Share This Article
خیالپردازی در میان دلهره
نگاهی به کتاب «آواز نیمه شب» اثر داوود غفارزادگان
احسان راسخی
تجربه سالها آموزگاری داود غفارزادگان در بسیاری از داستانهای او بازتاب پیدا کرده است، خاطرات او از روزهای تلخ و شیرین معلمی در مدارس استانهایی که برخورداری رفاهی کمتری داشتند در نوع خود شنیدنی است. او در اکثر داستانهایش از کودکان قهرمان میسازد، کودکان را در مقام روایتگر قرار میدهد و مخاطب را به دنیای بیم و امیدهای کودکانه میبرد. به گفته خود او*، معلم و راهنمایش در داستاننویسی مردم و زندگی آنها بوده است. فقط کافی است با نگاهی متفاوتتر به اطرافت بنگری که او به خوبی این کار را انجام داده است.
غفارزادگان جزو پرکارترین نویسندگان نسل خود بوده و داستانهای کوتاه و بلندش با استقبال زیادی مواجه شده اند، برخی از آنها به سایر زبانها نیز برگردانده شدهاند. به تازگی سه اثر داستانی خود را برای انتشار مجدد به نشر نیستان سپرده است. «سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند»، «آواز درناها» و «پرواز نیمه شب» عناوین آثاری هستند که به تازگی با ظاهری مقبول و با بازنگری و اعمال برخی اصلاحات دوباره به مخاطب عرضه شدهاند.
رمان «آواز نیمه شب» برای اولین بار در سال 1376 از سوی انتشارات منادی تربیت منتشر شده بود و قریب به شش بار نیز تجدید چاپ شده بود. غفارزادگان در این رمان سعی کرده مشاهدات خود از روزهای تلخ جنگ را در قالب رمانی داستانی به مخاطب نسل جدید ارائه کند. شاید او بهتر از هرکس بتواند از دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت بگوید، چرا که متاسفانه چند تن از اقوام خود را در جبهههای نبرد از دست داده است. او که آن روزها در مقام معلم شاهد اعزام دانش آموزان خود به مناطق جنگی بود، براحتی میتواند غم از دست دادن آنها و یا مجروح شدنشان را به تصویر بکشد. بنابراین داستانسرایی با موضوع دفاع مقدس برای کسی که در بطن جنگ و محرومیت ناشی از آن در مناطق روستایی بوده کار سختی نیست.
نویسنده در داستان خود، روایت روزهای جنگ، توصیف زندگی سخت روزمره بدلیل کمبودهای بسیار همراه با ترس و نگرانی ناشی در سایه بمبارانهای هوایی را به دختری کم سن و سال به نام آسیه سپرده. داستان در خانهای 43 متری که فقط دو اتاق تو در تو دارد روایت میشود. این خانه به سبک خانههای قدیمی است که خیلی از بزرگترها مثالش را در ذهن دارند. خانهای که با رفت و آمد مدام همسایگان شلوغ و پر سر و صداست. اخبار رادیو همسایه که از گزارش وقایع جنگ و صدای آژیر بمبارانهای هوایی تشکیل شده در داخل حیاط قابل شنیدن است. آسیه آرزو دارد نویسنده توانایی شود. او هر روز کنار درخت کوچک حیاطشان، زیر آفتاب مینشیند و غرق در خیال میشود و داستان مینویسد. مسیری که او برای تحقق این آرزو طی میکند، راهی پر فراز و نشیب است. آسیه در ابتدا خودش را به جای شخصیتهای خارجی برنامههایی که در تلویزیون دیده و یا ماجراهایشان را در کتابها خوانده میگذارد و داستانش را حول این شخصیتها شکل میدهد. اما بعد از مدتی در مییابد که باید داستانهایی بنویسد که اطلاعت کافی از آن داشته باشد، یعنی خودش به نوعی آنها را تجربه کرده باشد. غفارزادگان در خلال این داستان یکی از راههای موفقیت در نویسندگی را هم با زبانی ساده به خواننده علاقمند نشان میدهد. در بسیاری از کتابهای راهنمای داستاننویسی به این نکته کلیدی اشاره شده است که نویسنده باید دارای تجربیات وسیع و بدیعی باشد تا بتواند موقعیتهای خارقالعاده خلق کند و یا از رخدادهای ساده، داستانهای جالبی پدید آورد.
پدر آسیه راننده کامیونی استجیاری است که مدام در سفر است، برای مدتی به خانه میاید و باز راهی جاده میشود. برادرش آصف نیز به جنگ اعزام شده . نویسنده از زبان آسیه، اتفاقاتی که در نبود برادر و پدر رخ میدهد، انفجارهای گاه و بی گاه در یکی از محلات شهر و یا گفتگوهای مادر و مادربزرگش و همسایگان را روایت میکند و از طرفی هم گریزی به داستان خودش میزند. آسیه هر روز به داستانی فکر میکند که خودش قهرمان آن است. مثلا خودش را جای دختری اصفهانی قرار میدهد که در بمبارانهای دشمن برادرش را از دست داده و یا شاهد ویرانی خانهشان است.
غفارزادگان این داستان بلند را به نوعی در سالهای نوجوانی ادبیات نوجوانانه در ایران پس از انقلاب اسلامی مینویسد؛ اما قلم و بیان او به روشنی نشان از نسل و ادبیاتی میدهد که تلاش دارد تا این گونه از ادبیات داستانی را از نوجوانی به بلوغ برساند، استفاده از جملات، رسم الخط و توصیفاتی که دقیقا نمایندگی نسل مخاطبش را بر عهده دارد در کنار حرکت دادن حرفهای داستان و بازکردن فضاهای تازه و نو در بخش بخش آن که به روایت او تعلیق و جذابیت فوقالعادهای میدهد از نشانههای این تلاش به شمار میرود.
به نقل از الف کتاب
****
«آواز نیمه شب»
نویسنده: داود غفارزادگان
ناشر: نیستان، چاپ اول 1396
180 صفحه، 14000 تومان