Share This Article
به مناسبت باز چاپ ترکه مرد با ترجمه احمد میرعلایی در نشر نو
حمید رضا امیدی سرور
اغراق نیست اگر بگوییم «ترکه مرد» اثر دشیل همت، یکی از شاهکارهای ادبیات پلیسی و جنایی است. این رمان در جریان هارد بویلد قرار می گیرد که خاستگاهش آمریکا بود و همت خود یکی از بنیانگذاران و چهره های پیشروی آن شناخته می شد. رمانی که سینما بسیار به آن روی خوش نشان داد، هر چند که هرگز نتوانست اقتباسی در حد و اندازه نام و اعتبار این رمان ارایه کند. برخلاف شاهین مالت، دیگر شاهکار دشیل همت که جان هیوستن خیلی زود اقتباسی ماندگار و درخشان از آن را با بازی همفری بوگارت روی پرده سینما فرستاد.
رمان «ترکه مرد» بار نخست در سال 1934 در سینما مورد اقتباس قرار گرفت. در فیلمی که دبلیو اس ون دایک کارگردانی کرد و ویلیام پاول بازیگر اصلی اش بود. در دهه 1940 چند بار دیگر این داستان و شخصیت اصلی اش در سینما مورد توجه قرار گرفتند که حاصل آثار ماندگاری نشد. همینطور یک سریال تلویزیونی نیز در اواخر دهه 1950 بر اساس رمان ساخته شد، اما هیچ کدام به خوبی خود رمان از کار در نیامدند. در سال 2013 جانی دپ و ریچل وایز در همین داستان جلوی دوربین راب مارشال رفتند که نتیجه بازهم به خوبی خود رمان نبود.
اما یکی از اقتباس های جالب و در خور اعتنا از این رمان نه در سینما که در ساحت ادبیات داستانی در کشور خود ما اتفاق افتاد. اسماعیل فصیح با برداشتی تقریبا وفادار نسخه ای بومی شده از رمان ترکه مرد را در فضایی ایرانی و با حضور شخصیت آشنای آثارش جلال آریان، با نام «شهباز و جغدان» در میانه دهه ۶۰ عرضه کرد. ظاهرا مرحوم فصیح که خود از شیفتگان رمان پلیسی بود،احتمال نمی داد این رمان به خیلی زود به فارسی برگردانده شد، بنابراین به انجام این کپی و برداشت نعل به نعل هیچ اشاره ای نکرد. اما در اوایل دهه هفتاد که ترکه مرد با ترجمه احمد میرعلایی به فارسی درآمد، این راز از پرده برون افتاد که ماجرایش بماند برای مجالی دیگر.
نشر نو حالا بعد از سالها نایاب بودن رمان ترکه مرد، چاپ تازه و شکلیلی از آن را در ۲۳۹ صفحه و با شمارگان ۷۷۰ نسخه بدست علاقمندان ادبیات داستانی و به ویژه رمانهای جنایی رسانده است. این رمان در قالب پروژه ستایش برانگیز گردآوری و انتشار منظم مجموعه کارهای احمد میرعلایی در نشرنو به بازار آمده. رویکردی که ترجمه های ارزنده این مترجم بزرگ را که اغلب سالهاست منتشر نشده اند به شکلی درخور نام و اعتبار احمد میرعلایی مجدد پشت ویترین کتابفروشی ها فرستاده است.
در معرفی پشت جلد کتاب آمده:«نیک چارلز هر جا که میرود مسألهای برایش پیش میآید، حتی حالا که به نیویورک آمده و به همراه همسرش نورا در ناز و نعمت مشغول خوشگذرانی است. وقتی درمییابد که یکی از آشنایان سابقش، جولیا، مرده است، عادات گذشتهاش را بازمییابد و بنا میکند به پرسوجو درباره علت مرگ او. همه به دنبال مظنون اصلیاند: رئیس و عاشق جولیا که ناپدید شده است، اما نیک چندان مطمئن نیست که او قاتل باشد. ماجراجویی نیک و نورا وقتی آغاز میشود که سر و کلۀ آدم مشکوکی با طپانچه پر در اتاقخواب آنان پیدا میشود. نیک و نورا از جذابترین شخصیتهای داستانی دشیل همتاند: زوجی متمول و مسحورکننده، که ضمن خوشگذرانی به حل معمای قتل نیز میپردازند. ترکهمرد آمیزهای است از باریکبینیهای معمول رمانهای پلیسی و عشق رمانتیک بیپروا: شرح پرجزئیات معمای قتل بر زمینه کمدی آداب.»
ماجراهای رمان در نیویورک میگذرد؛ نیک یک کارآگاه خصوصی بازنشسته است که با زن جوان و پولدارش مشغول خوشگذرانی است. با اینکه نیک ترجیح می دهد که دیگر خود را درگیر پرونده های جنایی نکند اما اتفاقات طوری پیش می رود که که پای او به ماجرای تحقیق درباره مردی بهنام کلاید وینانت باز می شود، مردی که دخترش دروتی دربهدر دنبال اوست . کتاب در ۳۱یک فصل نوشته شده است و با اینکه در سی فصل نخست به سبک و سیاق رمانهای جنایی امریکایی (هارد بولد) پیش می رودُ اما در فصل آخر به سبک رمانهای جنایی دوران طلایی ادبیات پلیسی در در انگلستان و فرانسه. کارآگاه همه شخصی ها رابرای بازکردن گره های داستان و نشان دادن مجرم کنار هم جمع می کندو در این فصل انتظارات خواننده یک به یک نقش برآب می شوند و سرانجام از داستان راز گشایی می شود.
در ترکه مرد مضامین گوناگونی را در پس روایت یک داستان کارآگاهی شوخ و شنگ و برخوردار از ریتمی تند و پرطراوت می توان ردیابی کرد. مساله جنایت و هویت آدمها در میان ظاهر و واقعیت در نوسان است. نیویورک پر زرقوبرق محیطی مناسب است برای فساد، فروپاشی روابط انسانی و اضمحلال خانواده که اعضای آن مشغول پنهانکاری اند. با این حال شخصیتهای رمان بویژه نیک و نورا شخصیت های جذاب و فراموش ناشدنی هستند.
نمی توان درباره دشیل همت صحبت کرد و به زندگی پرماجرای او، چه ماجرای مک کارتیسم و چه زندگی عاشقانه اش با لیلیان هلمن (دیگر نویسنده بزرگ امریکایی) یاد نکرد. همت، در 27 می 1894 به دنیا آمد و در 10 ژانویه ی 1961،درگذشت. او هم فعال سیاسی بود و هم فیلمنامه نویس، نویسنده ی داستان کوتاه و رمان. او از سال 1915 تا 1922 در سازمان ملی کارآگاهان پینکرتون خدمت کرد و از تجارب خود در این سازمان و همچنین مشاغل پراکنده ای که پیش از آن داشت، در داستان هایش بسیار استفاده کرده است.با انتشار داستانهایش در بلک ماسک به شهرت رسید و سرانجام بر اثر سرطان ریه در شهر نیویورک درگذشت.
دشیل همت در ارتقای یک اثر پلیسی و جنایی به جایگاه یک رمان جدی که از ارزش های ادبی و محتوایی برخوردار است، نقشی تاثیرگذار داشت. همت نویسنده بزرگی بود که از قضا آثار پلیسی و جنایی می نوشت. ترکه مرد از واپسین و پخته ترین رمان هایش بود که حیف است آن را با ترجمه بسیار خوب احمد میرعلایی از دست بدهید.