این مقاله را به اشتراک بگذارید
مادر عزیزم گزیدهیی است از «نامههای خصوصی بزرگان ادبیات جهان» این عنوان فرعی کتاب است، بهعلاوه «از بودلر تا سنت اگزوپری». کتاب را مریم شرافتی از فرانسه به فارسی برگردانده و انتشارات لحن نو منتشرش کرده. اصل کتاب، به گواهی شناسنامه، کار انتشارات معتبر گالیمار بوده است. در نسخه فارسی، بهترتیب، نامههایی از شارل بودلر، گوستاو فلوبر، هنری جیمز، آندره ژید، مارسل پروست، ژان کوکتو، ویلیام فاکنر، ارنست همینگوی و سرانجام آنتوان دوسنتاگزوپری خطاب به مادرانشان گرد هم آمده است، به انضمام معرفی مختصر نویسندگان و فهرستی از آثارشان. جز مورد فلوبر، که تنها یک نامه کوتاه از او در کتاب آمده (طوری که، بهتقریب، آن معرفینامه مختصر مفصلتر از خود نامه جلوه میکند)، نوشتههای خصوصی دیگر نویسندهها راهی میگشاید به شناختی هرچند مجمل از عواطف و اوضاع زندگی ایشان، بهخصوص از طریق نمایاندن نوع رابطهشان با مادر.
برای مثال، از شارل بودلر سه نامه نقل شده. اولی نوشته به تاریخ ۱۹۵۷ بوده یعنی سال انتشار گلهای رنج و آخری به سال ۱۹۶۶، سال مرگ او و گویا آخرین نامه بودلر است پیش از مرگش. هیجانهای او، بیزاریاش از معاشران، ملالش و نیز، اطمینان شگفتیآورش به اهمیت آثارش، همگی از خلال نوشتههای او به مادر دریافتنی است. جایی مینویسد: «میدانم این کتاب [منظور همان گلهای رنج است] با وجود کاستیها و ایرادهایش جایگاهش را در میان ادیبان و فرهیختگان خواهد یافت و در کنار اشعار ویکتور هوگو، تئوفیل گوتیه و حتی بایرون قرار خواهد گرفت. » نظرگیر است: درحالی که سخنان او مبنی بر همترازی آثارش با آثار شاعرانی که نام برد آن روزها جنونآمیز و خودپسندانه جلوه میکرد، امروز و با عیان شدن شأن ادبی گلهای رنج متواضعانه به نظر میرسد.
همچو سطرهایی درباره کردوکار ادبی شاعر وگلایههایش از دوروبریها، ناگهان، در پاراگرافی بعد، جای خود را میدهد به شکایت از مادر، از آنچه در حق او انجام داده (مثل تعیین قیم برای او، وقتی ۲۱ساله بوده) و البته، در پایان، ابراز علاقه و اظهار عشق به مادر بیوفا. جذابیت این نامهها درست نتیجه همین ویژگی فرمی نامه است. فرم نامه، شاید –اگر از لفاظیهای فضلفروشانه انباشته نشده باشد و توجهات زیادی ادیبانه سیلان طبیعی آن را مهار نزده باشد– نزدیکترین فرم است به فرم نوشتار ناخودآگاه. این مشابهت را دستکم در نوشتههایی که از بودلر در این کتاب نقل شده مییابیم. چنانکه گفتیم، یکجا شکایت از روزگار و وضعیت نشر و نقد است و بلافاصله، ناملایمات حرفهیی به ناخرسندیهای زندگی خصوصی پیوند میخورند.
برای نمونهیی دیگر، میشود نگاهی انداخت به نامههایی که ژان کوکتوی بسیار جوان – نابغهیی دیگر– در حدفاصل هفت تا ۱۹سالگیاش (اگر تاریخ بالای نامهها را معتبر بدانیم) برای مادرش نوشته. نبوغ او از همان نامه نخست تا آخرینشان، که دربردارنده دو شعر است، عیان است. رابطه او با مادرش، اینطور که میدانیم و از همین نامهها هم دریافتنی است، به تلاطم رابطه بودلر با مادرش نیست. بهعوض صراحت گزنده بودلر، کوکتو شیفته توصیف و دلجویی است. نامههای او، به تعبیری، «ادبی»ترند. میتوان حدس زد که ژان جوان حتی در حین نوشتن نامه هم آگاه بوده به اینکه دارد اثری هنری خلق میکند و برای همین است که جزءنگاریهای نامه نخستین، سرانجام، به شعرهای نامه آخر بدل میشوند.
نامههای این دو شاعر در کنار نامههای مفصل و دردنگارانه مارسل پروست و نامههای سرشار از خانوادهدوستی و مهر انسانی اگزوپری جذابترین بخشهای مادر عزیزم را، به عقیده من، تشکیل میدهند اما این کتاب جفتی هم دارد: کتابی با نام پدر عزیزم، کار همان نشر و همان مترجم ایرانی و در اصل، همان انتشارات معتبر فرانسوی. عنوان این کتاب – بهخلاف حدسی که شاید زده باشید– «یادداشتهایی از بزرگان جهان» است. دیگر خبری از نامه، اینبار به پدر، نیست.
اینجا با فرم ادبی یکتایی سروکار نداریم. دیگر از نامه در مقام فرمی که برای کل کتاب وحدتی شکلی فراهم میکرد خبری نیست. یک جا قسمتی از یک جستار میشل دو مونتنی قرن شانزدهمی نقل شده و جایی دیگر قسمتی از رمان بابا گوریوی انوره دو بالزاک حتی بخشی از اودیسه، حماسه کهن منسوب به هومر، نیز در کتاب گنجانده شده، آن بخشی که تلماک (یا تلماخوس) پدرش، اولیس (یا اودوسئوس)، را میبیند و میشناسد. عامل وحدتبخش به این نوشتههای متفرق مربوط به سدهها، فرهنگها و شکلهای ادبی گوناگون موضوع آنها قرار بوده است باشد، یعنی رابطه با پدر. این در حالی است که، فیالمثل، آن بخشی از مقاله «انتظار» پییرپژو که در کتاب آورده شده بیشتر در وصف بارداری است تا موقعیت پدر بودن.
هرچند فرم جنگگونه کتاب در قیاس با کتاب پیشین، که به هر حال مجموعهنامه بود، ممکن است ضعف قلمداد شود، نیز هرچند آمدن تکههایی از جستار و رمان قرن نوزدهمی و داستان کوتاه و شعر رمانتیک و رمان نو و شعر حماسی کهن در کنار هم کار مترجم را هم برای از آب در آوردن اثر در فارسی دشوار کرده، پدر عزیز جذابیتی ویژه نیز دارد. به این نامها توجه کنید: میشل دو مونتنی، رودیارد کیپلینگ، آندرهژید، ناتالی ساروت، دنی دیدرو، ویکتور هوگو، هومر، ایوان تورگنیف و در پایان، اونوره دو بالزاک. مشابه آنتولوژیها (گرچه پدر عزیزم آنتولوژی به معنای مرسوم نیست)، آنچه عیب کتاب به شمار میآید حسن آن نیز ممکن است در نظر گرفته شود. این گذشته از علاقه من، وابسته به نظرگاه مخاطب کتاب خواهد بود، مخاطبی که ممکن است خواندن بخشهایی از آثار مهم ادبیات جهان در کنار هم را خوش داشته باشد، بلکه بعد از خواندن این کتاب به سراغ نسخه کامل آن آثار برود، آن شاهکارها: ایلیاد و اودیسه، جستارهای مونتنی، پدران و پسران، بابا گوریو و دیگران.
نامههایی به مخاطب جوان
میلاد کامیابیان/ اعتماد/ مد و مه ۱۹ تیر ۱۳۹۲