این مقاله را به اشتراک بگذارید
مشاوری که معاون شد
در سال ۸۴ یعنی همان دوره ابتدایی دولت نهم، هنگامی که جواد شمقدری به عنوان سازنده فیلمهای تبلیغاتی محمود احمدینژاد، جشن پیروزی را برای استقرار در ساختمان پاستور برگزار کردند، بسیاری منتظر بودند که او با شعارهایی که داده بود بر سمت معاونت سینمایی قرار گیرد اما این اتفاق رخ نداد و حالا به گفته خود شمقدری این ماجرا دلیل خاصی داشته است: «زمانی که ایشان هنوز در دفتر ریاستجمهوری مستقر نشده بود، یک گروهی از این افراد پیش ایشان رفتند و برای ایشان خط و نشان کشیدند که مبادا این افراد بیایند، مستقر شوند. اگرچه آقای احمدینژاد آنجا مخالفت میکند اما عملا این اتفاق افتاد و در دوره اول ایشان اتفاق خاصی در سینما نمیافتد. اسامی این افرادی که در اختیار من است مشخصا آقای عسگرپور، تبریزی، میرکریمی، مجیدی و چند نفر دیگر هستند. صریحا مطرح کردند که مبادا شمقدری و تفکری که من به آن پایبند هستم در سینما حاکم شود. همان فعالیتهای قبلی ادامه یافت مثلا مدیر فارابی همچنان رضا داد باقی ماند و مدیر مرکز گسترش همچنان آفریده باقی ماند.» او به عنوان مشاور عالی سازمان سینمایی مسئولیت جدیدی را برای خود دستوپا کرد: «انجام گفتوگوهای جنجالی.» او نامهایی پرحاشیه را به زبان میآورد: «گلشیفته فراهانی»، هنوز ماجرای «سنتوری» در یادهاست، همانطور که بحث مخالفت با توقیف فیلمها.
هنگامی که سال ۸۸ شد، او به عنوان سازنده دوباره فیلمهای تبلیغاتی رییسجمهوری بیش از هرکس دیگری توانست شناخت کاملی از تفکر و نگاه محمود احمدینژاد ارائه دهد. او بود که صحنههای سخنرانیهای دختر هاشمیرفسنجانی را در کنار تصاویری از همایشهای انتخاباتی میرحسین موسوی قرار داد؛ کاری که امسال فرزندش در فیلم سعید جلیلی با تکرار صحنه نظرات رسانههای غربی کرد. او بود که صحنه آخر فیلم را بر مبنای سبزیکاری در باغچه و تشخیص علف هرز قرار داد. او بهترین کسی بود که از رییسجمهوری شناخت کافی داشت و به او نزدیک بود. سرانجام شمقدری بر صندلیای که دوست داشت نشست.
مدیر جنجالی
سمت معاون سینمایی، بالاترین سیاستگذار سینمایی و کسی که میتواند بشیر و نذیر سینما باشد؛ کسی که میتواند حلقه پایانی باشد برای ارتباط مخاطب و مولف سینمایی. فضا در سال ۸۸ به گونهای دیگر پیش رفت. هرچقدر فاصله بین او و سینماگران زیاد شد اما بین او و رییس دولت شباهتهای بسیاری میتوان یافت. او را میتوان یک مدیر موفق از نظر سیاستهای اجرای دولت دهم دانست؛ مدیری که بر جنجال و حاشیه سوار است، مدیری که میخواهد قولهای بسیاری بدهد، مدیری که میخواهد بر صدر اخبار باشد، مدیری که بر حاشیههایی سوار است که هر روزش را پیش ببرد. او مدیری موفق در چارچوب پیشبرد اهداف رییسجمهوری ارزیابی میشود، مدیری که به جای آرامش، تنش را برگزید، مدیری که توانست بین سینماگران فاصله بیندازد، مدیری که به جای اعتماد کردن، حذف کردن را برگزید، مدیری که سینما را عرصه بحران میدانست و به بهترین شکل توانست ارتباط سینماگران با یکدیگر و حاکمیت را دچار فاصله کند. او در حالی به عنوان معاون سینمایی انتخاب شد که بعد از چالشهای سال ۸۸ به نظر میرسید رحیم مشایی قرار است در عرصه هنر فعال شود. اتفاقی که افتاد و او در بیشتر مراسم هنری، افتتاحیه فیلمها و جشنوارهها حضور ثابتی پیدا کرد.
توقیف یا آزادسازی فیلمها؟
یکی از چالشهای مدیریت جدید عدم استقبال از جشنواره فیلم فجر بود. اتفاقی افتاده بود، هنرمندان بیشتر آثار نیمهتمام داشتند، تعدادی نمیخواستند در جشنواره حضور داشته باشند، بحث تحریم پیش آمده بود. درنهایت نیز کمترین استقبال از جشنواره آن سال شد. اما جنجالها زیاد بود. مجموعهای از آثاری که سالها نتوانسته بودند اکران شوند و مهر توقیف بر آنها خورده بود روی پردهها رفتند. اگر گزارش چهارساله اول دولت محمود احمدینژاد و مدیرانش را بررسی دوباره داشته باشیم به جنجالهایی میرسیم که در طول مدت پنج، شش ماه فاصله تا برگزاری جشنواره رخ داد. او ابتدا یک فهرست ۱۳ فیلمنامه منتشر کرد. فیلمها متنوع بودند اما مشهورترینشان «به رنگ ارغوان» از ابراهیم حاتمیکیا بود. هیچکس فکر نمیکرد که تنها چند سال بعد «گزارش یک جشن» این کارگردان بازهم توقیف شود و جواد شمقدری اینبار به گونهای دیگر عمل کند و فیلم را از هزینه بیتالمال بخرد. چون قرار بود آن طور که شمقدری مدام تکرار میکرد: «ما تلاش خواهیم کرد شرایط فیلمسازی را به گونهای هدایت کنیم که دیگر مفهومی به نام فیلم توقیفی وجود نداشته باشد.» اما با همه این وجود، او میدانست: «برخی از فیلمها دچار مشکلاتی هستند.» ولی قرار بود: «هر فیلمی هم در آینده دچار مشکلاتی شد، بتوانیم به کمک همدیگر این مشکلات را رفع کنیم.» هرچند خود او در همان سال اول حدود ۱۰ فیلم دچار مشکل داشت. هرچند رقیب چهار سال گذشته او جعفریجلوه (معاون سینمایی) نبود و خود وزیر ارشاد «حسین صفارهرندی» بود که دستور توقیف فیلمها را میداد. به گفته شمقدری هر معاون وزیر در زمان فعالیتش حداقل ۸۰-۷۰ فیلم توقیفی در کارنامهاش دارد و ما این مقدار را حتما کاهش میدهیم. او از طرف بعضی امامان جماعت و همفکرانش مورد انتقاد قرار گرفت و اکنون همانطور که ایسنا گزارش داده است فیلمهای از دوران او در کمد مانده است. بیخوابی به کارگردانی محمدجعفر باقرینیا، زمزمه با باد به کارگردانی شهرام علیدی، فصل بارانهای موسمی مجید برزگر، محفل ایکس حبیب کاوش، ترانه کوچک من مسعود کرامتی، زمهریر علی رویینتن، یک گزارش واقعی داریوش فرهنگ، سفر مرگ حسن آقا کریمی، گنج روان امین اصلانی، مرا ببخش مادر مهدی نادرینجفآبادی، خیابانهای آرام کمال تبریزی، پریناز بهرام بهرامیان. فیلمهایی که باید منتظر ماند و دید زمانی اکران میشوند یا خیر؟
تعطیلی خانه سینما
بسیاری تعطیلی خانه سینما را بزرگترین چالش دوازدهمین مدیر سینمایی جمهوریاسلامی میدانند؛ اتفاقی که ماجراها و حاشیههای بسیاری به وجود آورد. حالا در آخرین روزهای کار دولت دهم باز هم وزیر ارشاد حل نشدن این مسئله را تقصیر خود اهالی سینما میدانند. جالبتر از همه نامه رییسجمهوری وقت – محمود احمدینژاد – است که دستور تعجیل در بازگشایی خانه سینما را در فروردین اعلام کرده بود؛ دستوری که به نظر میرسد شمقدری چندان به آن توجه نکرده بود و دیروز هم برای گفتوگو در این زمینه دیداری داشت و هنگامی که این نامه منتشر شد به ایسنا گفت: «وقتی که ما شرایط را به آقای رییسجمهوری توضیح دادیم ایشان متوجه شدند که دوستان خانه سینما در حال شیطنت و شانتاژ هستند.» هرچند وی هیات بازگشایی را تاسیس کرد که شش جلسه هم برگزار شد اما درنهایت با بیمیلی سینماگران روبهرو شد. هرچند وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی چندی پیش با بیان اینکه رویکرد دولت دهم برای حل مشکل خانه سینما مثبت است، گفت: «دوستان سینمایی عنوان میکنند که تمایلی به حل این موضوع در دولت دهم ندارند.»
محمد حسینی در پاسخ به این پرسش که آیا تکلیف خانه سینما تا پایان دولت دهم مشخص خواهد شد؟ گفت: «برخی از مسئولان این صنف عنوان کردند که ترجیح میدهیم این مسئله در دولت آینده حل شود.»
اما تمام تلاشهای چهرههای برجسته سینما از دیماه ۹۰ تا امروز برای بازگشایی خانهشان بینتیجه مانده است و معلوم نیست وزیر ارشاد با چه استدلالی معتقد است اهالی سینما رغبتی به بازگشایی خانه سینما ندارند. درحالی که تنها چند روز قبل از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری هیاتمدیره خانه سینما در نامهای اعلام کردند: «بنابر تمایل جنابعالی که با صراحت در جلسه روز سینما بر آن تاکید داشتید و همچنین درخواست کمیته هماهنگی اصناف خانه سینما (با امضای اکثریت قاطع اعضا)، هیاتمدیره خانه سینما درصدد برگزاری مجمع عمومی فوقالعاده است و با توجه به روزهای پیش از انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای اسلامی شهر، ترجیح میدهد زمان برگزاری آن به روزهای پس از انتخابات موکول و در شرایطی آرام و با تمرکز کافی بر دستور جلسه مجمع عمومی، برگزار شود. البته در صورت لزوم و بنابر مصالح خانه سینما هر زمان که لازم باشد در این مورد اقدام عاجل به عمل خواهد آمد.»
چند روز بعد از انتخاب حسن روحانی نیز اهالی خانه سینما نامهای نوشته و درخواستهای خود را مطرح کردند. حسن روحانی در مناظرهها وعده پیگیری حل مشکل خانه سینما و ماهواره را داده بود. نامه محمود احمدینژاد به جواد شمقدری در این روزهای اخیر فتح باب جدیدی بود. تحلیل در اینباره به شکلهای مختلفی انجام شد حتی بعضی اشاره کردند که او راهش را از اشتباه زیردستانش جدا کرده است. اما کمتر کسی میتواند باور کند رییس دولتی که یکشبه سازمان مدیریت و برنامهریزی را تعطیل میکند، وزیر اطلاعات را عوض میکند، نتواند خانه سینما را باز کند. به نظر میرسد در اینجا جواد شمقدری دوستی را در حق رییس دولت تمام کرد و حاضر شد نقش یک قربانی را بازی کند.
تبدیل معاونت به سازمان
«تبدیل معاونت به سازمان سینمایی مانند تبدیل «پیکان» به «پژو پارس» بود» تعبیری است که جواد شمقدری در اینباره به کار برده است. این اتفاق در بهمن ۹۰ اتفاق افتاد. در جشنوارهای که بعضی از سینماگران در نشستهای رسانهای از تعطیلی خانه سینما ابراز دلخوری میکردند و بر سینه آرم خانه سینما را زده بودند، در صبح یکی از روزهای میانی در سالنی خالی از سینماگران برجسته اعلام این اتفاق رخ داد. به این ترتیب این معاونت تبدیل به ریاست شد تا در چارتهای سازمانی بتواند بودجه مستقل و بیشتری را دریافت کند.
بازداشت و اختلاس
یکی از اتفاقهایی که در دورههای پیشتر از شمقدری میافتد، دستگیری هنرمندان به دلیل ساخت آثار سینمایی بود. نمونهاش «تهمینه میلانی» که بازداشت شد؛ البته خودش از آن ۳۶ ساعت خاطرات مختلفی را تعریف میکند. در دوران شمقدری ماجرای دستگیری حدود ۴۰ نفر از اعضای گروه فیلمبرداری شامل جعفر پناهی و محمد رسولاف شکل دیگری به خود گرفت. رسولاف زودتر از زندان بیرون آمد و بین ایران و خارج در ارتباط است و فیلم تمامشدهاش در جشنواره کن نیز نشان داده شد. اما جعفر پناهی با اعتصاب غذا توانست حکم آزادیاش را بگیرد و به ۲۰ سال عدم ساخت فیلم سینمایی محکوم شده است. هرچند نامش مدام در جشنوارههای جهانی کن و ونیز و برلین برده میشود. هرچند فیلمی را نیز به همراه کامبوزیا پرتوی در ایران به عنوان «پرده بسته» ساخت که در جشنواره برلین خرس نقرهای فیلمنامهنویسی را هم دریافت کرد. اما نکته این است که خود مدیران سینمایی نیز در این دوران بازداشت شدند. علیرضا سجادپور هرچند در این روزها دستگیریاش را تکذیب میکند اما مشاور حقوقی وزارت ارشاد اعلام کرده بود که وی در زندان است؛ اتفاقی که برای بابک خانیان نیز رخ داد. به اینها اختلاس سهمیلیاردتومانی و ماجرای فرار منشی محترم به کانادا را هم میتوان اضافه کرد! اینها بخشی از وقایع دوران فعالیت معاونت سینمایی است.
نامهای ممنوعه
جواد شمقدری در گفتوگو با فارس درباره ممنوعالکاری هنرمندان سینما اعلام کرده است: «مورد کار فیلمسازان در سینمای ایران چند نهاد هستند که نظر میدهند و ما به عنوان سازمان سینمایی موظف هستیم در چارچوب قوانین جاری کشور و مباحث حرفهای سینمایی ایران رای بدهیم. از دید ما اینکه فیلمسازی برود خارج از کشور فیلم بسازد هیچ اشکالی ندارد اما باید اجازه بگیرد. وقتی اجازه نمیگیرد از دید ما مجرم است اما جرمش در همین حد است که با ما هماهنگ نکرده است. دستگاههای دیگر هستند که از زاویه دیگری موضوع را بررسی میکنند و امکان دارد بگویند ایشان کار ضد اطلاعاتی یا ضد منافع ملی انجام داده است. بنابراین وقتی یکنفر در سینمای ایران به دلایلی ممنوعالکار میشود دستگاههای مختلفی نظر میدهند. البته وقتی که یکنفر بدون اخذ مجوز در خارج از کشور فیلمی را میسازد و ما هم به او هشدار میدهیم و او هم تعهد میدهد که دیگر بدون هماهنگی این کار را تکرار نکند، بعد از یک دوره ششماهه تا یکساله از فعالیت محروم میشود اما بعد از مدتی که متوجه شویم از کار خود پشیمان است اجازه کار میگیرد.» اما ماجرا این است که تعداد زیادی از هنرمندان در این چهار سال تصمیم گرفتند که خودشان فعالیتی نداشتند. بهمن فرمانآرا خود به دلایل متعدد از ساخت فیلم خودداری کرد. رخشان بنیاعتماد که فیلم کوتاه «قصهها» را ساخت که به سرنوشت شخصیتهای فیلمهایش مروری دوباره داشت. اما حتی یک اکران در پردیس قلهک هم ممکن نشد. این اسامی را میتوان با نامهایی همچون کیومرث پوراحمد، بهرام بیضایی که به آمریکا سفر کرد، خسرو سینایی که درصدد ساخت فیلم قطار زمستانی است و هنوز ممکن نشده است، کمال تبریزی که دو فیلم توقیفی در کارنامهاش دارد و سرانجام اکنون مجوز فیلمنامه گرفته است، ابوالحسن داوودی که فیلم زادبومش با وجود دریافت جایزه از جشنواره فیلم فجر در توقیف به سر میبرد. این اسامی حتی شامل فردی همچون کیانوش عیاری هم میشود که در مراسم تحلیف محمود احمدینژاد نیز حاضر شد و با ناجی هنر هم فیلم ساخت اما نتوانست اثرش را اکران کند تا بار دیگر توانایی یک کارگردان موفق را به مخاطبان ایرانی نشان دهد. اثری که در جشنواره ونیز با استقبال روبهرو شد.
حوزه هنری مدعیالعموم فیلمهای غیرخیانت
چالشی که ناگهان جواد شمقدری با آن روبهرو شد، باز هم به تفاوت سیاستها از دو دیدگاه متفاوت در بالا برمیگشت. روزگاری بود که اصولگرایان حاکم بر دولت و سیاست کاملا در راستای یکدیگر گام برمیداشتند. اما ناگهان با تغییر رویه رییسجمهوری فضا تغییر کرد. نمود یکی از اختلاف عقیدهها در جشنواره فیلم کیش و دعوای دو گروه به کتککاری کشیده شد. از همان روزها هم سیدعلی مومنی مدیر حوزه هنری در سخنرانی خود به مسئله فیلمهای غیرانقلابی اختصاص داد و فیلمهایی را که به نظرشان درباره خیانت بود از گردونه اکران حذف کرد. به این ترتیب مشکلی دیگر بر سر راه سینماگران آغاز شد. هنرمندان اینبار به گونهای دیگر دچار مشکل شدند. عدهای مدام تکرار میکردند، خانه سینماییها به حوزه هنری کوچ کردهاند و این ماجرا به همین دلیل است. ساخت فیلم توسط میرکریمی و عسگرپور را با حمایت حوزه هنری نیز دلیل این اتفاق میدانستند. اختلاف سبب شد تا فیلمهایی از روی پرده پایین بیایند. از آنس و شش فیلم درنهایت به عنوان تحریمی اعلام شد و کارگردانان و تهیهکنندگانش چند جلسه برگزار و ایرادات را عنوان کردند. سینما آزادی این فیلمها را اکران نکرد. از سوی دیگر شورای صنفی نیز به این سینمای مهم مجوز نمایش آثار خوب را نداد. این سینما سوت و کور و متروکه شد حتی بلیتهای نیمبها نیز نتوانست کار را پیش ببرد. درنهایت پس از یک سالونیم ادامه این وضعیت فضا تغییر کرد. اما سینماها همچنان کمرونق هستند و سینماداران مدام از کاهش مخاطب و کمبود درآمد مینالند. به اینها باید بالا رفتن مبلغ آب و برق را نیز اضافه کرد به گونهای که سینماها نمیتوانند آن را پرداخت کنند و حتی در دو مورد تهدید به تعطیلی سینماها کردهاند. هرچند بلافاصله با قول مسئولان امر فضا آرامتر شده و به فراموشی سپرده شده است. امسال رییس حوزه هنری اعلام کرد که فیلمها مشکلی ندارند. هنوز یکی از فیلمهای تحریمی اکران نشده است و باید منتظر ماند و دید آیا ماجرا به سوی دوستی بین مسئولان بخشهای مختلف تصمیمگیر پیش میرود یا خیر؟
ریلگذاری چه میشود؟
آخرین مدیر سینمایی دولت دهم خوششانسیهایی هم داشته است. تنها اسکار ایران را فیلمی دریافت کرد که او با بیانیه «انالله و اناالیه راجعون» دستور توقیفش را داد و البته او یک روز و نیم دیرتر از مردم و سینماگران تبریک گفت. برپایی شورایعالی سینما نیز یکی از برنامههای اجرایی این مدیر بود که باید دید سرانجام به کجا میرسد. هرچند جواد شمقدری در تمام طول برگزاری مسئولیتش در سازمان سینمایی هرچند وقت یکبار دچار تنش شده است. گاهی میتواند این تنش در راستای انتخاب داوری همچون «اسدالله نیکنژاد» با سابقهای متفاوت در جشنواره فیلم فجر باشد که درنهایت به استعفای او ختم شد یا اینکه پرداختن هفتمیلیارد تومان بودجه برای ساخت فیلم لاله توسط همین کارگردان. گاه میتواند چالش بر سر فیلمهایی باشد که از زیرمجموعه او مجوز دریافت کردهاند اما شهرداری و حوزه هنری و سینماهای تحت پوشش آنان فیلمها را غیردینی و اسلامی میدانند. میتواند این چالشها به تظاهرات بسیجیها در برابر وزارت ارشاد و غیرحزباللهی دانستن فیلمها باشد یا اینکه تصویب و تعلیق یک روزنامه، آییننامهها و مقررات. میتواند ایستادن مدیر فارابی دربرابر پرداخت بودجه به فیلمی خاص باشد یا میتواند پاسخگویی به ائمه جماعات در نمازجمعههای شهرستانها باشد. به هرحال او با کارنامهای متفاوت این سمت را ترک میکند.
جواد شمقدری در این روزهای پایانی درباره روند سیاستگذاری و ریلگذاری جدید سینما چنین گفته است: «قطعا در مواردی متفاوت خواهد بود چون تجربهها بهترین راهنما میتوانند باشند اما اگر منظورتان تجدید نظر در حرکت کلی و سیاستهای کلان باشد قطعا پاسخم منفی است. چون معتقدم الان دیگر میتوان با اطمینان گفت این سینما به زیستن در فضای باز و در معرض تند بادها و خطرات دیگر یاد گرفته است چطور عمل کند و این مقدمهای است که به تکلیف و رسالت تاریخی خود برگردد و همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند کلید پیشرفت کشور شود.» او همچنین درباره سازمان سینمایی در دولت حسن روحانی چنین گفته است: «سازمان سینمایی کاملا مستقر شده و هر مدیری که بیاید ترجیح میدهد براساس همین ساختار فعالیت کند، زیرا از این طریق بودجه مجزایی به سینما اختصاص داده میشود. اگر مدیر بعدی قصد کند سازمان سینمایی را به معاونت تغییر دهد، نیازمند فعالیت زیادی است و بعید به نظر میرسد بازگشتپذیری داشته باشیم.»
بهار / مد ومه
مشاوری که معاون شد
در سال ۸۴ یعنی همان دوره ابتدایی دولت نهم، هنگامی که جواد شمقدری به عنوان سازنده فیلمهای تبلیغاتی محمود احمدینژاد، جشن پیروزی را برای استقرار در ساختمان پاستور برگزار کردند، بسیاری منتظر بودند که او با شعارهایی که داده بود بر سمت معاونت سینمایی قرار گیرد اما این اتفاق رخ نداد و حالا به گفته خود شمقدری این ماجرا دلیل خاصی داشته است: «زمانی که ایشان هنوز در دفتر ریاستجمهوری مستقر نشده بود، یک گروهی از این افراد پیش ایشان رفتند و برای ایشان خط و نشان کشیدند که مبادا این افراد بیایند، مستقر شوند. اگرچه آقای احمدینژاد آنجا مخالفت میکند اما عملا این اتفاق افتاد و در دوره اول ایشان اتفاق خاصی در سینما نمیافتد. اسامی این افرادی که در اختیار من است مشخصا آقای عسگرپور، تبریزی، میرکریمی، مجیدی و چند نفر دیگر هستند. صریحا مطرح کردند که مبادا شمقدری و تفکری که من به آن پایبند هستم در سینما حاکم شود. همان فعالیتهای قبلی ادامه یافت مثلا مدیر فارابی همچنان رضا داد باقی ماند و مدیر مرکز گسترش همچنان آفریده باقی ماند.» او به عنوان مشاور عالی سازمان سینمایی مسئولیت جدیدی را برای خود دستوپا کرد: «انجام گفتوگوهای جنجالی.» او نامهایی پرحاشیه را به زبان میآورد: «گلشیفته فراهانی»، هنوز ماجرای «سنتوری» در یادهاست، همانطور که بحث مخالفت با توقیف فیلمها.
هنگامی که سال ۸۸ شد، او به عنوان سازنده دوباره فیلمهای تبلیغاتی رییسجمهوری بیش از هرکس دیگری توانست شناخت کاملی از تفکر و نگاه محمود احمدینژاد ارائه دهد. او بود که صحنههای سخنرانیهای دختر هاشمیرفسنجانی را در کنار تصاویری از همایشهای انتخاباتی میرحسین موسوی قرار داد؛ کاری که امسال فرزندش در فیلم سعید جلیلی با تکرار صحنه نظرات رسانههای غربی کرد. او بود که صحنه آخر فیلم را بر مبنای سبزیکاری در باغچه و تشخیص علف هرز قرار داد. او بهترین کسی بود که از رییسجمهوری شناخت کافی داشت و به او نزدیک بود. سرانجام شمقدری بر صندلیای که دوست داشت نشست.
مدیر جنجالی
سمت معاون سینمایی، بالاترین سیاستگذار سینمایی و کسی که میتواند بشیر و نذیر سینما باشد؛ کسی که میتواند حلقه پایانی باشد برای ارتباط مخاطب و مولف سینمایی. فضا در سال ۸۸ به گونهای دیگر پیش رفت. هرچقدر فاصله بین او و سینماگران زیاد شد اما بین او و رییس دولت شباهتهای بسیاری میتوان یافت. او را میتوان یک مدیر موفق از نظر سیاستهای اجرای دولت دهم دانست؛ مدیری که بر جنجال و حاشیه سوار است، مدیری که میخواهد قولهای بسیاری بدهد، مدیری که میخواهد بر صدر اخبار باشد، مدیری که بر حاشیههایی سوار است که هر روزش را پیش ببرد. او مدیری موفق در چارچوب پیشبرد اهداف رییسجمهوری ارزیابی میشود، مدیری که به جای آرامش، تنش را برگزید، مدیری که توانست بین سینماگران فاصله بیندازد، مدیری که به جای اعتماد کردن، حذف کردن را برگزید، مدیری که سینما را عرصه بحران میدانست و به بهترین شکل توانست ارتباط سینماگران با یکدیگر و حاکمیت را دچار فاصله کند. او در حالی به عنوان معاون سینمایی انتخاب شد که بعد از چالشهای سال ۸۸ به نظر میرسید رحیم مشایی قرار است در عرصه هنر فعال شود. اتفاقی که افتاد و او در بیشتر مراسم هنری، افتتاحیه فیلمها و جشنوارهها حضور ثابتی پیدا کرد.
توقیف یا آزادسازی فیلمها؟
یکی از چالشهای مدیریت جدید عدم استقبال از جشنواره فیلم فجر بود. اتفاقی افتاده بود، هنرمندان بیشتر آثار نیمهتمام داشتند، تعدادی نمیخواستند در جشنواره حضور داشته باشند، بحث تحریم پیش آمده بود. درنهایت نیز کمترین استقبال از جشنواره آن سال شد. اما جنجالها زیاد بود. مجموعهای از آثاری که سالها نتوانسته بودند اکران شوند و مهر توقیف بر آنها خورده بود روی پردهها رفتند. اگر گزارش چهارساله اول دولت محمود احمدینژاد و مدیرانش را بررسی دوباره داشته باشیم به جنجالهایی میرسیم که در طول مدت پنج، شش ماه فاصله تا برگزاری جشنواره رخ داد. او ابتدا یک فهرست ۱۳ فیلمنامه منتشر کرد. فیلمها متنوع بودند اما مشهورترینشان «به رنگ ارغوان» از ابراهیم حاتمیکیا بود. هیچکس فکر نمیکرد که تنها چند سال بعد «گزارش یک جشن» این کارگردان بازهم توقیف شود و جواد شمقدری اینبار به گونهای دیگر عمل کند و فیلم را از هزینه بیتالمال بخرد. چون قرار بود آن طور که شمقدری مدام تکرار میکرد: «ما تلاش خواهیم کرد شرایط فیلمسازی را به گونهای هدایت کنیم که دیگر مفهومی به نام فیلم توقیفی وجود نداشته باشد.» اما با همه این وجود، او میدانست: «برخی از فیلمها دچار مشکلاتی هستند.» ولی قرار بود: «هر فیلمی هم در آینده دچار مشکلاتی شد، بتوانیم به کمک همدیگر این مشکلات را رفع کنیم.» هرچند خود او در همان سال اول حدود ۱۰ فیلم دچار مشکل داشت. هرچند رقیب چهار سال گذشته او جعفریجلوه (معاون سینمایی) نبود و خود وزیر ارشاد «حسین صفارهرندی» بود که دستور توقیف فیلمها را میداد. به گفته شمقدری هر معاون وزیر در زمان فعالیتش حداقل ۸۰-۷۰ فیلم توقیفی در کارنامهاش دارد و ما این مقدار را حتما کاهش میدهیم. او از طرف بعضی امامان جماعت و همفکرانش مورد انتقاد قرار گرفت و اکنون همانطور که ایسنا گزارش داده است فیلمهای از دوران او در کمد مانده است. بیخوابی به کارگردانی محمدجعفر باقرینیا، زمزمه با باد به کارگردانی شهرام علیدی، فصل بارانهای موسمی مجید برزگر، محفل ایکس حبیب کاوش، ترانه کوچک من مسعود کرامتی، زمهریر علی رویینتن، یک گزارش واقعی داریوش فرهنگ، سفر مرگ حسن آقا کریمی، گنج روان امین اصلانی، مرا ببخش مادر مهدی نادرینجفآبادی، خیابانهای آرام کمال تبریزی، پریناز بهرام بهرامیان. فیلمهایی که باید منتظر ماند و دید زمانی اکران میشوند یا خیر؟
تعطیلی خانه سینما
بسیاری تعطیلی خانه سینما را بزرگترین چالش دوازدهمین مدیر سینمایی جمهوریاسلامی میدانند؛ اتفاقی که ماجراها و حاشیههای بسیاری به وجود آورد. حالا در آخرین روزهای کار دولت دهم باز هم وزیر ارشاد حل نشدن این مسئله را تقصیر خود اهالی سینما میدانند. جالبتر از همه نامه رییسجمهوری وقت – محمود احمدینژاد – است که دستور تعجیل در بازگشایی خانه سینما را در فروردین اعلام کرده بود؛ دستوری که به نظر میرسد شمقدری چندان به آن توجه نکرده بود و دیروز هم برای گفتوگو در این زمینه دیداری داشت و هنگامی که این نامه منتشر شد به ایسنا گفت: «وقتی که ما شرایط را به آقای رییسجمهوری توضیح دادیم ایشان متوجه شدند که دوستان خانه سینما در حال شیطنت و شانتاژ هستند.» هرچند وی هیات بازگشایی را تاسیس کرد که شش جلسه هم برگزار شد اما درنهایت با بیمیلی سینماگران روبهرو شد. هرچند وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی چندی پیش با بیان اینکه رویکرد دولت دهم برای حل مشکل خانه سینما مثبت است، گفت: «دوستان سینمایی عنوان میکنند که تمایلی به حل این موضوع در دولت دهم ندارند.»
محمد حسینی در پاسخ به این پرسش که آیا تکلیف خانه سینما تا پایان دولت دهم مشخص خواهد شد؟ گفت: «برخی از مسئولان این صنف عنوان کردند که ترجیح میدهیم این مسئله در دولت آینده حل شود.»
اما تمام تلاشهای چهرههای برجسته سینما از دیماه ۹۰ تا امروز برای بازگشایی خانهشان بینتیجه مانده است و معلوم نیست وزیر ارشاد با چه استدلالی معتقد است اهالی سینما رغبتی به بازگشایی خانه سینما ندارند. درحالی که تنها چند روز قبل از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری هیاتمدیره خانه سینما در نامهای اعلام کردند: «بنابر تمایل جنابعالی که با صراحت در جلسه روز سینما بر آن تاکید داشتید و همچنین درخواست کمیته هماهنگی اصناف خانه سینما (با امضای اکثریت قاطع اعضا)، هیاتمدیره خانه سینما درصدد برگزاری مجمع عمومی فوقالعاده است و با توجه به روزهای پیش از انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای اسلامی شهر، ترجیح میدهد زمان برگزاری آن به روزهای پس از انتخابات موکول و در شرایطی آرام و با تمرکز کافی بر دستور جلسه مجمع عمومی، برگزار شود. البته در صورت لزوم و بنابر مصالح خانه سینما هر زمان که لازم باشد در این مورد اقدام عاجل به عمل خواهد آمد.»
چند روز بعد از انتخاب حسن روحانی نیز اهالی خانه سینما نامهای نوشته و درخواستهای خود را مطرح کردند. حسن روحانی در مناظرهها وعده پیگیری حل مشکل خانه سینما و ماهواره را داده بود. نامه محمود احمدینژاد به جواد شمقدری در این روزهای اخیر فتح باب جدیدی بود. تحلیل در اینباره به شکلهای مختلفی انجام شد حتی بعضی اشاره کردند که او راهش را از اشتباه زیردستانش جدا کرده است. اما کمتر کسی میتواند باور کند رییس دولتی که یکشبه سازمان مدیریت و برنامهریزی را تعطیل میکند، وزیر اطلاعات را عوض میکند، نتواند خانه سینما را باز کند. به نظر میرسد در اینجا جواد شمقدری دوستی را در حق رییس دولت تمام کرد و حاضر شد نقش یک قربانی را بازی کند.
تبدیل معاونت به سازمان
«تبدیل معاونت به سازمان سینمایی مانند تبدیل «پیکان» به «پژو پارس» بود» تعبیری است که جواد شمقدری در اینباره به کار برده است. این اتفاق در بهمن ۹۰ اتفاق افتاد. در جشنوارهای که بعضی از سینماگران در نشستهای رسانهای از تعطیلی خانه سینما ابراز دلخوری میکردند و بر سینه آرم خانه سینما را زده بودند، در صبح یکی از روزهای میانی در سالنی خالی از سینماگران برجسته اعلام این اتفاق رخ داد. به این ترتیب این معاونت تبدیل به ریاست شد تا در چارتهای سازمانی بتواند بودجه مستقل و بیشتری را دریافت کند.
بازداشت و اختلاس
یکی از اتفاقهایی که در دورههای پیشتر از شمقدری میافتد، دستگیری هنرمندان به دلیل ساخت آثار سینمایی بود. نمونهاش «تهمینه میلانی» که بازداشت شد؛ البته خودش از آن ۳۶ ساعت خاطرات مختلفی را تعریف میکند. در دوران شمقدری ماجرای دستگیری حدود ۴۰ نفر از اعضای گروه فیلمبرداری شامل جعفر پناهی و محمد رسولاف شکل دیگری به خود گرفت. رسولاف زودتر از زندان بیرون آمد و بین ایران و خارج در ارتباط است و فیلم تمامشدهاش در جشنواره کن نیز نشان داده شد. اما جعفر پناهی با اعتصاب غذا توانست حکم آزادیاش را بگیرد و به ۲۰ سال عدم ساخت فیلم سینمایی محکوم شده است. هرچند نامش مدام در جشنوارههای جهانی کن و ونیز و برلین برده میشود. هرچند فیلمی را نیز به همراه کامبوزیا پرتوی در ایران به عنوان «پرده بسته» ساخت که در جشنواره برلین خرس نقرهای فیلمنامهنویسی را هم دریافت کرد. اما نکته این است که خود مدیران سینمایی نیز در این دوران بازداشت شدند. علیرضا سجادپور هرچند در این روزها دستگیریاش را تکذیب میکند اما مشاور حقوقی وزارت ارشاد اعلام کرده بود که وی در زندان است؛ اتفاقی که برای بابک خانیان نیز رخ داد. به اینها اختلاس سهمیلیاردتومانی و ماجرای فرار منشی محترم به کانادا را هم میتوان اضافه کرد! اینها بخشی از وقایع دوران فعالیت معاونت سینمایی است.
نامهای ممنوعه
جواد شمقدری در گفتوگو با فارس درباره ممنوعالکاری هنرمندان سینما اعلام کرده است: «مورد کار فیلمسازان در سینمای ایران چند نهاد هستند که نظر میدهند و ما به عنوان سازمان سینمایی موظف هستیم در چارچوب قوانین جاری کشور و مباحث حرفهای سینمایی ایران رای بدهیم. از دید ما اینکه فیلمسازی برود خارج از کشور فیلم بسازد هیچ اشکالی ندارد اما باید اجازه بگیرد. وقتی اجازه نمیگیرد از دید ما مجرم است اما جرمش در همین حد است که با ما هماهنگ نکرده است. دستگاههای دیگر هستند که از زاویه دیگری موضوع را بررسی میکنند و امکان دارد بگویند ایشان کار ضد اطلاعاتی یا ضد منافع ملی انجام داده است. بنابراین وقتی یکنفر در سینمای ایران به دلایلی ممنوعالکار میشود دستگاههای مختلفی نظر میدهند. البته وقتی که یکنفر بدون اخذ مجوز در خارج از کشور فیلمی را میسازد و ما هم به او هشدار میدهیم و او هم تعهد میدهد که دیگر بدون هماهنگی این کار را تکرار نکند، بعد از یک دوره ششماهه تا یکساله از فعالیت محروم میشود اما بعد از مدتی که متوجه شویم از کار خود پشیمان است اجازه کار میگیرد.» اما ماجرا این است که تعداد زیادی از هنرمندان در این چهار سال تصمیم گرفتند که خودشان فعالیتی نداشتند. بهمن فرمانآرا خود به دلایل متعدد از ساخت فیلم خودداری کرد. رخشان بنیاعتماد که فیلم کوتاه «قصهها» را ساخت که به سرنوشت شخصیتهای فیلمهایش مروری دوباره داشت. اما حتی یک اکران در پردیس قلهک هم ممکن نشد. این اسامی را میتوان با نامهایی همچون کیومرث پوراحمد، بهرام بیضایی که به آمریکا سفر کرد، خسرو سینایی که درصدد ساخت فیلم قطار زمستانی است و هنوز ممکن نشده است، کمال تبریزی که دو فیلم توقیفی در کارنامهاش دارد و سرانجام اکنون مجوز فیلمنامه گرفته است، ابوالحسن داوودی که فیلم زادبومش با وجود دریافت جایزه از جشنواره فیلم فجر در توقیف به سر میبرد. این اسامی حتی شامل فردی همچون کیانوش عیاری هم میشود که در مراسم تحلیف محمود احمدینژاد نیز حاضر شد و با ناجی هنر هم فیلم ساخت اما نتوانست اثرش را اکران کند تا بار دیگر توانایی یک کارگردان موفق را به مخاطبان ایرانی نشان دهد. اثری که در جشنواره ونیز با استقبال روبهرو شد.
حوزه هنری مدعیالعموم فیلمهای غیرخیانت
چالشی که ناگهان جواد شمقدری با آن روبهرو شد، باز هم به تفاوت سیاستها از دو دیدگاه متفاوت در بالا برمیگشت. روزگاری بود که اصولگرایان حاکم بر دولت و سیاست کاملا در راستای یکدیگر گام برمیداشتند. اما ناگهان با تغییر رویه رییسجمهوری فضا تغییر کرد. نمود یکی از اختلاف عقیدهها در جشنواره فیلم کیش و دعوای دو گروه به کتککاری کشیده شد. از همان روزها هم سیدعلی مومنی مدیر حوزه هنری در سخنرانی خود به مسئله فیلمهای غیرانقلابی اختصاص داد و فیلمهایی را که به نظرشان درباره خیانت بود از گردونه اکران حذف کرد. به این ترتیب مشکلی دیگر بر سر راه سینماگران آغاز شد. هنرمندان اینبار به گونهای دیگر دچار مشکل شدند. عدهای مدام تکرار میکردند، خانه سینماییها به حوزه هنری کوچ کردهاند و این ماجرا به همین دلیل است. ساخت فیلم توسط میرکریمی و عسگرپور را با حمایت حوزه هنری نیز دلیل این اتفاق میدانستند. اختلاف سبب شد تا فیلمهایی از روی پرده پایین بیایند. از آنس و شش فیلم درنهایت به عنوان تحریمی اعلام شد و کارگردانان و تهیهکنندگانش چند جلسه برگزار و ایرادات را عنوان کردند. سینما آزادی این فیلمها را اکران نکرد. از سوی دیگر شورای صنفی نیز به این سینمای مهم مجوز نمایش آثار خوب را نداد. این سینما سوت و کور و متروکه شد حتی بلیتهای نیمبها نیز نتوانست کار را پیش ببرد. درنهایت پس از یک سالونیم ادامه این وضعیت فضا تغییر کرد. اما سینماها همچنان کمرونق هستند و سینماداران مدام از کاهش مخاطب و کمبود درآمد مینالند. به اینها باید بالا رفتن مبلغ آب و برق را نیز اضافه کرد به گونهای که سینماها نمیتوانند آن را پرداخت کنند و حتی در دو مورد تهدید به تعطیلی سینماها کردهاند. هرچند بلافاصله با قول مسئولان امر فضا آرامتر شده و به فراموشی سپرده شده است. امسال رییس حوزه هنری اعلام کرد که فیلمها مشکلی ندارند. هنوز یکی از فیلمهای تحریمی اکران نشده است و باید منتظر ماند و دید آیا ماجرا به سوی دوستی بین مسئولان بخشهای مختلف تصمیمگیر پیش میرود یا خیر؟
ریلگذاری چه میشود؟
آخرین مدیر سینمایی دولت دهم خوششانسیهایی هم داشته است. تنها اسکار ایران را فیلمی دریافت کرد که او با بیانیه «انالله و اناالیه راجعون» دستور توقیفش را داد و البته او یک روز و نیم دیرتر از مردم و سینماگران تبریک گفت. برپایی شورایعالی سینما نیز یکی از برنامههای اجرایی این مدیر بود که باید دید سرانجام به کجا میرسد. هرچند جواد شمقدری در تمام طول برگزاری مسئولیتش در سازمان سینمایی هرچند وقت یکبار دچار تنش شده است. گاهی میتواند این تنش در راستای انتخاب داوری همچون «اسدالله نیکنژاد» با سابقهای متفاوت در جشنواره فیلم فجر باشد که درنهایت به استعفای او ختم شد یا اینکه پرداختن هفتمیلیارد تومان بودجه برای ساخت فیلم لاله توسط همین کارگردان. گاه میتواند چالش بر سر فیلمهایی باشد که از زیرمجموعه او مجوز دریافت کردهاند اما شهرداری و حوزه هنری و سینماهای تحت پوشش آنان فیلمها را غیردینی و اسلامی میدانند. میتواند این چالشها به تظاهرات بسیجیها در برابر وزارت ارشاد و غیرحزباللهی دانستن فیلمها باشد یا اینکه تصویب و تعلیق یک روزنامه، آییننامهها و مقررات. میتواند ایستادن مدیر فارابی دربرابر پرداخت بودجه به فیلمی خاص باشد یا میتواند پاسخگویی به ائمه جماعات در نمازجمعههای شهرستانها باشد. به هرحال او با کارنامهای متفاوت این سمت را ترک میکند.
جواد شمقدری در این روزهای پایانی درباره روند سیاستگذاری و ریلگذاری جدید سینما چنین گفته است: «قطعا در مواردی متفاوت خواهد بود چون تجربهها بهترین راهنما میتوانند باشند اما اگر منظورتان تجدید نظر در حرکت کلی و سیاستهای کلان باشد قطعا پاسخم منفی است. چون معتقدم الان دیگر میتوان با اطمینان گفت این سینما به زیستن در فضای باز و در معرض تند بادها و خطرات دیگر یاد گرفته است چطور عمل کند و این مقدمهای است که به تکلیف و رسالت تاریخی خود برگردد و همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند کلید پیشرفت کشور شود.» او همچنین درباره سازمان سینمایی در دولت حسن روحانی چنین گفته است: «سازمان سینمایی کاملا مستقر شده و هر مدیری که بیاید ترجیح میدهد براساس همین ساختار فعالیت کند، زیرا از این طریق بودجه مجزایی به سینما اختصاص داده میشود. اگر مدیر بعدی قصد کند سازمان سینمایی را به معاونت تغییر دهد، نیازمند فعالیت زیادی است و بعید به نظر میرسد بازگشتپذیری داشته باشیم.»
بهار / مد ومه/ هشتم تیر ۱۳۹۲