک دشمن همگاني براي مردم امريکا تبديل شده است. سعيد ردپاي عدم درک و داشتن اطلاعات نادرست دربارة اسلام را در نوشتههاي شرقشناساني مييابد که بودجههاي تحقيقاتي خود را از مؤسسات رسمي دريافت ميکنند. نکتة ديگري که سعيد به اهميت آن اشاره ميکند، ابزاري شدن همة دانش تاريخي است35.
"تز من در اين کتاب اين بوده که پوشش رسمي ـ ارتودوکسي از اسلام که ما در غرب در آکادميها، حکومت و وسايل ارتباط جمعي با آن مواجه ميشويم، همه باهم ارتباط و پيوند داشته و بيش از «هر» پوشش و يا تفسير ديگري در مغرب زمين رواج داشته و متقاعدکنندهتر به نظر آمده است.
موقعيت اين پوشش را بيشتر بايد مرهون و مستند به نفوذ سياسي افراد و مؤسساتي که آن را به وجود آوردهاند دانست تا ضرورتاً حقيقت يا دقت آن همچنين استدلال کردهام که اين پوشش فقط به صورتي بسيار سطحي و گذرا در خدمت اهداف شناخت واقعي از خود اسلام بوده است. نتيجة حاصله، پيروزي نه فقط دانش و معرفت خاصي از اسلام و بلکه تفسير خاصي از آن بوده است که در هر صورت، در مقابل انواع پرسشهايي که از ناحية اذهان جستجوگر غيرمتعارف ]غير ارتودوکس[ مطرح ميشوند چندان هم بلامعارض و نفوذناپذير باقي نمانده است36".
در رسالة پوشش خبري اسلام، سعيد به خوبي نشان ميدهد که چگونه رسانههاي مدرن مغرب زمين و کارشناسان آنها تلاش ميکنند تا درک مردم مغرب زمين را نسبت به اسلام و شرق کنترل کرده و به انحصار خود درآورند37.
ادوارد سعيد و مسئلة فلسطين
مسئلة فلسطين را ميتوان مهمترين و بنياديترين دغدغه و دلمشغولي ادوارد سعيد دانست. وي از 1977 تا 1991 عضو مستقل شوراي ملي فلسطين بود که در اعتراض به موافقتنامة اسلو از آن شورا خارج شد38. به قول رابرت فيسک، سعيد صداي سياسي قدرتمند فلسطين بود39. صداي سعيد در تلويزيون، راديو و در مقالاتي که در مجلات و نشريات ادواري مينگارد، پادزهري (و برخي مواقع تنها پادزهر) براي اتفاقنظر در مورد حماقتي فراهم ساخته است که عموماً در هر رسانة مهمي که به بحث فلسطين ميپردازد، شيوع دارد.
در همان حال که تصوير فراگير فلسطيني ها به عنوان تروريست از رسانهها زدوده نشده است و در همان حال که هنوز ايدة فلسطين، به صورت جهاني خرابکارند، ايدهاي قوي است، سعيد بدون ترديد بيش از هر فرد ديگري تلاش کرده تا ايدة انسانيت اساسي مردم فلسطين را در اذهان عموم امريکايي ها تثبيت کند40.
ادوارد سعيد، از دوازده سالگي که مجبور به جلاي وطن شد، فلسطين را مهمترين دغدغة ذهني خود ميداند. وي آوارگي را اينگونه توصيف ميکند؛ «فلاکت نداشتن وطن يا نداشتن مکاني که بشود به آنجا برگشت، حمايت نشدن از سوي قدرت يا نهادهاي ملي، و اينکه گذشته ديگر چيزي نيست جز ندامتي تلخ و نوميدوار، و زمان حال چيزي نيست جز تلاشها و دلهرهها و به صف ايستادههاي روزانه به اميد يافتن کار، و چيزي در ميانه نيست، جز فقر و گرسنگي و تحقير41».
سعيد آثاري که در باب فلسطين خلق نموده، علاوه بر تحليل هاي جامع و دقيق و تفسيرهاي روزآمد، حس و حالتي نوستالژيک به فلسطين دارد.«حتي امروز هم پذيرفتن اين واقعيت برايم سخت است که همان محلهاي که در آن به دنيا آمدهام، در آن زندگي کردهام، در آن راحت بودهام، از دست رفته باشد، و جاي ما را مهاجران لهستاني، آلماني و امريکايي گرفته باشند، مهاجراني که اورشليم را فتح کردند و به نماد حکومت خود تبديل ساختند بيآنکه جايي براي زندگي خود فلسطينيان گذاشته باشند42».
کارنامة ادوارد سعيد در باب فلسطين در دو بخش نظري و عملي قابل تأمل است. در بخش نظري، وي فلسطين را در چهارچوب شرقشناسي و پوشش خبري اسلام در غرب تحليل ميکند. کتاب «مسئلة فلسطين» تاريخچهاي است از تلاش و مبارزه بين ساکنان بومي عرب و عمدتاً مسلمان سرزمين فلسطين، با حرکت صهيونيستي (و بعدها کشور اسرائيل)، کشوري که زادگاه و منشأ اصلياش مغرب زمين بوده و شيوة درگير شدنش با حقايق و واقعيات «شرقي» فلسطين، نيز عمدتاً به سبک غربي است.
مطالعة ما دربارة فلسطين، به گونهاي صريحتر از شرقشناسي، کوشش ميکند تا به شرح و بيان آن چيزي که در سطح زيرين ديدگاه غرب نسبت به شرق قرار داشته ــ در اين مورد، تلاش و مبارزة ملي فلسطينيان براي کسب حق سرنوشت خويش بپردازد43.
اما در عرصة عملي وي به دنبال تحقق ايدة دو دولت، دو دولت مستقل فلسطيني و اسرائيلي، بوده است44. سعيد بر نقش اعترافات تودهاي غيرخشونتآميز عليه اقدامات صهيونيست ها و نيز ايجاد نهادهاي مدني چون بيمارستان ها، کلنيک ها، دانشگاهها، و مدارس تأکيد ميکند. مدل آرماني سعيد «اندلس» يا اسپانياي مسلمانان است که در آنجا يهوديان، مسيحيان و مسلمانان آزادانه زندگي ميکردند45. سعيد در 2003 همراه با حيدر عبدالشافي، ابراهيم دکاک و مصطفي برقوتي، "ابتکار ملي فلسطين46 يا الموبادر" را که تلاش براي ايجاد راه سومي در سياست فلسطين و بديل اصلاحگراي دموکراتيک براي فتح و حماس بود را تأسيس نمود47.
ادوارد سعيد و روشنفکري
آنچه سعيد در اکثر نوشتههاي خود، و به عنوان يک روشنفکر، سعيد در ستيز با آنها دارد، افسانههايي است که در قالب مفاهيم ژئوپوليتيک يا خطوط جداکننده مانند «نژادهاي تحت انقياد» آريايي ها، و از همه مهمتر «شرق» و «غرب» متجلي شده و هنوز هم ميشوند. به عقيدة سعيد «اينگونه خيالپردازيهاي افسانهاي و سخنوري هايي که براي سرزنش ديگران پديد آوردهاند، دروغي بيش نيستند؛ فرهنگ ها بيش از آن با هم درآميختند، و مضامين و تاريخشان بيش از آن به هم پيوند خورده و وابستهاند که بتوان آنها را با يک عمل جراحي به صورت گروههاي مخالف بزرگ و بيشتر ايدئولوژيک، مانند شرق و غرب از هم جدا کرد48.
روشنفکر مورد تأييد سعيد فردي است که نه ميتوان او را به راحتي پيشبيني کرد و نه ميتوان او را به يک شعار، خطمشي حزبي، و يا جزمگرايي تغييرناپذير تبديل کرد. به عقيدة سعيد، جهان شمولي يکي از مايههاي اصلي نقش روشنفکري است. در نزد وي، روشنفکر بايد فردي باشد که امتياز ناسيوناليسم ميهنپرستانه، تفکر جمعي و حس طبقاتي، نژادي يا جنسي را به زير سؤال بکشد.
سعيد معتقد است روشنفکر بايد آماتور باشد. اين بدان معناست که عمل روشنفکري بايد عملي باشد که نيروي محرک آن را عاطفه و غمخواري تأمين ميکند، و نه سودجويي و خودخواهي کوتهفکرانة تکرشتهکاري، روشنفکر آماتور کسي است که باور دارد براي عضو انديشمند و دلسوز بودن يک جامعه، موظف است مسائل اخلاقي را حتي در قالب تکنيکيترين و حرفهايترين عملي که کشورش درگير آن است، مطرح کند. در نزد سعيد، روح روشنفکر، به عنوان يک آماتور، ميتواند در يکنواختي حرفهاي محضي که بيشتر ما درگير آن هستيم، دخالت کند و آن را به چيزي زندهتر و بنياديتر تغيير دهد49.
آرا و آثار سعيد تأثيرات فراواني بر حوزههاي تاريخ، انسانشناسي، جامعهشناسي، علوم سياسي، ادبيات و فلسفه داشته که بيشک اين تأثير براي ساليان درازپايدار خواهد ماند. شايد در ميان آثار پرشمار وي هيچ کدام به اندازة شرقشناسي، مجادلهآميز و پرنفوذ نبوده باشد و همين نظريه امروز نيز کماکان اين وضعيت را حفظ نموده است.
پي نوشت ها:
1. حميد عضدانلو، ادوارد سعيد، تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1383، ص 15 و Young Robert, white Mythologies: writing History and the west, NewYork, Routlege, 1990. // 2. ادوارد سعيد، بي در کجا، ترجمة علي اصغر بهرامي، تهران، ويستار، 1381، صص 25-20.
3. Edward Said, Between worlds, London Review of Books, May 7, 1998, pp 2-8
4. عضدانلو، همان، 18-17.
5. Ibid, Between worlds, pp 3-7. // 6. Joseph Conrad and the fiction of Autobiography. // 7. Beginings: Intention and Method. // 8. Orientalism. // 9. The Question of palestine. // 10. Covering Islam. // 11. The World, The text, and the Critic. // 12. After the last Sky. // 13. Nationalism, Colouialism, and Literature. // 14. Musical Elaboratious. // 15. Culture and Imperialism. // 16. Represeutatious of Iutellectual. // 17. Peace and its Discontents: Essays ou Palestine in the Middle East process. // 18. . Out of place. // 19. The End of peace process. // 20. Freud aud the Nou-Europeau. // 21. Humanism and Democratic Criticism. // 22. Ashcroft Bill and Ahlu waliapal, Edward Said, USA, Routledge 1999, pp 143-147.
23. عضدانلو، همان، 18-17.
24. Wellek prize. // 25. Spinoza Award. // 26. Lannau. // 27. Concord. // 28. Sultan owais prize. // 29. Edward Said, Humauism and Democratic Criticisu, Columbia University Press, May 2004, pp 3-19. // 30. Edward Said, Orientalism, Vintage Books, NewYork 1979, pp 11-18. // 31. Ibid, pp 15-21.
32. همان، عضدانلو، 27. // 33. ضياءالدين سردار، شرقشناسي، مترجم محمدعلي قاسمي، تهران، پژوهشگاه مطالعات فرهنگي و اجتماعي، 1387، صص 105-104. // 34. Ibid, 65-69. // 35. همان، عضدانلو، 43. // 36. ادوارد سعيد، پوشش خبري اسلام در غرب، ترجمة عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378، ص 298. // 37. همان، عضدانلو، 47.
38. Edward Said, The Moruing After, London Review of Books, vol.15, No.20, October 1993, 3-5. // 39. www.independent.co.uk.
40. رشيد خالدي، ادوارد سعيد و حوزهي عمومي آمريکا، ترجمة حميد پورنگ، راهبرد، ش38، زمستان 1384، ص 376. // 41. همان، بي در کجا، 1381، ص 186. // 42. همان، ص 176. // 43. ادوارد سعيد، پوشش خبري اسلام در غرب، ترجمة عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،1378، ص 4. // 44. علي قاسمي، راه سوم ادوارد سعيد به مثابه «توليد عدالت»، راهبرد، ش38، زمستان 1384، ص 405. // 45. ادوارد سعيد، اسرائيل ـ فلسطين، راه سوم، مترجمين مجتبي کرباسچي و قاسم زائدي، راهبرد، ش38، زمستان 1384، 403.
46. Palestiuian National Initiative. // 47. Said Edward and Barsamian, David, Culture and Resistance – Conversations with Edward Said, South End Press, 2003, pp 176-179.
48. ادوارد سعيد، نقش روشنفکر، ترجمة حميد عضدانلو، تهران، ني، 1380. // 49. همان، 116.
مجله اطلاعات حکمت و معرفت: